در غالب جرایم دو کنشگر ضروری است: بزهکار و بزه دیده بر اساس نظریه حسابگری بنتام شخص قبل از ارتکاب جرم با سنجش منافع و مضار آن به حسابگری میپردازد و چنانچه دریابد منافع مکتبی احتمالی بیشتر از مضار است، اقدام خواهد کرد یکی از مواردی که میتواند در حسابگری بزهکار مورد لحاظ قرار گیرد وجود بزه دیدهای است که آماج مناسبی برای ارتکاب جرم باشد.
اطفال و زنان به دلیل وضع فیزیولوژیکشان آماج مناسبی برای بزهکارانند. این گروه به دلیل فقدان قدرت جسمی کافی در مقابل ارتکاب جرم علیه خود مقاومت کمتری نشان میدهند و بعد از ارتکاب جرم نیز ادعای آنها به سختی پذیرفته میشود، از این رو از افشای بزهدیدگی خود ابا دارند.
این مشکل باعث شده است که هم در عرصه بینالمللی و هم داخلی در جهت حمایت از این دو گروه سیاست افتراقی اتخاذ شود در عرصه بینالمللی اسناد بینالمللی و در عرصه داخلی قوانین حمایتی عهدهدار این هدفند که در حقوق داخلی گاه به صورت جرمانگاری خاص و گاه به صورت وضع مجازات شدیدتر نیست به مرتکبان جرایم علیه آنها تجلی پیدا میکند موقعیت اطفال که «بزه دیدگاه آرمانی» هستند به مراتب وخیمتر موقعیت زنان است، از این رو نیازمند حمایت و مساعدتهای خاصی اند که متناسب با سن و مراحل رشد و نیازهای ویژه و فردی آنها باشد.
آنچه در این تحقیق در پی بررسی آنیم، وضعیت کودکان به عنوان بزهدیدگان بالقوهای است که یافتههای بزهدیده شناسی حمایت هر چه بیشتر از آنان را ایجاب میکند.
در این تحقیق سعی بر آن است که حداقل به چند سئوال مطرح دراین زمینه پاسخ داده شود:
سئوال اصلی آن است که چه علل و عواملی در بروز چنین رفتارهایی دخیل بوده و راهکارهای مناسب مبارزه با چنین عوامل کدامند. سئوال دیگر اینکه چه ارقام و حمایتهای کیفری از طرف قانونگار در این زمینه پیشبینی شده است و سئوال آخر اینکه پیامدهای آزار کودکان به چند صورت قابل تصور است.
کودک آزاری
هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود کودک آزاری است و دیگر اینکه عبارت است از آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان و یاسعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افرادی که نسبت به او مسئول هستند.
در مورد این علت خاص باید گفت که کودکان از دو عامل مناسب برای جلب توجه بزهکاران بالقوه برخوردارند. اول اینکه به دلیل شرایط سنین از ضعف فیزیکی برخوردارند که این پیامد مستقیم طفولیت است از این رو آنان کمترین مقاومت را در برابر بزهکاران منطقی که به دنبال سود خودند ایجاد میکنند.
دلیل دومی که کودکان را به آماج مناسبی جهت بزهکاران تبدیل میکند، بالا بودن رقم سیاه جرایم علیه کودکان است. مطابق برخی آمارهای سالهای نه چندان دور کودکان بزهدیده در کشور فرانسه /50 هزار نفر و تعداد مرگ و میر آنان 600 تا 700 نفر میباشد که از بین آنها 30 هزار مورد به مراکز امداد کودکان گزارش شده است.
بالا بودن رقم سیاه بزهکاری علیه کودکان، خود باعث افزایش جرائم علیه ایشان و در واقع مشوق بزهکاران در ارتکاب جرائم علیه ایشان میگردد؛ چرا که عدم کشف جرم، در واقع به معنای کاهش احتمالی محکومیت و عدم محکومیت نیز چندی است که مطلوب طبع تمامی بزهکاران میباشد.
ضعف قوایی ذهنی ـ روحی
ضعف قوای ذهنی و عقلی کودکان را در آنها را در ارزیابی میزان خطرات، اعم از بالقوه و بالفعل، تا حدودی ضعیف و شکننده میسازد، میتوان به عنوان یک عامل آسیبپذیری ایشان ذکر نمود. در واقع کودک را از این منظر نیز میتوان یک آماج متناسب برای بزهکاران دانست، آماجی که بدون توجه به خطرات و بیان بهتر بودن شناخت و درک آن، حاضر به پذیرش آن به طور ناخواستهاند.
ترس
کودکی که مورد بزه قرار گرفته، از ترس اینکه در صورت گزارش بزهدیدگی خود، کمی حرفهای او را جدی نخواهد گرفت و یا از ترس اینکه با این کار نزدیکترین کسانش را از دست بدهد، ارتکاب بزه علیه خود را تحمل میکند و از اعلام بزهدیدگی خود امتناع خواهد کرد.
همه چیز درباره کودک آزاری و حمایتهای کیفری از کودکان
علل اقتصادی
تأثیر فقر در سلامتی جسمانی، کیفیت فرهنگی، زندگی خانوادگی، فرصتهای تحصیلی غیرقابل تردید است. بالاتر از همه فقر از میزان شرکت اجتماعی مخصوصاً در زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میکاهد.
فقر و کودک آزاری همبستگی نسبتاً زیادی با هم دارند. کودکانی که در خانوادههای فقیر زندگی میکنند، به دلیل شرایط و محدودیتهای موجود از ایمنی کمتری نسبت به دیگر کودکان برخوردارند .
نیازهای بهداشتی، تغذیهای، آموزش و روانی این کودکان به خوبی برآورده نمیشود و تحت تأثیر فضای زندگی نادیده گرفته میشوند . از سوی دیگر، فقر، سلامت جسمی و روانی خانواده و والدین را نیز به خطر میاندازند در شرایط نامناسب اقتصادی احتمال به دنیا آمدن کودک نارس و عقب ماندة ذهنی افزایش مییابد .
این امر خود به خود کودک را در معرض خطر خشونت از جانب والدین قرار میدهد. از سوی دیگر، فقر به صورت مستقیم بر میزان تحصیلات اثر میگذارد. تحصیلات کم و یا فقدان تحصیلات یکی از عوامل مؤثر بر اعمال خشونت از سوی افراد است.
علل آسیب شناختی
اعتیاد والدین
در خانوادههایی که پدر یا مادر در بدترین شکل ممکن هر دو معتادند، بچهها تحت شرایط گوناگون مورد آزار قرار میگیرند. والدین معتاد قادر به دنبال کردن یک الگوی رفتاری صحیح بافرزندان خود نیستند.
گاه قبل از استفاده از مواد مخدر زمانی که تحت فشار قرار میگیرند در برابر کوچکترین عمل فرزندانشان واکنشی خشن از خود نشان میدهد و ممکن است زمانی که پس از مصرف مواد مخدر به آرامش رسیدند به کودکشان به شکل افراطی محبت کنند. به علاوه معتادان از نظر عاطفی نابالغ، عصیانگر بیقرار و دارای احساسات خصومتزا هستند .
همچنین اینان افرادی مضطربند که احساس بیکفایتی و تنهایی میکنند. این گونه احساسات و آن گونه تأثیرات ناشی از مصرف مواد مخدر میتواند کودک را به شدت در معرض خطر بزهدیدگی قرار دهد.
پیامدهای آزار کودکان
پیامدهای جسمانی
خسارتهای جسمانی وارد بر بزه دیده در واقع عینیترین نمود ارتکاب جرم علیه ایشان است، نشانهای که همگان قادر به رؤیت و تشخیص آناند کودکی را که مورد خشونت جسمی قرار میگیرد میتوان از طریق آثار خشونت واقع شده علیه وی تشخیص داد.
کبودی موجود در بدن و آثار ضرب و جرح نشانگر خوبی جهت معرفی بزهدیدگی وی است آنچه به عنوان نتیجة این امر بروز میکند، اثرات ماندگار ناشی از این بزهدیدگی است که گاه تا مدتها و شاید همیشه در نزد بزهدیده باقی میمانند.
به دلیل همین نمود عینی است که آزار فیزیکی و جسمی کودکان، موضوع بیشترین پوشش رسانهای در دهة 1980 بود.
خسارتهای ناشی از جرم تنها خسارتهای جسمانی نیستند از نر بزهدیده شناسی یک شخص ممکن است در نتیجه ارتکاب جرم هم از نظر معنوی دچار خسارت شود و هم از نظر عاطفی متضرر گردد.
اگر چه خسارت و صدمه و تعریف آن مشکل است و اثرات آن غیر محسوس میباشد اما تصور میشود که این نوع پیامد معمولتر از پیامدهای جسمی و فیزیکی باشد، تمامی انواع آزار به طور قطع در بردارندة آزارهای روحیاند، اما میتوان گفت که بسیاری از انواع رفتارها هستند که تنها از نظر روحی برای کودک مضر هستند اگر چه مشمول آزار جسمی یا جنسی نمیگردند.
پیامدهای روانی
همان طور که برای رشد جسمانی، کودک به انواع و اقسام مواد غذایی و پروتئینی احتیاج دارد، به همان ترتیب نیز برای رشد عاطفی خود و ورود به اجتماع احتیاج به محبت واحساسات عاطفی دارد. کودکان بیش از غذای خوب، لباس گرم و اسباب بازی و هوای آزاد، نیازمند آن هستند که مقبول والدین قرار گیرند و دوست داشته شوند و احساس کنند که به کسی تعلق دارند.
کودکان آزار دیده در محیطی رشد مییابند که نه تنها فرصتهای مناسب در آنها گرفته شده، بلکه آسیبهای فیزیکی و هیجانی و عاطفی جایگزین آنها شدهاند. کودک در خانوادة آزارگر در تعارض شدیدی بین دلبستگی به افراد خانواده، حتی افراد آزاردهنده قرار دارد، از این تعارضات آسیبهای جدی بر رشد روانی ـ عاطفی او وارد میآورد . کودکان آزار دیده در برقراری دلبستگیهای مطلوب ناتواناند و فقدان همدردی با دیگران و عدم شکلگیری وجدان در آنها دیده میشود.
آنها ممکن است رفتارهای ناشایستی داشته باشند که بازتابی است از آنچه خود عمل کردهاند کودکان آزاردیده معمولاً پذیرفتهاند که سزاوار آزار هستند و این خود امری است که می تواند عزت نفس پایین تر و زمینة افسردگی و تنفر از خود را فراهم کند. کودکان آزاردیده در معرض خطر ایجاد نابهنجاریهای شخصیتی و در بعضی موارد شدید، شخصیتهای پرندگان، رفتارهای خودکشی و رفتارهای بزهکارانه هستند.
اگر کودکی احساس کند که از خانواده طرد شده و دوستش ندارند این بدترین باوری است که میتواند با خودش به مدرسه ببرد ، غیر از اینکه اعتماد به نفس او پایین میآید و دنیا برای او ناامن میشود و پیوندها را کاهش میدهد، یک نوع باور اشتباه در کودک ایجاد میشود که میتواند زمینهساز هر گونه اختلال روانی باشد؛ از اسکینروفرنی اکتسابی نه ژنتیکی گرفته تا اختلال سلوکی و تا آمادگی برای بزهکاری، که ناشی از این تفکر است که هیچ کس مرا دوست ندارد و دنیا جای امنی نیست.
بزه دیده ـ بزهکار
دوران کودکی، دوران نقشپذیری اجتماعی کودک است. در این دوران است که کودک حد و مرزهای رفتار اجتماعی و بایدها و نبایدها را میآموزد. رفتارهای اجتماعی از جمله رفتار مجرمانه، یاد گرفته میشوند نظریة رفتار بیان میدارد که اعمال انسان از طریق تجربیات یادگیری گسترش پیدا میکند . یادگیری شامل عادات و اطلاعاتی است که به عنوان نتیجة یک تجربة شخصی در ورود و انطباق با یک جامعه گسترش پیدا میکند.
خانواده نخستین و مهمترین پایگاه تربیت فرزندان است و فرزندان بیش از آنکه حرفهای پدر و مادر را بیاموزند . رفتار آنان را الگوی خود قرار میدهند .
احساس و عاطفة افراد، ابتدا در خانواده جهت مییابد و شکل میگیرد اما متأسفانه برای بسیاری از کودکان و نوجوانان این نخستین پایگاه به آموزشگاه خشونت مبدل میگردد چرا که خشونت میان والدین و خشونت علیه فرزندان آموزههایی برای ایشان به همراه دارد.
بدین ترتیب خانواده به همان میزانی که میتواند کودک را در فرایند جامعهپذیری یاری دهد، به همان میزان نیز میتواند فرایند جامعهپذیری کودک را ضعیف یا مختل کند یا آن را با یک نتیجه معکوس همراه سازد.
خانواده اصلی نقش اساسی در شکلگیری شخصیت بزهکار ایفا میکند. پژوهشهای متعدد ثابت کردهاند وقتی که فسادی موجب بروز اختلال در رفتار طبیعی خانواده با طفل شود، در اغلب موارد و پس از مدتی شاهد بروز بزهکاری خواهیم بود.
برخی معتقدند که هشتاد تا نود درصد بزهکاران نوجوان در کانونهای خانوادگی به هم ریخته و تجزیه شده پرورش یافتهاند. جرم شناسان معتقدند که خانواده از کلمة عوامل کمک کنندة در ارتکاب جرم مهمتر و قابل توجهتر است چرا که خانواده محیطی است که کودک از زمان تولد ناچار باید مقتضیات آن را تحمل کند.
این اعتقاد وجود دارد که کودکان آزار دیده خود در آینده والدین آزاردهنده خواهند بود. به این ترتیب بزهدیده واقع شدن کودکان به ویژه بااستفاده از اعمال خشونت علیه ایشان، نه تنها آسیب جسمی و روانی بر آنان وارد میکند و باعث تحقیر آنان میگردد، بلکه با عادی جلوه دادن خشونت نزد آنان زمینة بزهکاری آینده را برای آنان فراهم میسازد .
نوجوان هنگامی که با مسائل زندگی روبرو میشود، واکنشهایی از خود بروز میدهد که منبع الهام آن همانا واکنش والدین او در چنین شرایطی است. بنابراین بسیار طبیعی است، کودکی که تمام دوران طفولیت خود رادر سختی و حرارت گذرانده و محبت ندیده، بعدها فردی خشن و بیعاطفه بارآید.
طبق تحقیقاتی که در فرانسه به عمل آمده هشتاد درصد از اطفال بزهکار از خانوادههایی هستند که به علت نفاق و ناسازگاری و عدم تفاهم بین افراد خانواده، محیط خانوادگی آنان به طور دائم مشتنج است.
بزه دیده ـ بزه دیده
منظور از بزه دیده ـ بزه دیده این است که شخصی که در کودکی مورد بزه دیدگی واقع میشود.
مستعد بزه دیدگی مرآتی میگردد. در واقع این اصطلاح در جامعترین معنای خود متضمن افرادی است که استعداد دائمی و ناخودآگاه در نقش بزه دیده از خود نشان میدهند. و با این عمل، بزهکاران را به نسبت خود جذب میکنند. چنین پدیدهای را بزه دیدگی مجدد گویند.
بزه دیدگی مجدد زمانی اتفاق میافتد که یک شخص یا مکان خاص در طول دورة زمانی مشخص بیشتر از یک واقعة مجرمانه را تحمل کند. شخصی که به عنوان یک آماج مستعد جنایی توجه یک یا چند بزهکار را به خود جلب کرد. دیر یا زود توجه سایر بزهکاران مترصد ارتکاب بزه را نیز جلب خواهد نمود و این به معنای ارتکاب مجدد بزه علیه وی است.
احتمال زیادی وجود دارد که بزه دیده یک جرم دوباره قربانی شود این نشانة آسیبپذیری است و نشان میدهد که بزه دیده بیش از حد در معرض خطر قرار دارد به نحو واضحی بزه دیده واقع شدن، احتمال بزه دیدگی آینده را در مورد بزه دیدگان افزایش میدهد تا جایی که آنها را تبدیل به «فوق بزه دیده» می کند.
بزه دیدگی واقعهای است که خطر بزه دیده شدن را افزایش میدهد همچنان که تا کنون معلوم گردیده است و آثار وسیع منتشر شده نشان میدهد، خطر بزه دیدگی آتی کسانی که یک بار بزهدیده جرمی واقع شدهاند، در مقایسه با سایرین به مراتب بیشتر است.
این عقیده در مورد بزه دیدگان خشونتهای خانوادگی چندان تعجبانگیز نیست عقیدة عمومی این است که تکرار بزهدیدگی در خشونتهای خانوادگی نه تنها ممکن بلکه در صورتی که بزهدیده در آن وضعیت باقی بماند، حقیقتاً محتمل است.
همه چیز درباره کودک آزاری و حمایتهای کیفری از کودکان
تلاشی که برای تکرار یک جرم از این نوع لازم است، به نحو قابل ملاحظهای کمتر از نیاز آن برای ارتکاب جرم اولیه است؛ چرا که یک حادثه به خاطر چیزی ایجادشده است که به وسیلة کودک به طور معمول تحمل شده است، به ویژه اگر چندی باشد که توسط بزرگترها به او گفته شده باشد.
وضعیت بزه دیدگان بزهکار این گونه میتوان ترسیم کرد که فردی در کودکی مورد بیمهری و احیاناً بزه واقع شده است، پس از اینکه مرحلة حساسیت و در واقع خطرپذیری را پشت سرگذاشت، به دنبال انتقام گیری از کسانی است که به گمان وی حقش را ضایع کردهاند از این رو دست به اعمالی میزند که از نظر ما در حیطة تعاریف قانونی بزه قرار میگیرد.
گر چه این اعمال متنوع بوده و به دقت قابل پیشبینی نیستند. ولی معمولاً اعمال مورد توجه ایشان مرتبط با آن چیزی است که در گذشته آن را تجربه کردهاند. همین تجربه است که جرم را در نظر ایشان عادی جلوه میدهد و آن را به یک پدیدة معمول ازدید ایشان تبدیل میکند.
اما در مورد بزه دیدگان ـ بزه دیده یا بزه دیدگان متعدد، آنچه وضع را به ضرر ایشان میکند، و در واقع ایشان را موضوع بزه دیدگی آتی قرار میدهد، زائل شدن احساس اعتماد به نفس است.
بزه دیدة ابتدایی شخصیت خود را آن چنان خرد شده و تحقیر شده میبیند که خود را آمادة پذیرش بزههای آینده میکند و حاضرند به پذیرش اعمال غیر قانونی علیه خود است .
با این توصیف میتوان گفت که ارتکاب بزه علیه یک کودک، وی را ردة یک تیغ قرار میدهد؛ چرا که به دشواری میتوان آینده وی را تضمین نمود. در واقع، وی به موقعیت درآینده رو به رو خواهد بود. بزه دیدگی ـ بزهکارـ بزه دیدگی متعدد و حالت سوم نیز حالت و شکل طبیعی اجتماعی شدن است.
کودکان فراری
یکی دیگر از اثرات خشونتهای خانوادگی و به ویژه خشونتهای علیه کودکان را میتوان فرار کودکان از منزل دانست. بر اساس آخرین منابع اینترنتی بیش از نود درصد نوجوانان به دلیل آزارهای جسمی، جنسی و روحی از خانه فرار میکنند و به دلیل قوی که از آزار دهندگان خود دارند، جرأت نمیکنند مشکلات خودرا با کسی در میان بگذارند.
این موضوع از آن جهت قابل تأمل است که بر امنیت اجتماعی و افزایش بزهکاری تأثیر مستقیم میگذارد محیط ناامن و پرخشونت خانه، فرزندان خانواده را از خود بیزار میکند و سبب میشود آنها برای یافتن محیطی آرام تر یا صرفاً به خاطردور شدن از جار و جنجال و نابسامانی خانه آن را ترک کنند.
در این هنگام شاید به خانة دوستان، اقوام و آشنایان پناه میبرند که در این قسمت احتمال انحراف کودک یا نوجوان فراری کمتر خواهد بود و میتوان انتظار داشت که با بهبود شرایط مجدداً به خانه و زندگی اجتماعی عادی خود برگردد.
اما اگر چنین نشود، یعنی قربانی خشونت خانگی در کوچه و خیابان سرگردان و در نهایت گرفتار افراد ناصالح و گروههای بزهکار شود، آنگاه ضربه بزرگتر و جبرانناپذیری بر فرد و اجتماع وارد خواهد آمد، زیرا احتمال ارتکاب جرم توسط وی و یا ورود وی بر گروههای بزهکاری بسیار زیاد خواهد بود.
واقع امر این است که گروههای بزهکاری غالباً منتظر چنین فرصتهایی برای جذب اعضای جدید هستند .
بیشتر فعالیتهای غیر قانونی که قربانیان خشونتهای خانگی پس از فرار از منزل به آن دست میزنند عبارت اند از: کیف زنی، سرقت اتومبیل، سرقت از فروشگاهها، سرقت از منزل، جرائم مرتبط بامواد مخدر، جرائم جنسی ، تکری، ولگردی...
متاسفانه پدیدة فرار کودکان در حال حاضر به عنوان یک بحران اجتماعی در جامعة ما مطرح است که میتوان آن را به عنوان یکی از نتایج مهم و البته مستقیم آزار کودکان دانست. این موضوع در حال حاضر به ویژه در میان دختران رایجتر بوده و عواقب آن نیز شدیدتر است. فرار کودکان از منزل به معنای افزایش تعداد آماجی مستعد بزهکاری و بزهدیدگی است که منجر به ایجاد یک وضعیت بحرانی خواهد شد.
فرار از منزل را به عنوان یکی از علل عمدة درگیرشدن در فعالیتهای مربوط به مواد مخدر میدانند، کودکان فراری از منزل، پس از سرگردانی و در به دری بسیار، به عنوان یک منبع درآمد، سر از مأمن قاچاقچیان و عوامل پخش مواد مخدر در میآورند.
حمایت کیفری از اطفال بزه دیده در حقوق ایران
حمایت در برابر مواد مخدر
در جرم قاچاق مواد مخدر در سطح کلان کل جامعه و در سطح خرد تمام مصرفکنندگان و معتادان و خانوادههایشان بزه دیده هستند. از آنجا که هر دو جرم سوء مصرف و قاچاق مواد مخدر بزه دیدگانی خواهند داشت ، آنها نیازمند حمایتاند و چنان چه اطفال بزهدیدة دو جرم باشند حمایت از آنها ضروریتر است.
ایران نیز از خسارات ناشی از قاچاق و مصرف موادمخدر در امان نمانده است. همسایگی بادو کشور پاکستان و افغانستان موجب شده هر ساله مقادیر زیادی موادمخدر از مسیر ایران عبور داده شود. قرار گرفتن در این مسیر دسترسی به موادمخدر را به آسانی ممکن ساخته و این امر باعث گرایش به این مواد شده است.
قانونگذار با آگاهی از این امر در ماده 18 قانون مبارزه با مواد مخدر (مصوب 3/8/1367) مجازات شدیدی را برای کسی که دیگری را معتاد میکرد پیشبینی کرده بود. هر چند در این ماده بطور صریح از لفظ اطفال استفاده نشده بود ولی واژه «دیگری» مذکور درصد این ماده بوده و شامل اطفال نیز میگردد و حتی میتوان گفت بارزترین مصداق بزه دیده این ماده محسوب میشدند.
مؤید این نظر اطلاق عبارات «عضو خانواده» و «دانشآموز» مذکور در تبصره 2 این ماده بود که در مقام بیان کیفیات مشدده این جرم آمده بود . توضیح این که بارزترین مصداق عضو خانواده مرتکب، فرزندان صغیر خانواده هستند. مضافاً این که اکثریت جامعه آماری دانشآموزان را نیز اطفال تشکیل میدهند.
به نظر میرسید که با وضع این ماده قانونگذار سیاست افتراقی مناسبی جهت حمایت از اطفال اتخاذ کرده ، ولی برخلاف یافتههای جرم شناختی و کنوانسیونهای بینالمللی، این ماده در سال 1376 به هنگام اصلاح قانون مبارزه باقاچاق مواد مخدر، حذف گردید. حذف این ماده خلاف اسناد بینالمللی است که ایران به آنها ملحق شده است.
از حمایتهای دیگر در جهت حمایت از اطفال در مقابل گرایش به مصرف مواد مخدر، تصویب ماده 1173 قانون مدنی است، بند 1 ماده مذکور سلب حضانت از والدین معتاد را به رسمیت شناخت و بااصلاح مذکور، حمایت از اطفال در معرض خطراعتیاد تسهیل شد.
در حقوق داخلی تا قبل از سال 1381 تنها کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مواد روانگردان در زمینه حمایت از حقوق اطفال وجود داشت.
از آن جا که در این دو کنوانسیون مجازاتی برای استفاده از اطفال در قاچاق مواد مخدر پیشبینی نشده بود، فاقد ضمانت اجرای مناسب بود. تصویب بند 4 ماده 1173 قانون مدنی که «سوء استفاده از طفل یااجبار او به ورود به مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدی گری و قاچاق» را به عنوان یکی از مصادیق عدم لیاقت والدین برای حضانت از اطفال بیان کرد، هر چند بسیار مفید بود ولی تنها نسبت به والدین اجرا میشود و شامل غیر والدین نمیشود با تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان خلاً قانونی تا حد زیادی برطرف شد.
منع به کارگیری در فعالیتهای نظامی
در ایران به موجب ماده 2 قانون نظام وظیفه عمومی (1363) اعزام اشخاص کمتر از نوزده سال به سربازی ممنوع است و از آن جا که تنها افراد مذکور به خدمت وظیفه فراخوانده میشوند تا حدی معیارهای بینالمللی رعایت شده است.
منع ممانعت از تحصیل
در باب حمایت از حق تحصیل کودکان تا قبل از سال 1381 تنها قانون تأمین وسایل و امکانات تحصیل اطفال و جوانان ایرانی (مصوب 1353) وجود داشت. ماده را این قانون بر حق کلیه اطفال ایرانی نسبت به تحصیل تأکید میکرد و بازداشتن آنان از تحصیل را تنها با مجوز قانونی مجاز میدانست.
در صورتی که والدین اطفال مانع تحصیل کودک میشدند. بنابر مانده 4 قانون مذکور بر پرداخت جزای نقدی از ده هزار ریال تا دویست هزار ریال محکوم میشدند که مجازات نامناسبی بود با تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در سال 1381 گام مهمی در جهت حمایت از این حق اطفال برداشته شد ماده 14 قانون مقرر میدارد:
«هر گونه... ممانعت از تحصیل آنان (کودکان) ممنوع و مرتکب به سه ماه و یک روز با شش ماه حبس و یا ده میلیون ریال جزای نقدی محکوم میگردد»
در این ماده علاوه بر تشدید مجازات، که مفید است، بر خلاف قانون پیشین به طور مطلق از حق تحصیل کودکان حمایت شده است. حذف استثنای قانون سابق در جهت حمایت از اطفال بسیار ضروری بود.
حمایت در برابر ضرب و جرح و آزار جسمانی
حساسیت اطفال باعث شده است که قانونگذار ورود کمترین صدمات را که منجر به فوت طفل میشود. واحد عنوان قتل عمد بداند هر چند طبق ماده 206 قانون مجازات اسلامی برای تحقق قتل عمد شخص باید قصد قتل داشته یا عمل او به گونهای باشد که نوعاً منجر به قتل شود ولی در خصوص ایراد ضربه به طفل حتی اگر قصد قتل هم نداشته و حتی ضربه نوعاً نیز موجب قتل نشود، با تحقق شرایط خاص قتل عمد محقق خواهد شد بند «ج» مادة 206 قانون مجازات اسلامی در این رابطه بیان میدارد:
«مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام میدهد نوعاً کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری یا پیری یا نتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعاً کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد»
در این جا قانون گذار سیاست افتراقی در جهت حمایت از اطفال اتخاذ کرده است. چنان چه صدمه وارد نسبت به طفل نوعاً کشنده و قاتل نیز به آن آگاه باشد. باعث تحقق قتل عمد است . ضمیر «آن» در انتهای بند مذکور به ضربه وارده اشاره دارد. به این معنا که مهاجم باید نسبت به کشنده بودن ضربه نسبت به طفل آگاهی داشته باشد و لذا قانونگذار فرض را بر این گرفته که مهاجم از طفل بودن مجنیعلیه اگاهی داشته است.
در باب حمایت از اطفال در برابر ضرب و جرح بند «ج» ماده 271 قانون مجازات اسلامی همانند بنده «ج» ماده 206 همین قانون، سیاست افتراقی را در جهت حمایت از اطفال در نظر گرفته است.
قوانین ایران از اطفال در برابر جرایم جنسی حمایت کافی نکرده بلکه حتی در بعضی موارد سیاست معکوسی دارد، همانند حوزه زنان که در بعضی موارد قانونگذار به جای اتخاذ سیاست افتراقی در جهت حمایت از زنان ، سیاست معکوسی اتخاذ کردهاند از جمله مجازات برقراری رابطه جنسی افراد ذکور با اطفال مؤنث همانند مجازات برقراری رابطه با افراد مؤنث بزرگسال است.
طبق تبصره ماده 83 قانون مجازات اسلامی چنان چه زن محصنه با پسر نابالغ زنا کند موجب حدتازیانه برای زن میشود. در حالی که طبق بند ماده مذکور زنان زن محصنه با مرد بالغ موجب رجم است! با وجودی که رابطة جنسی با طفل باعث ورود صدمه به طفل میشود، قانونگذار بدون توجه به این امر مجازات را کاهش داده است.
در سال 1383 قانون مبارزه با قاچاق انسان به تصویب رسید . قبل از تصویب این قانون، قاچاق اطفال چنان چه در قالب خرید و فروش صورت میگرفت میتوانست مشمول ماده 3 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان باشد.
در این ماده از هر گونه خرید و فروش اطفال به منظور اعمال خلاف صحبت به میان آمده است . ارتکاب اعمال جنسی از جمله موارد اعمال خلاف است. با تصویب قانون مبارزه با قاچاق انسان، قاچاق اطفال به منظور ارتکاب اعمال جنسی از شمول اعمال خلاف مندرج در ماده 3 قانون حمایت از کودکان خارج شد. این قانون که به دنبال حوادث اتفاق افتاده در مشهد به تصویب رسید.
برای اولینبار اصطلاحات و مفاهیم جدیدیرا در ادبیات حقوقی ایران وارد کرده است. از جمله این موارد می توان به کاربرد واژه «بزه دیده» در ماده 3 و تبصره 3 آن اشاره کرد. تا قبل از تصویب این قانون در قوانین ایران از عبارت «شاکی» ، «مدعی» ، «زیاندیده» و «مجنی علیه» استفاده میشد.
از دیگر اصطلاحات جدید عبارت «سازمان یافته» است که برای اولینبار در قوانین ما استفاده شد. به موجب ماده 3 «چنان چه قاچاق از مصادیق مندرج در قانون مجازات اسلامی باشد مطابق مجازاتهای مقرر در آن و در غیر این صورت به حبس از دو تا ده سال و پرداخت جزای نقدی معادل دو برابر وجوه یا اموال حاصل از بزه یا وجوه و اموالی که از طرف بزه دیده یا شخص ثالث وعده پرداخت آن به مرتکب داده شده است، محکوم میشود»
در مورد هرزهنگاری اطفال در قوانین ایران مقررهای در جهت از اطفال وجود ندارد. ماده 640 قانون مجازات اسلامی بدون هیچ گونه تشدید مجازاتی نسبت به هرزهنگاریهایی که اطفال بزه دیده آن هستند. همة افراد را مشمول یک مجازات قرار داده است . اما قانون نحوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیتهای غیر مجاز می نمایند مجازات مشددی نسبت به کسانی که از اطفال در تهیه و توزیع آثار سمعی و بصری مبتذل و مستهجن استفاده میکنند در نظر گرفته است .
بنا به تبصره 3 بند «ب» ماده 3 این قانون :«استفاده از صغار برای نگهداری، نمایش، عرضه و فروش و تکثیر نوارهای غیرمجاز موضوع این قانون موجب اعمال حداکثر مجازاتهای مقرر برای عامل خواهد بود» در این قانون برای تولید و توزیع آثار سمعی و بصری مستهجن یک تا سه سال حبس و برای آثار سمعی و بصری مبتذل سه ماه تا یک سال حبس در نظر گرفته شده است.
اخیراً معاونت حقوقی و توسعه قضایی قوه قضائیه با تنظیم و تدوین لایحه قانون جرایم رایانهای، که هم اکنون در مجلس در دست بررسی است، با الهام و اقتباس از کنوانسیون جرایم میحط مجازی شورای اروپا در مقام حمایت کیفری از اطفال کمتر از هیجده سال در برابر جرایم رایانهای برآمده است.
مادة 10 این لایحه که از ماده 9 کنوانسیون شورای اروپا مقتبس شده برای کسانی که از اطفال در هرزهنگاری استفاده و تصاویر هرزهنگاری را به آنان ارائه میکنند و همچنین کسانی که در این امور نقش معاونت دارند، مجازات مقرر در ماده 640 قانون مجازات اسلامی را در نظر گرفته است.
برخی از گروهها همانند اطفال در برابر پدیده بزهکاری آسیبپذیرترند و احتمال بزه دیده واقعشدنشان بشتر از سایر گروههاست، از این رو به حمایت با بیشتر احتیاج دارد. این سیاست به معنای تبعیض در اجرای قوانین کیفری نیست. سیاست افتراقی ابتدا در اسناد بینالمللی و سپس در قوانین داخلی ماهوی و شکلی وارد شد.
بشر به این نتیجه رسید که نه تنها در هنگام وقوع جرم بلکه در هنگام دادخواهی نیز احتمال بزهدیده شدن وجود دارد که خطرات آن کمتر از بزهدیدگی اولیه نیست. از این رو در آیین دادرسی کیفری نیز حمایتهایی در جهت حقوق بزهدیدگانی که در معرض خطر قرار دارند در نظر گرفته شد . به عنوان مثال، مقررات خاصی از قبیل استفاده از دستگاههای ویدئویی برای استماع اظهارات اطفال بزهدیده مقرر شده است.
قانونگذار تلاش کرده است قوانین داخلی را اصلاح کند که از جمله میتوان به تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که الحاق ایران به کنوانسیون حقوق کودک یکی از عوامل تأثیر گذار در تصویب آن است و قانون مبارزه با قاچاق انسان اشاره کرد.
در کنار این تغییر میتوان اقدامات دیگری را نیز اجرا نمود تا انگیزه مجرمان در ارتکاب جرم علیه اطفال کاهش یابد. از جمله این اقدامات میتوان به ممنوعیت اعمال کیفیات مخففه قانونی در مورد بزهکاران جرایم علیه اطفال اشاره نمود.
علاوه بر این اصلاح مقررات قانونی در حوزههایی که در این تحقیق به آنها اشاره گردید و ایرادهای آنها مطرح شد نیز میتواند بسیار کارساز بوده و احتمال بزهدیدگی اطفال را کاهش میدهد . اصلاح موادی که احتمال بزهدیدگی اطفال را افزایش میدهد نیز بسیار ضروری است.
امروزه همه پذیرفتهاند که در حوزه اطفال با قوانین کنونی نمیتوان از بزهدیدگی اطفال پیشگیری کرد . و بر این اساس به تازگی ایده تشکیل پلیس کودک مطرح شده است.
تهیه کننده: جواد قاسمی