پیشگویی خداوند و پیامبر(ص) از غصب فدک
اهمیت و عظمت ماجرای غصب فدک را از آنجا می توان فهمید که در پیشگویی های غیبی که از پیامبر(ص) بدست ما رسیده درباره ی آن خبر داده شده است. در اینجا به سه مورد اشاره می شود:
$الف- از اخباری که خداوند در شب معراج پیامبر(ص) خبر داد این بود: دختر تو مورد ظلم قرار می گیرد و از حق خود محروم می شود و همان حقی که تو برای او قرار می دهی مورد ظلم قرار می گیرد... و او هیچ مدافعی برای خویش پیدا نمی کند. (قمی، 98)
$ب- پیامبر(ص) فرمودند: « من هرگاه فاطمه(سلام الله علیها) را می بینم بیاد می آورم آنچه بعد از من با او رفتار خواهند کرد. گویا او را می بینم که خواری وارد خانه اش گشته و حرمت او شکسته شده و حق او غصب شده و ارث او را نمی دهند.... او در آن هنگام می گوید: «پروردگارا من از زندگی سیرم و از اینان خسته شدم. مرا به پدرم ملحق فرما. خداوند او را به من ملحق می نماید و اول کسی از اهل بیتم خواهد بود که به من ملحق می شود. فاطمه(سلام الله علیها) نزد من می آید در حالیکه محزون و مصیبت کشیده و غمگین است. حقش غصب شده و خود شهید شده است. در آن هنگام من خواهم گفت: خدایا هر کس بر من ظلم کرده لعنت کن و هر کس حق او را غصب کرده عذاب فرما و هر کس ذلت بر او وارد کرده ذلیل کن و هر کس به پهلوی او زده تا فرزند خود را سقط نموده در آتش دائمی قرار ده» ملائکه هم آمین می گویند. (همان، 31)
$ج- پیامبر(ص) فرمود: ملعون است کسی که بعد از من به دخترم فاطمه(سلام الله علیها) ظلم کند و حق او را غصب نماید و او را به شهادت برساند. (مجلسی، 29/346)
$د- هنگامی که رحلت پیامبر(ص) رسید آن حضرت گریه کرد بطوری که اشک محاسن حضرت را تر کرد. پرسیدند: یا رسول اللّه، برای چه گریه می کنید؟ فرمود: «برای فرزندانم و آنچه اشرار امتم با آن رفتار می کنند. گویا فاطمه(سلام الله علیها) را می بینم که بعد از من به او ظلم شده و او صدا می زند: ای پدر " به فریادم برس" ولی احدی از امتم به او کمک نمی کند. (همان، 151/43)
$ه- پیامبر(ص) فرمود: «دخترم، تمام بدبختی بر کسیکه، بر تو ظلم کند و خوشبختی عظیم بر کسیکه، تو را یاری کند.» (همان، 227)
چرا فدک را غصب کردند؟ فدک قریه ای پوشیده از نخلستانهای آباد در اطراف مدینه بود که پیامبر(ص) از خالصه ی خویش به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بخشید. (اربلی، 2/36-35؛ قمی، 424؛ محلاتی، 307) غاصبان که
می دانستند حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و امیر مؤمنان علی(ع) از درآمد فدک به مستمندان مدینه کمک میکنند. (فاطمی، 73-72؛ محلاتی، 307) برای تضعیف محبوبین اهل بیت(ع) در میان اقشار محروم جامعه و پراکنده ساختن دوستداران آنان تصمیم گرفتند فدک را از حضرت زهرا(سلام الله علیها) بگیرند تا اهل بیت(ع) فاقد نیروی اقتصادی باشند. بدین جهت افرادی را فرستادند تا کارگزار و وکیل حضرت زهرا(سلام الله علیها) را از فدک اخراج کرده و فدک را ضبط کنند. (مجلسی، 8/102-101؛ علامه مقرم، 74؛ محلاتی، 308 و 109) اهل تسنن نیز اعتراف نموده اند که پیامبر(ص) در زمان حیات خویش فدک را به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) عطا فرمودند و در شأن نزول آیه ی « فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ» (الروم/ 38) از ابن عباس و ابن سعید خدری روایاتی را به این مضمون نقل می کنند هنگامی که این آیه «به خویشاوندت حقش را بده» نازل شد، رسول خدا(ص) فدک را به فاطمه(سلام الله علیها) بخشید. (عیاشی، 287/2؛ طوسی، 253/8؛ رازی، 257/1؛ خوارزمی، 70/1) از نظر تاریخی نیز هیچ تردید در این موضوع نیست که حضرت زهرا(سلام الله علیها) را قبضه کرد و بر اریکه خلافت استقرار یافت تصمیم گرفت فدک را مصادره کند و دستور داد کارکنان فاطمه(سلام الله علیها) را از فدک بیرون کردند و عمالی از طرف خود به جای آنان نصب کرد. (قمی، 108؛ عروسی حویزی، 154/3) در اینجا حضرت علی(ع) و فاطمه(سلام الله علیها) یکی از این چند کار را می توانستند انجام دهند:
1- دست به اقدام حادی بزنند و رسماً بر خلافت حکومت ابوبکر قیام کنند و ملت را علیه او تحریک کند.
2- می گویند حالا که کار از کار گذشته، برای حفظ منافع شخصی و موقعیت آینده شان با ابوبکر بیعت کنند. در این صورت هم منافع شخصی شان محفوظ می ماند و هم مورد احترام دستگاه قرار می گرفتند. اما هیچ یک از این دو امر برایشان امکان نداشت. زیرا اگر علناً وارد مبارزه می شدند اقدامشان به ضرر اسلام تمام می شد .دشمنان اسلام که در کمین بودند از موقعیت استفاده می کردند و ممکن بود اسلام جوان را به طور همیشگی ریشه کن سازند. بدین علت منافع عالیه ی اسلام را ترجیح دادند و از اقدام حاد صرف نظر نمودند. اقدام دوم هم صلاح ندانستند. زیرا اگر ابتدا با ابوبکر بیعت می کرد "حضرت علی(ع)" بدین وسیله اعمال مردم و ابوبکر تأیید می شود و موضوع امامت و خلافت پیغمبر(ص) برای همیشه از مسیر حقیقی خودش منحرف خواهد ماند و تمام زحمات و فداکاری های پیغمبر(ص) و خودش یکسره از بین خواهد رفت. علاوه بر این هر عملی که ابوبکر و عمر انجام دهند به حساب پیغمبر(ص) و دین گذاشته خواهد شد، با اینکه آنان معصوم نیستند و صدور اعمال خلاف شرع از آنان بعید نیست.
3- بعد از اینکه روش اول و دوم را صلاح نمی دانستند روش معتدلی را انتخاب کردند و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تصمیم گرفتند مبارزه ی دامنه دار و عاقلانه ای را مشروع کنند که اسلام را از خطر انهدام و دگرگونی نجات دهند ولو نتیجه اش در آینده ی بسیار دیر آشکار گردد. اختصاص فدک به رسول اللّه(ص)
از آنجا که فدک بدون جنگ در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت، به حکم قرآن به حضرت محمد(ص) اختصاص یافت و مسلمانان از آن سهمی نداشتند. « وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن یَشَاء وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» (الحشر/ 7-6)مضمون آیه ی شریفه این است، اگر کفار، بدون جنگ چیزی را برای صلح و تسلیم شدن و غیر آن دادند، مانند سایر غنایم جنگی نیست که یک پنجم آن خمس و چهار پنجم آن میان مجاهدان تقسیم شود، بلکه آنان سهمی ندارند و همه ی آن در اختیار پیامبر(ص) قرار می گیرد « وَمَا أَفَاء اللَّهُ» یعنی » چیزی که خدا برگرداند» و شاید مقصود این باشد که مالک اصلی املاک، خدا است و در این موارد آنرا از ملک کفار به خود بر می گرداند. آیه ی دیگری که فدک و امثال آن را مختص رسول خدا(ص) می داند آیه ی انفال است: « یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ» (انفال/ 1)، «از تو از انفال می پرسند، بگو انفال از آن خدا و رسول است.» یکی از مصادیق انفال، اموالی است که بدون جنگ، ازکفار به دست مسلمانان افتد همچنین یک پنجم غنایمی که با جنگ از کفار گرفته می شود مختص پیامبر(ص) است و ایشان چهار پنجم باقی مانده را میان مجاهدان تقسیم می کند: « وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» (انفال/ 41)، «بدانید آنچه غنیمت گرفتید پس یک پنجم آن را از آن خدا و رسول و خویشان او امامان معصوم و فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) و ایتام و درماندگان در غربت از سادات است.» البته غنیمت جنگی، یکی از مصادیق غنایم است، نه اینکه غنایم منحصر به آن باشد. بنابراین، پس از پایان غزوه ی خیبر و نیز تسلیم شدن اهالی فدک، رسول خدا(ص) علاوه بر یک پنجم خیبر و درآمد آن فدک را نیز در مقام «فی ه» و انفال در اختیار داشت. همچنین روشن شد که قرآن، عیان «غنیمت جنگی» و «فی» و «انفال» فرق گذاشته است؛ به این معنا که از غنایم جنگی، علاوه بر غنایم جنگی، سایر درآمدها را هم شامل می شود و آیه ی انفال نیز علاوه بر چیزهایی که بدون جنگ و خونریزی از کفار گرفته می شود نمونه های دیگری مانند اراضی موات را در بر می گیرد و مقصود از «فیء» نیز همان چیزهایی است که بدون قتال از کفار گرفته می شود.
پس طبق آیات و شواهد مورد نظر چون فدک بدون جنگ و قتال گرفته شده، مشمول آیه ی «فیء» و آیه ی «انفال» است و تمام آن متعلق به پیامبر(ص) و امام و ... می باشد و خیبر با جنگ و درگیری گرفته شده مشمول آیه ی غنیمت است یعنی چهار پنجم آن متعلق به مسلمانان و یک پنجم آن متعلق به پیامبر(ص) و... می باشد. (فاطمی، 357-356) پس از اینکه فدک توسط ابوبکر غصب شد حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بُعد دیگری از مبارزات خود را آغاز کرد و با مراجعه به ابوبکر به شدت به عمل او اعتراض کرده ارث خود و فدک را مطالبه نمود، ابوبکر به همدستی عمر با نقل حدیثی که پیامبران ارث نمی گذارند حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را از هر گونه ارثی محروم نمود و گفت من خودم از پیامبر(ص) شنیده ام که فرمود: :ما پیامبران از خود ارث نمی گذاریم و
هر چه از ما باقی بماند متعلق به مسلمین است و صدقه است. (اربلی، 37/2-33؛ مجلسی، 104/8-101) و عایشه دختر ابوبکر و فضه دختر عمر نیز شهادت دادند که پیغمبر(ص) این حدیث را فرموده است!! (همان، 38؛ همان، 101) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: خدای متعال در قرآن می فرماید: «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» (النمل/ 16)، مگر سلیمان از داوود ارث نبرد و کلام زکریا را نقل می فرماید که گفت: « فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا، یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» (مریم/ 6-5) زکریا دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند که وارث او و وارث آل یعقوب باشد و نیز فرمود: خداوند در قرآن فرموده است: « یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ» (النساء/ 11)، «خداوند در مورد میراث فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم پسر دو برابر دختر است.» حضرت زهرا(سلام الله علیها) با این استدلال جعلی بودن حدیث ابوبکر را اثبات فرمود. زیرا فرموده پیامبر(ص) نمی تواند به خلاف نص قرآن باشد. اما ابوبکر به هیچ وجه زیر بار نرفت، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: آیا می خواهی ملکی را که پدرم به من بخشیده است از من بگیری؟!
ابوبکر با اینکه می دانست فاطمه(سلام الله علیها) راست می گوید اما از او ادعای شاهد می کرد در حالی که مِلک در تصرف فاطمه(سلام الله علیها) بوده و از نظر قواعد فقهی و قوانین قضایی اسلام از کسی که ملکی را در تصرف دارد شاهد خواسته نمی شود. بلکه اگر کسی ملکی مورد تصرف دیگری را مدعی شود باید شاهد اقامه کند و بر متصرف اگر منکر ادعای اوست سوگند خوردن لازم می آید، در عین حال حضرت زهرا(سلام الله علیها) حضرت علی(ع) و ام ایمن را به عنوان شهود خود معرفی کرد. (اربلی، 38/2؛ طبرسی، 121/1؛ قمی، 108) و ام ایمن قبل از ادای شهادت به ابوبکر گفت: ترا به خدا سوگند آیا می دانی که رسول خدا(ص) درباره ی من فرمود: ام ایمن اهل بهشت است؟ ابوبکر پاسخ داد: آری؛ آن گاه ام ایمن اکنون شهادت می دهم هنگامی که آیه ی «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ» (الاسراء/ 26) نازل شد رسول خدا(ص) فدک را به فاطمه(سلام الله علیها) واگذار نمود و علی(ع) نیز بر این موضوع شهادت داد. اما ابوبکر گفت مال پیامبر(ص) نبود که ببخشد بلکه از اموال مسلمین بود. (طبرسی، 21/1؛ قمی، 154؛ الجوهری، 104؛ فخرالدین، 214/16) اما عمر گفت شهادت ام ایمن را چون زنی غیر عرب است و نمی تواند فصیح سخن بگوید نپذیر، علی هم آتش به تنور خود می برد «یعنی چون شوهر فاطمه است برای منافع خود شهادت می دهد و طرفداری از فاطمه می کند!!» بعد حضرت علی(ع) پیش ابوبکر رفت و فرمود چرا ملک فدک را که پیامبر(ص) به فاطمه(سلام الله علیها) بخشیده بود ازش گرفتی. گفت: برای ادعایش شاهد بیاورد چون نیاورد پس ادعایش رد شد و او فرمود: ای ابوبکر آیا می خواهی درباره ی ما بر خلاف احکام اسلام قضاوت کنی؟ گفت: نه. فرمود: اگر مالی در دست دیگری باشد و من ادعا کنم این مال از آن منست و برای قضاوت نزد تو بیائیم از کدامیک از ما شاهد می طلبی؟ گفت: از تو شاهد می خواهم، زیرا مال در اختیار دیگری است: فرمود: چرا از فاطمه(سلام الله علیها) شاهد خواستی با آنکه فدک در تملک و تصرف او بود. ابوبکر جز سکوت چاره دیگری نداشت، ولی عمر گفت: یا علی این حرفها را رها کن که ما قدرت استدلال و احتجاج در برابر تو را نداریم، اگر شاهدی داری، بیاور و گرنه تو و فاطمه(سلام الله علیها) حقی در فدک نداری!!. (همان، 112؛ همان، 109)
شگفت آور است که ابوبکر در همان حجره ای که پیامبر(ص) مدفون شد بعنوان آنکه حجره مزبور سهم
"عایشه" است عمر نیز در پایان زندگی از عایشه اجازه خواست که در آن حجره دفن شود!! در حالی که مدعی بودند پیامبر(ص) از خود ارث نمی گذارد و نیز شگفت آور است که عایشه و حفضه در خلافت عثمان به او مراجعه کردند و ارث خود از اموال پیغمبر(ص) را مطالبه نمودند و عثمان صریحاً آنان را طرد کرد و گفت: مگر شما شهادت ندادید که پیامبر از خود ارثی نمی گذارد؟ (قمی، 128)
فدک در تاریخ
شهید صدر (ره) می فرماید: «فدک بعد از آنکه وارد تاریخ اسلام شد، در ابتدا ملک پیامبر(ص) قرار گرفت، زیرا با تاخت و تاز اسبان و جنگ و قتال به دست نیامده بود. پیامبر(ص) آنرا به دخترش زهرا(سلام الله علیها) تقدیم نمود و تا هنگام وفات آن حضرت نزد دخترش بود و هنگامی که ابوبکر حکومت را قبضه کرد و بر اریکه ی خلافت استقرار یافت تصمیم گرفت فدک را مصادره کند و دستور داد کارکنان فاطمه(سلام الله علیها) را از فدک بیرون کردند و عمال از طرف خود به جای آنان نصب کرد. (قمی، 108؛ عروسی حویزی، 154/3) و فدک از مصادر مالی عمومی مسلمین و از ثروت های دولت آن روز قرار گرفت. هنگامی که حکومت به دست عمر بن عبدالعزیز رسید، او فدک را به ورثه رسول خدا(ص) باز گرداند. (صدر، 36-35). علی(ع) در دوران خلافتش فدک را به اهل بیت(ع) باز نگرداند. امام کاظم(ع) در علت برنگرداندن آن به اهل بیت(ع) می فرماید: «زیرا ما اهل بیت نمی خواهیم که کسی غیر از خدا حقوق از دست رفته ی ما را باز پس گیرد و حق ما را از ظالمان بستاند. ما اولیای مؤمنان، به نفع آنان حکم می کنیم و حقوقشان را از ظالمان می گیریم ولی برای خود این کار را نمی کنیم. (عنوانی، 121)
اما هنگامی که معاویه، خود را بعنوان خلیفه بر مسلمانان تحمیل کرد، این حق پایمال شده را پیش از پیش به بازی گرفت و به حکم هوای نفس خویش آنرا به سه بخش تقسیم کرد: سهمی به مروان حکم، بخشی را به عمر و بن عاص و ثلث دیگر را به فرزند خود یزید واگذار نمود. بدین شکل فدک مدتی دست به دست می گشت تا اینکه در حکومت مروان حکم، تمامی آن به اختیار وی درآمد و بعد از وی در دست عمر بن عبدالعزیز قرار گرفت. او با رسیدن به خلافت فدک را به فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) برگرداند. (ابی الحدید، 278/16) هنگامی که یزید بن عبدالملک به حکومت رسید آن را از اولاد فاطمه(سلام الله علیها) باز پس گرفت و در دست بنی مروان بود تا دولت آنان منقرض شد. (همان، 216) نوبت به عباسیان که رسید، ابوالعباس سفاح با قیام خود و به چنگ آوردن خلافت، فدک را به عبداللّه بن علی بن ابی طالب سپرد. بعد از وی، ابو جعفر منصور، آن را در زمان خلافتش از بنی الحسن باز پس گرفت، اما پس از مدتی مهدی پسر منصور برای چندمین بار به خاندان فاطمیین بازگرداند و دوباره موسی پسر مهدی از دستشان باز ستاند. (همان، 217-216) از این پس، همواره فدک در دست عباسیان بود، تا اینکه نوبت به مأمون رسید. او در سال دویست و ده هجری آنرا به فاطمییان بازگرداند. (لاذری، 47-46) اما هنگامی که متوکل عباسی به خلافت رسید فدک را از فاطمیان گرفت و به عبداللّه بن عمر مازیار بخشید. آن روز فدک یازده نخله داشت که به دست مبارک پیامبر(ص) کاشته شده بود. عبداللّه بن عمر مازیار مردی به نام بشران بن امیه سقفی را به مدینه فرستاد. بشران آن نخل ها را برید و پس از بازگشت فلج شد. (ابی الحدید، 217/16)
نتیجه گیری
حضرت فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) گر چه نمونه ی کامل یک زن مسلمان در تمام اوصاف و کمالات اسلامی به ویژه در حجاب و عفاف بود، ولی مسائل سیاسی و اجتماعی را نیز در مواقع حساس نادیده نمی گرفت. مخصوصاً در دفاع از امیر المؤمنین(ع) و به یغما رفتن فدک، با خلیفه ی غاصب وقت و دار و دسته اش به مبارزه پرداخت و در مجامع عمومی به مناظره نشست، ولی در عین حال هرگز از پرده حجاب کامل و عفاف لازم بیرون نرفت. بنابراین آن حضرت حتی در میدان مبارزه نیز بسیار مقید به حجاب کامل و حیاتی اجتماعی و اخلاقی بود و به پیروانش درسها داد که زنان در عین اجتماعی بودن حجاب و عفاف خود را حفظ کنند و اینکه فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) به دنیا اعلام می کند، علی و شیعیانش، سخنی جز سخن خدا ندارند و هیچ نیرویی، نمی تواند خطوط ارتباطی آنها را در اجتماع با خدا قطع نموده، مکتب انسان ساز اسلام را تعطیل کند.
خطبه ی دختر پیامبر(ص) در مسجد و سخنان او با زنان مهاج و انصار که هر انسان آشنایی با مباحث عرفانی، علمی، ادبی، اجتماعی و سیاسی را به حیرت در می آورد و او را به جهانی دیگر، آشنا می سازد، همه ی معانی و جملات و بلکه کلمات آن، از قرآن مجید اقتباس گردیده است. کسی که در دامان پیامبر اکرم(ص) و خانه علی(ع) بزرگ شده گفتاری جز آنچه خدا گفته است، نخواهد گفت. ای کاش بزرگان و علمای عالی مقام، این خطبه شریفه را که در حقیقت اساس معتقدات شیعه و برنامه ی پر محتوای پیروان اهل بیت(ع) می باشد مطرح نموده و آیاتی که زهرای بزرگوار(سلام الله علیها) به آنها تکیه نموده و ملاک سخنان اوست ذکر کرده تا ارباب تحقیق بدانند که اهل بیت(ع) آنچه می گوید، از قرآن است و کتاب خدا هم، مؤید و نگهبان مقام شامخ آنهاست.
منابع:
ـ قرآن کریم
ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی.
1- آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به تحقیق علی عبدالباری عطیه، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1415ق.
2- ابن هشام، عبد الملک، سیره ابن هشام، انتشارات کتابخانه تجاری کبری، قاهره، بی تا.
3- ابی الحدید، عز الدین ابو حامد، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، قم، 1377ش.
4- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق.
5- الجوهری، ابوبکر احمد بن عبد العزیز، السقیفه و فدک، جمع و تحقیق: محمد هادی امینی، مکتبة نینوی، تهران، 1401ق.
6- القمی، شیخ عباس، بیت الاحزان، دار التعارف المطبوعات، بیروت، 1419ق.
7- الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، دار صار، بیروت، بی تا.
8- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری به شرح الکرمانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1401ق.
9- بلاذری، فتوح البلدان، مؤسسه ی المعارف، بیروت، 1978م.
10- حسینی، سید ابوالحسن، در خانه ی حضرت فاطمه چه گذشت، مؤسسه ی انوار المهدی، قم، 1375ش.
11- خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، دار انوارالهدی، قم، 1418ق.
12- رازی، عبد الرحمن، کتاب الجرح و التعدیل، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
13- سلیم بن قیس، هلانی، اسرار آل محمد (سلیم بن قیس)، مترجم: انصاری زنجانی، نشر الهادی، قم، 1375ش.
14- صدر، سید محمد باقر، فدک در تاریخ، مترجم: محمود عابدی، انتشارات روزبه، تهران، 1360ش.
15- طبرسی، شیخ ابو منصور، الاحتجاج، انتشارات اسوه، قم، 1413ق.
16- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
17- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلین، به تصحیح و تعلیق هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه ی مطبوعاتی اسماعیلیان، بی جا، 1382ق.
18- عیاشی، محمد بن عباس، تفسیر العیاشی، به تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه تهران، 1380ق.
19- علامه مقرم، وفاة الصدیقة الزهراء مطبعة الحدریة، نجف، 1370ق.
20- فاطمی، سید حسن، دانشنامه ی امام علی(ع)، بی نا، بی جا، بی تا.
21- قمی، محمد بن علی بن بابویه، الامالی، منشورات الامالی، بیروت، 1400ق.
22- متقی هندی، حسام الدین، کنزالعمال من سنن اقوال، تصحیح: شیخ بکری حیانی، مؤسسه ی الرساله، بیروت، 1405ق.
23- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه ی الوفاء، بیروت، 1403ق.
24- محلاتی، شیخ ذبیح اللّه، رباحین الشریعه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا.
منبع: نشریه فصلنامه ی قرآنی کوثر، شماره 34... .