سیر تاریخی تفسیر علمی در تفاسیر شیعه
مفسران شیعه از دیر باز، به نوعی به تفسیر علمی توجه داشته اند؛ یعنی گاهی اشارات علمی قرآن را توضیح داده اند و گاهی از علوم روز برای فهم و تفسیر آیات کمک گرفته اند و یا دیدگاه برخی صاحب نظران علوم را در تفسیر ذکر کرده، گاهی به داوری آنها پرداخته اند، و عموماً به شیوه استخدام علوم در فهم تفسیر آیات قرآنی روی آورده اند؛ اخیراً نیز در تفاسیر شیعه، به جهت دهی به مبانی علوم انسانی توسط آیات قرآن و نظریه پردازی های علمی قرآن توجه شده است، ولی به استخراج جزئیات علوم از قرآن و تحمیل نظریه های علمی اثبات نشده بر قرآن، کمتر مبتلا شده اند؛ البته برخی مفسران شیعه نیز گونه هایی از تفسیر علمی را ردّ کرده اند که دیدگاه های آنها تا حد امکان در این مقاله ذکر خواهد شد.
گفتنی است ذکر همه ی مصادیق تفسیر علمی در تفاسیر شیعه، از حوصله این نوشتار خارج است و نیازمند چند مجله کتاب است؛ بنابراین در ادامه به تفاسیر شاخص و برخی مصادیق پرداخته می شود؛ در حدّی که بررسی علمی را کامل سازد.
1.مرحوم شیخ طبرسی(م 548 ق)(1)
وی به احتیاط با تفسیر علمی برخورد کرده است؛ از این رو وجود همه ی علوم در قرآن را به عنوان یک احتمال، ذکر می کند (ر.ک: طبرسی 1395، ج4، ص 298و ج6، ص380)
و در موارد نادری از علوم طبیعی، در تفسیر استفاده کرده است؛ برای
مثال وی ذیل آیه ی شریفه ی «فسوّاهنّ سبع سماوات و هو بکل شیء علیم»(بقره: 29)، بعد از ذکر مقدمه ای در لغت و معنای آیه، می فرماید: «قال علی بن عیسی:" ان السموات غیر الافلاک لان الافلاک، تتحرک و تدور و السموات لاتتحرک و لا تدور لقوله: إنّ الله یمسک السّماوات و الأرض أن تزولا"(فاطر: 41) و هذا قول ضعیف لان قوله ان تزولا، معناه لا تزول عن مراکزها التی تدور علیها و لولا امساکه لزالت عنها»(همان، ج1، ذیل آیه): علی بن عیسی گفته است: آسمان ها غیر از افلاک است، زیرا افلاک حرکت می کنند و دور می زنند، ولی آسمان ها حرکت نمی کنند و دور نمی زنند؛ به دلیل آیه ی شریفه که می فرماید: خداوند آسمان ها و زمین را، از لغزش نگهداری می کند.
طبرسی می فرماید: این کلام ضعیف است؛ زیرا سخن خدا در آیه ی شریفه «أن تزولا» به این معناست که آسمان ها (افلاک) که به دور مرکز خود می گردند، لغزشی پیدا نمی کنند و اگر خداوند آنها را نگهداری نمی فرمود، لغزش پیدا می کردند.
ظاهر سخن ایشان که آسمان ها را افلاک می داند و افلاک، اصطلاح هیئت بطلمیوس(2) است که هفت فلک، به دور زمین در چرخش هستند(قمر، زهره، عطارد، مریخ، زحل، مشتری و خورشید) و اینکه قول علی بن عیسی را ضعیف می داند، به ما می فهماند ایشان افلاک هفت گانه ی بطلمیوسی را با آسمان های هفتگانه، متحد می داند؛ با این حال به زحمت می توان طبرسی را در ردیف قائلین به تفسیر علمی قرار داد.
2.ابوالفتوح رازی(متوفای 552 ق)(3)
در تفسیر روض الجنان و روح الجنان، در موارد متعددی، با استفاده از دیدگاه های افراد، به تفسیر علمی آیات قرآن پرداخته است.
ابوالفتوح رازی از جمله ذیل آیه 29 سوره بقره در مورد «سبع سموات»، از مقاتل و ضحاک نقل می کند: «خدای عزّوجّل آسمان دنیا را از دود بیافرید، و از زمین تا آسمان دنیا، پانصد سال راه است و از هر آسمان تا آسمان بعدی پانصد سال راه است ...»(رازی، 1374، ج1، ص189).
ایشان سپس از جنس آسمان ها و صفات آنها، مطالبی بیان می کند و به تقدم خلقت زمین بر آسمان و توجیهات آن می پردازد.
بررسی: ایشان از مطالب علمی برای توضیح آیات استفاده کرده است؛ هر چند تکیه ی اصلی وی بر تفسیر قرآن به قرآن و روایات مفسران بوده است.
3.ملا فتح الله کاشانی(متوفای 988ق)
ایشان در تفسیر منهج الصادقین که از تفاسیر فارسی قرن دهم است و به روش اجتهادی نگاشته شده است، ذیل برخی آیات علمی قرآن، مطالبی بیان داشته و حتی گاهی به تعارض های ادعایی قرآن و علم توجه کرده، به آنها پاسخ می دهد؛ از جمله ذیل آیه 29 سوره بقره در مورد «سبع سموات» می نویسد:
اگر گویند چون سموات هفت طبقه است، پس چگونه است که اصحاب رصد اثبات نه فلک کرده اند؟ گوییم آنچه از ایشان ذکر کرده اند، شکوک و اوهام است و بر تقدیر صحت آیه منافی زاید بر آن نیست و دیگر آنکه اگر عرش و کرسی را به آن منضم سازند، خلاف از آن مرتفع خواهد بود(کاشانی، 1364، ج1، ص150).
بررسی: این کلام ملا فتح الله کاشانی از یک طرف، به نظریه های غیر ثابت علمی بطلمیوس در نجوم اشاره می کند؛ همان طور که بعداً مشخص شد حق با کاشانی بوده است و نظریه «نه فلک» هیئت بطلمیوسی وهم و خیال بوده، نه واقعیت.
و از طرف دیگر، ایشان تلاش کرده است بر فرض صحت نه فلک، تعارض قرآن و علم را برطرف سازد و با اضافه کردن عرش و کرسی، هفت آسمان را به نه مورد افزایش دهد؛ ولی این مطلب منتهی به تحمیل نظریه ی علمی بر قرآن می شود که صحیح نیست.
ملا فتح الله کاشانی در توضیح آیه 69 سوره نحل: «فیه شفاء للنّاس»، درباره شفا بودن عسل، بر اساس طب سنتی مطالبی پزشکی آورده است. وی می نویسد: «در آن شراب، شفاست مردمان را و آن یا بنفسه است؛ همچنان که در امراض بلغمیه یا مختلط با غیر خود، چنان که در سایر امراض چه کم معجونی باشد که عسل جزء وی نباشد»(همان ، ج5، ص206). او بعد از نقل برخی احادیث، می نویسد: «عسل با ادویه حاره شفاء بلغم است و بدون اختطاط با داروی حاره نیز شفای امراض بلغمیه است و با حموضات شفای صفراء است»(همان).
4.ملاصدرای شیرازی (م1050ق)(4)
ایشان هیئت قدیم را که علم نجوم حاکم در آن عصر بوده، در تفسیر قرآن کریم مطرح کرده است، با این حال سعی کرده تعارضات ظواهر آیات را با علوم طبیعی رفع کند؛ برای مثال ذیل آیه ی شریفه ی «هو الّذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً ثمّ استوی إلی السّماء فسَوّاهنّ سَبع سَماواتٍ و هو بکلّ شیءٍ علیمٌ»(بقره:29) تعداد آسمان ها در هیئت قدیم را که نه عدد ذکر کرده اند، مطرح می کند و دلایل آنها را بررسی نموده، سپس نتیجه می گیرد: «طریق رصد و حس در ادراک امور سماوی ناقص است و فقط خداوند که خالق آسمان هاست، از آنها اطلاع دارد؛ بنابراین لازم است فقط از طریق نقل (مانند قرآن و حدیث) از تعداد آسمان ها اطلاع یابیم و قرآن هم دلالت دارد بر اینکه هفت آسمان محقق است و دو جسم عظیم دیگر(عرش و کرسی) وجود دارد؛ اگر مراد از اینها دو عقل کلی و نفس کلی یا لوح و قلم یا قضا و قدر نباشد» (صدر الدین شیرازی، 1366، ج2، ص289ــ293).
پس ایشان در تفسیر خود، علوم طبیعی را مطرح می کند؛ در عین اینکه با روشی مستقل و متفکرانه و نه مقلدانه، با آنها برخورد می نماید.
5.علامه محمد بلاغی(م 1352 ق)
ایشان در آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن که از تفاسیر اجتهادی متأخر شیعه است، با توجه به احاطه ی علمی ای که به زبان های غیر عربی داشته اند، به مطالب ادیان و ملل دیگر در تفسیر اهمیت داده اند.
ایشان در برخی موارد نیز به بیان نکات علمی آیات پرداخته اند؛ از جمله
درباره ی «سبع سموات» در آیه 29 سوره بقره با اشاره به یافته های هیئت بطلمیوسی و کپرنیکی می نویسد: «ذکر جل اسمه من السماوات سبعاً باعتبار ما یرونه و یعرفونه فی تلک العصور من السیارات السبع و کسف بعضها لبعض و ان کانت السماوات فی الهیئة القدیمة تسعاً لان ملک الثوابت و الاطلس کما یزعمون سماء ان ایضاً و فی الهیئة الجدیدة باعتبار المدارات للسیارات اکثر من ذلک» (بلاغی، [بی تا]، ج1، ص82).
بررسی: اصل کلام بلاغی این است که هفت آسمان قرآن با نه فلک هیئت بطلمیوسی سازگار نیست؛ هان طور که با تعداد سیارات منظومه شمسی در هیئت کپرنیکی جدید نیز سازگار نیست؛ با این حال لازمه ی این مطلب آن نیست که قرآن بر اساس اطلاعات علمی ناقص و غلط مردم عرب عصر نزول قرآن سخن گفته است و هفت آسمان بر اساس اطلاعات حسّی آنان گفته شده است که هفت سیاره را به دور خورشید یا به دور زمین گردان می دیدند؛ چون پذیرش این مطلب به معنای آن است که قرآن تابع فرهنگ غلط زمانه ی عرب جاهلی شده است و لازمه ی آن، ورود باطل به قرآن است که مخالف خود قرآن است؛ در حالی که احتمالات دیگری نیز در این مورد وجود دارد؛ همان طور که مفسران دیگر اشاره کرده بودند؛ از جمله اینکه ممکن است همه ی آنچه ما در آسمان می بینیم، آسمان اول باشد و هنوز آسمان های دیگر کشف نشده باشد.
پی نوشت ها :
1.از مفسران قدیمی و بزرگ شیعه است که تفسیر شریف مجمع البیان او، از کتاب های مهم تفسیر نزد شیعه محسوب می شود.
2.بطلمیوس (Ptolemaos) منجم و جغرافی دان معروف یونانی قرن دوم میلادی و صاحب کتاب های مجسطی و آثار البلاد است.
3.این تفسیر فارسی از تفاسیر کهن قرن ششم هجری قمری شیعه است و نویسنده با روش اجتهادی به تفسیر قرآن پرداخته است.
4.از حکمای مشهور در فلسفه اسلامی و پایه گذار حکمت متعالیه و مفسّر قرآن است و تألیفات بسیاری از جمله تفسیری بر قرآن کریم در چند مجلد دارد.
منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره 26.