ماهان شبکه ایرانیان

شیعه و منزلت ویژه اهل بیت پیامبراکرم (ص) در تفسیر قرآن (۳)

۲

شیعه و منزلت ویژه اهل بیت پیامبراکرم (ص) در تفسیر قرآن (3)

2. اختصاص علم کامل قرآن به آنان
 

از آیات و روایات فراوانی استفاده می شود آگاهی به همه معانی قرآن، ظاهر و باطن آن و توانایی بر تفسیر کامل آن پس از پیامبر گرامی به همان دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت که مفسران برگزیده خدا هستند، اختصاص دارد و هیچ کس جز آنان نمی تواند همه معانی قرآن، ظاهر و باطن آن را بیان کند و از این رو همه، حتی برترین مفسران قرآن، از صحابه، تابعان و غیر ‌آنها در تفسیر کامل قرآن به آنان نیازمندند. آیات و به خصوص روایات در این زمینه بسیار زیاد است و در یک مقاله نمی توان همه آنها را تبیین کرد؛ از این رو در این مقاله به بیان شماری از آنها اکتفا می شود:
الف) «... وَ ما یَعلَم تَأویلهُ إلا اللهُ و الراسِخون فِی العِلم...»
جمله فوق بخشی از آیه هفت سوره آل عمران است. خدای متعال پس از آنکه در صدر این آیه از نزول قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده (هُوَ الَذی اَنزَلَ عَلَیکَ الکِتاب) و در ادامه، پیروی منحرفان از آیات متشابه برای طلب فتنه و طلب تأویل آن آیات را نکوهش کرده است (فَأَمَا الَذینَ فی قُلُوبِهِم زیغٌ فیتّبعونَ ما تَشابَه مِنهُ ابتِغاءَ الفتنة و ابتِغاء تَأویله) فرموده است: تأویل آن (کتاب یا بخش متشابه آن) را جز خدا و راسخان در علم نمی داند.
ضمیر «تأویله» در «ابتغاء تأویله» به «ما تشابه» برمی گردد؛ زیرا اتّباع آیات متشابه با طلب تأویل متشابه مناسبت دارد نه تأویل مطلق کتاب؛ اما در ضمیر «تأویله » در جمله «و ما یعلم تأویله...» دو احتمال وجود دارد: ظهور سیاقی اقتضا می کند مرجع آن نیز «ما تشابه» باشد؛ ولی از روایات فراوانی استفاده می شود مرجع آن «الکتاب» است نه «ما تشابه»؛ زیرا در شماری از آن روایات، پس از ذکر تأویلی برای برخی از آیات محکم، به این جمله استناد شده است (ر.ک به: بحرانی، 1419ق، ج1، ص 360-362، ح1-3/ حرّ عاملی، 1376ش، ج18، ص 136، ح24/ مجلسی، 1403ق، ج4، ص 100، ح10 و ج17، ص 206، ح11) و در برخی روایات، ضمیر آن به «القرآن کله» تفسیر شده است (مجلسی، 1403ق، ج92، ص 92، ح39) ؛ و در هر صورت منظور از تأویل در این جمله، طبق تحقیقی که در یک مقاله منتشر شده است، معانی و مصادیق پنهان و فراعرفی آیات است (بابایی، 1372ش، ص 44-50) و بر این اساس، از این جمله استفاده می شود: بخشی از معانی و مصادیق قرآن را فقط خدا و راسخان در علم می دانند. راسخ به معنای ثابت است (قیّومی، 1928م، ص 308/ جوهری، 1990م، ج1، ص 421/ ابن منظور، 1408ق، ج3، ص 18) و الف و لام «العلم»در این جمله، برای جنس است؛ زیرا اصل در الف و لام جنس بودن است، مگر قرینه ای برخلاف آن باشد و چنین قرینه ای در این آیه وجود ندارد؛ با توجه به این دو نکته، معلوم می شود منظور از راسخان در علم در این آیه اشخاصی هستند که در مطلق علم، از جمله در آ‌گاهی از تأویل (معانی و مصادیق پنهان و فراعرفی آیات) قرآن ثابت و پابرجا باشند و کسانی در مطلق علم ثابت و پابرجا هستند که بر اثر رسیدن به حقیقت علم، در همه امور در هیچ موردی برای آنان تبدیل رأی پیدا نشود و جز پیامبر صلی الله علیه و آله که دانش خود را از وحی گرفته «و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحیٌ یوحی» (نجم: 3-4) و دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت علیهم السلام که مفسران برگزیده خدایند و علوم آنان از جمله علم آنان به تأویل قرآن به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله از مبدأ وحی حاصل شده است، هیچ کس در مطلق علم ثابت و راسخ نیست و در نتیجه مصادیق منحصر راسخان در علم به قول مطلق، پیامبر صلی الله علیه و آله و دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت است.
روایات فراوانی نیز دلالت دارند راسخان در علم خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان معصوم بعد از آن حضرت است (1) (کلینی، 1413ق، ج1، ص 270-271/ صفار، 1404ق، ص 222-224/ سیدرضی، 1368ش، ص 437، خطبه 144) ؛ البته «الراسخون فی العلم» در آیه «لکن الراسخون فی العلم منهم و المؤمنون یؤمنون بما انزل الیک...»(نساء:162) به برخی عالمان یهود، مانند عبدالله بن سلام که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورده اند، تفسیر شده است (طبرسی، 1377ش، ج1، ص 303/ زمخشری، 1407ق، ج1، ص 590/ فخررازی، [بی تا]، ج6، جزء 1، ص 105) ولی در آن آیه قرینه است بر اینکه از «العلم»، مطلق علم مراد نیست؛ مراد، علم تورات و علم به حق بودن نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله است که در تورات مکتوب است (طبرسی، 1406ق، ج3-4، ص 215). با توجه به این مقدمات، دلالت آیه بر اینکه بخشی از معانی و مقاصد قرآن را فقط راسخان در علم (پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام می دانند آشکار است و در نتیجه، این آیه دلیل است بر اینکه پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله علم کامل قرآن به دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت که همان امامان معصوم علیهم السلام هستند، اختصاص دارد. هرچند استدلال بالا، بنابر عاطفه بودن واو «والراسخون» است که گروهی از مفسران، از جمله زمخشری که مفسری ادیب و امام در نحو است، همین دیدگاه را اختیار کرده اند. (زمخشری، 1407ق، ج1، ص 338) . طبرسی مفسر ادیب شیعی نیز همین را اختیار کرده، در تأیید آن به روایتی از امام باقر علیه السلام استدلال کرده است (طبرسی، 1377ش، ج1، ص 160) و روایات فراوانی که در آنها این قسمت از آیه، به صورت «وَ ما یَعلَمُ تَأویله اِلا اللهُ وَ الراسِخونَ فِی العلم» ذکر شده و به آن استناد گشته است (برای نمونه ر.ک به: حاکم نیشابوری، [بی تا]، ج1، ص 112/ ابن ابی شیبة، 1409ق، ج8، ص 731/ هندی، 1409ق، ج11، ص 304/ صفار، 1404ق، ص 216، ح7، ص 223، ح2 و 3 و 4 و ص 224، ح8/ ابن بابویه القمی، 1404ق، ص 129، ح132/ صدوق، 1417ق، ص 151، مجلس20، ح3/ حرّ عاملی، 1376ش، ج18، ص 32، ح6 و 8؛ ص 138، ح31؛‌ ص 143، ح44؛ ص 145، ح49، ص 146، ح52؛ ص 147، ح60) ، مؤیّد، بلکه مؤکّد این دیدگاه است؛ زیرا ذکر آیه به این صورت، فقط با عاطفه بودن واو سازگار است نه با استیناف؛ زیرا اگر واو استیناف باشد، لازم می آید مبتدای جمله بعد، بدون خبر ذکر شده باشد!
ب) «... وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»
عبارت بالا، جزوی از آخرین آیه سوره رعد است. در این آیه، خدای متعال در مقابل انکار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله از جانب کافران، به پیامبر می فرماید: «بگو کافی است خدا و کسی که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد» (قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عندهُ علم الکتاب) .در روایات فراوانی «من عنده علم الکتاب») کسی که نزد او علم کتاب است) به امیرمؤمنان علی علیه السلام و در بخشی از روایات، به آن حضرت و سایر امامان معصوم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام تفسیر و تطبیق شده است (ر.ک به: کلینی، 1413ق، ج1، ص 287، ح5 و 6 و ص 316، ح3/ صفار، 1404ق، ص 232-234، ح1-21/ قمی، 1411ق، ج1، ص 396/ عیاشی، [بی تا]، ج2، ص 220-221/ مشهدی، 1411ق، ج6، ص 480-485/ فتال نیشابوری، [بی تا]، صص 105 و 111/ حلی، 1370ق، ص 108-109/راوندی، 1409ق، ج2، ص 799/ ابن شهرآشوب، 1412ق، ج2، صص 36-37 و 310؛ ج3، صص 37، 38، 50 و 60/ صدوق، 1417ق، ص 659/ ابن بطریق، 1407ق، صص 124، 286، 290، 291، 304/ طبری شیعی، 1410ق، ص 47/ کوفی، 1416ق، ص 191/طبرسی، 1386ق، ج1، ص 232/ حویزی، 1412ق، ج2، ص 521-524؛ حرّعاملی، 1376ش، ج18، صص 134، 139 و 147/ بحرانی، 1419ق، ج4، ص 298-304؛ مجلسی، 1413ق، ج14، ص 245؛ ج23، ص 191؛ ج26، صص 160، 170-172، 197 و 199؛ ج30، ص 66؛ ج33، ص 175؛ ج35، صص 199، 291 و 429-435؛ ج37، ص 171؛ ج39، صص 46، 47، 49، 69، 72، 84 و 91؛ ج40، صص 146 و 212؛ ج53، ص 69؛ ج89، ص 116؛ ج97، ص 274/ ری شهری، 1421ق، ج8، ص 16-20/ ثعلبی، 1422ق، ج5، ص 303/ قندوزی حنفی، 416ق، ج1، ص 305-308/ حاکم حسکانی، 1411ق، ج1، ص 400-405، ح422-427 و...) .
کثرت روایات به اندازه ای است (2) که در وثوق خبری و صحت صدور آنها تردیدی نمی ماند، با این حال روایاتی که سندش نیز معتبر باشد، در میان آن روایات دیده می شود؛ از جمله آنها روایتی است که کلینی با سند صحیح (3) از بریدبن معاویه نقل کرده است که گفت:
قلت لابی جعفر علیه السلام: «قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب؟» قال: ایانا عنی و علیّ اولنا و افضلنا و خیرنا بعد النبی صلی الله علیه و آله (کلینی، 1413ق، ج1، ص 287، ح6) ؛ به ابوجعفر (امام محمدباقر علیه السلام) گفتم: [خدا فرموده است:] «بگو کافی است خدا و کسی که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد». [منظور از «و من عنده علم الکتاب» کیست؟] فرمود: خصوص ما را قصد کرده است، و علی نخستین ما و برترین و بهترین ما بعد از پیامبر است.
روایت دیگر، روایتی است که صفار با سند موثق از امام صادق علیه السلام روایت کرده است و مشتمل بر این است که آن حضرت پس از قرائت این آیه، فرمودند: «کان والله عند علی علیه السلام علم الکتاب» (بحرانی، 1419ق، ج4، ص 300، ح4) . سید هاشم بحرانی در تفسیر این آیه، 25 روایت از کتاب های شیعه و برخی کتاب های اهل تسنن گردآورده است که در هجده روایت (همان، ص 300-304، روایت های 3، 4، 5، 7، 8، 10، 11، 13، 15و 17-25) «مَن عنده علم الکتاب» ‌به حضرت علی علیه السلام و در شش روایت (همان، ص 298-302، روایت های 1، 2، 5، 8، 13 و 15) به تمامی امامان معصوم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام تفسیر شده است و در یک روایت (همان، ص 303، روایت 21) از سعید بن جبیر نقل شده است که «من عنده علم الکتاب» عبدالله بن سلام نیست. گروهی از مفسران اهل تسنن نیز ضمن نقل اقوال در تفسیر آیه، از ابوجعفر (امام محمد باقر علیه السلام) و محمد بن حنفیه نقل کرده اند که «من عنده علم الکتاب» را علی بن ابی طالب می دانسته اند. (ثعلبی، 1422ق، ج5، ص 303/ قرطبی،‌1405ق، ج9، ص 336/ ابوحیان، 1422ق، ج5، ص 390/ آلوسی، 1405ق، ج13، ص 175) .
حاکم حکسانی، یکی از دانشمندان اهل تسنن، تفسیر «من عنده علم الکتاب» به علی بن ابی طالب علیه السلام را افزون بر نقل از ابوجعفر علیه السلام و محمد بن حنفیه، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابن عباس و ابوصالح نیز روایت کرده است (حاکم حسکانی، 1411ق، ج1، ص 400-405، ح422-427) . ابن شهرآشوب تفسیر این آیه به خصوص علی بن ابی طالب علیه السلام را از امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام، سلمان فارسی، ابوسعید خدری، محمد بن حنفیه، زید بن علی و اسماعیل سدّی نقل کرده است (ابن شهرآشوب، 1412ق، ج2، ص 36) .
الف و لام «الکتاب» یا عهد حضوری است و منظور از الکتاب، قرآن کریم است و یا الف و لام جنس است و منظور از آن «لوح محفوظ» و مطلق کتاب های آسمانی است که از جمله آنها قرآن کریم است؛ در هر صورت این آیه کریمه به ضمیمه روایات مفسر آن، به این دلالت دارد که علم قرآن کریم نزد امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر مفسران برگزیده خدا از اهل بیت پیامبر علیهم السلام است و اضافه «علم » به «الکتاب»، آشکارا بر این دلالت دارد که تمامی علم کتاب نزد آنان است؛ زیرا اضافه مصدر به کلی که نسبت به همه اجزای آن به مصدر یکسان است و همه اجزای آن به طور یکسان می توانند متعلق آن مصدر واقع شوند، در استیعاب و عموم ظهور دارد و شاهد آن، این است که در آیه ای دیگر، در بیان علم به بخشی از کتاب تعبیر «علم من الکتاب» به کار رفته است (نک به: نمل:34). در برخی روایات نیز دلالت «علم من الکتاب» بر علم به بخشی از کتاب و دلالت «علم الکتاب» بر علم به کل کتاب، ثابت و مسلم دانسته شده و نسبت بین آن دو، مانند نسبت آب بال پشه و آب دریا بیان شده است (ر.ک به: بحرانی، 1419ق، ج4، ص 299، ح 2 و 3).
بنابراین، این آیه به ضمیمه روایاتِ مفسر آن، آشکارا دلالت دارد که امیرمؤمنان علیه السلام و یازده نفر دیگر از اهل بیت پیامبر علیهم السلام که امامان معصوم بعد از آن حضرت و «مفسران برگزیده خدا» هستند، به همه معانی و علوم قرآن آگاه اند و علم کامل قرآن نزد آنان است.
همچنین با توجه به اینکه در ادبیات عرب و علوم بلاغت گفته اند جایگاه اصلی خبر بعد از مبتداست و مقدم شدن خبر بر مبتدا، برای فهماندن نکته هایی است و در رأس آن نکته ها، دلالت بر حصر و اختصاص است (ر.ک به: تفتازانی، 1374ق، ص 143-144/ خطیب قزوینی، [بی تا]، ص 104/ هاشمی، 1368ش، ص 158-159) ، دلالت این آیه بر اختصاص علم کامل قرآن به آنان نیز روشن می شود؛ زیرا در جمله آخرین این آیه (عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ) «عنده» که خبر است، بر «علم الکتاب» که مبتداست، مقدم شده و مناسب ترین و روشن ترین وجه تقدیم خبر بر مبتدا در این جمله، دلالت بر حصر و اختصاص است. شماری از روایات مفسر این آیه نیز مؤکد این اختصاص است؛ زیرا در روایت صحیح برید که عبارت آن در این مقاله ذکر شد، تفسیر «مَن عِندهُ عِلم الکِتاب» با عبارت «اِیّانا عَنی» بیان شده است و تقدیم مفعول (ایّانا) بر فعل (عنی) نیز بر حصر و اختصاص دلالت دارد و در روایت های عبدالله بن بکیر، عبدالرحمن بن کثیر و ابوحمزه ثمالی نیز این کلمه با عبارت های «کان والله عند علی علم الکتاب»، «والله عندنا علم الکتاب کلّه» و «الذی عنده علم الکتاب هو علی بن ابی طالب»تفسیر شده است؛ (ر.ک به: بحرانی، 1419ق، ج4، ص 300، ح4، 5، 6) و دلالت این عبارت ها نیز بر حصر و اختصاص، نزد آگاهان به قواعد ادبی و بلاغی روشن است؛ زیرا در عبارت اول، تقدیم «عند علی» که خبر «کان» است بر «علم الکتاب» که اسم آن است، و در عبارت دوم تقدیم «عندنا» که خبر است بر «علم الکتاب» که مبتداست، و در عبارت سوم ضمیر فصل «هُوَ» که بین مبتدا و خبر قرار گرفته است، طبق قواعد ادبیات عرب بر حصر دلالت دارند.
با این بیان روشن شد «مَن عِندَهُ عِلم الکِتاب» که آخرین گزاره سوره رعد است، به ضمیمه روایات مفسر آن، یکی دیگر از دلیل های اختصاص علم کامل قرآن به امامان معصوم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام است.
ج) روایات
افزون بر روایات مفسر «الرّاسِخون فِی العِلم» و «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب»، روایات دیگری نیز دلالت دارند که علم کامل قرآن پس از پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان علی علیه السلام و یازده امام معصوم بعد از ایشان اختصاص دارد؛ برای نمونه:
 
- کلینی (ره) با سند خویش از جابر و او از ابوجعفر (امام محمد باقر علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: «ما یستطیع احد ان یّدعی ان عنده جمیع القرآن کله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء» (کلینی، 1413ق، ج1، ص 286، ح2) ؛ هیچ کس جز اوصیا[ی پیامبر علیهم السلام] نمی تواند ادعا کند همه قرآن، ظاهر و باطنش نزد اوست.
در دلالت این روایت بر اختصاص علم کامل قرآن به اوصیای پیامبر علیهم السلام تردید و تأملی نیست؛ زیرا منظور از «الاوصیاء» در سخنی که از امام محمدباقر علیه السلام نقل می شود؛‌ بی تردید اوصیای پیامبر خاتم، یعنی دوازده امام معصوم علیهم السلام از اهل بیت آن حضرت است و در این روایت با صراحت حتی توان ادعای داشتن علم کامل قرآن از غیر آنان نفی شده و در نتیجه، علم به همه قرآن و معانی ظاهر و باطن آن، به آن بزرگواران اختصاص یافته است؛ اما سند این روایت ضعیف است؛‌ زیرا یکی از راویان سند، محمد بن سنان است که در وثاقش اختلاف است (ر.ک به: خویی، 1409ق، ج16، ص 151-162، ش 1091) و راوی دیگر آن «مُنَخَّل» توثیق خاص ندارد و نجاشی او را ضعیف معرفی کرده است (همان، ج8، ص 329-330، ش 12639) ؛ ولی با توجه به اینکه مأخذ آن اصول کافی، یکی از معتبرترین کتاب های شیعه و مفاد آن مؤید به روایات دیگر است (ر.ک به: کلینی، 1413ق، ج1، ص 286-287، ح1 و 3- 6)، چه بسا به صدور آن اطمینان حاصل شود و دارای وثوق خبری باشد.
- از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است که فرمود: «و الله عندنا علم الکتاب کله» (بحرانی، 1419ق، ج4، ص 300، ح5): به خدا سوگند علم تمامی کتاب، فقط نزد ماست.
- از امام حسین علیه السلام نیز روایت شده است که فرمود:
«نحن الذین عندنا علم الکتاب و بیان ما فیه و لیس لاحد من خلقه ما عندنا لانّا اهل سرّالله»(مجلسی، 1403ق، ج44، ص 184، ح11): ما کسانی هستیم که علم مطلق کتاب (قرآن) و بیان آنچه در آن است، نزد ماست و آنچه نزد ماست، برای هیچ کس از مخلوقات خدا نیست؛ زیرا ما اهل سّر خدا (محرم راز او) هستیم.
- از ابن مسعود نیز روایت کرده اند که گفت:
«ان القرآن انزل علی سبعة احرف، ما منها حرف الاله ظهر و بطن و ان علی بن ابی طالب عنده علم الظاهر و الباطن» (ابونعیم، 1407ق، ج1، ص 65/ ابن عساکر، 1415ق، ج42، ص 400): قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ هیچ حرفی از آن حروف نیست، مگر برای آن ظاهر و باطنی است و به راستی علم ظاهر و باطن[قرآن] فقط نزد علی بن ابی طالب است.

نتیجه
 

از آنچه بیان شد، نتیجه می گیریم: اعتقاد شیعه به اینکه دوازده نفر از اهل بیت پیامبر علیهم السلام مفسران برگزیده خدا هستند و علم کامل قرآن به آنان اختصاص دارد، حق و مستند به آیات و روایات فراوان است؛ بنابراین پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله برای فهم کامل قرآن (تفصیل معارف و احکامی که در قرآن سربسته بیان شده، آگاه شدن به ویژگی ها و مقیدات عمومات و مطلقات قرآن و قرائن صارف از ظهور آیات و پی بردن به تأویل و معانی باطنی و فراعرفی آیات) باید به آن دوازده نفر و روایات تفسیری آنان مراجعه کرد و آنان مطمئن ترین و برترین معلمان و مفسران قرآن و روایات آنان بهترین و مطمئن ترین منبع برای فهم معانی واقعی آیات است؛ البته در بهره گیری از آثار تفسیری نقل شده از آنان باید دقت کرد و روایات واقعی آنان را از غیر آن شناخت، و باید توجه داشت بین تفسیری که بدون واسطه از خود آنان شنیده می شود و روایات تفسیری نقل شده از آنان تفاوت است: آنچه بدون واسطه از خود آنان شنیده شود، بدون استثنا حق و مطابق با واقع است، اما روایات تفسیری نقل شده از آنان را باید بررسی و طبقه بندی کرد. آنچه متواتر یا محفوف به قرائن قطعی و به صدور آنها از آن بزرگواران یقین یا اطمینان باشد،‌ بدون تردید و به اتفاق همه مفسران می توان آیات را به استناد آن تفسیر کرد و از معنای آیات به صورت قطعی خبر داد و آنچه با سند صحیح و معتبر به ما رسیده باشد، به نظر شماری از مفسران فقط در تفسیر آیات احکام (برای اطلاع از نمونه این افراد ر.ک به: طوسی، [بی تا]، ج7، ص 6 و 7/ طباطبایی، [بی تا]، ج1، ص 293؛ ج2، ص 378؛ ج6، ص 57، ج9، ص 211؛ ج14، ص 205-206) و بر مبنای شماری از آنان در تفسیر همه آیات، می توان به آن اعتماد کرد و از معنای آیات براساس آن خبر داد (برای اطلاع از نمونه این افراد ر.ک به: خویی، 1408ق، ص 398/ فاضل لنکرانی، 1396ق، ص 174-176) و حق این است که هرچند از طریق این قسم از روایات، به معنای آیات یقین حاصل نمی شود، ولی خبر دادن از معنای آیات به استناد آن مانعی ندارد؛ زیرا سخن مستند به حجت است (‌برای توضیح بیشتر ر.ک به: بابایی، 1386ش، ص 271-272)؛ اما از روایاتی که متواتر یا محفوف به قرائن قطعی نیستند و سند معتبری نیز ندارند، فقط می توان در حد تأیید یا بیان احتمالی معنای آیات استفاده کرد و از روایاتی که با نصوص قرآن تباین و یا با سنت قطعی یا روایات معتبر معارضه داشته باشند، حتی به این مقدار نیز نمی توان استفاده کرد.
پی نوشت ها:
1. این روایات هم وثوق خبری دارند و هم وثوق مخبری؛ یعنی هم کثرت آنها به مقداری است که اطمینان به صدور آنها حاصل می شود و هم در میان آنها روایتی که سندش صحیح و موثق است، وجود دارد؛ برای نمونه در اصول کافی، باب «ان الراسخین هم الائمة علیهم السلام» حدیث 1 آمده است: «عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن ایوب بن الحرّ و عمران بن علی عن ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام قال: نحن الراسخون فی العلم و نحن نعلم تأویله» (کلینی، 1413ق، ج1، ص 270). سند این روایت نیز صحیح است؛ زیرا یکی از «عدة من اصحابنا» علی بن ابراهیم بن هاشم است که در وثاقتش تردیدی نیست (علامه حلّی، 1402ق، ص 271-272 و ص 100، ش 45/ تجلیل، 1404ق، ص 387 و ص 79، ش 526) . احمد بن محمد نیز احمد بن محمد بن خالد برقی است که نجاشی و شیخ طوسی و علامه حلی به وثاقتش گواهی داده اند (تجلیل، 1404ق، ص 13-14، ش 64). حسین بن سعید، نضر بن سوید، ایوب بن حرّ، عمران بن علی و ابوبصیر نیز از رجال شناسان نخستین، بر وثاقت خود گواهی دارند و در وثاقت آنان اختلاف و تردیدی نیست (همان، ص 40، ش 253؛ ص 126، ش 856؛ ص 20، ش 125؛ ص 90، ش 605؛ ص 134-136، ش 914؛ ص 98، ش 658 و ص 131، ش 892) و دلالت این حدیث بر حصر نیز با توجه به معرفه بودن خبر و با التفات به اینکه امام در مقام معرفی «الراسخون فی العلم» آیه، این سخن را فرموده اند، آشکار است.
2. برخی گفته اند: «هناک روایات متواترة تنص علی ان المقصود ب «من عنده علم الکتاب» هو امیرالمؤمنین علی علیه السلام و انه هو العالم بالتفسیر» (عاملی، 1427ق، ج4، ص 343) ، ولی اگر تواتر به معنای اصطلاحی محقق نباشد، بی تردید کثرت موجب اطمینان به صدور محقق است.
3. راویان سند این روایت، یعقوب بن یزید، حسن بن علی بن فضال و عبدالله بن بکیرند و هر سه ثقه هستند (تجلیل، 1404ق، ص 35، ش 221؛ ص 72، ش 474 و ص 133، ش 905) ؛ ولی چون گفته اند حسن بن علی بن قضال، فطحی مذهب بوده است، از سند با وصف موثق یاد شد.
منابع:
قرآن کریم.
1. آلوسی، محمود؛ روح المعانی؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
2. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد؛ المصنف فی الاحادیث و الآثار؛ بیروت: دارالفکر، 1409ق.
3. ابن ابی الحدید، عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه؛ [بی جا]، دار احیاء الکتب العربیه، عیسی البابی الحلبی و شرکاه، [بی تا].
4. ابن اثیر، مبارک بن محمد؛ جامع الاصول من احادیث الرسول صلی الله علیه و آله؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1400ق.
5. ابن بابویه القمی، علی بن الحسین، الامامة و التبصرة؛ قم: مدرسه الامام المهدی(عج)، 1404ق.
6. ابن بطریق، یحیی بن الحسن؛ العمدة: عمدة عین صحاح الاخبار فی مناقب الائمه الابرار؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامی، 1407ق.
7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ تعجیل المنفعة بزوائد رجال الائمة الاربعة؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1416ق.
8. ___؛ تهذیب التهذیب؛بیروت: دارالفکر، 1404ق/ 1984م.
9. ابن حجر هیثمی، احمد؛ الصواعق المحرقة؛ قاهره: شرکه الطباعة الفنیّة، 1385ق.
10. ابن حنبل، احمد؛ مسند الامام احمد بن حنبل؛ بیروت: دارصادر، [بی تا].
11. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبری؛ بیروت: دار بیروت: 1405ق.
12. ابن سیده، علی بن اسماعیل؛ المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة؛ [بی جا]، [بی نا]، [بی تا].
13. ابن شهرآشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب؛ ‌بیروت: دارالاضواء، 1412ق/ 1991م.
14. ابن عساکر، علی بن حسن؛ تاریخ مدنیة دمشق؛ بیروت: دارالفکر، 1415ق.
15. ابن فارس، احمد؛ ترتیب مقاییس اللغة؛ قم: مرکز دراسات الحوزة‌ و الجامعه، 1387ش.
16. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر؛ البدایة و النهایة؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، [بی تا].
17. ____؛ تفسیر القرآن العظیم؛ بیروت: دارالمعرفة، 1415ق.
18. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
19. ابوحاتم، محمد بن حبّان؛ کتاب الثقات؛ حیدرآباد دکن هند: دائره المعارف العثمانیة، 1401ق.
20. ابوحیان، محمد بن یوسف؛ البحر المحیط؛ بیروت: دارالکتب العلمیة، 1422ق/ 2001م.
21. ابوداوود، سلیمان بن اشعث؛ سنن ابی داوود؛ بیروت: دارالجنان، 1409ق.
22. ابونعیم، احمد بن عبدالله؛ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء؛ بیروت: دارالکتاب العربی و قاهره: دارالریان للتراث، 1407ق/ 1987م.
23. ابویعلی، احمد بن علی؛ مسند ابی یعلی؛ بیروت: دارالمأمون للتراث، 1410ق.
24. انیس، ابراهیم و دیگران؛ المعجم الوسیط؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1408ق.
25. بابایی، علی اکبر؛ «تأویل قرآن»؛ مجله معرفت؛ ش 6، پاییز 1372.
26. ___؛ «شیعه و اهل بیت پیامبر علیهم السلام»؛ فصلنامه شیعه شناسی، ش 19، پاییز 1386.
27. ___؛ مکاتب تفسیری؛ ج2، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و تهران: سمت: 1386ش.
28. بحرانی، سیدهاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ق/ 1999م.
29. بخاری، محمد بن اسماعیل؛ صحیح البخاری؛ بیروت: دارالمعرفة، 1406ق.
30. برقی، احمد بن محمد بن خالد؛ کتاب المحاسن؛ قم: دارالکتب الاسلامیة، [بی تا].
31. بروجردی، آقاحسین؛ جامع احادیث الشیعه؛ قم: المطبعة العلمیه، 1399ق.
32. بغوی، حسین؛ تفسیر البغوی المسمی معالم التنزیل؛ بیروت: دارالمعرفة، [بی تا].
33. تجلیل، ابوطالب؛ معجم الثقات و ترتیب الطبقات؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامی، 1404ق/ 1363ش.
34. ترمذی، محمد بن عیسی؛ سنن الترمذی؛ بیروت: دارالفکر، 1403ق.
35. تفتازانی، مسعود بن عمر؛ کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح؛ تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیة، 1374ق.
36. ثعلبی؛ الکشف و البیان: المعروف تفسیر الثعلبی؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1422ق/ 2002م.
37. جوهری، اسماعیل؛ الصحاح؛ [بی جا]، دارالعلم للملایین، 1990م.
38. جوینی، ابراهیم بن محمد؛ فرائد السمطین؛ بیروت: مؤسسه المحمودی، [بی تا].
39. حاکم حسکانی، عبیدالله؛ شواهد التنزیل؛ تهران:‌ وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1411ق.
40. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ بیروت: دارالمعرفة، [بی تا].
41. حرّ عاملی، محمد بن حسن؛ اثبات الهداة؛ قم: المطبعة العلمیّه، [بی تا].
42. __؛ وسائل الشیعه؛ تهران: مکتبة الاسلامیه، 1376ش.
43. حلّی، حسن بن سلیمان؛ المحتضر؛ [بی جا]، المکتبه الحیدریه، 1424ق.
44. ___؛ مختصر بصائر الدرجات؛ قم: الرسول المصطفی، 1370ق/ 1950م.
45. حلی، علی بن یوسف؛ العدد القویة؛ قم: مکتبه آیت الله المرعشی، 1408ق.
46. حویزی، عبدعلی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین؛ قم: مؤسسه اسماعیلیان، 1412ق.
47. خزاز قمی، علی بن محمد؛ کفایة الاثر؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی، [بی تا].
48. خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن؛ الایضاح فی علوم البلاغة؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، [بی تا].
49. خویی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دارالزهراء، 1408ق.
50. ____؛ معجم رجال الحدیث؛ قم: مدینه العلم، 1409ق.
51. ذهبی، محمدحسین؛ التفسیر المفسرون؛ [بی جا]، [بی نا]، [بی تا].
52. راغب، حسین بن محمد؛ معجم مفردات الفاظ القران؛ تهران: مرتضوی، 1376ش.
53. راوندی، قطب الدین؛ الخرائج و الجرائح؛ قم: مؤسسه الامام المهدی علیه السلام، 1409ق.
54. محمدی ری شهری، محمد؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام فی الکتاب و السنة و التاریخ؛ قم: دارالحدیث، 1421ق.
55. زرکشی، محمد بن عبدالله؛ البرهان فی علوم القران؛ بیروت: دارالمعرفة، [بی تا].
56. زمخشری، محمود بن عمر؛ الکشاف، بیروت: دارالکتاب العربی، 1407ق/ 1987م.
57. سلیم بن قیس؛ کتاب سلیم بن قیس؛ [بی جا]، [بی نا]، [بی تا].
58. سید بن طاووس، علی؛ التحصین؛ قم: دارالکتاب، 1413ق.
59. سید رضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغه؛ ترجمه و شرح علی نقی فیض الاسلام، تهران: فیض الاسلام، 1368ش.
60. سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القران؛ دمشق و بیروت: دار ابن کثیر، 1407ق.
61. ____؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1421ق.
62. صدوق، محمد بن علی؛ الامالی؛ قم: موسسه البعثه، 1417ق.
63. ____؛ الخصال؛ قم: منشورات جماعة‌المدرسین فی الحوزه العلمیه، 1403ق/1362ش.
64. ___؛ کمال الدین؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین، [بی تا]، «الف».
65. ___؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ تهران: جهان، [بی تا]، «ب».
66. ____؛ معانی الاخبار؛ قم: جامعه مدرسین، 1361ش.
67. ____؛ من لا یحضره الفقیه؛ بیروت: دارالاضواء، 1413ق.
68. صفار، محمد بن الحسن؛ بصائر الدرجات؛ تهران: منشورات الاعلمی، 1404ق/1362ش.
69. طباطبایی، سیدمحمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ قم: جامعه مدرسین، [بی تا].
70. طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الکبیر؛ [بی جا]، داراحیا التراث العربی، 1404ق.
71. طبرسی، احمد بن ابی طالب؛ الاحتجاج؛ نجف اشرف دارالنعمان، 1386ق/ 1966م.
72. طبرسی، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع؛ تهران: دانشگاه تهران و سمت، 1377ش.
73. ___؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دارالمعرفة، 1406ق/1986م.
74. طبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان؛ بیروت: دارالفکر، 1415ق/1995م.
75. ___؛ نوادر المعجزات فی مناقب الائمة الهداه؛ قم: مؤسسه الامام المهدی علیه السلام، 1410ق.
76. طحاوی، احمد بن محمد؛ مشکل الآثار؛ بیروت: مؤسسه العلمیة، 1415ق.
77. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دار احیاء‌التراث العربی، [بی تا].
78. ____؛ رجال الطوسی؛ النجف الاشرف: منشورات المکتبة و المطبعة الحیدریه، 1380ق/ 1961م.
79. عاملی، سیدجعفر مرتضی؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم؛ بیروت: المرکز الاسلامی للدراسات، 1427ق.
80. عاملی، علی بن یونس؛ الصراط المستقیم؛ [بی جا]، المکتبة المرتضویة، 1384ق.
81. علامه حلّی، حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی؛ قم: منشورات الرضی، 1402ق.
82. عیّاشی، محمد بن مسعود؛ تفسیر العیاشی؛ تهران: مکتبة علمیة اسلامیه، [بی تا].
83. فارسی، علی بن بلبان؛ الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1407ق.
84. فاضل لنکرانی، محمد؛ مدخل التفسیر؛ تهران: مطبعة الحیدری، 1396ق.
85. فتال نیشابوری، محمد بن حسن؛ روضة الواعظین؛ قم: منشورات الشریف الرضی، [بی تا].
86. فخر رازی، محمد بن عمر؛ التفسیر الکبیر؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، [بی تا].
87. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین؛ [بی جا]، مؤسسه دارالهجرة، 1409ق.
88. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب؛ القاموس المحیط؛ بیروت: دار المعرفة، [بی تا].
89. فیّومی، احمد بن محمد؛ المصباح المنیر؛ القاهره: المطبعة الامیریّه، 1928م.
90. قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن؛ بیروت: دار احیاء‌التراث العربی، 1405ق/ 1985م.
91. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی؛ بیروت: دارالسرور، 1411ق.
92. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع المودة؛‌ [بی جا]، دارالاسوه، 1416ق.
93. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول الکافی؛ بیروت: دارالاضواء، 1413ق.
94. ____؛ فروع الکافی؛ بیروت: دارالاضواء، 1413ق/ 1992م.
95. کوفی، فرات بن ابراهیم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1416ق.
96. کوفی، محمد بن سلیمان؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین علیه السلام؛ قم: مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، 1412ق.
97. لجنة التحقیق فی مسئله الامامه؛ مدرسه الامام باقر العلوم علیه السلام؛ کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین؛ قم: دلیل ما، 1422ق.
98. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق.
99. ____؛‌ مرآة العقول؛ تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق/ 1363ش.
100. مشهدی، محمد بن محمدرضا؛ کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.
101. نجاشی، احمد بن علی؛ رجال النجاشی؛ قم: مکتبة الداوری، [بی تا].
102. نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ کتاب الغیبه؛ تهران: دارالخلافة، 1318ق.
103. نیشابوری، مسلم بن حجاج؛ صحیح مسلم؛ بیروت: دارالفکر، [بی تا].
104. هاشمی، سیداحمد؛ جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع؛ قم: مؤسسه مطبوعات دینی، 1368ش.
105. هندی، متقی بن حسام الدین؛ کنزالعمال؛ بیروت: مؤسسه الرساله، 1409ق.
106. هیثمی، علی بن ابی بکر؛ مجمع الزوائد؛ بیروت: دارالکتب العربی، 1402ق.
منبع: شیعه شناسی، شماره 29
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان