این نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نسبت به تألیف اظهار کرد: فکر میکنم در دو - سه سال اخیر بین ترجمه و تألیف تعادل ایجاد شده است. تا دو - سه سال پیش ترجمه بیشتر روی بورس بود اما حالا نویسندههای ایرانی آثار خوبی منتشر میکنند و کتابهای ایرانی فروش خوبی دارند و نمیتوان گفت فقط ترجمه خوب فروخته میشود.
او درباره توجه بیشتر به ترجمه در سالهای قبل گفت: موضوعات کتابهای ترجمه متنوعتر بود و بچهها دوست داشتند آنها را بخوانند؛ بچهها از کارهای یکنواخت و بدون هیجان ایرانی خسته شده بودند و کارهای ترجمه هیجان بیشتری داشت. الان نویسندههای ایرانی در ژانر وحشت خوب کار میکنند که این باعث میشود بچهها به این کارها رو بیاورند. بچهها کتابهای ترسناک، دلهرهآور و هیجانانگیز را دوست دارند، به خاطر همین دوست داشتند ترجمه بخوانند. چقدر درباره مسائل عادی و روزمره که هیچ اتفاقی در آن نمیافتاد بخوانند؟ الان نویسندهها جبران میکنند.
کلهر خاطرنشان کرد: درست است که برخی از کارهای ما ضعیف است، اما همه کتابها اینطور نیست. اخیرا یکسری کتاب از مهدی رجبی خواندم که روایت عالی داشت یا کتابهای محمدرضا شمس خیلی خوب است. شاید تا دو سال پیش نویسندههای ما در داستانپردازی مشکل داشتند اما الان اینگونه نیست و کارهای نویسندههای ایرانی پیشرفت کرده است.
این ویراستار افزود: وضعیت ادبیات کودک و نوجوان ما خیلی بهتر شده است. با توجه به اینکه کتابهای ناشران مختلف را ویرایش میکنم کلی کتاب یه دستم میرسد و قبل از چاپ آنها را میخوانم که همه کتابهای خوبی هستند، چه در حوزه ترجمه و چه در حوزه تألیف.
او با بیان اینکه داوریهای جشنوارهها مشکل دارند، گفت: داوریها بهقدری سلیقهای هستند که گاه کتابهای خوب را کنار میگذارند و شاید به همین دلیل است که کتابهای خوب دیده نمیشود. مشکل از جشنوارههایمان است. اگر به بچهها کتاب ادبی بدهید خواهید دید چقدر دوست دارند و آنها را میخوانند. یا چند نفر کتابهایی را انتخاب میکنند و به روستا میبرند؛ آنها کتابهای ضعیف را انتخاب میکنند. معلوم است که از بین این کتابها کودک مجبور است کتابی را انتخاب کند. انتخابهای آنها جامع و کامل نیست.
این مترجم در ادامه افزود: جشنوارههای ما هم همینگونه است. یک داور چون با فلان ناشر یا فلان نویسنده بد است کتابهای او را کنار میگذارد. مشکل داستانپردازی ما خوب شده است و کتابهای متنوعی داریم اما داوریها درست نیست. معمولا جشنوارهها کتابهای تألیفی را انتخاب نمیکنند. نمیدانم چرا. انگار دستشان میلرزد به نویسندهها جایزه بدهند. داورها میترسند کتابی را انتخاب کنند؛ همه میگویند تقدیری! به نظرم «لاکپشت پرنده» که جایزه نقدی هم ندارد بیشتر بر روی کتابها مانور میدهد و میگوید کتابی خوب است. گویی مسئله مالی که مطرح میشود داور فکر میکند خودش جایزه را میدهد و میگوید این کتاب حقش نیست. چرا حقش نیست؟
او تأکید کرد: داورها اصلا دوست ندارند به تألیف جایزه بدهند وگرنه کتابهای خوب داریم. اگر منصفانه بخواهند داوری کنند کارهای خوب هم هست اما نمیخواهند. داوران کتابی را به خاطر نویسندهاش کنار میگذارند و دیگری را به خاطر دوستنداشتن سبک کاریاش. در نهایت چند موضوع ساده میماند که بررسی میکنند و به آنها نیز جایزه نمیدهند و میگویند شایسته تقدیرند. دلشان نمیآید جایزه بدهند. نمیدانم مشکل از کجاست؟ شاید حب و بغض باشد. این جایزه اگر نباشد که بهتر است. یا بعد مالی جایزه را بردارند مانند «شورای کتاب کودک» و اعلام کنند کتاب برگزیده شده است. اگر اینطور شود شاید راحتتر اعلام کنند که کتابی خوب است زیرا قرار نیست به نویسنده چیزی بدهند. هرجا جایزه نقدی داشته باشد دستشان میلرزد.
او سپس اظهار کرد: توزیع کتابها نیز مناسب نیست، خصوصا کتابهای تألیفی. شاید چون ناشر باید درصدی از پول کتاب را به نویسنده بدهد میترسد کتاب ایرانی چاپ کند اما ترجمه برایش هزینه کمتری دارد و برای همین کتابهای ترجمه را بیشتر تجدیدچاپ میکنند. گاه کتاب ترجمه به چاپ دهم میرسد اما کتاب تألیف به زور به چاپ سوم میرسد.
مژگان کلهر بیان کرد: برخی از ناشران نگاه نمیکنند که چه چیزی چاپ میکنند. برخی مترجم استخدام کردهاند مانند یک کارمند و گَُر و گَُر کتاب ترجمه و وارد بازار میکنند. حتی مترجمان خوب ما میترسند سراغ کتاب بروند، میگویند تا کتاب به دست ما برسد ناشری آن را ترجمه و چاپ کرده است و کتابهای ما دیده نمیشود. از طرف دیگر بهقدری کتاب با ترجمه ضعیف روانه بازار کردهاند که مخاطب بهطور کلی از کتابخواندن زده شده است.
او درباره تأثیر رسانهها بر این موضوع گفت: معمولا کتابهای ترجمه را خیلی راحتتر معرفی و بررسی میکنند و بر روی آنها مانور میدهند اما درباره کارهای ایرانی کمتر این اتفاق میافتد. من دلیل آن را نمیدانم. شاید یکی از دلایلی که ناشران تبلیغ نمیکنند این است که کتاب کمتر به چاپ بعدی میرسد اما بقیه را نمیدانم چرا. مجلهها و روزنامهها بر روی ادبیات بهویژه ادبیات کودک و نوجوان مانور نمیدهند. ادبیات کودک یکجورهایی «طفلکی» مانده است و نادیده گرفته میشود.
این نویسنده در ادامه افزود: معمولا به ادبیات کودک و نوجوان توجه نمیکنند. چندوقت یکبار اگر جشنوارهای برگزار شود و هیئت داوری چهار کتاب را بخواند، مطرح میشود، در غیر اینصورت فکر نمیکنم کسی بفهمد چه کسی کار میکند و چه کسی کار نمیکند، چه کتابهایی منتشر شده و چه کتابهایی منتشر نشده است. این موضوع خیلی بد است. جدیدا برخی از ناشران سعی میکنند مراسم رونمایی برگزار کنند که کار خوبی است؛ حداقل چندجا اسم نویسندهها و کتابها مطرح میشود و به دیده شدن کتاب کمک میکند.
او در پایان گفت: همین که این حرفها در جایی گفته شود خوب است، آدم خوشحال میشود که حداقل دیگران حرفهایش را بشنوند و ببینند مشکل کار کجاست؛ از نقد است یا مسائل دیگر؟ نوشتن نقد هم خیلی خوب است. در گذشته نقدی بر کتابها نوشته میشد اما الان نوشتن نقد بر روی کتابها هم کم شده است. کتابهای کودک و نوجوان که اصلا نقد نمیشود. کاری که شما انجام میدهید شاید باعث شود دیگران هم به ادبیات کودک اهمیت بدهند بهویژه به تألیف.