علامه بلخی در توصیف حجت الاسلام سید حسن عالمی بلخابی از روحانیون مبارز افغانستان
دلیل این که شهید بلخی به شعر گرایش داشت و دیدگاه های خود را در قالب شعر بیان می کرد چیست؟
همانگونه که ملاحظه کرده اید او از ابتدای مبارزه دستگیر و زندانی شد. حدود 15 سال در زندان به سر برد. پس از آزادی از زندان سه سال بیشتر زنده نماند، و توسط ظاهر شاه به شهادت رسید. شاید اگر آزاد بود و نشریاتی در اختیار داشت بدون شک دیدگاه های خود را به صورت تحلیل و مقاله به آگاهی عموم می رساند. ولی نظر به اینکه بهترین عمر خود را در زندان سپری کرد، کوشید دیدگاه های خود را در قالب شعر بیان کند تا نسل های آینده از آن بهره مند شوند. در زندان فرصت فعالیت های دیگری نداشت.
قریحه شعر سرایی او چه بوده است؟
این قریحه ذاتی و از نبوغ ذاتی او ناشی بوده است. اغلب بستگان شهید بلخی که در بلخاب زندگی می کنند قریحه شعری دارند.
انگیزه گرایش جوانان شیعه شمال افغانستان به تحصیل علوم دینی چیست؟
مردم مسلمان افغانستان چه شیعه و چه سنی برای تحصیل علوم دینی عشق می ورزند. از نظر مذهبی خیلی متعصب هستند. این عشق و علاقه طوری است که طلاب پس از تحصیلات مقدماتی لباس روحانیت به تن می کنند و به تبلیغ احکام اسلامی می پردازند. روحانیون هر منطقه هم لباس محلی خاص دارند. و در مدارس مخصوص خودشان درس می خوانند. به طور مثال بنده تحصیلاتم را از سن 12 سالگی در مدرسه خانوادگی «مدرسه علمیه عالمیه» آغاز کردم. این مدرسه را جدم آیت الله عالمی بلخابی تأسیس کرده و در حال حاضر عمویم سرپرستی این مدرسه را بر عهده دارد. حدود صد سال است که طلاب علوم دینی در این مدرسه سرگرم تحصیل علوم دینی هستند.
حضرتعالی در چه سال به حوزه علمیه قم آمدید؟
بنده در شامگاه 19 دی سال 1357 وارد قم شدم و با چشم خود دیدم که مردم در آن شب بر ضد شاه تظاهرات می کردند. در چهار راه بیمارستان یکی از دانشجویان شهید شده بود و انقلاب از آن روز ادامه یافت و همه شهرهای ایران را فراگرفت. زمانی که به ایران آمدم حدود 8 ماه از کودتای کمونیستی نور محمد تره کی گذشته بود. قیام همگانی و سرتاسری مردم افغانستان در سال 1358 پس از یورش ارتش سرخ شوروی آغاز شد. در شمال افغانستان عموی بنده آیت الله عالمی رهبری قیام را بر عهده داشت و بنده هم در جریان مبارزات مردم افغانستان قرار گرفتم. پس از پایان دروس کفایه تحصیلات حوزوی را برای مدتی کنار گذاشتم و به منظور شرکت در مبارزه مردمی بر ضد اشغالگران در سال 1359 به افغانستان بازگشتم. در آن برهه احزاب و سازمان های جهادی به تازگی تشکیل شده بودند و بنده در چهار چوب «حزب اسلام مکتب توحید» فعالیت کردم.
از نظر فکری چه کسی الهام بخش و الگوی مبارزات ملت مسلمان افغانستان بود؟
در زمینه مبارزات فکری، زمانی که بنده وارد کابل شدم جوانانی را یافتم که در آنجا فعالیت می کردند. کتاب ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) را توزیع می کردند. حتی کتاب های دکتر علی شریعتی را می آوردند. این کتاب ها توسط جوانان افغانستانی که در آمریکا و اروپا تحصیل می کردند وارد کشور می شد. یک حلقه زنجیره وار و پیوسته بین جوانان مسلمان همفکر وجود داشت. اشغال افغانستان اقشار گوناگون مردم را به شدت نگران کرده بود. مردم زود متوجه شدند که شوروی به صورت گام به گام درصدد است با همکاری عوامل خود همچون حزب خلق و حزب پرچم افغانستان را بگیرد و به بلوک شرف مرتبط کند. یا اینکه افغانستان هم مانند یکی از کشورهای آسیای میانه باشد. البته پیش از یورش ارتش سرخ شوروی به افغانستان، از آن طرف هم آمریکا تلاش می کرد با همکاری حکومت ظاهر شاه و پس از داود خان افغانستان را زیر سلطه خود داشته باشد. آمریکا و روسیه هر دو می کوشیدند افغانستان را زیر سلطه خود قرار دهند. ما در آن برهه در جریان این توطئه ها قرار گرفته بودیم، و جوانان را برای مبارزه آماده می کردیم.
حضرت امام خمینی (ره) پس از کودتای تره کی و پس از یورش ارتش شوروی این اقدامات را به شدت محکوم می کرده و همواره از مبارزات ملت مسلمان افغانستان حمایت می کرد. این حمایت چه تأثیری بر مردم کشورتان داشته است؟
به عقیده من تفکرات و اندیشه امام (ره) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ذهن و هوش جوانان افغانستانی وجود داشت. جوانان افغانی از ده ها سال پیش با اندیشه های امام آشنا بودند. اکثریت شیعیان افغانستان مقلد امام بودند. جوانان انقلابی و مبارز از دستورات امام اطاعت می کردند. اگر حرکات و نظرات امام نبود شیعیان افغانستان به این شکل قیام نمی کردند. همانگونه که دیدگاه ها و بیانات امام در میان مردم ایران مؤثر بود، در افغانستان هم به میزان صد در صد تأثیرگذار بود. اگر حمایت و پشتیبانی امام در کار نبود، شاید مردم افغانستان با اینگونه مقاومت و صلابت کم نظیر در برابر بیگانگان نمی ایستادند. جوانان و اقشار مردم با دیدگاه ها و بیانات امام رشد و آرامش خاطر فکری پیدا کردند.
وقتی کودتای کمونیست ها در سال 1357 روی داد مردم چه واکنشی نشان دادند؟
وقتی کودتای نور محمد تره کی روی داد، عامه مردم از اهداف حکومت کودتایی آگاهی کامل نداشتند. تره کی چند روز پس از وقوع کودتا هفت اطلاعیه صادر کرد و اهداف و برنامه های خود را مشخص کرد. این اطلاعیه ها بر ضد دین و عقاید ملت مسلمان افغانستان بود که مردم را به شدت نگران کرد. او به موجب این اطلاعیه ها می خواست که املاک و ثروت مردم در اختیار دولت کمونیستی قرار گیرد. دین را تریاک مردم توصیف کرد. موضع گیری های ضد دینی در این اطلاعیه ها آشکار بود. آنگاه مردم متوجه شدند که این شخص مخالف دین و اعتقادات مردم افغانستان است. جوانان و علمای شیعه و سنی زیادی در مبارزات سیاسی فعالیت می کردند. آن ها می دانستند که احزاب کمونیستی خلق پرچم ضد دین هستند. فعالان مسلمان برای رویاروی با وضع موجود جلسه تشکیل می دادند و راه های مبارزه را بررسی می کردند. زمانی که اطلاعیه های هفت گانه تره کی در سال 1357 انتشار یافت مردم آگاه شدند که نظام حاکم کافر است. دنباله رو شوروی است.
این قیام ابتدا از کجا آغاز شد... از مساجد یا دانشگاه ها؟
شکی نیست که قیام مردم افغانستان از مساجد و حوزه های علمیه شروع شد و نه از دانشگاه. به طور مثال آیت الله عالمی که در شمال مرکزیت داشته، شخصیت های منطقه را در مدرسه و مسجد گردآوری کرد، و پس از بحث های طولانی تصمیم گرفته شد که بر ضد نظام کمونیستی قیام کنند.
مردم پس از این گردهمایی به مراکز دولتی حمله کردند و عوامل حکومتی را در این منطقه ساقط کردند. در مناطق دیگری هم قیام اینگونه آغاز شد. زمانی که مقام های شوروی احساس کردند که مردم با آن ها کنار نمی آیند، مهره خود را تعویض کرده و ببرک کارمل را جایگزین نور محمد تره کی و سپس حفیظ الله امین را بر مسند قدرت نشاندند. با آمدن قوای شوروی به افغانستان، دست آمریکا هم در صحنه افغانستان باز شد. آمریکا به نیروهای جهادی که در پاکستان مستقر بودند میلیاردها دلار کمک کرد. فراموش نشود که تره کی ده ها تن از علما و روحانیون مبارز را دستگیر و به شهادت رساند.
آیا از تعداد شهدای روحانیت آماری وجود دارد؟
آمار دقیقی وجود ندارد، ولی گفته می شود که حدود 36 هزار تن از رجال شیعه توسط حکومت های کمونیستی افغانستان بازداشت و شهید شدند. شخصیت های بزرگی که به شهادت رسیدند شناخته شده اند. همچون آیت الله واعظ، سید عبدالحمید ناصر، آقای مصباح، آیت الله عالم، آیت الله بحر، آیت الله شیخ سلطان، سید محمد حسین معصومی، آقای سید علی بلخی و ده ها تن دیگر از رجال بزرگ افغانستان.
از خاندان شما چند نفر شهیده شده اند؟
از خاندان ما که در دوران انقلاب قیام کردند و شهید شدند عبارتند از شهید سید محمد عالمی بلخابی و حجت الاسلام سید موسی مهدوی و همسر و دو فرزند او.
علت اینکه اغلب شخصیت هایی که جنبش های جهادی شیعی را تشکیل دادند در خارج از افغانستان بسر می بردند چیست؟
در واقع این شخصیت ها افرادی بودند که در حوزه های علمیه قم و مشهد و نجف اشرف سرگرم تحصیل بودند. از طرف دیگر این اشخاص به دلیل جو اختناق و استبدادی که در افغانستان حاکم بود امکان بازگشت به کشورشان را نداشتند. این اشخاص به خاطر رویاروی با اقدامات سرکوبگرانه رژیم کمونیستی این احزاب جهادی را تشکیل دادند. جنایات این رژیم سبب شد که مردم به مبارزه دست بزنند. در چنین شرایطی افرادی پیدا شدند و احزاب جهادی را تشکیل دادند. این یک امر طبیعی است.
در داخل کشور زمینه هر گونه فعالیت سیاسی و جهادی وجود نداشت. سران احزاب و گروه های جهادی ابتدا تشکیلاتی را در خارج از افغانستان به وجود آوردند و سپس نیروهای خود را روانه افغانستان می کردند. بر این اساس تعدادی از این احزاب در پاکستان و تعدادی در ایران تشکیل شدند. گروه هایی که در پاکستان استقرار داشتند از اهل تسنن بودند و گروه هایی که در ایران حضور داشتند شیعه بودند.
گفته شده که حکومت های کمونیستی در مدت ده سال فقط در کابل و مراکز شهرها حکومت می کردند و اغلب مناطق افغانستان در کنترل مجاهدان قرار داشت.
درست است. فقط مرکز کابل مرکز قندهار مرکز هرات و مرکز مزار در کنترل دولت قرار داشت. سرتاسر افغانستان در دست مجاهدین بود. شاید بتوان گفت که دو سوم خاک افغانستان در دست مجاهدین بود و فقط یک سوم افغانستان در دست دولت بود.
مردم افغانستان چه دیدگاهی نسبت به سازمان ها و احزاب جهادی داشتند؟
مردم از مجاهدین پشتیبانی می کردند. ما هر وقت از مناطق سنی نشین بازدید به عمل می آوردیم به ما احترام می گذاشتند. مناطق شیعه نشین هم متقابلاً به مجاهدان اهل سنت احترام می کردند. در دوران جهاد و انقلاب یک چنین برادری و همدلی میان مردم افغانستان وجود داشت. با وجودی که قبلاً شیعیان و اهل سنت با یکدیگر اختلاف داشتند، در مرحله جهاد با یکدیگر کنار آمدند. در دوران جهاد این اختلاف بکلی برطرف شد و همه برادرانه بر ضد دشمن مشترک مبارزه و جهاد می کردند.
پس به چه علت بعد از سقوط دولت نجیب الله و تشکیل دولت انتقالی اختلافات دوباره بین گروه های جهادی شیعه و سنی یا بین خود گروه های شیعی بروز کرد؟
این اختلافات به این دلیل بود که برخی از برادران جهادی اهل سنت انحصارطلبی کردند. اگر این روحیه انحصارطلبی در کار نبود، پس از سقوط کابل و سرنگونی رژیم کمونیستی به دست مجاهدین جنگ داخلی اتفاق نمی افتاد. اگر حکومت انتقالی با تفاهم پیش می رفت اکنون آمریکا و برخی دولت های مداخله گر در افغانستان حضور نداشتند و افغانستان در حال آبادانی و توسعه بود. به طور مثال حزب اسلامی آقای حکمتیار می خواست در رأس حکومت باشد. برخی دیگر حکومت برهان الدین ربانی را قبول نداشتند. از طرف دیگر دولت انتقالی حاضر نبود هویت و حقوق شیعیان را به رسمیت بشناسد.
ما می گفتیم که یک پنجم جمعیت افغانستان هستیم و حقوق ما را به رسمیت بشناسید. آن ها می گفتند خیر شما یک پنجم جمعیت نیستید. دولت موقت و گروه های جهادی اهل تسنن می گفتند که جمعیت شیعیان افغانستان بیش از هفت درصد جمعیت نیست.
این کشمکش ها سبب شد که میان گروه های جهادی شیعه و سنی جنگ های خونین روی دهد. اگر گروه های جهادی با هم تفاهم می کردند جنگی در افغانستان پیش نمی آمد. زمانی هم که جنگ داخلی روی داد از آن طرف پاکستان وارد عمل شد. زیرا پاکستان دنبال احیای معاهده خط دیورند بود و امید داشت با تقویت طالبان این معاهده را دوباره احیا کند. زیرا طالبان و پاکستان درباره بازگرداندن بخشی از خاک افغانستان به پاکستان در منطقه خط دیورند به تفاهم رسیده بودند.
از طرف دیگر هم ربانی و حکمتیار با یکدیگر اختلاف داشتند و حاضر نبودند حقوق شیعیان را به رسمیت بشناسند و در این میان جنگ داخلی شدت یافت. طالبان به ادعای طرفداری از دین و ادعای پیاده کردن احکام الهی به سایر مناطق افغانستان پیشروی کرد، و شهرها را یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورد. مردم هم که از جنگ های داخلی خسته شده بودند، صحنه را در برابر پیشروی طالبان تخلیه کردند. آنگاه طالبان سرکوب شیعیان را آغاز کرد. حکومت طالبان با رفتار خشنی که در برابر سایر اقوام داشت نتوانست سیاست ها و اهداف خود را در افغانستان به مورد اجرا بگذارد. مقاومت در شمال بر ضد طالبان به رهبری احمد شاه مسعود بسیار سرسختانه بود. مردم مناطق مزار شریف و بلخاب هم به شدت مقاومت می کردند. لذا پس از حوادث یازدهم سپتامبر نیروهای خارجی به افغانستان حمله کرده و به حکومت طالبان پایان داده و حکومت فعلی به وجود آمد.
آیا شیعیان از عملکرد رهبران جنبش های جهادی شیعه در دوران مبارزه راضی بودند؟
اگر از مردم نظر خواهی کنید، وجدان مردم می گوید که این احزاب خوب کار نکردند! احزاب گوناگون قبل از تشکیل حزب وحدت با یکدیگر جنگیدند. در نتیجه این جنگ ها تلفات و خسارات سنگینی به وجود آمد. بعد از تشکیل حزب وحدت هم این حزب به شش شاخه تقسیم شده است.
اکنون سازمان ها و احزاب تشکیل دهنده حزب وحدت چه سرنوشتی دارند؟
آن ها همه متلاشی و چند دسته شده اند. سازمان نصر هم به سه شاخه منشعب شده است. پاسداران انقلاب اسلامی افغانستان هم به چهار شاخه منشعب شده است.
با توجه به اینکه طالبان و القاعده با کمک و حمایت آمریکا به وجود آمده اند، گمان نمی کنید که حوادث یازدهم سپتامبر ساختگی بوده و آمریکا برای اشغال افغانستان از قبل سرمایه گذاری کرده بود؟
شکی در این مسئله ندارم. ساختگی بودن حوادث یازدهم سپتامبر نیویورک تردیدی در آن نیست. در سالی که به حج مشرف شدم ملاحظه کردم که عامه مردم عربستان از طالبان حمایت می کنند، چه رسد به دولت عربستان. پاکستان هم از طالبان حمایت می کند. طبیعی است که پاکستان و عربستان مهره های آمریکا هستند. ولی جای این پرسش باقی است با وجودی که عربستان و پاکستان به حمایت طالبان ادامه می دهند، چگونه آمریکا با طالبان مخالفت می کند و با این گروه در حال جنگ است؟ اکنون آمریکا نمی خواهد طالبان را در افغانستان سرکوب کند و فعلاً طالبان توانمند شده است. تا چندی پیش در شمال امنیت نسبی وجود داشت اما در حال حاضر مناطق شمالی نا امن شده است.
علت بروز این ناامنی چیست؟
به این علت که آمریکا به منظور ناامن کردن مناطق شمالی در انتقال نیروهای طالبان به شمال افغانستان نقش دارد. آمریکایی ها نیروهای طالبان را با هلی کوپتر به شمال افغانستان منتقل کرده اند. با این شگردها می خواهند نیروهای بیگانه برای مدت طولانی تری افغانستان را در اشغال خود داشته باشند.
منظورتان این است که آمریکا و طالبان با یکدیگر سازش کرده اند؟
اسناد و مدارک موجود حاکی است که آمریکایی ها در برخی مناطق شمالی از جمله سرپل بلخاب نیروهای طالبان را جابجا کرده اند و نیروهای طالبان منطقه سرپل را نا امن کرده اند.
پس جنگ که میان آمریکا و طالبان در مناطق جنوبی از جمله قندهار و هیلمند جریان دارد به چه عنوان است؟
این ظاهر سازی است! آمریکا برای ادامه حضور خود در افغانستان باید بهانه داشته باشد. در غیر این صورت افکار عمومی آمریکا اعتراض می کنند و می گویند که سربازان آمریکا به چه دلیل تاکنون در افغانستان مانده اند؟ چرا به کشورشان بازنمی گردند؟ اگر آمریکا واقعاً خواسته باشد طالبان را از بین ببرد آیا با این همه نیروی نظامی نمی تواند گروه کوچک طالبان را از بین ببرد؟ یعنی آمریکا که ادعا می کند بزرگترین قدرت جهان است نمی تواند گروه طالبان را نابود کند؟ سرویس های اطلاعاتی آمریکا که از زیرزمین طالبان هم خبر دارند. نمی توانند ملا عمر و اسامه بن لادن را پیدا کند؟ این طبیعی است که آمریکا از محل اختفای آن دو آگاهی دارد. آمریکا با اطلاعاتی که در اختیار دارد امکان ندارد از محل اختفای سران طالبان و القاعده خبر نداشته باشند.
به نظر می رسد شیعیان افغانستان در سایه حضور نیروهای چند ملیتی با وضع موجود موافق هستند تعدادی از وزیران و مسئولان بلند پایه شیعه در دولت حامد کرزای حضور دارند. نظرتان چیست؟
رضایت جامعه شیعه از وضع موجود به این دلیل است که در درجه اول از حکومت طالبان بستوه آمده بودند. نکته دوم هم این است که مردم از وجود آزادی نسبی و آزادی ابراز عقیده و بیان برخوردار شده اند. البته آیت الله محسنی و برخی از شخصیت های افغانستانی نقش مثبتی در بروز تحولات جاری افغانستان داشته اند. به برکت تلاش این آقایان مذهب شیعه در قانون اساسی افغانستان به رسمیت شناخته شده است. این کار بسیار مهم و بی سابقه بوده است. حکومت آقای کرزای طرفدار آزادی است. او می گوید که مسلمانان، مسیحیان و کافران آزادند «گپ» بزنند. این آزادی به نفع شیعیان افغانستان تمام شده است. من معتقدم که برادران اهل سنت ما در افغانستان حرف حساب برای گفتن ندارند. وجود پنج وزیر شیعه و ده ها مسئول در ادارات دولتی امتیاز بزرگی برای شیعیان افغانستان محسوب می شود. در دوران سلطنت ظاهر شاه با تلاش های علامه بلخی فقط دو وزیر شیعه به نام های دکتر عبدالواحد سرابی و دکتر علی لعلی حضور داشتند که حضورشان ظاهری بود و کاری از دستشان ساخته نبود.
روحانیون شیعه افغانستانی که در قم و نجف تحصیل کرده اند در حال حاضر چه نقشی در گسترش آگاهی مردم افغانستان دارند؟
اکثر روحانیون افغانی به کشورشان بازنگشته اند. کسانی که بازگشته اند تعدادشان اندک است. بازگشت طلاب و روحانیون افغانی مستلزم فراهم بودن امکانات و زمینه های فعالیت است. اگر مسجد و مراکز تبلیغی و کمک های مالی وجود نداشته باشد از یک روحانی افغانی چه کاری ساخته است. مراجع تقلید و حوزه های علمیه جهان اسلام باید برای بازگشت طلاب و روحانیون افغانی به کشورشان حمایت نمایند. مردم افغانستان در حال حاضر توان کمک به طلاب و روحانیون را ندارند.
وجوهات شیعیان افغانستان به چه مصارفی می رسد. آیا در داخل افغانستان به مصرف می رسد؟
شیعیان افغانستان در حال حاضر از آیت الله العظمی سیستانی، آیت الله وحید خراسانی و تعدادی هم از آیت الله سید صادق شیرازی تقلید می کنند. آندسته از افغانی هایی که وجوهات شرعیه شان را می پردازند در کشورهای حوزه خلیج فارس سکونت دارند. تجار افغانی بزرگی در ابوظبی و دوبی سکونت دارند و اغلب شان میلیاردر هستند.
با توجه به اینکه شیعیان افغانستان به احداث مساجد و حسینیه ها و مراکز فرهنگی نیاز دارند، این وجوهات در چه کشوری صرف می شود؟
اگر به دست مجتهدان برسد به چند تا طلبه شهریه می پردازند. میزان این وجوهات چشمگیر نیست. متأسفانه برخی افراد ثروتمند وجوهات پرداخت نمی کنند. وجوهاتی هم که به دست مراجع می رسد در مصرف آن ناهماهنگی وجود دارد. برخی افراد هم که موظف به پرداخت وجوهات هستند، وجوهات شرعیه خود را به صورت کامل پرداخت نمی کنند. اگر وجوهات شیعیان افغانستان یکجا و به صورت کامل پرداخت شود می تواند افغانستان را آباد کند.
منبع:شاهد یاران شماره 64