ماهان شبکه ایرانیان

نقد و تحلیل مبانی اخلاق اشعری با رویکرد در قرآنی (۳)

ب) علم ازلی خداوند   معروف ترین شبهه ی جبرگرایان که مرتبط با مسأله ی علم خداوند می باشد از این قرار است: خداوند از ازل از آنچه واقع می شود آگاه بوده و هیچ حادثه ای از علم ازلی او پنهان نیست

نقد و تحلیل مبانی اخلاق اشعری با رویکرد در قرآنی (3)

ب) علم ازلی خداوند
 

معروف ترین شبهه ی جبرگرایان که مرتبط با مسأله ی علم خداوند می باشد از این قرار است: خداوند از ازل از آنچه واقع می شود آگاه بوده و هیچ حادثه ای از علم ازلی او پنهان نیست. از طرفی، علم الهی نه تغییر پذیر است و نه خلاف پذیر؛ یعنی نه ممکن است تغییر کند، که با تمامیت و کمال ذات واجب الوجود، منافی است، و نه ممکن است آنچه او را از ازل می داند با آنچه واقع می شود مخالف و مغایر باشد؛ زیرا لازم می آید که علم او مبدّل به جهل گردد. پس حوادث و کائنات، جبراً باید به نحوی واقع شوند که با علم الهی مطابقت داشته باشند.(3)
این شبهه از آنجا پیدا شد که برای علم الهی از یک طرف و نظام سبب و مسبّبی جهان از طرف دیگر، حساب جداگانه ای فرض شده است و لزوماً باید کاری صورت گیرد که این علم با معلوم خود، مطابقت کند. از این رو، باید نظام سبب و مسبّب جهان کنترل گردد. پس اختیار و آزادی انسان باید سلب شود تا اعمالش تحت کنترل خدا قرار گیرد و علم الهی جهل نشود.
امّا در تبیین مسأله باید گفت: علم ازلی الهی از نظام سببی و مسبّبی جهان جدا نیست. علم الهی، علم به نظام است. علم خداوندی، به طور مستقیم و بلاواسطه، نه به وقوع حادثه ای تعلّق می گیرد و نه به عدم قوع آن، بلکه متعلّق به صدور آن حادثه از علّت و فاعل مختص به آن است. برخی فاعل ها طبیعی و مجبورند و بعضی شعوری و مختار. علم الهی ایجاب نمی کند که اثر فاعل مختار، بالاجبار صادر گردد. آنچه علم الهی اقتضا دارد این است که فعل فاعل مختار از فاعل مختار و فعل فاعل مجبور از فاعل مجبور صادر شود، نه این که ایجاب کند که فاعل مختاری مجبور شود یا فاعل مجبوری مختار گردد.
بنابراین، تعلّق علم ازلی خداوند به افعال و اعمال انسان به این معنی است که او می داند که چه کسی به موجب اختیار و آزادی خود،طاعت می کند و چه کسی معصیت می نماید و اقتضا دارد که آن که اطاعت می کند به اراده و اختیار خود اطاعت کند و آن که معصیت می کند به اختیار و اراده ی خود. لازمه ی علم ازلی این است که آن که مختار است حتماً مختار باشد. این جهان با همه ی نظاماتش هم علم باری تعالی است و هم معلوم او و از مراتب علم او است. همه چیز تا ابد نزد او حاضر بوده و ذات او به ذات همه ی اشیاء محیط است: (هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیءٍ علیم)(4)؛ «اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و او بر هر چیزی داناست.»
1ـ‌ (مَا أَصاب مِن مُّصِیبَةٍ فى الاَرْضِ وَ لا فى أَنفُسِکُمْ إِلا فى کتَبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَأَهَا)(5)
«هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفس هاى شما به شما نرسد، مگر این که پیش از زمانی که آن را پدید آوریم، در کتابى[ثبت شده] است.»
این آیه و امثال آن اشاره به این معنا دارد که عالم، تماماً تابع نظام علل و معلومات و اسباب و مسبّبات است و قطعاً خداوند برای هر چیزی سببی قرار داده که از آن سبب تخلّف نمی کند. مقدر، آن چیزی است که نفی و اختیارش در دست خلق نباشد و هر چه در اختیار خلق باشد تابع اسباب است؛ چنان که می فرماید:(وَ َاتَیْنَاهُ مِن کلِّ شىْءٍ سبَباً. فَأَتْبَعَ سبَباً)(6)؛ «ما به ذی القرنین اسباب هر کاری را دادیم و او نیز تابع اسباب شد.»
پس مراد از آیه ی مذکور این است که برای خیرات و شرور، اسبابی است. هر کس اسباب شر را مهیّا سازد ممکن نیست به خیر واصل شود و هر کس راه خیر را بپیماید به شر نخواهد رسید.
در اثبات این مدّعا آیات بسیاری در قرآن کریم وارد شده است، از جمله:(تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَاکَسَبَتْ وَ لَکُم مَّا کَسَبْتُمْ)(7)؛ «اینان گروهی بودند که گذشتند؛ دستاورد آنها برای خود آنهاست و دستاورد شما برای خود شماست». پس قول مجبّره که می گویند هر چه در عالم واقع گردد، چه ناشی از عمل انسان باشد و چه نباشد، به تقدیر خدا واقع شده و هیچ تبدیل و تغییری نمی یابد، با توجّه به آیات الهی مردود خواهد بود.
در واقع، مراد این است که خداوند برای عالم هستی نظامی قرار داده و اسبابی مقّرر فرموده که آن اسباب از مسبّبات خود، منفک نمی گردند؛ چنان که می فرماید: (وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحویلاً)(8)؛« هرگز در سنّت خدا تغییری نخواهی یافت.»(9)
جمیع آن چه در عالم، حادث می شود مسبّب و معلول است و هر سببی در کتاب ثبت است. آنچه در عالم واقع می شود مستفاد از اسبابی است که در کتاب ازلی ثبت گردیده است.(10)
اشاعره از آیه ی مذکور نتیجه می گیرند که هر مصیبتی بر ما وارد می آید از خداست و وظیفه ی ما آن است که تسلیم اراده ی او شویم. امّا از نگاه معتزله، در این آیه سخن از آفرینش جان هاست، نه مصایبی که بر آنها وارد می شود. علم الهی به معنی آن نیست که خداوند، مصایب و آلامی را که انسان ها متحمّل می شوند می آفریند. به دور از انصاف است که ما همه ی رنج های خود را به او نسبت دهیم. این آیه مفهومی ستایش آمیز دارد. چگونه می توان خدای مصایب را ستود و حال آن که این مصایب، ساخته ی خود ماست.(11)
2ـ (وَ کلَّ شىْءٍ أَحْصیْنَهُ فى إِمَامٍ مُّبِینٍ)(12)
«و هر چیزى را در کارنامه‏اى روشن برشمرده‏ایم.»
3ـ (وَ عِندَهُ أُمُّ الْکتَبِ)(13)
«و اصل کتاب نزد اوست.»
4ـ (وَ کلَّ شىْءٍ فَصلْنَهُ تَفْصِیلاً)(14)
«و هر چیزى را به روشنى باز نمودیم.»
در توضیح این آیات، به غیر از توضیحاتی که پیش از این بیان گردید، باید این مطلب را افزود که پروردگار عالم به همه چیز آگاه است و علم او احاطه ای کلّی به تمام موجودات دارد. علم، علّت معلوم خود نیست و علم خدا به موجودات و ظرافت های جهان هستی، سبب جبر بندگان و سلب اختیار آنان نخواهد شد. بنابراین، همان گونه که علم خدا مانع اختیار انسان نمی شود، انعکاس آنها در لوح محفوظ نیز مانع آن نخواهد شد و وجدان،همواره شاهد بر اختیار است.(15)
5ـ (وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمُ بِذَاتِ الصدُورِ)(16)
«اگر سخن خود را پنهان نمایید یا آشکار کنید، او به راز دلها آگاه است.»
جبرگرایان، سخت بر آنند که تقدیر ما از پیش، مقّدر است و ما ناگزیر از متابعت دقیق آنیم. حال آن که این آیات، معنی سرزنش دارد و نمی توان از آنها چنین دریافت که خدا ما را از بابت افعالی که از آن ما نیست سرزنش می کند. اگر عقیده ی جبریون درست بود خدا باید بگوید که چه سخن خود را آشکارا بگویید و چه پوشید نگاه دارید من از آنچه خود کرده ام آگاهم.(17)

پی نوشت ها :
 

1ـ کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان.
2ـ دانش آموخته حوزه ی علمیه ی اصفهان و دانشجوی کارشناسی ارشد کلام اسلامی مرکز تخصصی حوزه ی علمیه.
3ـ قمی، محمد طاهر، سفینة النجاة، ص 74.
4ـ مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، صص 124-130.
5ـ حدید /22.
6ـ کهف /84 و 85.
7ـ بقره /225.
8ـ فاطر /43.
9ـ در قرآن کریم، آیات دیگری نیز بدین مضمون موجود است، مانند: احزاب/62، فتح/23، اسراء/77 و...
10ـ موسوی غروی، سید محمد جواد، چند گفتار، صص 149-153.
11ـ بوعمران، مسأله اختیار در تفّکر اسلامی، ص 122.
12ـ یس/12.
13ـ رعد /39.
14ـ اسراء/12.
15ـ علّامه فانی، سیّد علی، جبر و اختیار، ص 100.
16ـ ملک /13.
17ـ بوعمران، مسأله اختیار در تفّکر اسلامی، ص 123.
 

منبع: فصلنامه تخصصی اخلاق شماره 20
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان