نقد و بررسی دیدگاه احمد خلف الله
در خصوص تحلیل و نقد نظر خلف الله به نظر می رسد با توجه به دو نگرش و ایده اصلی مطرح شده از او در این نوشتار؛ یعنی اعتقاد به اسطوره ای بودن برخی از قصص قرآنی و تمثیلی و نمادین بودن آن ها، عمده نقد به همین دو نگرش خواهد بود و در این دو محور خلاصه خواهد شد.
قبل از ورود به بحث نقد، زمینه های شکل دهنده برداشت غیر واقعی بودن قصه های قرآنی را بررسی می کنیم:
آیا اسطوره و تمثیل به چالش کشیدن متن قرآنی نیست؟
گروهی از پژوهشگران در این عرصه، سبک قصه گویی قرآن را با سایر سبک ها متفاوت می دانند و در واقع نمایی آن تردید کرده، علت آن را در سبک ادبی قرآن، همانگونه که مطرح شد، جستجو می کنند. به نظر آنان، بیان ادبی رویدادهای تاریخی، مورخ را از پرداختن به تمامی ابعاد قصص باز می دارد و در پرورش و کاهش و احیاناً افزایش رویدادها به او آزادی عمل می بخشد که در نتیجه، مورخ تنها به برخی حوادث روی داده می پردازد و برخی عناصر داستان را ذکر نمی کند یا ترتیب زمانی وقایع را رعایت نمی نماید. به گونه ای که گاه، به خاطر دخل و تصرف در تصویر حوادث و شخصیت ها، قصد او به اسطوره یا خیال پردازی شبیه و تشخیص واقعیت برای خواننده دشوار می شود. ایشان معتقدند در داستان های قرآن نیز، به جهت آفرینش ادبی در آیات وحی، ابهاماتی پیرامون عناصر قصص قرآن مانند زمان و مکان و حوادث روی داده وجود دارد. از این رو، برخی مفسران با محور قرار دادن منابع تاریخی، به بسط داستان پرداخته و از سوی دیگر، در نتیجه ابهام، احتمالات متعددی در عناصر قصه مطرح کرده اند. (خلف الله، 50 و 60)
به نظر می رسد، این افراد میان ادبی بودن قصص قرآنی و فاصله گرفتن آن از واقعیت، ملازمه دیده و نتیجه گرفته اند که سبک ادبی، به تاریخ نگار چنان آزادی عمل می بخشد که با دخل و تصرف در داستان و تصویر سازی حوادث و آفرینش شخصیت ها از مرز واقعیت فراتر رود و در پردازش قصه، به وادی خیال پردازی یا اسطوره سازی گام نهد. احمد خلف الله، به گمان خویش، از این مجموعه، نشانه هایی برای آزادی عمل مزبور در قرآن یافته است، مانند بی اعتنایی به بیان عناصر قصه، بیان گزینشی بخش هایی از یک حادثه، عدم رعایت ترتیبی زمانی یا طبیعی در نقل جریانات و استناد برخی حوادث معین به اشخاص گوناگون که البته برای هر یک از موارد مزبور شواهد قرآنی نیز آورده است، مثلاً به داستان حضرت نوح و حضرت یوسف اشاره می کند.
در پاسخ شواهد و مواردی که خلف الله برای رویکرد خود از قرآن آورده، دو نکته قابل ذکر است:
1- ادبی و هنری بودن قصه قرآن لزوماً به معنای ورود عنصر خیال و هم به ساحت داستان نیست، بلکه می توان داستان های واقعی را در قالبی زیبا و هنرمندانه عرضه کرد. در همین راستا، سخنی از سید قطب قابل توجه است. او می نویسد:
«در شگفتم چرا از واژه «هنری»، خیالبافی، بدعت غیر واقعی و نوآوری نامعقول برداشت می شود؟ مگر نمی توان حقایق را در قالب هنری علمی عرضه کرد و در عین حال، وصف راست و واقعی بودن آن را نگاه داشت؟ آیا ما نویسندگان می توانیم با رها کردن خود از عقال سنت ترجمه ای و الگوهای صرفاً غربی و با نگاه فراگیر موضوعی به اصطلاحات رایج، نکته فوق را به درستی تصور کنیم». (سید قطب، 187)
2- اصل حاکم بر شیوه قصه گویی قرآن کریم، بیان حکمت آمیز و متناسب با اهداف نزول قرآن است، نه سرگرم ساختن خواننده به امور جزئی و بی اهمیت که دخالتی در هدف اصلی پیام ندارد، از این رو، هرگز نمی توان از وانهادن برخی عناصر غیر مرتبط به مقصود یا پرداختن به جریانات حاشیه ای، غیر واقعی بودن اصل داستان را نتیجه گرفت. در همین زمینه چگونگی بیان در ترتیب حوادث، توجیه می یابد؛ زیرا پردازشگر داستان بر حسب مصالحی که در نظر دارد، گاه بدون تصرف در واقعیت، تنها در چپنش بیانی قصه میان برخی حوادث، جابجایی صورت می دهد، گاه در ابتدا به عاقبت و پایان کار می پردازد و در ادامه به تفصیل، مراحل آن را شرح می دهد. این مورد را در قضیه حضرت موسی (ع) در سوره قصص می توان دید، آن جا که می فرماید: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان
و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون». (آیه 5و6) و سپس در ادامه این قضیه به دوران تولد، شیرخوارگی، رشد و سایر حوادث زندگی آن حضرت پرداخته است. (سید قطب،182) در موردی هم قرآن کریم، توالی طبیعت حوادث به لحاظ زمان را نادیده گرفته که در این خصوص، داستان گاو بنی اسرائیل در سوره بقره قابل توجه است. دلیل آن را مرحوم علامه، در تفسیر، چنین بیان می فرماید:
در اینجا به علت و هدف زمان اشاره نشده، مطلق گذاشته شده است تا با توجه دادن ذهن شنونده و واداشتن وی به جستجوگری با شنیدن اصل قصه، نشاط یابد و به ارتباط میان دو سخن دست پیدا کند. (طباطبایی،201/1) بنابراین به نظر می رسد، در این مرحله، بیانات این پژوهشگران از جمله خلف الله، نوعی بی اعتبار سازی جریان واقعی قصص قرآنی و به چالش کشیدن آن و کنترل آن در حد نوشته های متعارف است.
نقد دیدگاه اسطوره ای بودن قصص
سخنان خلف الله در خصوص اسطوره ای بودن برخی قصص از جهاتی قابل توجه، تأمل و بررسی است که از گفته ها و ناگفته های آن می توان ملاحظات را یادآور شد:
1- ادعای فقدان اسطوره در میان اعراب مکه با تاریخ مدون دوران جاهلیت مبنی بر نقل افسانه و اسطوره های متعدد، سازگار نیست؛ زیرا عقاید و آداب و رسوم و خرافات موجود در عرب جاهلی پر از قصه ها، افسانه ها و خیال بافی های قدیمی است. (مسعودی، 508 به بعد)
2- عقیده راسخ دشمنان قرآن به اسطوره بودن آیات آن، دلیل بر صدق این اتهام نیست؛ زیرا مخالفان قرآن از هر راه ممکن به مبارزه با پیامبر برخاسته و هرگز ایراد تهمت، نشانگر درستی آنان نیست و گرنه باید در مورد اتهاماتی مانند سحر و جنون و کذب نیز چنین سخنی را پذیرفت.
3- ادعای این نکته که قرآن، اتهام اسطوره را از خود نفی نکرده است- چه فخر رازی بگوید و چه احمد خلف الله- با توجه به بنیان برانداز بودن چنین شبهه ای بسیار شگفت می نماید؛ زیرا صدور ذیل آیات مزبور بر نفی این تهمت دلالت می کند: «و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا و ان یروا کل آیه لا یؤمنوا بها حتی اذا جاءوک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین» (انعام،25)
این آیه کریمه، مشرکان را به نفهمی و ناشنوایی نسبت به حقایق معرفی می کند و به دنبال آن، سخن آن ها مبنی بر اسطوره دانستن را نقل می نماید. پس قرآن نسبت به این اتهام به روشنی موضع گرفته است. (مانند آیات 1و 31 و 32 انفال، 22 نحل، 5و6 فرقان
و 10 تا 15 قلم)
4-خلف الله، در تعریف قصه تمثیلی، آن را قصه ای می داند که در قرآن از باب ضرب المثل یا تمثیل در قالبی هنری آمده است و بنابراین ذیل عنوان «قصه اسطوره ای» آن را به لحاظ محتوا و شکل متفاوت با تمثیل قلمداد می کند (که توضیح آن گذشت). در عین حال، هنگام بیان مصادیق، مواردی را ذیل هر دو عنوان یاد می کند، مانند داستان حضرت عزیر و زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی(ع) یا داستان پرندگان و حضرت ابراهیم (ع) در حالی که شواهد و مدارک مسلم چه از جهت قرآنی و چه روایی وجود دارد که آنچه قرآن کریم در برابر تردید یا ابهام اجمالی پیامبر در موضوعی و یا حتی انکار و تردید مردم، به عنوان معجزه، عملی کرده، صدق و عین واقعیت است. امروزه این افراد و حتی برخی غیر مسلمانان مدعی هستند که زنده کردن مردگان از معجزات عیسی (ع) نبوده است، یا داستان عزیر پیامبر که تمامی الفاظ استفاده شده و سبک بیانی قرآن حکیم، حکایت از رخدادی واقعی دارد، مانند آن جا که اشاره می کند، «به الاغ خود نگاه کن یا به غذای خود بنگر که چگونه یکی را سالم نگه داشتیم و دیگری را از بین بردیم و حالا تماشا کن که چگونه آن را احیاء و زنده می کنیم». و بالأخره در هم کوبی چهارپرنده در مورد اطمینان قلب ابراهیم (ع) هم حکایت از واقعیتی است که کمتر مفسری را می توان یافت که آن را توجیه یا تبیین اسطوره ای یا تمثیلی نماید. مگر به نوعی به الفاظ یا تفاسیر غیر معقول یا به اصطلاح علمی و یا تعبیر روشنفکرانه که البته چندان از خلف الله دور از انتظار نیست.
نقد دیدگاه نمادین و تمثیلی بودن قصص
1- با فرض پذیرش وجود عناصر «نماد» در برخی از ابعاد قصص قرآن نمی توان لزوماً به غیر واقعی بودن داستان حکم نمود؛ چرا که نمادها از این نظر که به معنای مجازی، یعنی معنایی غیر از فضای ظاهری اشاره دارند، به استعاره نزدیک هستند و چون افزون بر معنای مجازی، اراده معنای واقعی هم در آن ها امکان دارد، به کنایه شباهت می یابند. اما به رغم این شباهت ها، نماد از هر دو متمایز است. (انوشه،2) لذا وجود استعاره سبب می شود تا امکان اراده معنای حقیقی کلمه منتفی شود و معنای مجازی کلمه واضح و تنها همان باشد که متکلم اراده کرده است. در نتیجه، خوانندگان هم همیشه معنای مجازی معینی از کلمه در می یابند، اما عدم وجود قرینه در رمز باعث می شود تا امکان اراده معنای حقیقی در کلمه وجود نداشته باشد. معنای مجازی رمز واضح نباشد و مراد متکلم مکتوم بماند و در نتیجه، خوانندگان، چه در یک زمان یا در زمان های متعدد، معنای مجازی
گوناگونی از کلمه بفهمند (پورنامداریان،30) در نتیجه حتی با پذیرش تمثیلی بودن برخی داستان های قرآنی، نمی توان لزوماً آن را غیر واقعی دانست و جمع میان نماد و گزاره واقع نما ممکن است. همچنان که افرادی چون مرحوم علامه طباطبایی در موارد متعددی در تفسیرالمیزان به تناسب داستان حضرت آدم(ع) به تمثیلی بودن آن اشاره کرده اند. (طباطبایی،132/1و133)، شهید مطهری نیز به پیروی از علامه، بعضی از اجزای آن قصه را نمادین دانسته اند. ایشان در این خصوص می نویسد:
«قرآن داستان آدم را به اصطلاح، سمبلیک مطرح کرده است. منظورم این نیست که آدم در قرآن، نام مشخصی نیست... منظورم این است که قرآن آدم را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان، طمع، حسد، رانده شدن از بهشت، توبه و... به صورت سمبلیک مطرح کرده است. «مطهری،515/1)
2- تمثیلی و مجازی بودن برخی ابعاد قصه، لزوماً به معنای غیر واقعی بودن آن نیست؛ زیرا میان دو اصطلاح حقیقت و مجاز ادبی با حقیقت و مجاز فلسفی نیز تفاوت وجود دارد، در اصطلاح فلسفی، حقیقتی که وصف وجود عینی و خارجی قرار می گیرد، عبارت از صورت علمی مطابق با واقعیتی است که از آن حکایت می کند، اما در اصطلاح ادبی، حقیقت، کاربرد کلمه در معنای وصفی و قرار دادی آن و مجاز، استعمال کلمه درغیر معنای وصفی آن است. (تفتازانی،152) از این رو، وجود مجاز ادبی در قرآن به معنای راه یابی امور غیر حقیقی و کذب به آن نیست.
3- زبان قرآن در عرصه های گوناگون، از جمله در باب قصص، برپایه صفات حق و صدق در قرآن کریم، از واقعیت و حقانیت برخوردار است و هیچ گونه باطلی به ساحت آن راه ندارد. تعابیری که قرآن کریم درباره قصص به کاربرده است، نشان دهنده این واقع گرایی در بیان اخباری حقیقی و تحقق یافته در گذشته است، مانند: «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب ما کان حدیث یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمه لقوم یومنون» (یوسف،111) و «و کلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک و جاءک فی هذه الحق و موعظه و ذکری» (هود،120)
روشن است که خداوند کریم در این دسته آیات، قصص خود را عبرت برای خردمندان حق معرفی می کند که با غیر واقعی بودن آن ها سازگار نیست.
4- ویژگی های دعوت انبیاء، پرهیز استفاده از راه های نامطلوب در تبلیغ است که اصل اعتماد مخاطبان را مخدوش می کند، از این رو، پیامبر اکرم(ص) همانند سایر انبیاء برای رساندن پیام الهی به مردم، نیازی به ساختن افسانه یا داستان های غیر واقعی نداشتند تا
بپذیریم داستان های قرآن غیر واقعی، تمثیلی و یا نمادین بوده اند.
نتیجه گیری
به نظر می رسد، محمد احمد خلف الله تأثیر برخی جریانات و اثرات مستقیم افکار استاد خود، امین خولی، در پی ایجاد نوعی نگرش و دیدگاه جدید نسبت به زبان قرآن بوده که هر چند توانسته است، با تتبع معنایی، افقی را به روی صاحبان تدبیر و اندیشه در عرصه معارف و مفاهیم ادبی قرآن کریم باز کند، اما در تبیین و توضیح و دیدگاه خود گاهاً دچار لغزش شده و بدون جامع نگری و تسلط بر کل قرآن کریم، در خصوص بعضی قصص به قضاوت عجولانه نشسته و ادعایی را با کمتر اتفاقی به قرآن کریم نسبت داده است که البته این متأثر از نگاه روشنفکرانه او و عدم بهره گیری از علوم آل محمد (ص) در باب قرآن کریم است.
پینوشتها:
1-عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیة
نشانی الکترونیکی:m-aghae@ miu.ac.ir
*تاریخ دریافت مقاله:1388/9/17
*تاریخ پذیرش مقاله:1388/10/2
منابع
1. قرآن کریم
2. خلف الله، محمد احمد، الفن القصصی فی القرآن الکریم، بیروت، مؤسسه انتشارات العربی،1999م
3. حسین، طه، فی الصیف، قاهره،1374 م
4. بیومی، محمد رجب، خطوات التفسیر البیانی للقرآن الکریم، قاهره،1391ق
5. رشید رضا، محمد، المنار، بیروت، دالمعرفه،1367ق
6. قطب، سید، التصویر الفنی فی القرآن، بیروت، دارالشروق، 1415ق
7. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، نشر جامعه مدرسین، بی تا
8. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پایا، تهران، نشر کتاب، بی تا
9. انوشه، حسن و دیگران، فرهنگنامه ادبی- فارسی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بی تا
10. پورنامداریان، تقی، رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی، تهران، نشر علمی- فرهنگی،1362 ش
11. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، نشر صدرا، 1378 ش
12. تفتازانی، سعد الدین، مختصر المعانی، قم، مکتب المصطفوی، بی تا
13. ویلانت، رترارد، جریان شناسی تفاسیر قرآن در دوره معاصر، ترجمه مهرداد عباسی، مجله آیینه پژوهش، شماره 82 تا 83
14. قابل، هادی، شبهه افسانه در قرآن، نامه مفید، شماره 9، سال 1375ش
15. کامل عبدالعزیز، درآمدی بر جغرافیای قصص قرآن، مجله تاریخ اسلام، شماره 17، سال ششم
نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره5.