چکیده
حوزه های علمیه شیعه مهد پرورش عالمان آگاه وبصیر و عارفان روشن ضمیری بوده که برای همیشه بر تارک تاریخ می درخشند.امام خمینی(ره) نمونه بارز روحانیت متعهد و مبارز است که از همین حوزه های مبارکه علمیه به پا خاست و ملت ایران را از بند اسارت استبداد و استعمار نجات داد و راه روشنی به روی تمام ملت های آزاده و مستضعف گشود. در نگاه امام خمینی ( ره ) فرصت ها وتهدید هایی پیش روی روحانیت و حوزه های علمیه است که باید اولاً به خوبی آن ها را بشناسند و ثانیاً با بهره گیری از فرصت هایی مانند اقبال عمومی مردم به روحانیت، پایگاه عظیم مسجد و تبلیغ در خارج از کشور نقش مهم خود را در جامعه به خوبی ایفا کنند و با شناخت تهدیدهایی مانند ورود افراد نفوذی و روحانی نما به حوزه های علمیه و خنثی کردن نقشه دشمن برای جدایی مردم از روحانیت، ساحت مقدس حوزه های علمیه را از این توطئه ها پاک نگه دارند و در نهایت با پاک زیستن خود، باعث سربلندی مکتب ناب تشیع شوند.
کلید واژه ها:
فرصت ها - تهدیدها- روحانی نما – نفوذی- مکتب اسلام- مسجد- تبلیغ- تفرقه.
مقدمــه
امام خمینی ( ره ) فقیهی جامع، عارفی کامل و سیاستمداری بصیر بود که آراء و نظرات او تأثیر شگرفی بر دنیای معاصر و به خصوص اندیشمندان مسلمان و حتی غیر مسلمان گذاشت. امام خمینی ( ره ) احیاگر اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) است؛ اسلامی که ضامن سعادت انسان در همه ابعاد فردی و اجتماعی است.امام به ما چگونه مسلمان بودن را آموخت؛ وآموخت که در قرن حاضر باظهور و پیدایش هزار گونه تحول در زندگی بشر و در میان غوغای مکاتب مختلف مادی اعم از سوسیالیستی و لیبرال و ...بدون ذره ای التقاط و انحراف چگونه اسلام ناب را بشناسیم و به آن عمل کنیم. بررسی اندیشههای این مرد بزرگ در عرصههای مختلف میتواند راه گشای بسیاری از مسائل مهم جهانی و منطقه ای و داخلی باشد. او تربیت شدهی همین حوزههای مبارکه علمیه بود که قرنهاست بیدار گر و روشنگر و ملجأ مردم است. امام خمینی(ره) فرصت ها وتهدید های که حوزه با آن ها مواجه بود به خوبی میشناخت و توانست با بهره گیری از فرصت ها و شناخت دقیق تهدیدهای حوزه، انقلاب بزرگ اسلامی ایران را به وجود بیاورد و به خوبی آن را رهبری کند و همه جهانیان را به شگفتی وا دارد. انقلابی که روح امید و استقامت را در جان همة ملت های مستضعف شکوفا کرد و توانست در مقابل شرق وغرب و استکبار جهانی با مظلومیت و غربت تمام قد علم کند وسرود نوید بخش استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را سردهد. بنابراین؛ توجه به نظرات و آراء ایشان میتواند بیشتر از هر قشر دیگری راه نما و سودمند برای حوزه علمیه باشد. این تحقیق با توجه سرمایه اندک خود سعی دارد تا با مراجعه مستقیم به اندیشههای ناب امام خمینی ( ره ) وظایف مهم خود و هم لباسان خود را دریابد و با بگارگیری این وظایف گام مهمی در رشد و بالندگی حوزه علمیه ی امروز بردارد. این تحقیق با عنوان فرصت ها وتهدیدهای روحانیت از نگاه امام خمینی ( ره ) در دو بخش تنظیم شده است که بخش اول به فرصتها یی که حوزه و روحانیت معظم پیش رو دارد میپردازد و بخش دوم تهدید هایی که حوزه و روحانیت با آن روبرو است بررسی می کند. گر چه ما به جهت اختصار موارد اندکی را بیان کردیم شاید بتوان موارد بیشتری را در کلام آن حضرت یافت. امید است که مورد رضای حق تعالی و موجب خشنودی امام راحل عظیم الشأن کرده قرار گیرد.
فرصت ها:
یکم: تبلیغ در خارج کشور ویادگیری زبان های خارجی
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»(1)ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم تا (حقایق را) براى آنها آشکار سازد سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مىکند و او توانا و حکیم است.خداوند متعال در قرآن کریم صراحتاً می فرماید: ما رسولانمان را به زبان قومشان فرستادیم تا دین خدا را برای آن ها تبین کنند. باید به این نکته قرآنی توجه شود که خداوند متعال علت فرستادن رسولانش را به زبان قومشان، تبین دین وآیات الهی بیان می کند یعنی همزبانی در تبلیغ باعث تبین و روشنگری می شود و کمک بزرگی است برای تبلیغ دین و شاید بتوان گفت معنا ندارد که پیامبری برای قومی مبعوث شود ولی به زبان ان ها سخن نگوید که در غیر این صورت نمی شود با مخاطبین پیام الهی ارتباط برقرار کرد و در نتیجه مخاطبین نمی توانند آیات الهی را دریافت کنند تا در نتیجه به آن ها عمل کنند. امروز هر مبلغی خود یک رسول است (به معنای عام )که برای تبین دین مبین اسلام فعالیت می کند در نتیجه باید زبان آن قوم را به خوبی بداند تا بتواند دین اسلام را برای مردم دنیا تبین کند. خلاصه اینکه یادگیری زبان مخاطب در تبلیغ یک امر ضروری است. دین اسلام یک دین جهان شمول وبین المللی است که برای تمام مردم دنیا وبرای همه اعصار آمده است لذا اگر بخواهیم دین مبین اسلام را برای مردم دنیا تبین کنیم لازم است که زبان های زنده دنیا را بدانیم.امروز باتوجه به امکاناتی از قبیل اینترنت، ماهواره، سهولت سفر، هم دسترسی مردم به مبلغین دین آسان شده وهم اینکه مبلغین بهتر می توانند به عطش ونیاز مردم دنیا برای فراگیری معارف اسلامی پاسخ دهند لذا یادگیری زبان یکی از کارهای مهم حوزه علمیه است که باید در دستورکار قرار بگیرد کما اینکه این کار از سالها پیش شروع شده است ولی امروز این نیاز بیشتر احساس می شود و به تبع آن مسؤلیت حوزه سنگین تر می شود وباید طلاب بیشتری را در این زمینه آموزش دهند ویا اینکه در کشور هایی که می خواهد تبلیغ انجام شود کسانی را برای طلبگی پذیرش کنیم.و از سویی طلاب عزیز باید همت بیشتری کنند و سعی کنند حداقل یک زبان زنده دنیا را فرا بگیرند که این کاری شدنی است. از سوی دیگر، آنچه اهمیت فراگیری زبانهای خارجی از سوی طلاب را دوچندان می نماید، هجمه بی سابقه تبلیغات دشمنان اسلام در کشورهای مختلف دنیا علیه اسلام است که در این اواخر با موج اسلام هراسی شدت گرفته است. مسأله دیگری که در خصوص تبلیغ معارف دینی در سطح بین الملل وجود دارد، نبود ترجمه های خوب و مناسب از معارف ناب اسلامی و عقاید و افکار دیگر ملل جهان است که باعث شده تا انتقال افکار و اندیشه های آن ها به درستی صورت نگیرد و در نتیجه تبلیغ با مشکل مواجه شود که در این زمینه چون طلاب بر مبانی دینی اعم از فقهی، اعتقادی، اخلاقی مسلط هستند با یادگیری زبان بهتر می توانندعقاید دیگر ادیان و ملل را نقد کنند و آموزه های اسلام را به سایر مردم دنیا انتقال دهند. حضرت امام(ره) که نگاهی عمیق نسبت به مسائل پیرامونی خود در حوزه ملی و بین المللی داشت، معتقد بود که اگر پیشتر احتیاج به زبان و زبان های خارجی نبود؛ امروز احتیاج است و باید جزو برنامه های تبلیغی مدارس قرار بگیرد. «به حمد اللَّه امروز که ما از آن قید و بندها رهایى پیدا کردهای مباید توجه به این معنا داشته باشیم که امروز حوزه ها با دیروز حوزهها فرق دارد. امروز حوزهها براى دنیا، الآن دنیا یک تحولى پیدا کرده است که کأنّه عائله واحده شده است. این صحبتى که من الآن براى شما مىکنم ممکن است که بعد از دو ساعت دیگر در امریکا هم منعکس بشود و همین طور هر مطلبى که در ایران واقع مىشود در همه دنیا پخش مىشود. یعنى یک کسى اگر صدا بکند به صداى عادى، صداى او قبل از اینکه به آخر این مجلس برسد به امریکا رسیده است. وضع این طور شده، دنیا کأنّه همه مجتمع شده است در یک محصوره کوچکى از حیث جهات.ما امروز نمىتوانیم مثل سابق فکر کنیم، ما سابق تبلیغاتمان محصور به ایران بود. گاهى اتفاق مىافتاد که در یک جاى دیگر هم مىرفتند اما گاهى بود، خیلى کم؛ و تبلیغات آن قدرى که براى خارج لازم است براى داخل کمتر از او لازم است. شما! مىبینید که امروز همه تبلیغات دنیا بر ضد اسلام است؛ با اسم ضدیت با جمهورى اسلامى اصل اسلام را محکوم مىکنند. صورت اسلام را به یک صورت دیگرى در آوردهاند که غیر واقعیت اوست. پیشتر احتیاج به زبان، زبانهای خارجى نبود، امروز احتیاج است به این، یعنى جزو برنامه تبلیغات مدارس باید زبان باشد، زبانهای زنده دنیا، آنهایی که در همه دنیا شایعتر است. این باید یکى از چیزهایى باشد که در مدارس دینى ما که مىخواهند تبلیغ بکنند، این امروز محل احتیاج است، مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمىرفت. امروز ما مىتوانیم در ایران باشیم و به زبان دیگرى همه جاى دنیا را تبلیغ کنیم، در همه جا مبلغ باشیم، و علاوه بر آن امروز رفتن به همه جاى دنیا یک امر آسان و عادى است که مبلغین انشاء اللَّه باید تربیت بشوند، و فیضیه و دانشگاه ما باید یک دانشگاه و یک فیضیه باشد براى همه دنیا، تبلیغ براى همه دنیا، براى همه کشورهاى عالم.(2)«شما نمىتوانید بروید در انگلستان براى انگلیسىها با زبان فارسى تبلیغ کنید یا در امریکا این طور یا در شوروى. شما باید با زبان اهلى آنها تبلیغ کنید، و این از امور لازمهاى است که پیشتر نمىشد اسمش را برد، و حالا مىبینیم جزو لازمهاست و واجبات است که باید عمل بشود.بنا بر این در عین حالى که من تشکر مىکنم از همه آقایانى که در این امور دخیل هستند و مشغول خدمت و فداکارى هستند، درعین حال از آنها تقاضا دارم، و از همه حوزههاى علمیه در هر جا که هست این تقاضا را دارم که دامن به کمر بزنند و نقیصههاى سابق را که عقب افتادگىهاى سابق را جبران کنند. مبلغ درست کنند، قاضى درست کنند. چیزهایى که احتیاج دارد اسلام به آنها؛ و تبلیغ اسلام به غیر از اینها، یا عمل کردن به احکام اسلام بدون آنها نمىشود. بنا بر این، با این همه تبلیغات علیه ما. ما هم باید تبلیغات داشته باشیم. ما باید اعزام مبلغ در خارج بکنیم به آن قدرى که میسور است براى ما؛ و امیدوارم که موفق بشوید، آقایان موفق بشوند هم در دانشگاه و هم در فیضیه، موفق بشوند به اینکه تربیت کنند عده زیادى را از زن و مرد براى تبلیغ.»(3)
دوم: تقویت اجتماعات و حضور در مساجد
«إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ»(4)مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند.مسجد به عنوان اصلی ترین پایگاه نشر و تبلیغ معارف دین، جایگاه رفیعی در اسلام دارد. مسجد تجلی گاه اتصال بندگان به خداوند متعال است و بهترین راه حس کردن معبود و رسیدن به آرامش است. مسجد بعنوان عالی ترین پایگاه آموزش اخلاق و معنویت و نیز اصلی ترین مرکز کسب بصیرت، بینش و آگاهی و کانون احیاء فرهنگ ناب اسلامی و دینی است. حضور در مساجد نشان دهنده زنده بودن معنویت دربین مردم است.حضور جوانان در مساجد می تواند آنان را در مقابل هجمه های فرهنگی دشمن بیمه کند. اگر به محوریت مسجد در زندگی اجتماعی و فردی بی توجهی صورت گیرد از اصل دین و مذهب دور می مانیم. امروز دشمن با دقت وتاملی که روی این پایگاه مهم نشر معارف دین داشته و نقش اساسی آنها را به خوبی احساس کرده است سعی می کند با برنامه ریزی روی عقائد و باورهای دینی جوانان با شبهه افکنی وفرقه سازیهای متفاوت این جایگاه را تضعیف کند و حضور جوانان را در این مراکز کم رنگ نماید و اینجاست که نقش مساجد در خنثی سازی توطئه های دشمنان نمود پیدا می کند. لذا می توان با تعریف جاذبه های مثبت و موثر و تقویت ارتباط دوسویه و با اجرای برنامه های متنوع در مساجد در پویایی جامعه موثر بود نکته مهمی که باید به آن توجه شود اینست که امروز نگاه مردم به مسجد تغییر کرده است و می توان در مسجد فعالیت های دیگری غیر از «نماز»(5)مانند فعالیت های آموزشی، تربیتی وحتی فعالیت های ورزشی، هنری انجام داد واین نگاه، مسجد را از انحصاری بودن درآورده است و شاید این مهم خود یکی از عوامل پویایی جامعه و میل و رغبت جوانان به حضور در مساجد گشته است. شاید در حال حاضر که جهان اسلام بویژه ایران اسلامی در تیررس تهاجم فرهنگی بیگانگان قرار دارد، بتوان از مسجد به عنوان بهترین و مستحکم ترین دژ در مقابل این تهاجم نام برد و از طریق کانون های مختلف آن در مقابل جنگ نرم ایستادگی و مقاومت کرد.قدرت مسجد در بسیج توده ها در راه خدا و نیز انتقال عرفان واخلاق به دلها امری است که قابل انکار نیست. بی تردید اگر مساجد نبود نه انقلاب به پیروزی می رسید ونه جنگ به نفع ایران اسلامی ادامه وخاتمه می یافت. نکته دیگری که باید به توجه کرد این است که مسجد در اسلام مرکز ومحور است نه فرهنگسرا ها وسینماها وورزشگاه ها. موضوع مهم دیگری که باید بررسی شود علت گریز جوانان از مسجد است که علل فراوانی دارد و ما در این مختصر به دنبال آن نیستیم که این علل را بررسی کنیم اما قطعاً برخورد نادرست وغلیظ متولیان مخصوصاً خادمین بعضی مساجد که پیر مرد شده اند و اصلاً حوصله جوانان پر شر وشور را ندارند یکی از عوامل است. در این زمینه خاطره ای دارم که هیچ گاه فراموش نمی کنم وقتی در ماه مبارک رمضانی در یکی از مساجد شهر برای تبلیغ رفته بودم و دوست داشتم برای جوانان آن محله کاری کنم وآن ها را با مسجد ونماز آشنا کنم و وقتی بیرون از مسجد با آن ها صحبت می کردم خیلی اشتیاق نشان می دادند و اما هیچ خبری ازحضور آن ها در مسجد نبود تا این که یک روز اتفاقی مشاجره جوانان را با خادم مسجد مشاهده کردم که خادم مسجد به آن ها می گفت شما پدرانتان مسجد نمی آیند خودتان می خواهید بیایید مسجد!!!! ومعلوم شد که بد خلقی این خادم باعث فرار آن ها از مسجد بود. اگر مساجد محور هستند، این روحانی است که باید محور مسجد قرار گیرد تا بتواند جامعه را در مسیر درست هدایت کند. متأسفانه براساس گزارش های چند سال پیش، حدود 70 هزار مسجد در سراسر کشور وجود دارد که حدود 30 درصد از آنها فاقد امام جماعت دائم است و در برخی از آنها یک نوبت یا دو نوبت نماز برگزار می شود.(6) واین خطری است که متوجه روحانیت است که باید از فعالیت در مساجد به بهانه های مختلف شانه خالی نکند و مسؤلیت خطیر خود را در هدایت مردم و با محوریت مسجد فراموش نکند. در اندیشه امام خمینی 1مسجد جایگاه ویژه ای دارد تا جایی که حفظ اسلام وابسته به حفظ مساجد است. «شما هر چه مىتوانید جوانان را به مسجد دعوت کنید. جریان دین اسلام را به آنها تلقین نمایید.»(7)«این اجتماعات مساجد را زیاد کنید، مردم را دعوت کنید به مساجد، بفهمانید به آنها که نکته گریه چیست. گریه فقط براى این نیست که ما عزادار هستیم. مردم براى پدرشان هم و فرزندشان هم دو، سه روز گریه مىکنند و تمام شد، چرا این تمام نشد؟ براى اینکه مکتب تمامى ندارد، و این مکتب ماست، این سند مکتب ماست؛ ما مىخواهیم مکتبمان را با این حفظش کنیم.»(8)اینها ضربهاى که از روحانیت خوردند از هیچ کس نخوردند. براى اینکه مىگویند ضربهاى را که دیگران هم زدند به ما، اینها وادارشان کردند. مسجدها مردم را وادار کرد. پس باید مسجدها را ما شروع کنیم بشکنیم. اینکه مىآیند مسجدها را مىخواهند خلوت کنند، و بیچاره جوانها و متدینین ما هم اشتباهاً به خطا مىروند، این است که مسجدها کم کم امسال یک قدرى ماه رمضانش کمتر باشد، سال دیگر یک خرده کمتر. بعد از ده سال، پانزده سال دیگر هیچى بشود. آنها عجله ندارند؛ به تدریج هر چه شد. شما باید هوشیار باشید که مسجدهایتان و محرابهایتان و منبرهایتان را حفظ کنید و بیشتر از سابق. شمایى که این معجزه را از مسجد دیدید، حالا باید بروید دنبال این مرکز معجزه، نه رها کنید او را. شمایى که از اسلام یک همچو معجزهاى دیدید که همه قدرتها را به هم شکست، نه فقط ابرقدرتها را، قدرتهای دیگر را هم به هم شکست، ملت ما که از اسلام این معجزه را دارد نباید در اسلام سستى کند.»(9)«من امروز باید بگویم که تکلیف است براى مسلمانها. حفظ مساجد امروز جزء امورى است که اسلام به او بسته است. ماه مبارک رمضان و بعد از ماه مبارک رمضان هم، مسجدها را آباد کنید. من در مکه که مشرف بودم یک روز مىخواستم یک کتابى بخرم که براى آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یکدفعه رها کرد و گفت که: «سنّة حنفیّة» دیگر با من حرف نزد، رفت سراغ نماز. در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود. یعنى باز بود لکن هیچ کس نبود. مىرفتند سراغ نماز. چرا شما نمىروید سراغ نماز؟ چرا ظهر که مىشود بازار را رها نمىکنید و بروید سراغ نماز؟ اگر بروید سراغ نماز، احیاء کنید این سنت سیاسى اسلام را، همان طورى که در روز جمعه حالا به حمد اللَّه مىروید، روز غیر جمعه هم بروید مساجد را پر کنید. اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتومها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروى و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد.»(10)«مسجدها [را] باید محکم آقایان بگیرند، نگهش دارند. دلسرد نشوید از حرفهایی که این عمال خارجى در بین مردم منتشر مىکنند. باید در عین حالى که حضور دارید در صحنه سیاست، و هر واقعهاى که واقع مىشود شما توجه باید داشته باشید که این واقعه آیا به نفع ملت است یا نه، لکن حوزههاى فقاهت را به همان قوّت خودش حفظ کنید. این فقه است که اسلام را حفظ کرده و تا آخر حفظ مىکندان شاء اللَّه.»(11)«مساجد بهترین سنگرها و جمعه و جماعات مناسبترین میدان تشکل و بیان مصالح مسلمین مىباشند. امروز دولتها و سرسپردگان ابرقدرتها اگر چه به جنگ جدى با مسلمانان برخاستهاند و همچون دولت هند مسلمانان بیگناه و بىپناه و آزاده را قتل عام مىکنند ولى هر گز جرأت و قدرت تعطیل مساجد و معابد مسلمین را براى همیشه ندارند و نور عشق و معرفت میلیونها مسلمان را نمىتوانند خاموش کنند. در عین حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سیاسى علماى اسلام را به تعطیلى بکشانند و حتى علماى اسلام را در ملأ عام به دار کشند، خود دلیل مظلومیت اسلام و موجب توجه بیشتر مسلمانان به روحانیت و پیروى از آنان مىشود. مگر نه این است که خداوند از علما پیمان گرفته است که در برابر ستم ستمکاران و ظلم جنایتپیشگان ساکت و آرام نمانند؟ مگر نه این است که علما حجت پیامبران و معصومین بر زمین هستند؟ پس باید علما و روشنفکران و محققان به داد اسلام برسند و اسلام را از غربتى که دامن گیرش شده است نجات دهند و بیش از این ذلت و حقارت را تحمل نکنند و بت سیادت تحمیلى جهانخواران را بشکنند.»(12)
سوم : پاسخ به اقبال عمومی مردم
همیشه روحانیت متعهد گره گشای مشکلات فرهنگی – عقیدتی مردم بود. امروز که بحمدالله مردم با آزادی بیشتری می توانند با روحانیت ارتباط برقرار کنند بالطبع نیازهای دینی خود را بهتر می توانند مطرح کنند و روحانیت هم در نگاه مردم به خصوص جوانان یگانه راه نمای دینی آن ها است. لذا باید روحانیت خود را مسلح به علوم جدید و قدیم کند تا بتواند به نیاز های فکری و شبهاتی که دشمنان دین در ذهن و فکر آن ها وارد می کنند جواب کافی و وافی بدهد. اگرچه دشمنان سعی دارند وانمود کنند که دین نمی تواند به همه نیاز های انسان جواب بدهد اما مردم ایران و جوانان باز هم تنها حلال مشکلات خود را در رجوع به روحانیت می داند و هنوز روحانیت به عنوان زبان دین و مروج دین تقدس خاصی دارد. به یاد دارم که در گفتگویی که با یکی از طلاب درس خارج داشتم و به او گفتم چرا ملبس نمی شوید؟ او گفت که خیلی سخت است و مشکلاتی را نام برد...من به او گفتم که مردم روحانیت را از پیامبران هم بیشتر احترام می کنند و هیچگاه مصائبی که پیامبران داشتند از جمله: مسخره کردن، سد راه، خار وخاشاک ریختن سر راه و غیره برای یک روحانی پیش نمی آید بلکه مردم با کمال احترام با روحانیت برخورد می کنند. نباید به بهانه مشکلات خیالی صحنه را خالی کنیم واز جواب گویی که شأن اصلی روحانیت است کنار بکشیم وخو در را در گوشه خانه محبوس کنیم. امروز بیش از هر زمان دیگر جوانا ن به حضور روحانی محقق نیاز دارند؛ زیرا از هر طرف مورد هجمه تبلیغاتی مسموم دشمنان قرار گرفته اند و شانه خالی کردن از جواب گویی به مردم گناهی است نابخشودنی. اگر ما به نیاز آن ها پاسخ ندهیم مجبور هستند به سراغ کسانی بروند که هیچ بهره ای از دین ندارند و باعث می شود جوانان را به گمراهی و نابودی بکشانند. امام خمینی (ره) با بینش عمیق خود این نیاز ضروری جامعه را درک کردند و از حوزه های علمیه می خواهند که برخیزند و مشکلات عقیدتی – فرهنگی پاسخ دهندو از این فرصت استثنایی استفاده لازم را ببرند.
«نکته آخرى که توجه به آن لازم است اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند که در حوزه ننشستهاند بلکه براى اجراى حکم خدا راحتى حوزه را رها کرده و مشغول به کارهاى حکومت اسلامى شدهاند. اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه مىشود و هر گز عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بىسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هر گز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.(13)
تهدیدها :
یکم: خطر نفوذیها و روحانی نماها:
«إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ»(14) هنگامى که منافقان نزد تو آیند مىگویند: «ما شهادت مىدهیم که یقیناً تو رسول خدایى!» خداوند مىداند که تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند). (15)نفاق و دو رویی پدیده است که تمام ادیان با آن مواجه هستند و همیشه کسانی بوده وهستند که با دستمایه قرار دادن دین می خواهند به دنیای خود برسند به همین علت در لباس دین داخل می شوند وکار دنیا می کنند. از آغاز گسترش دین مبین اسلام عده ای که منافع خود را درخطر می دیدند وحاضر نبودند از کفر وشرک خود دست بردارند بهتر آن دیدند که با اسلام آوردن ظاهری جان و مال خود را حفظ کنند. نمونه بارز این نفاق در اسلام آوردن ابوسفیان و فرزندانش بود که تا آخرین لحضات در مقابل اسلام ایستاد و در آخر که کار به ضرر او تمام شد اسلام آورد و بعد هم معاویه لعنه الله علیه فرزند او با همین نفاق ودورویی مقدرات مسلمین را به دست گرفت و دین با تحریف جعل احادث چهره درخشان اسلام را غبار آلود کرد و مردم را در شناخت حق وحقیقت دچار شک سرگردانی نمود. کاری که امثال معاویه انجام دادند در حقیقت اجرای نقشه شیطانی «دین بر علیه دین» بود. نقشه ای که تا امروز دشمنان اسلام از آن سود می برند و از درون جامعه ی اسلامی به دشمنی علیه اسلام ادامه می دهند و با عَلَم کردن روحانی نماهایی به تضعیف دین مردم می پردازند. وظیفه اصلی روحانیت خدمت به اسلام و مسلمین است و این امر با نفاق و دورویی منافات دارد زیرا انسان منافق یا به فکر خود است و یا به فکر کسانی است که اور ا اجیر کرده اند. دشمنان اسلام وملت ایران چه زمانی که خواستند دین مردم را نابود کنند وچه زمانی که به فکر غارت سرمایه های ملی از جمله معادن ومنابع نفتی وغیر نفتی بودند همیشه از علمای ربانی و آگاه به مسایل روز ضربه خورده اند. طبیعی است آن ها سعی کنند کسانی را که خطری برایشان نداشته باشد در میان حوزه های علمیه وارد کنند و یا با نفوذ و تأپیر گذاری بر افرادی که متوجه خطرات دشمن نیستند آن ها را در مسیر منافع خود قرار دهند و با بدنام کردن حوزه های علمیه به مقاصد شوم خود برسند. امام خمینی ( ره ) با هوشیاری تمام به معرفی و مبارزه با چنین افرادی برخاست و دائماً خطر چنین افرادی را به علما و مردم گوشزد می کرد. «امید است که علماى اعلام و مراجع بزرگ اسلام از خیانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزههاى علمیه و جامعه روحانیت جلوگیرى به عمل آورند، و ایادى مخالفین را که در سلک روحانیت قرار دارند و اسلام و روحانیت را به سقوط و انحطاط تهدید مىکنند طرد و رسوا سازند؛ و اجازه ندهند که مشتى فریب خورده و دنیاطلب، استقلال هزار ساله شیعه را دستخوش امیال و اغراض مخالفین اسلام و مزدوران استعمار قرار دهند.»(15)«وصیت این جانب به حوزههاى مقدسه علمیه آن است که کراراً عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى کمر به براندازى اسلام بستهاند و از هر راه ممکن براى این مقصد شیطانى کوشش مىنمایند، و یکى از راههای با اهمیت براى مقصد شوم آنان و خطرناک براى اسلام و حوزههاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزههاى علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسیار عظیم آن در دراز مدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جا زدن خود را در بین تودهها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقهمند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزههاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مىباشد.»(16)«من چنانچه سابقاً نیز گفتهام، راجع به حوزه علمیه، عقیدهام بر این است که باید به آن بیشتر از همه چیز توجه کرد؛ چرا که حوزه علمیه اگر درست بشود، ایران درست مىشود.و اگر- خداى نخواسته- در حوزه علمیه فسادى به وجود آید- و لو در دراز مدت- در سرتاسر ایران آن فساد پیدا مىشود و آنها که همیشه در فکر بودهاند که در حوزه علمیه نفوذ کنند، به همین خاطر است. نفوذ آنها، نفوذ ظاهرى نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذى است. چه بسا بیشتر از شما اظهار دیانت بکند، معذلک، در موقع مناسب کارش را انجام دهد. اینها از مشکلات حوزه است.»(17)«من یک مطلبى را باید بگویم به همه ملت ایران و به همه روحانیین ایران: من خوف این را دارم که بعضى از این معمّمینى که در بین روحانیون، خودشان را جا زدهاند و خرابکارى دارند مىکنند، در بعض از جاهایى که اینها یک چیزى دستشان آمده است، من خوف این را دارم که اینها چهره اسلام را برگردانند از آن که هست. من به روحانیین ایران مىگویم به اینکه، این اشخاصى که خودشان را جا زدند یا رفتند در کمیته یا رفتند در کجا، این اشخاص را شما به مردم معرفى کنید که اینها ربطى به ما ندارند.»(18)«دو چهرهها و روحانى نمایان و دین به دنیا فروشان و قیل و قال کنندگان را از خود و از کسوت خود برانند و اجازه ندهند که علماى سوء و تملق گویان ظلمه و ستمگران، خود را به جاى پیشوایان و رهبران معنوى امتهای اسلامى بر مردم تحمیل کنند و از منزلت و موقعیت معنوى علماى اسلام سوء استفاده کنند. روحانیون متعهد اسلام باید از خطر عظیمى که از ناحیه علماى مزور و سوء و آخوندهاى دربارى متوجه جوامع اسلامى شده است سخن بگویند، چرا که این بیخبران هستند که حکومت جابران و ظلم سران وابسته را توجیه و مظلومین را از استیفاى حقوق حقه خود منع و در مواقع لزوم به تفسیق و کفر مبارزان و آزادی خواهان در راه خدا حکم مىدهند.» (19)«امریکا و استکبار در تمامى زمینهها افرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام. اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مىکنند. اینها با قیافهاى حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بىدین معرفى مىکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم؛ و همچنین کسانى دیگر که بدون استثنا به هر چه روحانى و عالِم است حمله مىکنند و اسلام آنها را اسلام امریکایى معرفى مىنمایند راهى بس خطرناک را مىپویند که خداى ناکرده به شکست اسلام ناب محمدى منتهى مىشود.»(20)«بزرگترین فرق روحانیت و علماى متعهد اسلام با روحانىنماها در همین است که علماى مبارز اسلام همیشه هدف تیرهاىزهرآگین جهان خواران بودهاند و اولین تیرهاى حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولى روحانىنماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوى ظلمه و مؤید آنان بودهاند. تا به حال یک آخوند دربارى یا یک روحانى وهابى را ندیدهایم که در برابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً در مقابل شوروى متجاوز و امریکاى جهان خوار ایستاده باشد.همان گونه که یک روحانى وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیدهایم که براى یارى پابرهنگان زمین لحظهاى آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد؛ و عارف حسینى این گونه بود؛ و ملتهای اسلامى حتماً دلیل این واقعه را دریافتهاند که چرا در ایران «مطهرى» ها و «بهشتى» ها و شهداى محراب و سایر روحانیون عزیز، و در عراق «صدر» ها و «حکیم» ها و در لبنان «راغب حرب» ها و «کُرّیم» ها، و در پاکستان «عارف حسینى» ها، و در تمامى کشورها روحانیون درد آشناى اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله- هدف توطئه و ترور مىشوند.»(21)«واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مىگریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مىخواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عدهاى وابسته که چهرهشان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مىنمودند.آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین- علیهالسلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمىدادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگى چپیها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مىتوانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه «تو» سر در آوردند، باز خدا رسوایشانساخت. دستهاى دیگر از روحانىنماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند.»(22)«وصیت این جانب به حوزههاى مقدسه علمیه آن است که کراراً عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى کمر به براندازى اسلام بستهاند و از هر راه ممکن براى این مقصد شیطانى کوشش مىنمایند، و یکى از راههاى با اهمیت براى مقصد شوم آنان و خطرناک براى اسلام و حوزههاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزههاى علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسیار عظیم آن در دراز مدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جا زدن خود را در بین تودهها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقهمند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزههاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مىباشد. و مىدانیم که قدرتهاى بزرگ چپاولگر در میان جامعهها افرادى به صورتهاى مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعى و روحانى نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهى سى- چهل سال با مشى اسلامى و مقدس مآبى یا «پانایرانیسم» و وطنپرستى و حیلههاى دیگر، با صبر و بردبارى در میان ملتها زیست مىکنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام مىدهند. و ملت عزیز ما در این مدت کوتاه پس از پیروزى انقلاب نمونههایى از قبیل «مجاهد خلق» و «فدایى خلق» و «تودهاى» ها و دیگر عناوین دیدهاند، و لازم است همه با هوشیارى این قسم توطئه را خنثى نمایند و از همه لازمتر حوزههاى علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مدرسین محترم و افاضل سابقهدار است با تأیید مراجع وقت. و شاید تز «نظم در بىنظمى» است از القائات شوم همین نقشهریزان و توطئه گران باشد.در هر صورت وصیت این جانب آن است که در همه اعصار خصوصاً در عصر حاضر که نقشهها و توطئهها سرعت و قوّت گرفته است، قیام براى نظام دادن به حوزهها لازم و ضرورى است؛ که علما و مدرسین و افاضل عظیم الشأن صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح حوزهها را و خصوصاً حوزه علمیه قم و سایر حوزههاى بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.»(23)
دوم: جدا کردن مردم از روحانیت
نقشه جدایی مردم از روحانیت از دیر باز مورد طمع اسعمار گران و دشمنان اسلام بود. قدرت های استکباری و عوامل آنان در ایران پس از وقوف و آگاهی کامل نسبت به نقش محوری و بنیادین روحانیت آگاه و مبارز در صیانت از جامعیت دین و قوانین و تعالیم زندگی ساز و رهایی بخش آن در حفظ استقلال سرزمین های اسلامی و دفع استعمار خارجی و استبداد داخلی، راه اصلی مخالفت و عناد با روحانیت را در مبارزه مستقیم و تهاجم آشکار نیافتند زیرا این شیوه نه تنها نیل به اهداف استعماری را سرعت و شتاب نمی داد که موانع بزرگ و فراز و نشیب های گوناگونی را نیز به وجود می آورد. روش و راهکار قدرت های استعماری برای منزوی کردن روحانیت و جدا کردن آنان از مردم، با ایجاد فضایی مسموم و انباشته از تخریب و دروغ و تهمت و ترویج و گسترش آن در سرتاسر جامعه بود به گونه ای که نه تنها مردم از چهره های شاخص و نستوه همچون شهید شیخ فضل الله فاصله بگیرند و آنان را در هنگامه های فتنه و آشوب های ایجاد شده رها کنند بلکه در مقابل این مرزبانان راستین دین بایستند و در اوج جهل و نادانی در گسترش جنگ روانی و تخریب شخصیت آنان یار و یاور عوامل مرموز و ناپیدای استعمار گردند و با دست خود تیشه بر ریشه خویش زنند. همچنین همین شیوه و روش توسط آمریکا و ایادی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی علیه چهره های شاخص و قدرتمند و توانای روحانیت همچون شهید مظلوم آیت الله بهشتی(ره) تکرار شد و این متفکر جامع نگر و مدیر و مدبر و هوشمند و مبارز که به تعبیر امام خمینی( ره ) « یک ملت بود » مظلومانه به شهادت رسید و باز به تعبیر امام خمینی شهادت شهید بهشتی در برابر مظلومیت او در این کشور ناچیز بود!
در دیدگاه های امام خمینی ( ره ) آفت غفلت از دشمنان خارجی و خانگی؛ ثمره تلخ جدایی مردم از روحانیت و تکرار مظلومیت چهره های شاخص دین را به دنبال دارد. بدون شک نقش استعمار در جدا کردن مردم از روحانیت حوادث تلخی را بدنبال داشت که شکست نهضت مشروطه و شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری و آیت الله مدرس و عزلت آیت الله کاشانی و مظلومیت شهید آیت الله بهشتی(رضوان الله علیهم ) از جمله آنان بود وهنوز این تخریب ها وتهمت ها ادامه دارد. بنابراین حوزه های علمیه باید هر چه بیشتر ارتباط خود را با مردم حفظ کنند و نقشه های دشمن را برای جدایی مردم از روحانیت بشناسند و به مردم گوشزد کنند تا مردم فریب این نقشه ها را نخورند و در حوادث فنته در میدان دشمن بازی نکنند و راه را از بیراهه بشناسند و صفّ خود را از روحانیت جدا نکنند. «مىخواهند شما را از اسلام دور کنند و مالتان را بخورند، مىخواهند شما را از روحانیت کنار بزنند و مالتان را بخورند، مىخواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پیدا کند و اموال زیرزمینىتان را بخورند و در اسارت نگهتان دارند تا آخر؛ و اگر امروز همه ملت دست به هم ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از این گرفتارى، تا آخر در گرفتارى هستند.(24)«ما نرسیدیم به مقصد؛ سمپاشیها در بین است. جدا کردن ملت از علما یکى از آن سمپاشی [ها] است.»(25)«و راه اینکه اسلام را از بین ببرند این بود که روحانیت را از بین ببرند. اینها مىدانستند که تا روحانیون هستند، اینها حفظ مىکنند اسلام را. نقشه بردن اسلام؛ و راهش بردن روحانیت و جدا کردن ملت از روحانیون؛ و لهذا با تبلیغات دامنهدارى مشغول شدند- و حالا هم مشغولاند- که روحانیون را از ملت جدا کنند.»(26)«این خطاب من به همه علما و تمام روحانیون به کلمه عام و به همه ملت است. اگر با هوشیارى و با توجه کامل و تفکر کامل توجه نکنند به این توطئه، این موجب این مىشود که ملت و روحانیت از هم جدا بشوند، و روحانیت نتواند آن کارى که به عهده اوست انجام بدهد؛ و چنانچه یکوقتی آنها فرصت کنند، از همین معنا، از جدا شدن ملت از روحانیت استفاده کنند و کارهاى سابق را اعاده کنند، همان نقشهاى که من خوب یادم هست که در زمان رضا خان بود، و آن نمایش دادن روحانیت به یک صورت غیر صحیح و جدا کردن مردم از روحانیت. در اوایل زمان رضا خان که قدرتش مستقر شد، یکى از امورى که او انجام داد همین بود که روحانیت را در بین مردم- هى کم کم- مىخواست از بین ببرد. از شوفرها شروع کرده بودند. در آن زمان شوفرها یک آلت دستى بودند که [یکى] از علما براى من نقل کرد- خدا رحمتش کند- که من در اراک بودم و مىخواستم بیایم به تهران یا قم، اتومبیل به من اجاره نمىدادند؛ و آن شوفر گفت که ما به دو طایفه بنا داریم که اتومبیل کرایه ندهیم و آنها را سوار نکنیم: یکى فواحش و یکى معمم! این از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمىدانم چه جورى است که باز شوفرها را کشیدند در کار، با اینکه شوفرها حالا، غیر آن وقت هستند. البته حالا هم متعهدند اکثراً ان شاء اللَّه، لکن بعض از آنها شروع کردند. تبلیغاتى در آنها شده است. یک دستهبندیهایی شده است که حالا هم اهل علم را بعضى از شوفرها سوار نمىکنند. این همان توطئهاى است که از اول انگلیسها درست کرده بودند، و حالا هم عمال همه قدرتهایی که با شما مخالفند. شما یک توجه باید داشته باشید، و ملت هم یک توجه. توجه شما این است که از حدود وظایف شرعیه خودتان و روحانى خودتان تجاوز نکنید.»(27)«همه دنبال این هستند که این ملت ضعیف عقب بمانند؛ چشمهایشان باز نشود مبلغهایشان، تبلیغاتشان، همیشه تبلیغ به ضد دین و به ضد روحانیت است تا مردم را از اینها جدا کنند، مردم را از دیانت جدا کنند، مردم را از روحانیت جدا کنند، خودشان را به جان هم بریزند و آنها استفادهاش را ببرند.» (28)«بیدار باشید! ملت ما بیدار باشد! توجه داشته باشد که هر گویندهاى که بخواهد ایجاد اختلاف بکند، هر گویندهاى که بخواهد روحانیون را تضعیف بکند، نظر به روحانیون تنها نیست. آنها را تضعیف مىکند، دنبالش شما هستید. آنها مىخواهند که هجوم به این مملکت بکنند و همه چیز این مملکت را ببرند، و کسى نباشد یک تعرضى بکند، یک مقابلهاى بکند. شما هر کدامتان که یادتان باشد، از اوّلى که این کودتاى رضا خان تحقق پیدا کرد تا حالا در هر قضیهاى که بوده است روحانیون در صف مقدّم، مخالفت کردهاند و زجرها کشیدند و حبسها رفتند و تبعیدها رفتند، و مردم مسلمان دنبال آنها هستند؛ و اگرآنها از مردم گرفته بشوند و مردم از آنها گرفته بشوند، آن روزى است که ابرقدرتها جشن مىگیرند.»(29)«من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبى را عرض کنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربههایى که برایمان نقل شده است یا از تجربههایى که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبى را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را که همه آقایان شنیدهاند یک عدهاى که نمىخواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این بودند که اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آنها جوسازى کردند به طورى که مثل مرحوم آقا شیخ فضل اللَّه که آن وقت یک آدم شاخصى در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازى کردند که در میدان علنى، ایشان را به دار زدند و پاى آن هم کف زدند. و این یک نقشهاى بود براى اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطهاى باشد که علماى نجف مىخواستند. حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضل اللَّه را در نجف هم یک جور بدى منعکس کردند، که آنجا هم صدایى از آن درنیامد. این جوى که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل اللَّه را با دست بعضى از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پاى آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتى علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود.ما در زمان خودمان هم آقاى کاشانى را دیدیم. آقاى کاشانى از جوانى در نجف بودند و یک روحانى مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگىشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را مىشناختم. در یک وقت وضع ایشان طورى شد که وقتى که از منزل مىخواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع مىشد، در نظر داشتند، اعلام مىشد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانى در میدان باشد لا بد اسلام را در کار مىآورد، این حتمى است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازى. آن طور جوسازى کردند که یک سگى را عینک به آن زدند- و آن طور که من شنیدم- عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت اللَّه. و من خودم در یک مجلسى بودم که مرحوم آقاى کاشانى وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پانشد. من پاشدم و یکى از علماى تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به ایشان- جا هم ندادند-. این جو را درست کرده بودند براى آقاى کاشانى که دیگر از منزلش نمىتوانست بیرون بیاید، در یک اتاقى محبوس بود در منزلش طورى که نمىتوانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند.»(30)«من حالا مىخواهم یک هشدارى به آقایان بدهم. مسأله الآن به یک وضعى در آمده است که انسان مىبیند که مشغول جوسازى هستند، مىشنود که مشغول جوسازى هستند و بتدریج مىخواهند این کار را عملىاش کنند. یعنى دیدند که ایران با این مسائلى که در دنیا مىخواهند حل کنند نتوانستهاند کاریش بکنند، حمله کردند، حمله نظامى کردند- عرض مىکنم که- اقتصادش را چه کردند، محصور کردند و همه کارى کردند، نشد آن کارى را که آنها مىخواهند، یعنى منعزل کردن اسلام را مىخواهند. الآن آنها آن قدرى که از اسلام خوف دارند، نه شوروى از امریکا آن قدر خوف دارد، نه امریکا از شوروى براى اینکه تمام این مصالحى که آنها به خیال خودشان مىخواهند- از مصالحى- که براى خودشان تهیه کنند و تمام سوء استفادههایى که از تمام دنیا مىخواهند بکنند، مىبینند که اگر چنانچه این ترتیبى که ایران روى کار آمده است و مشغول است، این عملى بشود همه جا لنگ خواهد شد، مسأله، مسأله ایران نیست حالا، آن وقتها صحبت، صحبت ایران بود. الآن وضع جورى شده است که هر جا مىبینید که الآن فرض کنید که در پاکستان دارند مىگویند که اسلام، خوب، دولتش هم ملزم شده است که این را بگوید. در جاهاى دیگر هم همین طور دارند مىگویند، در سیاهپوستان امریکا هم صدا درآمده است. اینها الآن خودشان هم مىبینند که در شوروى هم که ... صدا درآمده، خوب، مسلمین هم آنجا زیادند. آنها مىبینند که اگر مهلت به این کشور بدهند ممکن است که منافع آنها را در تمام دنیا به خطر بیندازد. جنگ عمومى هم که نمىتوانند راه بیندازند. بخواهند جنگ راه بیندازند دنیا به هم مىخورد، نمىکنند. آنها عاقلتر از آن هستند که جنگ عمومى راه بیندازند. اینها مىخواهند با وسیلههایى با حیلههایى از اینجا شروع کنند، از ایران شروع کنند. از ایران شروع کردن هم یکدفعه نمىشود بروند سراغ روحانیون. مىدانند که نمىشود که از اول بروند سراغ روحانیون، روحانیون را شکست بدهند. مىآیند هى از پایینتر شروع مىکنند، از پایین تر جوسازى مىکنند.....»(31)
سوم: خطر قربانى شدن مکتب
در صفحات قبل به خوبی روشن شد که نفش روحانیت حقیقی در بیداری مردم و حفظ وحدت و استقلال کشور تا چه اندازه اهمیت داشته ودارد؛ اما از یک مطلب مهم نباید غافل شد که در دوران تشکیل حکومت اسلامی به رهبری ولایت فقیه مسؤلیت روحانیت بسیار سنگین تر از گذشته است. تا دیروز اگر روحانیت، پیشرو در مبارزه با طاغوت واستکبار بود ومردم به تبعییت از روحانیت در صحنه های مختلف وارد صحنه می شدند و در راه اسلام جانفشانی می کردند، امروز وضع جور دیگری است و مردم از روحانیت مطالبات دیگری دارد(32)و حداقل اینکه گفتار وکردار روحانیت یکسان باشد. زیرا امروز کشور بر اساس حاکمیت فقه و ولایت فقیه اداره می شود که رابطه مستقیم با حوزه علمیه و روحانیت دارد؛ لذا هر مشکلی که در جامعه پیش بیاید اگر چه یک گرانی کوچک باشد فوراً آن را به پای اسلام وانقلاب می گذارند حال اگر خود روحانیت خطایی کند دیگر چه خواهند گفت ...و کافی است که به گوش رسانه های غربی برسد و آن را در ماهواره ها و رسانه های خبری خود پخش کنند و به هدف خود که همان ساقط کردن نظام اسلامی است برسند. امام بزگوار تا آخرین لحظات نگران این موضوع بود و جان کلامشان این بود که اگر امروز روحانیت خطایی کند خطر متوجه اسلام است و ممکن است منجر به قربانی شدن مکتب شود. بنابر این امروز که نظام سیاسی، فرهنگی کشور به دست با کفایت ولی فقیه نائب برحق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اداره می شود، شایسته است ما هم وظایف خود را دریابیم و به جای اینکه «اسلام را قربانی نجات خود کنیم»، «خود را قربانی نجات مکتب کنیم» همانطور که امام عزیز در نامه شان به آقاى محمد حسن قدیرى چنین دعا کردند: «و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است. و نجات آن قربانى مىخواهد. و دعا کنید من نیز یکى از قربانیهاى آن گردم.»(33) «حالا که ما هیچ کارى نکردیم و معممین دیکتاتورى نکردند، خوب، حالا دارند به ما مىگویند دیکتاتور! باید معممین متوجه باشند که اشخاص مىخواهند براى شما مناقشه کنند. اگر خداى نخواسته در یک جا یک معممى یک خلاف بکند، یک زورى خداى نخواسته بخواهد به کسى بگوید، حرف اینها همه آخوندها را مىگویند دیکتاتورند، مىگویند همه دیکتاتورند. از آن وقت تا حالا دیکتاتورى محمد رضا بود، حالا دیکتاتورى عمامه و کفش است! اینها دنبال ایناند که درست کنند؛ و ما باید مراقبت کنیم. این مراقبت از آن مراقبتى که شما از دزدها مىکنید و از خیانت کارها مىکنید، این مراقبت بالاتر است. این مراقبت مراقبتى است که اساس اسلام در خطر است؛ مکتب در خطر است.»(34)
«اگر خداى نخواسته یک نفر از کسانى که ادعاى اهل منبرى مىکنند یا محرابى، یا در منبر مىروند و یا در محراب، اگر چنانچه آن کسى که منبر مىرود زبانش یک وقتى یک زبانى باشد که بر خلاف مسیر اسلام باشد، این غیر از یک آدم عادى است که توى دکانش یک خلافى مىکند؛ یک کمفروشی مىکند؛ این خطر، خطر به مکتب است.»(35)«شما نشانه خدا هستید؛ نشانه اسلام ان شاء اللَّه خواهید بود؛ و کسى که نشانه خدا و نشانه اسلام است، باید همه حرکاتش، همه سکناتش، همه اعمالش، همه گفتار و کردارش الهى باشد؛ روى موازین الهى باشد. مردم به روحانیون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پیغمبر اکرم، که اینها نمایندگان پیغمبر اکرم و امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستند. اگر خداى نخواسته از اینهایی که نماینده هستند از طرف اولیاى خدا، از طرف رسول خدا، اینها اگر یکوقت یک انحرافى از آنها پیدا بشود، شاید اشخاص غرضمند این را به پاى اسلام حساب کنند؛ خیال کنند تعلیمات اسلامى این طور است؛ و لهذا راه، راه پر خطرى است، و راه شریفى. جدیت کنید که از این راه پر خطر خوب عبور کنید، که این صراط است. صراط مستقیم الهى از اینجا شروع مىشود.»(36)«روحانیون که نماینده رسول خدا هستند در بین مردم، اگر خداى نخواسته روحانیونى که مدعى این هستند که نماینده امام زمان الآن هستند در بین مردم، اگر خداى نخواسته، از یکیشان یک چیزى صادر بشود که بر خلاف اسلام باشد، این طور نیست که فقط خودش را از بین برده، این حیثیت روحانیت را لکهدار کرده. این یک وظیفه بزرگى به عهدهاش هست. روحانى همچو نیست که اگر یک خلافى بکند، بگویند که زید این خلاف را کرده. خلاف روحانى، به اندازهاى که سعه شعاع نفوذش هست، خطایش خطاى بزرگ هست. خطایى است که عفوش در درگاه خدا بسیار مشکل است. براى اینکه این نماینده، یعنى مدعى نمایندگى از طرف امام زمان- سلام اللَّه علیه- و اسلام دارد. نماینده امام زمان اگر خداى نخواسته یک قدمى کج بگذارد این اسباب این مىشود که مردم به روحانیت بدبین بشوند. بدبین شدن به روحانیت و شکست روحانیت، شکست اسلام است. آن که حفظ کرده است تا حالا اسلام را، این طبقه بودند؛ و اگر در این طبقه شخصى، اشخاصى پیدا بشوند که بر خلاف مصالح اسلام خداى نخواسته عمل بکند، جرمى است که از آدمکشى بدتر است. جرمى است که از همه معاصى بدتر.» (37)
حوزهها باید توجه داشته باشند که در این وقت، در این حالى که الآن ما واقع هستیم و دشمنها مىخواهند خردهگیرى کنند، خصوصاً نسبت به اهل علم و علما و فضلا و طلاب، باید بسیار توجه داشته باشند که اگر خداى نخواسته در این زمان- که اینها مورد بررسى هستند و مورد توجه هستند- اگر خداى نخواسته یک انحرافى از بعض اشخاص مُلَبس به این لباس واقع بشود، ممکن است این پاى اسلام حساب بشود. در رژیم سابق اگر چنانچه یک معمَّم، یک مُلَبَّس به این لباس، یک کار خلاف انجام مىداد، معلوم نبود به اسلام نسبت بدهند؛ مىگفتند این منحرف است، این ساواکى است، این دربارى است. الآن که رژیم رژیم جمهورى اسلامى است و همه نظرها به شما دوخته شده است، اگر خداى نخواسته یک انحرافى واقع بشود در مدارس، در کمیتهها، در جاهاى دیگر، در دادگاهها، این پاى اسلام حساب مىشود. گفته مىشود که جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم همینهاست؛ همین است که مىبینید؛ و لهذا امروز تکلیف ما بسیار سنگین است. تکلیف ما حفظ وجاهت اسلام است. تکلیف ما این است که با اعمال خودمان، با گفتار و رفتار خودمان اسلام را ترویج کنیم و وجاهتش را حفظ کنیم؛ و اگر خداى نخواسته یک انحرافى باشد باید جلوگیرى کنید. اگر یک شخصى را دیدید که از وظیفه اهل علم، از وظیفه انسانى- اسلامى تخطّى مىکند، او را نهى کنید. اگر نمىشوند، کنار بگذارید. باید همه به وظیفه اسلامى عمل کنیم، به دست دیگران فرصت ندهیم، بهانه ندهیم دست دشمنان که ما را آلوده کنند و بگویند که اهل علم، یا دیکتاتور هستند یا انحرافات دارند یا براى خودشان مىخواهند یک بساطى درست کنند. امروز بسیار مسأله مهم است و با سابق بسیار فرق دارد. باید آقایان همان طورى که در تحصیل علم کوشا هستند، در تهذیب اخلاق، در اعمال، در عقاید، در فضایل اخلاقى کوشا باشند؛ که علم بدون عمل و بدون تقوا بسیارى از اوقات مُضرّ است. باید عالِمْ متّقى باشد و متوجه به خداى تبارک و تعالى باشد تا بتواند جامعه را تربیت کند. باید خودش تربیت شده باشد تا بتواند جامعه را تربیت کند.»(38)«اینهایی که نشستهاند و الآن در داخل و خارج چشمها را دوختهاند که یک مناقشهاى بکنند، یک چیزى از شما، از من، از آقا، ببینند، از روحانیون، از پاسداران، از کمیتهها، از دادگاه انقلاب، از حکومت ... از همه اینها، یک چیزى ببینند، یکى را هزار مىکنند. آن هم پاى من و آقا حساب نمىکنند؛ پاى اسلام حساب مىکنند. امروز مکتب ما در خطر است. آن وقت که رژیم بود، مکتبمان سر جایش بود، خودمان در خطر بودیم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه مىکردیم و ما را مىکشتند، اشکال نداشت؛ شکست [مى] خوردیم. اگر در زمان طاغوت از یک معمم یک [خلافى] صادر مىشد، نمىگفتند اسلام؛ مىگفتند این ساواکى هست؛ به اسلام نسبت نمىدادند. الآن اگر از پاسدارهاى اسلام، چه شما که پاسدارید و چه ما که پاسداریم، یک مطلبى صادر بشود، این اشخاصى که در صددند که تخطئه کنند مکتب ما را، اسلام را تخطئه کنند، اینها قلمها را برمىدارند، اینجا به کنایه و در خارج به صراحت، مىنویسند؛ و مکتب ما یکوقت در دنیا شکست مىخورد. شکست مکتب مصیبت بزرگ است.»(39)
چهارم: آفت تشریفات
یکی دیگر از مسائلی که ممکن است حوزه علمیه را تهدید کند آفت تشریفات است. حوزه های علمیه که بحمدالله امروز منسجم و دارای یک سازمان منظم شده است باعث پیشرفت های خوبی در امور آموزشی و تبلیغی حوزه شده است امّا توجه بیش از حد به توسعه ساختمان ها و دستگاه های عریض وطویل ممکن است حوزه علمیه را از رسالت اصلی خود که همان تبلیغ است دور کند وژان را در حصارهای دیواری که خود کشید است گرفتار شود. امام عزیز که خود از اولین کسانی است که حوزه های علمیه را منسجم و دارای یک سازمان هدفمند کرد اما نگران این بود که مبادا حوزه دچار تشریفات شود و خود در حد کارهای اداری پایین بیاورد و از هدف اصلی خود دور بماند. «از امور مهمى که این جانب نگران آن هستم مسائل حوزههاى علمیه خصوصاً حوزههاى بزرگ مثل حوزه مقدسه قم است. آقایان علماى اعلام و مدرسین محترم که خیر خواهان اسلام و کشورهاى اسلامى هستند، توجه عمیق کنند که مبادا تشریفات و توجه به ساختمانهاى متعدد براى مقاصد سیاسى و اجتماعى اسلام، آنان را از مسئله مهم اصلى حوزهها که اشتغال به علوم رایج اسلامى و خصوصاً فقه و مبادى آن به طریق سنتى است، اغفال کند، و مبادا خداى نخواسته اشتغال به مبادى و مقدمات موجب شود که از غایت اصلى که ابقا و رشد تحقیقات علوم اسلامى، خصوصاً فقه به طریقه سلف صالح و بزرگان مشایخ همچون «شیخ الطائفه» و أمثاله- رضوان اللَّه تعالى علیهم- و در متأخرین همچون «صاحب جواهر» و شیخ بزرگوار «انصارى»- علیهم رضوان اللَّه تعالى- بازدارد. اسلام اگر خداى نخواسته هر چیز از دستش برود ولى فقهش به طریقه موروث ازفقهاى بزرگ بماند، به راه خود ادامه خواهد داد. ولى اگر همه چیز به دستش آید و خداى نخواسته فقهش به همان طریقه سلف صالح از دستش برود، راه حق را نتواند ادامه داد و به تباهى خواهد کشید. و با آنکه مىدانیم مراجع عظام و علماى اعلام و مدرسین عالیقدر- دامت برکات وجودهم- توجه به این امر دارند، لکن خوف آن است که اگر تشریفات و زرق و برقهاى شبیه به قطب مادیت رواج پیدا کند، در نسلهاى بعد اثر گذارد و خداى نخواسته آنچه از آن مىترسیم به سر حوزهها بیاید. لازم است آقایانى که در این امور دست دارند و متصدى این مسائل هستند توجه کنند که حد افراط را جلوگیرى کنند، و هر چه مىکنند در خدمت حوزههاى علمى و در خدمت اسلام و علوم اسلامى باشد، و کارها تعدیل شود و از افراط و تفریط احتراز گردد. از خداوند تعالى توفیق همگان را در خدمت به علم و علما و اسلام و ملت خواستارم»(40)«مسأله دیگر، مسأله تشریفات حوزههاى روحانیت است که دارد زیاد مىشود. وقتى تشریفات زیاد شد، محتوا کنار مىرود. وقتى ساختمانها و ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شود، موجب مىشود بنیه فقهى اسلام صدمه ببیند، یعنى با این بساطها نمىشود شیخ مرتضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانى است و واقعاً نمىدانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب آن مىشود که روحانیت شکست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانیون امروز که بسنجیم، خوب مىفهمیم که چه ضربهاىبه دست خودمان به خودمان مىزنیم»(41)
نتیجه گیری:
بابررسی آراء واندیشه های امام خمینی ( ره ) می توان به شاخصه هایی دست یافت که از آن ها به فرصت و تهدید برای حوزه علمیه وروحانیت تعبیر می شود. فرصتهایی نظیر اقبال عمومی مردم به روحانیت و حضور در مساجد وتبلیغ در خارج از کشور و تهدیدهایی از قبیل نفوذ روحانی نماها و توطئه دشمن برای جدایی مردم از روحانیت. حوزه های علمیه باید از این فرصت ها به خوبی استفاده کرده و با بهره گیری صحیح از فزصت ها در تبلیغ دین مبین اسلام بکوشند و با شناخت دقیق تهدیدها با بصیرت کامل این تهدیدها را خنثی کرده باعث سربلندی اسلام و کارآمدی بیشتر نظام اسلامی شوند.
پی نوشت ها :
1. إبراهیم : 4
2. صحیفه امام ج18 104
3. صحیفه امام ج18 105
4. التوبة : 18
5. توجه داشته باشیم که شاخص فعالیت های آموزشی –تربیتی -ورزشی باید در جهت آشنایی جوانان با نماز باشد نه اینکه برنامه هایی در عرض نماز باشند واگر فرهنگ نماز را در بین جوانان گسترش بدهیم وآن ها را با نماز آشنا کنیم به جرأت می توان گفت که آن ها را در مقابل هجمه های مختلف شیطانی بیمه کرده ایم. واین به خاطر لذتی است که در نماز وجود دارد وجوانان بهتر این لذت را درک می کنند.
6. خبرگزاری آفتاب ، به نقل از قائم مقام ستاد اقامه نماز ، تاریخ 18/3/ 1390
7. صحیفه امام، ج1، 310
8. صحیفه امام، ج8 536
9. صحیفه امام ج13 20
10. صحیفه امام، ج13، ص: 21
11.صحیفه امام، ج13، ص: 14
12. صحیفه امام، ج20، ص: 339
13. صحیفه امام ، ج21، ص 292
14. المنافقون : 1
15. صحیفه امام، ج2،ص 489
16. صحیفه امام ج21 425
17. صحیفه امام ج20 190
18. صحیفه امام ج12 ص 468
19. صحیفه امام ج20 ص339
20. صحیفه امام ج21ص 87
21. صحیفه امام، ج21، ص: 120
22. صحیفه امام ج21 ص 281
23. صحیفه امام، ج21، ص: 425
24. صحیفه امام، ج4، ص 428
25. صحیفه امام، ج 7، ص 81
26. صحیفه امام، ج10، ص 135
27. صحیفه امام، ج13، ص 11
28. صحیفه امام ، ج3، 520
29. صحیفه امام، ج13، ص394
30. صحیفه امام، ج18، ص: 248
31. صحیفه امام، ج18، ص: 249
32. توهم نشود وقتی که گفته می شود مردم مطالبات دیگری دارند نه این است که بگوییم مردم از روحانیت بریده اند زیرا سرنوشت ملت ایران به سرنوشت حوزه های علمیه ورو حانیت وابسته است امروز روحانیت شیعه نماد اسلام ناب محمدی است و برای مردم جهان ثابت شد که ملت ایران نماد اسلام خواهی و این ملت بارها ثابت کرد که هیچگاه از اسلام دست نمی کشد و حاظر است جان خود را در این راه بدهد اما اسلام عزیز باقی بماند است واین همان سرنوشت مشترکی است که روحانیت و ملت ایران را به پیوند داده است و هرگاه مردم احساس کنند که نقشه های دشمن می خواهد آنان را از اسلام جدا کند آن نقشه ها را نقش بر آب می کنند. گواه این دلدادگی به اسلام خون صد ها هزار شهیدی است که به عشق اسلام بر زمین ریخته شده است.
33. صحیفه امام ، ج21، ص160
34. صحیفه امام، ج8 ، ص 390
35. صحیفه امام ، ج8 ، ص 522
36. صحیفه امام ، ج8 ، ص 262
37. صحیفه امام، ج11، ص250
38. صحیفه امام ، ج8 ، ص 303
39. صحیفه امام، ج8، ص370
40. صحیفه امام، ج17، ص: 326
41. صحیفه امام، ج19، ص: 43
منابع :
1.قرآن کریم.
2.امام خمینى، صحیفه امام، 21 جلد. موجود در نرافزارمجموعه آثار امام خمینی ( ره ) - مرکز تحقیقات رایانه ای علوم اسلامی،
3.امام خمینی، جهاد اکبر، انشارات موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی ( ره ) ، چاپ پنجم، 1375
4.امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، انشارات موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی ( ره ) ، چاپ نهم 1378
5.اخوان حکیمى-احمد آرام، الحیاة، با ترجمه احمد آرام، 6 جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى - تهران، 1380 ش.
6.تبیان – آثار موضوعی دفتر دهم، روحانیت و حوزه های علمیه از دیدگاه امام خمینی 1- انشارات موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی ( ره ) چاپ : چهارم 1387
7. خبرگزاری آفتاب، تاریخ 18/3/ 1390
8. خبرگزاری مهر، تاریخ 16/4/1390
9.درسهایی از امام، رسول سعادتمند، انتشارات تسنیم، قم، چاپ اول
10.دیلمى، شیخ حسن ، إرشاد القلوب إلى الصواب، 2جلد، شریف رضى - قم، چاپ: اول، 1412 ق.
11.رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، انتشارات عروج، چاپ ششم، تهران 1383
12.رستمی، ابراهیم، حدیث نور (خاطراتی از زندگی امام خمینی 1، نشر جمال 1382).
13.رحیمی، محمد حسن، در سایه آفتاب (یادها ویادداشت هایی از زندگی امام خمینی) ( ره ) موسسه پاسدار اسلام، چاپ سوم، قم 1371
14.رجبی، محمد حسن، زندگی نامه سیاسی امام خمینی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران 1378
15.ستوده، امیررضا، پابه پای آفتاب، نشر پنجره، بی چا، تهران 1380:ش.
16.سبحانی نیا، محمد رضا-علی عسکری، سعید رضا، مهــر وقهـــر، انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس اصفهان،چاب دهم1387
17.سایت کانون فرهنگی حق پژوهی
18.نهج الفصاحه(سخنان و خطبه های رسول اکرم 9)، انتشارات خاتم الانبیاء، اصفهان، چاپ اول1385
19.طاهر زاده، اصغر، جایگاه انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم، انتشارات لب المیزان، اصفهان، 1388ش
20.مجلسى، علامه محمد باقر ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 42جلد، اسلامیه، به نقل از نرم افزار گنجینه روایات نور.
21.مصباح یزدی، آیت الله محمد تقی، سیری در ساحل، انشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی 1، قم، چاپ دوم 1386
22.مرکز تحقیقات رایانه ای علوم اسلامی، نرافزارمجموعه آثار امام خمینی 1( ره )
23.وصیتنامه سیاسی الهی، حضرت امام خمینی( ره ) ، انتشارات آدینه سبز، بی جا، چاپ الهادی چاپ اول 1389
24.وجدانى، مصطفى وجمعى ازفضلا، سرگذشتهاى ویژه جلد 5 زندگى امام( ره ) ، انتشارات پیام آزادى، تهران 1366:ش.
/ع