2. دارالعلم ها، مدارس و دانشگاه ها
همیشه تمدن با تخصصی شدن دانش ها و امور، رشد می یابد و ویژه می شود (بی ناس، 1375)؛ همچنان که دولت ها به وسیله اقتدار و با تأمین امنیت و به سامان کردن امور، هنر و ادب را که ماهیتی فرهنگی دارند، به دستاوردهایی تمدنی تبدیل می کنند و نتایج ارزشمند آن را برای بشریت پدیدار و پایدار می سازند و همان گونه که حوزه های علمیه معارف الهی تشیع را در تمامی زندگی افراد جامعه به نتایجی عینی، ملموس و گسترده تبدیل می کنند و با رهبری جامعه، آن را به سوی هدف بلند انسان کامل و مدینه فاضله سوق می دهند، مدارس و دانشگاه ها نیز علوم و دانش ها را که ماهیتی کیفی و فرهنگی دارند، در تمامی عرصه های زندگی انسان های جامعه به فناوری های کاربردی تبدیل کرده اند و با تربیت افرادی با مهارت های علمی و تکنولوژیکی، در پدید آوردن تمدنی برآمده از فرهنگ جامعه تلاش می کنند.
دانشگاه ها از یک سو علوم را به محصولاتی قابل استفاده و عینی تبدیل می کنند و از سوی دیگر انسان هایی می سازند که بتوانند جامعه را در جهت توسعه استعدادها و توانایی های طبیعی و در راستای رسیدن به اهداف بلند آن، یاری کنند. نمی توان کتمان کرد که هرگاه این دو بازوی توانمند جامعه شیعی، یعنی دانشگاه و حوزه دست به دست یکدیگر داده، در جهت رشد و سعادت جامعه به تکاپو پرداخته اند، جامعه طلیعه های روشن رشد و تعالی را در خود دیده است، و هرگاه بین آنها جدایی و تفرقه افتاده است، آثار عقب افتادگی و انحطاط در جامعه پدیدار گشته است.
از دیدگاه مذهب شیعه، دانشگاه کارخانه انسان سازی است؛ از این رو هرچند در حد اجمال، به توصیفی تاریخی از مدارس و دانشگاه های جهان تشیع بسنده کرده، تحقیق بیشتر را به منابع ارائه شده ارجاع می دهیم.
مسجدالنبی که همزمان با هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه تأسیس شد، کهن ترین پایگاه تاریخ آموزش اسلامی و دانشگاه اسلامی بوده است. سیره و روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آموزه های دینی، تأکید بسیاری بر فعالیت های علمی و تعلیم و تعلم داشته، و تأثیر فراوانی بر عملکرد مسلمانان در این زمینه گذاشته است (غنیمه، 1377).
در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام، با انتقال مرکز حکومت اسلامی از مدینه به کوفه، این شهر و مسجد آن، پایگاه مهم آموزش و انتشار دین و شریعت و محل ایراد خطبه های فصیح و عمیق علی علیه السلام شد. بعد از انقراض حکومت اموی و تشکیل خلافت عباسی و در کشمکش قدرت، تحولی بزرگ در جریان علمی و اجتماعی مذهب شیعه پدید آمد و با دوره امامت امام باقر و امام صادق علیهما السلام مصادف شد که دوران شکوفایی و نهضت علمی شیعیان بود و شاگردان بسیاری در این دوره تربیت شدند؛ از این رو مذهب شیعه به جعفری شهرت یافت.
مراکز علمی و آموزشی شیعه، در دوران فشار و اختناق حاکمان اموی و عباسی، خانه های ائمه و یا مساجد بود و از آن به بعد مدفن این امامان و اهل بیت علیهم السلام، مانند نجف اشرف و کاظمین و سامرا در عراق، و قم و مشهد در ایران، مرکز تجمع علمای شیعی و از حوزه های پررونق علوم اسلامی و معارف شیعی در دنیای اسلام شد. تاریخ نویسان اسلامی، آغاز تأسیس دارالعلم و دارالکتب را از آن شیعیان می دانند (مقدسی، 1385، ص 449).
در اواخر سده چهارم هجری، مدارس اسلامی شروع به فعالیت نمودند و همزمان با آن، مدارس شیعی نیز در سرزمین های اسلامی به ویژه در نقاط شیعه نشین به سرعت تأسیس شد و گسترش یافت. بنابر مستندات تاریخی، واضع و مؤسس بسیاری از دانش های اسلامی، مانند اصول فقه، نحو، صرف عربی، سیره و تاریخ و تاریخ حدیث و رجال، دانشمندان شیعی بوده اند (صدر، 1360، ص 40).
3. حوزه های علمیه
معتقدان جدایی دین از سیاست، حرکت انبیاء الهی و بزرگان دین را حرکتی مبتنی بر رویکرد فرهنگی دین و با نگاه به عناصر معنوی، جدا از سیاست، حکومت و عناصر مادی و تمدنی تصور می کنند؛ براین اساس حوزه های علمیه باید تنها محلی برای رشد علمی و توسعه رویکردهای معنوی و در واقع فعالیت های فرهنگی باشند. واضح است که این نوع نگاه، خوشایند ارباب قدرتی خواهد بود که حکومت را تنها برای قدرت و به دست آوردن حفظ منافع می خواهند. این نوع حکومت ها در طول تاریخ کم نبوده، از چنین نگاهی برای مشروعیت بخشیدن به فعالیت های ظالمانه خود در سایه پوسته ای از تعالیم انبیاء از یک سو و نیاز انسان به داشتن حکومتی مبتنی بر مفاهیم فکری و بنیادین براساس دستورات خداوند استفاده کرده اند؛ اما دیدگاه شیعه و آنچه از زندگی و سیره امامان بزرگوار آن برمی آید، مبتنی بر یکی بودن سیاست با دیانت است؛ در واقع تلاش تمامی ادیان الهی برای سامان دادن و همگرا کردن همه انسان ها به سوی خداپرستی و ایجاد و توسعه فرهنگ و تمدنی بر این اساس است؛ در این راستا حوزه های علمیه که براساس نیابت از امام معصوم علیه السلام بنا شده اند، در طول دوره حیات خود، سعی در انجام رسالت خویش در این هر دو زمینه فرهنگ و تمدن داشته اند. تا زمانی که حکومت در دست مخالفان و جباران بوده، حوزه ها با استفاده از عنصر تقیه سعی در گسترش حوزه فرهنگ و زیرساخت های فرهنگی شیعه داشته اند و در نتیجه عملکرد آنان بیشتر در حوزه های فرهنگی خود را نشان داده است، اما از زمانی که شیعه توانسته است حکومتی تتشکیل دهد و در سایه آن تمدنی پدید آورد، یا عناصر تمدنی خود را به رشد و تعالی وادارد، حوزه های علمیه نیز نقشی بسیار تعیین کننده در این زمینه داشته اند. این موضوع به ویژه پس از تشکیل صفویه در ایران و دولت های پس از آن، مشاهده می شود. هرچه از آن تاریخ تاکنون گذشته است، حوزه های علمیه دامنه تأثیر و کارآمدی خود را در زمینه حکومت و سیاست توسعه داده، تأثیرات وسیع تری در عرصه تمدن سازی، براساس مفاهیم بنیادین فرهنگ و تمدن شیعه داشته اند.
جامعه شیعی ایران با تکیه بر دو عنصر استعداد ایرانی و مذهب شیعی، مرحله به مرحله گام های خود را برای تغییر ساختار حکومتی و فرهنگی و تمدنی خود، از آنچه پیش از آن بوده است، به سوی جامعه ای مبتنی بر فرهنگ و تمدن شیعی برداشته است و در این زمینه، حوزه های علمیه در هر گوشه از این تصویر بزرگ، نقشی تعیین کننده داشته اند. نهضت های تنباکو، مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، پانزده خرداد و 22 بهمن، حرکت هایی هستند که در آنها مردم ایران با استفاده از آموزه های فرهنگ و تمدن شیعی و تحت لوای رهبری مرجعیت و حوزه ها، ابتدا استبداد مطلق پادشاهی و سپس استعمار بیگانگان و سلطه آنان بر منابع و منافع خود را کمرنگ کرده اند و سپس به سوی حکومتی مبتنی بر مردم سالاری دینی، حرکت نموده اند و این روند همچنان ادامه دارد.
هرکس نگاهی به روند تغییرات در جوامع شیعی و به ویژه ایران بیندازد، به سادگی پی به تأثیر ساختار مرجعیت و حوزه های علمیه در تغییر و تحولات کیفی و کمی، فرهنگی و تمدنی آنها خواهد برد. این تشکیلات را می توان به صورت شبه سازمان در نظر گرفت که در پی اهداف خاصی شکل گرفت. در ابتدا عملکردهای اجتماعی و فرهنگی آن ساده بود و با گذشت زمان بر پیچیدگی آن افزوده شد. عمده فعالیت های روحانیت شیعه، در زمینه های آموزش معارف و احکام دینی، تدریس ادبیات عرب، فقه، حدیث، اصول، رجال، کلام، قرائت و تفسیر، تاریخ اسلام، احیای مراسم و مناسبت های دینی و رسیدگی به نیازها و مشکلات فقهی و اعتقادی شیعیان دیگر سرزمین های اسلامی، انجام می گرفت.
پس از دوران معصومین علیهم السلام و شکل گیری حوزه های دینی، نظام سلسله مراتبی به صورت غیر رسمی به وجود آمد. در این سلسله مراتب، بالاترین پایگاه اقتدار، به شخص رهبر و مرجع شیعیان تعلق دارد. آخرین سطح سلسله مراتب در نظام حوزه، تشکیلات دینی طلاب است که بدنه اصلی حوزه و سازمان را تشکیل می دهند.
مواد آموزشی در حوزه های علمیه عبارتند از:
الف) ادبیات عرب: صرف، نحو، فصاحت و بلاغت، مهم ترین موضوعات ادبیات عرب هستند.
ب) حدیث، درایه و علم رجال: راویان حدیث با گردآوری احادیث پیامبر و امامان معصوم و تألیف کتب حدیثی، یکی از اساسی ترین موضوعات آموزشی را عرضه نمودند. رجال شناسی نیز از زمان امام موسی کاظم علیه السلام به وجود آمد.
ج) فقه: علم فقه همزمان با روایت حدیث از صدر اسلام آغاز شد و ابتدا بر پایه حدیث استوار بود، اما به تدریج شیوه برداشت از احادیث عمیق تر شد و به صورت استدلالی و استنباطی درآمد. پس از تأسیس حوزه نجف در زمان شیخ طوسی، سبک خاصی در فقه پدید آمد و از این تاریخ به بعد، علم فقه رو به پویایی نهاد.
د) علم اصول: «اصول» از علم فقه پدید آمد و این زمانی بود که استنباط مسائل فقهی عمیق تر و استدلالی تر شد و برای فهم آن نیازمند علم اصول شد. تحصیل در دو زمینه فقه و اصول تا مرحله اجتهاد ادامه دارد.
ه) کلام: زمینه پیدایش این علم نیز به زمان رسالت برمی گردد. در آن عصر، مباحث کلامی با شیوه های متفاوت آموزش عقاید، مناظره و پرسش و پاسخ صورت می گرفت. پس از عصر امامت و در زمان غیبت، کتاب هایی مانند اصول کافی و التوحید در این زمینه تألیف شد.
و) تفسیر: طبق مذهب امامیه، علم تفسیر یا تفسیر قرآن، همان تفهیم مراد خداوند از قرآن مجید در حد استطاعت بشر است؛ به شرطی که مستند به قواعد و اسلوب زبان عرب بوده، معارض کتاب خدا و سنت و اجماع نباشد (مطهری، 1388الف).
ز) منطق و فلسفه: منطق، قانون صحیح فکر کردن است و حرکت ذهن را در حین تفکر تحت کنترل خود در می آورد. این علم ابتدا توسط یونانیان وضع شد و با توجه به تأکید اسلام درباره تفکر و تدبر، به سرعت مورد توجه دانشمندان مسلمان قرار گرفت، فلسفه نیز پایگاه یونانی دارد. اولین بار سقراط در مقابل شک گرایان این عنوان را که به معنی «دوستدار دانش» است، به خود داد. فیلسوف به کسی اطلاق می شد که جامع همه علوم عقلی آن زمان، اعم از ریاضیات، سیاسیات، اخلاقیات و منزلیات بوده باشد (نوری مطلق، 1379).
ح) اخلاق و عرفان: عرفان به عنوان یک دستگاه علمی و فرهنگی، دارای دو بخش است: بخش عملی و بخش نظری. بخش عملی، آن قسمت است که روابط و وظایف انسان را با خود و با جهان و خدا بیان می کند. بخش نظری نیز مربوط به تفسیر هستی است؛ یعنی تفسیر خدا، جهان و انسان. البته فلسفه در استدلالات خود، تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه می کند و عرفان مبادی و اصول کشفی را مایه استدلال قرار می دهد و آنها را با زبان عقل توضیح می دهد. علم اخلاق نیز به این موضوع می پردازد که «برای اینکه با ارزش و مقدس و متعالی زیست کرده باشیم، چگونه باید زیست.» (مطهری، 1388الف).
نقش های خاص تاریخ سازمان روحانیت شیعه
1. سازمان وکالت
در زمان امامان معصوم علیهم السلام مجموعه منظم و منسجمی تحت عنوان «وکلا» فعالیت داشتند. امام علیه السلام در جایگاه حاکم و ناظر بر تمام سازمان و اعضا، وظایف را مشخص و هماهنگ می نمود و برای هر منطقه، افراد خاصی را به عنوان وکیل مشخص و معرفی می کرد (مظفر، 1387).
2. نهاد نیابت
وکالت با نیابت تفاوت هایی دارد و آن اینکه: در وکالت حیات موکّل شرط است، اما در نیابت پس از فوت هم ادامه دارد.
3. نهاد مرجعیت (نائبان عام)
بعد از عصر امامان، نهاد وکالت و نیابت جای خود را به علمای دینی داد؛ زیرا از ویژگی های مهم فقهای آشنا به احکام دینی و مراجع تقلید، جانشینی ائمه اطهار علیهم السلام است. نهاد مرجعیت در واقع ادامه نهاد وکالت و نیابت است. مراجع در واقع فقهایی هستند که در جایگاه جانشینان انبیا معرفی شده اند، لذا همان نقش انبیا را به عهده دارند که عبارت است از: مرجعیت دینی و منصب فتوا دهی، منصب قضاوت و حل و فصل منازعات، ولایت و مدیریت امور جامعه اسلامی (اخلاقی، 1384).
منبع: شیعه شناسی، شماره 29