مقدمه
ایمان به پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دومین اصل اعتقادی دین اسلام است و کسی که پیامبری آن حضرت را نپذیرد از جرگه مسلمانان خارج است. در این مبحث سیره معصومان (علیهم السلام) را در زمینه تربیت شناخت و ایمان به پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بررسی می کنیم.
مباحثی که در این فصل بررسی می شوند عبارت اند از: 1.روش اثبات نبوت؛ 2. روش معرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ 3. روش مأنوس کردن متربی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ 4. نهی از معاشرت با منکران و مدعیان نبوت.
1. روش های اثبات نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
معصومان (علیهم السلام) برای اثبات نبوت از سه قاعده استفاده می کردند: مفروض گرفتن نبوت در صورتی که مخاطب آنان در نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تردیدی نداشت؛ اقامه ی دلائل روشن و قانع کننده در صورتی که مخاطب در این مورد دچار شک و تردید بود؛ و رفع شبهات.
1 -1. مفروض گرفتن نبوت
در سیره تربیتی معصومان (علیهم السلام) دیده نشده است که آنان در مواجهه با کسی که در نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تردیدی ندارد، به بحث اثبات نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بپردازند. راز مفروض گرفتن نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را می توان در دو نکته دانست: نخست آنکه در مواجهه با مخاطبی که تردیدی در نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد، نیازی به اثبات نبوت نبوده است. دوم آنکه در چنین فضائی، طرح دلائل اثبات نبوت می تواند آثار ضد تربیتی داشته باشد؛ زیرا بحث پیرامون اثبات نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدین معناست که ممکن است حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) واقعاً پیامبر نباشد. همین موجب می شود راهی باز شود تا متربی ای که در پیامبری آن حضرت تردیدی نداشت، دچار تردید شود.
1-2. اقامه ی دلیل
با وجود این، در جامعه اسلامی، پیروان سایر ادیان که به پیامبری آن حضرت اعتقادی نداشتند نیز زندگی می کردند. به علاوه کسانی نیز در میان مسلمانان بودند که اصلاً نبوت را قبول نداشتند. معصومان (علیهم السلام) در مواجهه با این افراد و در مواجهه با هر فردی که بنا به دلائلی در نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تردید داشت، ادله ای قانع کننده اقامه می کردند. در اینجا تنها یک نمونه از این سیره ها را بیان می کنیم:
امام صادق (علیه السلام) در جواب زندیقی که از ایشان پرسید: چگونه انبیا و رسولان را اثبات می کنی، فرمود: زمانی که ثابت کردیم که ما را آفریننده و صانعی است، برتر از ما و همه مخلوقات و آن صانع، حکیم و متعالی است و مخلوقات نه می توانند او را ببینند و نه لمس کنند، تا با یکدیگر بدون واسطه روبه رو شوند و محاجه (1) کنند، ثابت می شود که او در میان مخلوقات خود سفیرانی دارد که خواسته های او را برای مخلوقات و بندگانش بیان می کنند. (2)
1-3. رفع شبهات
بررسی سیره ی معصومان (علیهم السلام) نشان می دهد که در زمان آنان شبهه ای درباره ی نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) جز برخی شبهاتی که اهل کتاب و برخی منکران دین مطرح می کردند، وجود نداشته یا نگارنده به مدرکی در این مورد دست نیافته است. با وجود این، معصومان (علیهم السلام) با این شبهات نیز برخورد منطقی کرده و می کوشیدند با منطق و دلیل آنها را پاسخ داده و بی پایگی آنها را روشن کنند. سیره ای که پیشتر بیان کردیم و سیره ای که در ذیل می آید از این دست است:
امام موسی کاظم (علیه السلام) به واسطه پدرانش از امام حسین (علیه السلام) نقل می کند که یهودی ای از یهودیان و علمای شام که تورات و انجیل و زبور و کتب انبیا (علیهم السلام) را مطالعه کرده و دلائل آنان را می شناخت به جلسه ای آمد که در آن اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جمله امیرمؤمنان علی (علیه السلام) و ابن عباس و ابومعبد جهنی حضور داشتند و گفت: ای امت محمد، همه ی درجات نبوت و همه ی فضیلت های رسالت را به پیامبر خود اختصاص داده اید. آیا کسی از میان شما می تواند به پرسش من پاسخ گوید؟ همه ی حاضران درماندند. علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود: آری، خداوند متعال به هیچ پیامبری درجه ای نداد و به هیچ فرستاده فضیلتی عطا نکرد مگر اینکه آنها را در محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع کرد و بر درجات و فضائل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چندین برابر افزود.
یهودی گفت: تو پاسخ مرا می دهی؟ فرمود: آری،... [و حضرت فضائل و درجات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای او بیان کرد و بحث ادامه پیدا کرد تا جایی که] یهودی گفت: شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست و شهادت می دهم که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و شهادت می دهم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه فضائل و درجات دیگر پیامبران داراست و افزون بر آن، چندین برابر فضائل آنان، فضائلی دارد که آنان ندارند. (3)
2. روش های معرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
پذیرش نبوت نخستین گام در مسیر آشنا کردن متربی با نبوت است. در این گام متربی با اصل نبوت آشنا می شود؛ ولی هنوز شناخت کامل و کافی از آن به دست نیاورده است. معصومان (علیهم السلام) به منظور آشنایی عمیق تر و دقیق تر متربی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به تبیین فلسفه ی نبوت، تبیین آثار و خدمات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره آن حضرت می پرداختند.
2-1. تبیین ضرورت و هدف نبوت
در سیره ائمه، به ویژه امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، درباره ضرورت و هدف بعثت انبیاء بسیار سخن گفته شده است. علی (علیه السلام) در موارد متعددی به این موضوع پرداخته است. آن حضرت در خطبه اول نهج البلاغه می فرماید:
خداوند سبحان از میان فرزندان آدم، پیامبرانی برگزیده و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحی می شود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگاه دارند. هنگامی که بیشتر مردم پیمانی را که با خدا بسته بودند، شکسته و حق پرستش او ادا نکرده بودند و برای او شریکانی قرار داده بودند و شیطان ها آنان را از شناخت خداوند منحرف کرده و پیوند پرستش خداوندی آنان را بریده بودند، خداوند پیامبرانش را در میان آنان برانگیخت و پیامبران را از پی یکدیگر فرستاد تا مردم به عهد و پیمان فطری خود عمل کنند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آوردند و بر آنان با ابلاغ پیام خدا احتجاج کنند و خردهاشان را که در پرده غفلت مستور گشته، برانگیزند و آیات و نشانه های قدرت را به آنان بنمایند. (4)
همچنین از ابوبصیر چنین نقل شده است که
مردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: چرا خدا پیامبران و فرستاده هایی به سوی مردم گسیل داشت؟ امام (علیه السلام) در جواب فرمود: بدان سبب که بعد از ارسال رسل، مردم بر خدا حجتی نداشته باشند و نگویند برای ما امید دهنده و هشدار دهنده ای نیامد؛ و بدان سبب که آنان حجت خدا بر مردم باشند. آیا نشنیده ای که خدا به نقل از نگاهبانان دوزخ، در مقام احتجاج با دوزخیان می گوید: آیا شما را هشدار دهنده ای نیامد...؟ (5)
2-2. توصیف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
آشنایی با سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افزون بر عمق بخشیدن به شناخت متربی، بذر محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در روح متربی به بار می نشاند و تقویت می کند. گذشته از این، موجب می شود متربی وی را به عنوان الگوی خود در زندگی انتخاب کند. از این رو، در سیره معصومان (علیهم السلام) به توصیف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ابعاد گوناگون بسیار توجه شده است، تا آنجا که کوچک ترین حرکات ایشان نیز از چشم دور نمانده است. ویژگی های اجتماعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مانند نحوه برخورد ایشان با مسلمانان، با کفار قریش، با دشمنان و با پیروان سایر ادیانی که در جزیره العرب زندگی می کردند، به دقت بیان شده است. اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در منزل، نحوه لباس پوشیدن، غذا خوردن، راه رفتن و خوابیدن ایشان، به دقت توصیف شده است؛ حتی ویژگی های جسمانی ایشان از قبیل قد، رنگ صورت، رنگ مو، و مانند آن نیز بیان شده است. در جایی امیرمؤمنان (علیه السلام) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین توصیف می کند:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشنده ترین، پر جرئت ترین، راستگوترین، وفا کننده ترین مردم به عهد و پیمان، نرم خوترین، و خوش مشرب ترین مردمان بود؛ کسی که برای اولین بار او را می دید، هیبت او در دلش می نشست و کسی که با او نشست و برخاست می کرد، محبت او در دلش جا می گرفت. (6)
2-3. تبیین آثار و برکات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
معصومان (علیهم السلام) در معرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بیان آثار و برکات مادی و معنوی ایشان نیز می پرداختند. برای نمونه، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وضعیت مسلمانان پیش از بعثت را تشریح می کند و می فرماید:
خداوند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت در حالی که مردم، گمراهانی سرگشته بودند و صواب از خطا ناشناخته، راه فتنه می پیمودند؛ هوا و هوس آنان را به سوی خود خوانده و از راهشان بیرون برده بود و کبر و نخوت از طریق صوابشان منحرف ساخته بود؛ از شدت نادانی، سبک سر و خوار شده و در عین سرگشتگی و تزلزل در کارها، به بلای نادانی گرفتار آمده بودند. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نصیحت و نیک خواهی را به حد اعلی رسانید و به راهشان آورد و به حکمت و موعظه نیکو به راه خدا فراخواند. (7)
آن حضرت در این خطبه آثار و برکات معنوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر شمرده است و در جایی دیگر، در مقام بیان برکات مادی ایشان می فرماید:
خداوند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت تا بیم دهنده جهانیان باشد و امین وحی او. و شما ای مردم عرب [در آن هنگام] بدترین دین را داشتید و در بدترین سکونتگاه ها به سر می بردید؛ در سنگلاخ های خشن و ناهموار می زیستند و با مارهای زهرآلود همخانه بودید؛ آبی تیره و ناگوار می نوشیدید و طعامی سخت و خشن می خوردید و خون یکدیگر می ریختید و از خویشان خود می بریدید. (8)
انسان فطرتاً، حق جو و حق گرا است. اما شناخت حق از باطل همیشه آسان نیست؛ گاه حق و باطل چنان در هم می آمیزند و به هم مشتبه می شوند که شناخت حق از باطل دشوار می شود. در این موارد، برای شناخت حق از باطل چاره ای جز شناخت نشانه های حق و باطل نیست.
از سوی دیگر، خیکی از نشانه های حق «سودمندی» و یکی از نشانه های باطل «بیهودگی و بی فایدگی» است. خداوند در مقام تمییز حق از باطل، آنها را به آب جاری در رودخانه ها و کف بالای آب، و نیز طلا یا دیگر فلزات گداخته در کوره بالای آنها تشبیه می کند و می فرماید:
فأما الزبد فیذهب جفآء ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض (رعد، 17)؛ اما کف ها به بیرون پرتاب می شوند [و از میان می روند] ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین می ماند.
بنابراین تبیین خدمات و آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در واقع تبیین نشانه های حقانیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و به همین سبب، ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در متربی پرورش می دهد.
3. روش های مأنوس کردن متربی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
چنان که پیش از این گفتیم، انس با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، شناخت و ایمان به وی را تقویت و تثبیت می کند. معصومان (علیهم السلام) برای مأنوس کردن متربی با پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از چند روش سود جسته اند:
3-1. درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
معصومان (علیهم السلام) از هر فرصتی برای تکریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده می کردند. هرگاه نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برده می شد، بر او صلوات می فرستادند و دیگران را نیز به این کار توصیه می کردند؛ نگاهی به نهج البلاغه نشان می دهد که امیرمؤمنان (علیه السلام) بعد از نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بر او درود می فرستاد (ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 37، 56 و 67). در روایتی دیگر آمده است که یکی از یاران امام جواد (علیه السلام) به ایشان می گوید:
یک روز به نیابت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) طواف کردم؟ امام [با شنیدن نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)] سه بار فرمود: درود خدا بر رسول خدا. (9)
سیره مسلمانان نیز از همان زمان بر این بوده است که هنگام ذکر نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ایشان و اهل بیت (علیهم السلام) ایشان درود بفرستند. شهید ثانی در کتاب منیه المرید بر این مطلب تأکید بسیار می کند و می گوید:
هرگاه اسم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نوشتی، بعد از آن «الصلاه و السلام علیه و علی آله» را بنویس و به زبان نیز بگو (طباطبایی، 1377، ص 119).
3-2. زیارت مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
علاوه بر این، معصومان (علیهم السلام) به زیارت مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اهتمام ویژه ای داشتند و دیگران را نیز به آن توصیه می کردند. برای نمونه، در روایتی آمده است:
امام حسن (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: پاداش آنکه شما را زیارت کند چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پسرم! هر که مرا یا پدرت یا برادرت یا تو را، در حال حیات یا ممات زیارت کند، بر من است که در قیامت او را زیارت کنم و از گناهانش نجاتش دهم. (10)
3-3. بزرگداشت روزهای متعلق به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
ائمه (علیهم السلام) روزهای خاص متعلق به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند سالروز تولد، بعثت و وفات آن حضرت را نیز بزرگ می داشتند و به پیروان خود نیز دستور می دادند این روزها را بزرگ بدارند. علامه مجلسی نقل می کند:
شیعیان از قدیم این روز (تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) را بزرگ شمرده و حق آن را شناخته و حرمت آن را رعایت کرده و آن را روزه گرفته اند... در این روز صدقه دادن و اهتمام به زیارت مشاهده مشرفه ائمه (علیهم السلام) و اقدام به اعمال خیر و خوشحال کردن مؤمنان مستحب است. (11)
درود فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زیارت مرقد آن حضرت و نیز بزرگداشت روزهای متعلق به وی نوعی انس و الفت و رابطه میان متربی و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود می آورد و این انس و الفت شناخت و ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در متربی تثبیت و تقویت می کند.
4. نهی از معاشرت با منکران و مدعیان نبوت
از نکات دیگری که در سیره ی معصومان (علیهم السلام) در پرورش شناخت و ایمان به نبوت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برجسته است این است که آنان متربیان خود را از معاشرت با کسانی که درباره ی نبوت اعتقادات نادرستی داشتند و احیاناً مدعی نبوت بودند باز می داشتند. برای نمونه به این سیره توجه فرمایید:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند ابا الخطاب و کسانی را که با او کشته شدند و کسانی از آنان را که باقی ماندند لعنت کند و کسانی را که محبت آنان در قلبشان راه یافته است لعنت کند. (12)
علت لعن و نفرین اباالخطاب که پیشتر از اصحاب امام صادق (علیه السلام) بود آن بود که وی ادعای نبوت می کرد و خود را پیامبر می دانست. سید نعمت الله جزائری می گوید: ابوالخطاب اسدی خود را به امام صادق (علیه السلام) منتسب می کرد. هنگامی که امام (علیه السلام) دانست وی در حق ایشان غلو می کند، از او تبری جست. ابوالخطاب پس از این ادعا کرد که امامان (علیهم السلام) پیامبرند و خود او نیز پیامبر است (جزائری، [بی تا]، ج 2، ص 310).
پی نوشت ها :
1. محاجه در زبان عربی به معنای بحث و گفتگویی است که در آن طرفین برای اثبات مدعای خود دلیل اقامه می کنند. بنابراین، محاجه نوع خاصی از گفتگوست.
2. ... أبی عبدالله قال للزندیق الذی سأله من أین أثبت الأنبیاء و الرسل؟ قال: إنا لما أثبتنا أن لنا خالقاً صانعاً عنا و عن جمیع ما خلق، و کان ذلک الصانع حکیماً متعالیاً، لم یجز أن یشاهده خلقه، و لا یلامسوه فیباشرهم و یباشروه و یحاجهم و یحاجوه، ثبت أن له سفراء فی خلقه یعبرون عنه إلی خلقه و عباده، یدلونهم علی مصالحهم و منافعهم و ما به بقاؤهم و فی ترکه فناؤهم، فثبت الآمرون و الناهون عن الحکیم العلیم فی خلقه و المعبرون عنه - جل و عز- و هم الأنبیاء... (کلینی، 1365، ج 1، ص 168).
3. روی عن موسی بن جعفر (علیه السلام) عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی (علیه السلام) أن یهودیا من یهود الشام و أحبارهم کان قد قرأ التوراه و الانجیل و الزبور و صحف الانبیاء (علیهم السلام) و عرف دلائلهم جاء إلی مجلس فیه أصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و فیهم علی بن أبی طالب (علیه السلام) و ابن عباس و أبو معبد الجهنی. فقال: یا امه محمد، ما ترکتم لنبی درجه و لا لمرسل فضیله إلا نحلتموها نبیکم، فهل تجیبونی عما أسألکم عنه؟ فکاع القوم عنه. فقال علی بن أبی طالب (علیه السلام): نعم ما أعطی الله عزوجل نبیاً درجه و لا مرسلاً فضیله إلا و قد جمعها لمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و زاد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) علی الانبیاء أضعافا مضاعفه. فقال له الیهودی: فعل أنت مجیبنی؟ قال له: نعم، سأذکر لک الیوم من فضائل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ما یقر الله به أعین المؤمنین، و یکون فیه أزاله لشک الشاکین فی فضائله... قال له الیهودی: فإنی أشهد أن لا إله إلا الله، و أشهد أن محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول الله و أشهد أنه ما أعطی الله نبیاً درجه و لا مرسلاً فضیله إلا و قد جمعها لمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، و زاد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) علی الانبیاء صلوات الله علیهم أضعاف درجه (مجلسی، 1404، ج 10، ص 28).
4. و اصطفی سبحانه من ولده أنبیاء أخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرساله أمانتهم. لما بدل أکثر خلقه عهدالله ألیهم، فجهلوا حقه و اتخذوا الأتداد معه و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته، فبعث فیهم رسله و واتر الیهم أنبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدره (نهج البلاغه، بی تا. ب، ص 43).
5. عن أبی بصیر عن أبی عبدالله (علیه السلام) أنه سأله رجل فقال: لأی شیء بعث الله الأنبیاء و الرسل الی الناس؟ فقال: لئلا یکون للناس علی الله حجه من بعد الرسل، و لئلا یقولوا ما جاءنا من بشیر و لا نذیر، و لتکون حجه الله علیهم؛ ألا تسمع الله - عزوجل - یقول، حکایه عن خزنه جهنم و احتجاجهم علی أهل النار بالأنبیاء و الرسل: «ألم یأتکم نذیر...» (محمدی ری شهری، 1362 - 1363، ج 9، ص 331).
6. کان أجود الناس کفا و أجره الناس صدراً و أصدق الناس لهجه و أوفاهم ذمه و ألینهم عریکه و أکرمهم عشره؛ و من رآه بدیهه هابه و من خالطه أحبه (مجلسی، 1404، ج 16، ص 231).
7. بعثه و الناس ضلال فی حیره و حاطبون فی فتنه؛ قد استهوتهم الأهواء و استزلتهم الکبریاء و استخفتهم الجاهلیه الجهلاء؛ حیاری فی زلزال من الأمر و بلاء من الجهل. فبالغ (صلی الله علیه و آله و سلم) فی النصیحه و مضی علی الطریق و دعا إلی الحکمه و الموعظه الحسنه (نهج البلاغه، [بی تا]. ب، ص 140).
8. إن الله بعث محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) نذیرا للعالمین و أمیناً علی التنزیل؛ و أنتم معشر العرب، علی شر دین و فی شر دار؛ منیخون بین حجاره خشن و حیات صم؛ تشربون الکدر و تأکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون أرحامکم (نهج البلاغه، [بی تا]. ب، ص 68].
9. عن موسی بن القاسم قال: قلت لأبی جعفر الثانی:... طفت یوماً عن رسول الله. فقال ثلاث مرات: صلی الله علی رسول الله... (کلینی، 1365، ج 4، ص 314).
10. قال الحسن بن علی (علیه السلام) لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): یا أبتاه ما جزاء من زارک؟ فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا بنی من زارنی حیا أو میتاً أو زار أباک أو زار أخاک أو زارک، کان حقا علی أن أزوره یوم القیامه، فأخلصه ذنوبه (محمدی ری شهری، 1362 - 1363، ج 4، ص 303).
11. و لم تزل الشیعه علی قدیم الأوقات تعظمه و تعرف حقه و ترعی حرمته و تتطوع بصیامه... و یستحب فیه الصدقه و الإمام بمشاهد الأئمه و التطوع... بالخیرات و إدخال السرور علی أهل الإیمان (مجلسی، 1404، ج 95، ص 359).
12. عن یحیی الحلبی عن أبیه عمران قال: سمعت أباعبدالله (علیه السلام) یقول: لعن الله أباالخطاب و لعن الله من قتل معه و لعن الله من بقی منهم و لعن الله من دخل قلبه رحمه لهم (مجلسی، 1404، ج 25، ص 279).
منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)