ماهان شبکه ایرانیان

رحمت بی کران

هر انسان پویا و جویای حقیقت, آنگاه که خویشتن را در برابر عرصه گسترده فرهنگ عمیق اسلامی می یابد, بی اختیار معارفی را مشاهده می کند که فقط از دید نافذ الهی سر چشمه می گیرد؛ دیدی که در پهنه آن تمام زوایای مخفی حیات و پیچیدگی های درون و برون انسان و هستی مد نظر قرار گرفته است

رحمت بی کران
هر انسان پویا و جویای حقیقت, آنگاه که خویشتن را در برابر عرصه گسترده فرهنگ عمیق اسلامی می یابد, بی اختیار معارفی را مشاهده می کند که فقط از دید نافذ الهی سر چشمه می گیرد؛ دیدی که در پهنه آن تمام زوایای مخفی حیات و پیچیدگی های درون و برون انسان و هستی مد نظر قرار گرفته است .اگر زیر میکروسکوپ الکترونیک به مشاهده یک «یاخته» بپردازیم و به قسمت های گوناگون آن نظر افکنیم و ژن ها را که در خاطر خود میلیون ها دستور برای تعامل زندگی خویش نهفته دارند, از نظر بگذارنیم و نیز مغز هر انسان را در نظر آوریم که در هر یک هزارم ثانیه شصت هزار سلول آن با یکدیگر در ارتباط و تعامل اند, بیش از پیش به این حقیقت اعلی پی خواهیم برد که از الی غیر النهایه کوچک تا الی غیر النهایه بزرگ چه رازهای در کمون است که انسان تا به امروز حتی به گوشه ای از آن اسرار پی نبرده و ذره ای از ذرات وجود را کشف نکرده است و این تازه در «کشف» است که خدای رحمان او را آزاد گذاشته تا به دور دست های آسمان سفر کند و به اعماق دریاها فرود رود, اما در «خلق» چه طور؟ به فرموده قرآن کریم در آیه 73 سوره حج, انسان حتی از «خلق» مگسی نیز عاجز مانده است .
از طرفی بنا به مضمون فرموده یکی از بزرگان, هر انسانی, هر که و هر کجا باشد, از عالم و جاهل و عارف و عامی و شهری و روستایی, در لحظات از زندگی با این پرسش مهم مواجه است که من چرا به این جهان آمده ام, و از کجا آمده ام؟ دیگر اینکه به کجا خواهم رفت و چه آینده ای خواهم داشت؟ این پرسش ها بسیار مهم تر از انسان به برق و اتومبیل و تلفن و ماشین و این قبیل است. انسان بدون اینها می تواند زندگی کند, ولی اگر پاسخ این پرسش را نشنود, برای کل زندگی خود, نمی تواند معنایی جست و جو و هدفی را توجیه کند. این پرسش ها سوال ایی است که انسان برای پاسخ به آنها به سراغ دین می رود .
هنگامی که به سوی دین رفت, قرآن می گشاید تا بداند خالق او چه می گوید.
آن وقت است که ندایی ذرات جان به لرزه می آورد که: (اولم یکف بربک) (سوره فصلت, آیه 53) ندایی که دل را می شوراند و مشام جان را می نوازد که: (لمن الملک الیوم لله الواحد القهار) (سوره غافر, آیه 16) البته «آن مقام مقرب در وادی دور دست است و زود به چنگ رهروان نمی آید, اما اگر نصیب شود با آن اسم اعظم, کهکشان را می توان به زنجیر کشید. آری! فقط بعضی توفیق می یابند که پس از سالها از سراب ها و خشکزارها بگذرند و به چشمه جوشان حقایق برسند».

گرچه آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هرکه فکرت نکند, نقش بود بر دیوار

کوه ودریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار

(تسبیح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم) (سوره اسراء, آیه 44)
از این روست که باید سر بر سجده نهاد و از بن دندان فریاد برآورد که:

هر چه نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به

چاره ما ساز که بی یاوریم
گر تو برانی به که رو آوریم

این چه زبان وین چه زبان دانی است
گفته و ناگفته پشیمانی است

چرا که خود فرمود: (و ان تعدوا نعمت الله لا تحصو ها)

فضل خدای را که تواند شمار کرد
یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد

ابر آب داد بیخ درختان تشنه را
شاخ - برهنه پیرهن نو بهار کرد

توحید گوی او نه بنی آدم است و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد

آن گاه است که انسان خود را خاشاکی می یابد و با ملکوت همنوا می شود که:

در خور حمد و ثنا بار خدایی است کریم
که زخوان کرمش بهره برد دیو رجیم

احد است و صمد و لم یلد و لم یولد
حاکم منتقم عادل و علام و حکیم

منبع: نشریه بشارت شماره 72
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان