ماهان شبکه ایرانیان

مردی از ملکوت

بازنگری ابعاد شخصیت شهید علامه بلخی در گفتگو با آیت الله محمد نجفی پاکستانی از مدرسین حوزه علمیه قم درآمد   آیت الله شیخ محمد نجفی پاکستانی از اساتید بزرگ حوزه های علمیه نجف اشرف و قم تحصیلات حوزوی و دانشگاهی خود را در محضر آیات عظام چون آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی، آیت الله امام خمینی، آیت الله شهید سید محمد ...

مردی از ملکوت
بازنگری ابعاد شخصیت شهید علامه بلخی در گفتگو با آیت الله محمد نجفی پاکستانی از مدرسین حوزه علمیه قم

درآمد
 

آیت الله شیخ محمد نجفی پاکستانی از اساتید بزرگ حوزه های علمیه نجف اشرف و قم تحصیلات حوزوی و دانشگاهی خود را در محضر آیات عظام چون آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی، آیت الله امام خمینی، آیت الله شهید سید محمد باقر صدر (رحمت الله علیهم) و دیگر بزرگان و اساتید حوزه های علمیه فرا گرفته است. ایشان مانند سایر علمای شیعه توسط رژیم حزب بعث کافر از سرزمین مقدس نجف اشرف بیرون رانده شد و از آن پس در حوزه علمیه قم مشغول تدریس، تبلیغ، تحقیق، تألیف و فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و اجتماعی می باشد. آیت الله نجفی تاکنون چندین مدرسه علمیه و مراکز فرهنگی و آموزشی در ایران و پاکستان تأسیس نموده و همچنان به فعالیت های اسلامی ادامه می دهد.

در آغاز بحث بفرمایید که اولین بار چگونه با علامه شهید بلخی آشنا شدید؟
 

بسم الله الرحمن الرحیم: با سلام و درود به ارواح پاک و مطهر شهدای عزیز و گرانقدر اسلام مخصوصاً شهید و عالم جلیل القدر علامه بزرگوار جناب آقای حاج سید اسماعیل بلخی رهبر شیعیان افغانستان. از اینکه حقیر را شایسته این گفت و گو دانستید تشکر می کنم،
در سال 1343 که علامه بلخی از زندان کابل آزاد شد، بنده در حوزه علمیه نجف اشرف طلبه بودم. خبر آزادی او به نجف رسید و علما و طلاب افغانی بسیار خوشحال شدند. آن ها، از جمله مرحوم مدرس افغانی، آقای محقق خراسانی، آقای فیاض و دیگر علماء و بزرگان و طلاب کابلی، بلخی، هراتی، قندهاری و شمالی می گفتند که رهبر ما بعد از سال ها حبس تازه رها شده است. هر یک از آن ها ناگفته های زیادی درباره علامه بلخی بیان می کردند. من در آن جا متوجه شدم که این شخص بر دل های مردم حکومت می کند و در آنجا بود که من هم به او علاقه پیدا کردم و آرزوی دیدارش را داشتم. مردم از شجاعت ها، جوانمردی ها، از خودگذشتگی ها، از حاضر جوابی ها، از سخاوت و بخشندگی و ویژگی های اخلاقی او نسبت به طبقات مختلف مردم شیعه و سنی نقل می کردند و این باعث گردید که من از اوصاف حمیده ایشان آگاه شوم.
علامه بلخی در اواخر 1346 درست پس از گذشت سه سال از آزادی از زندان استبداد به تعدادی از کشورهای اسلامی سفر کرد و به نجف آمد و بنده برای اولین بار او را در نجف از نزدیک زیارت کردم و چه بسا استفاده های معنوی و اخلاقی از وجود او بردم.

استقبال از علامه بلخی در نجف چگونه بود و این سفر چه دستاوردهایی داشت؟
 

علامه بلخی در ماه ذی القعده سال 1346 به قصد زیارت بارگاه اجداد بزرگوارش به ایران، عراق و سوریه مسافرت کرد که در این سفر هیئتی از علما و بزرگان افغانستان او را همراهی می کردند. به یاد دارم که این هیئت با استقبال گرم و کم نظیر وارد حوزه علمیه ی نجف شد. علما و مراجع تقلید و طلاب خارجی و داخلی از آقای بلخی به عنوان یک عالم برجسته شیعه تجلیل کردند. چون عمده طلاب خارجی در محله جدیده نجف سکونت داشتند و وقتی اطلاع یافتند که او به نجف آمده است به استقبال رفتند و او را با احترام خاصی به آنجا آوردند. همچنین مهاجران افغانستانی، هندی، پاکستانی و ایرانی سال های متمادی در آن محله زندگی می کردند، و داشتن یک مکان مناسب برای برگزاری مراسم مذهبی مثل محرم و دیگر اعیاد بسیار ضروری به نظر می رسید.
بحمدالله با قدوم مبارک و تلاش خستگی ناپذیر علامه بلخی حسینیه امام سجاد (ع) در مرحله جدیده نجف اشرف افتتاح شد. داشتن یک همچون مرکز فرهنگی در آن منطقه شیعه نشین لازم و ضروری بود. تشریف فرمایی او باعث شد که این مرکز اسلامی با سرعت تمام به وجود بیاید.
 
وقتی او وارد آنجا شد یک شور و نشاط عجیبی در جوان ها ایجاد شد. همه از زیارتش احساس شادمانی می کردند. حضورش تأثیر بسیار مثبت در روح جوان های شیعه گذاشته بود. به حدی که لحظه ای دورش را خالی نمی کردند. جوان ها به حدی به او گرایش پیدا کرده بودند که بسیاری از آن ها علاقه مند بودند با او به وطنشان برگردند و در آنجا بتوانند با پشتیبانی و راهنمایی او در خدمت جامعه باشند. خودشان فداکاری و از خودگذشتگی نشان دهند. با رهبری و مدیریت او در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مشارکت داشته باشند. آن ها به خوبی احساس کرده بودند که با وجود چنین مدیریت قوی و پشتوانه محکم می توانند کارهای بسیار بزرگی در افغانستان انجام دهند.
طلاب جوان افغانستانی چون در گذشته چنین رهبر و پیشوای قدرت مندی نداشتند هیچگاه دارای برنامه منظم و مشخصی نبودند. با ورود ایشان به نجف خود را باز یافتند و روزنه های امید یکی پس از دیگری به روی آنان باز شد و آینده روشنی در برابر آن ها قرار گرفت. همه فکر می کردند امروز همه چیز دارند و هیچ کمبودی برای خودشان احساس نمی کردند. همین امیدواری ها بود که علماء و طلاب افغانی مقیم عراق، چه در نجف و چه در کربلا آمادگی لازم را جهت عودت به کشور پیدا کردند، و دیگر نمی خواستند که در نجف بمانند. علامه بلخی هم به همه اعلام کرد: «شما علما و طلاب برای خدمت به وطن و مردم بزودی آماده شوید. مردم و جامعه محروم افغانستان به شما نیاز مبرم دارند. ماندن شما دیگر در نجف صلاح نیست. چون در افغانستان هم مدرس وجود دارد و هم در مدرسه.. اگر درس بخوانید.. اگر تدریس کنید.. تألیفات داشته باشید.. تبلیغ کنید.. فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشته باشید.. و اگر هر کاری بخواهید انجام بدهید باید در کنار مردم و قوم خود باشید. امروز احزاب الحادی و کمونیستی با پشتوانه روسیه در داخل مراکز علمی، دانشگاهی و ادارات دولتی و دیگر اماکن کشور فعالیت های گسترده ای را آغاز کرده اند. آن ها تبلیغات گسترده ای را علیه شیعیان آغاز کرده اند. برای مخدوش ساختن چهره اسلام تمام قدرت خود را بکار گرفته اند».
علامه بلخی خطاب به علما و طلاب افغانستانی حوزه علمیه نجف اشرف افزود: «آیا برای ما و شما که عالمان دینی و پاسداران مکتب تشیع هستیم واجب نیست که با آن ها مبارزه کنیم و پاسخگوی شبهات آنان باشیم؟ اگر قبول کنیم که رفتن به داخل کشور واجب است و دیگر ماندن در نجف حرام، باید آگاه بود و بیدار شد. احزاب چپ و راست به طور آشکار در افغانستان فعالیت می کنند و کسی نیست جلو آن ها بایستد. مسئولیت من و شما بیش از هر زمان سنگین تر شده است. امروز نه تنها در کشور ما بلکه سایر احزاب و جناح های وابسته به استعمار مثل وهابیت، بهائیت، مسیحیت، کمونیست، صهیونیست و فرقه های ساخته و پرداخته دست استعمار خارجی علیه اسلام فعالیت می کنند».
مردم قدردان از علامه بلخی استقبال کم نظیری به عمل آوردند و با احترام خاصی او را وارد شهر جدیده نمودند. آن شب به پاس سلامتی او چندین رأس گاو و گوسفند قربانی شد. کمیته استقبال با هماهنگی قبلی آنجا را آماده پذیرایی از شرکت کنندگان در استقبال از آقای بلخی کرد. حسینیه امام سجاد (ع) محله جدیده در اولین شب ورود علامه بلخی به دست او افتتاح شد. علامه سید اسماعیل بلخی در آن شب در جمع علما و بزرگان و طلاب داخلی و خارجی اعم از ایرانی، افغانی، هندی، پاکستانی و سایر اتباع کشورهای اسلامی سخنرانی بسیار عالی ایراد کرد که از هر جهت آموزنده و بیدار کننده بود. او سه شب پشت سر هم در حسینیه امام سجاد (ع) سخنرانی کرد. بیانات او بسیار علمی، سیاسی، اخلاقی، آگاهانه و به روز بود که طرح اینگونه بیانات در آن روزها خیلی ضروری و مفید به نظر می رسید.
شهید بلخی در آن سخنرانی، جوانان را نسبت به وظایف شان آگاه ساخت. مسئولیت جوانان را مشخص کرد. شور و نشاط انقلابی در دل آنان به وجود آورد. میل بازگشت به وطن را در دل شان زنده کرد. به آنان گفت: «هرچه زودتر کوشش کنید به کشور بازگردید. آن هائی که از نظر علمی به سطح شایسته رسیده اند، لازم است که بیایند در داخل کشور به فعالیت و کار و تلاش بپردازند و جامعه خود را از بردگی و بیچارگی و فقر و بدبختی نجات دهند. شما علما و طلاب هستید که باید اسلام را از غربت نجات دهید. من با تمام وجود در خدمت شما هستم و از شما در افغانستان حمایت می کنم. آغوش وطن و ملت به روی شما باز است ما نیاز به وجود شما علماء و سربازان ولی عصر (عج) داریم. از شما استقبال می نماییم، برای جامعه و خود منشأ خدمت باشید. مملکت خود را با دست ها و مغزهای توانای خود بسازید. کشور ما بر اثر اختلافات و تنش های قومی، مذهبی، فرقه ای، زبانی روز به روز بسوی عقب ماندگی و بیراهه پیش می رود».
علامه بلخی هر شب به مدت یک ساعت برای مردم صحبت می کرد. حضار را از بیانات ارزشمند خود مستفیض می ساخت. سپس با روضه خوانی و ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و با صدای بسیار جذاب و دلنشین جمعیت را منقلب می کرد. بعد از مراسم سخنرانی از مردم به طور مفصل پذیرایی به عمل می آمد. مردم در پایان برای سربلندی اسلام و سلامتی و توفیق روزافزون مسلمانان جهان اسلام بخصوص علما و حوزه های علمیه شیعه دعا می کردند. در پایان مراسم عده ای از طلاب خارجی و داخلی دور ایشان حلقه می زدند و او هم از سرگذشت های تلخ و شیرین سال های زندان سخن می گفت. بنده در آن جلسات تاریخی سعادت حضور لحظه های بسیار شیرین و به یاد ماندنی را در محضرشان داشتم گاهی جلسات متعددی که خصوصی و با افراد مختلف برگزار می شد در اتاق خدمت او بودم. علماء و طلاب در آنجا جمع بودند و از نزدیک از فیض خاطرات و محبت شان استفاده می کردند. از نزدیک سخنان او را می شنیدند و از محضرشان مستفیض می شدند. در آن شب ها از وجود ایشان، بهره های اخلاقی و معنوی فراوانی بردم. بنده از همان لحظه ی اول که این مرد خدا را دیدم سخت عاشق و شیفته شخصیت او شدم. گرایش عجیبی به او پیدا کردم که می توانم بگویم بهترین لحظه های عمر من محسوب می شود. علامه بلخی از هر نظر بسیار بلند همت و نیرومند بود و از آن نفس پاک و معنوی و قدسی بهره های فراوان و استفاده های زیاد بردم.

فرمایشات حضرتعالی خاطره انگیز است که تاکنون بازگو نشده است. چنانچه خاطرات دیگری هم دارید برای خوانندگان بیان بفرمایید؟
 

علامه بلخی با علماء و طلاب حوزه علمیه نجف و کسانی که مورد اعتماد ایشان بودند جلسات محرمانه داشت. بیشتر این جلسات شبانه و پس از پایان سخنرانی تشکیل می شد. در آن جلسات شبانه و پس از پایان سخنرانی تشکیل می شد. در آن جلسات علمای زیادی پیرامون مسایل سیاسی جهان اسلام و مبارزات و فعالیت های علامه بلخی در افغانستان پرسش های مهمی از او می کردند. از ماجرای قیام و چگونگی افشای طرح براندازی رژیم ظاهر شاه و دستگیری و بازداشت و بازجویی شهید بلخی توسط مأمورین دولت و نوع شکنجه های دوران زندان و فعالیت های ایشان در طول 15 سال زندان و چگونگی آزادی از زندان و مبارزات پس از آزادی سؤال می کردند و علامه بلخی هم به همه سؤالات آن ها پاسخ های بسیار قانع کننده می داد.
خاطره ای که از آن مرحله در ذهنم مانده خدمت شما عرض می کنم که برای خود من هم بسیار حائز اهمیت و جالب توجه می باشد. در هندوستان در چند دهه پیش یک نفر شیعه به نام سید ذاکر حسین رضوی برای اولین بار با رأی و انتخاب اکثریت ملت هند به ریاست جمهوری انتخاب شد. این قضیه انعکاس بسیار عجیبی در جهان و به ویژه کشورهای اسلامی و منطقه پیدا کرد. برای بسیاری از ناظران این پرسش پیش آمد که در کشوری که یک میلیارد و دویست میلیون جمعیت دارد، و یک میلیارد نفر آن هندو هستند و دویست میلیون آن را مسلمانان و یک سوم آن را شیعیان تشکیل می دهند و شیعیان در مقایسه با سایر اقوام، مذاهب و نژادهای این کشور در اقلیت هستند، چطور می شود که یک شهروند شیعی به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شده است. آقای سید ذاکر حسین رضوی هندی در سال های 1345-1347 چند بار از کشورهای همسایه از جمله پاکستان و افغانستان دیدن کرد. در یکی از این سفرها که تعدادی از مقامات بلند پایه دولتی او را همراهی می کردند وارد کابل شد، و مورد استقبال ظاهر شاه در کاخ سلطنتی قرار گرفت.
یکی از شگردهای ظاهر شاه این بود که در جریان دیدارها و مهمانی های مقامات سیاسی خارجی از علامه بلخی نیز دعوت به عمل می آورد. ظاهر شاه با این کار می خواست به سران کشورهای خارجی فخرفروشی کند و بگوید که ما چنین عالمان برجسته داریم که با مسایل سیاسی، تاریخی، جغرافیایی و تحولات جهان و کشورهای اسلامی آشنایی کامل دارند، و میهمانان می توانند در هر زمینه ای با آن ها بحث کنند. ظاهر شاه در جلسه ای که با رئیس جمهور هند داشت به راننده شخصی خود دستور داد فوری به منزل علامه بلخی رفته و او را به کاخ سلطنتی بیاورد. از این طرف هم خود ظاهرشاه با آقای بلخی تلفنی تماس گرفت و او را به کاخ دعوت کرد ولی به او نگفت که میهمان کیست.
آقای بلخی با راننده ظاهر شاه به کاخ سلطنتی رفت و هنگامی که با آن قیافه نورانی و جذاب وارد جلسه شد، همه میهمانان خارجی و داخلی به احترام آقا از جا برخاستند. ظاهر شاه نیز دست روی سینه گذاشت و آقا را به صدر مجلس هدایت کرد. به طوری که مقامات دولتی هند هم ازهیبت و عظمت آقا تحت تأثیر قرار گرفتند. مقام های دولت هند از این حرکت ظاهرشاه شگفت زده می شوند و با خود می گویند که این عالم کیست که پادشاه افغانستان به او اینگونه رفتار می کند؟ در صورتی که در هیچ یک از کشورهای دنیا این طور رسم نبوده و نیست که حاکمان مستبد در مقابل عالمان دینی، آن هم یک عالم شیعی چنین برخوردی از خود نشان دهند. وقتی آقا در صدر مجلس می نشیند به میهمانان خارجی و جمعیت نگاه می کند. تا ببیند چه کسانی در کاخ حضور دارند، و مهمانان خارجی چه افرادی هستند و از کجا آمده اند؟ سپس با همه افراد احوال پرسی گرم نموده در همان نگاه اول متوجه می شود که رئیس جمهور هندوستان با جمعی از وزرا در مجلس حضور دارند.
خوب بلخی کسی است که با تاریخچه هندوستان و مبارزات مردم این کشور و نقش مسلمانان بر ضد انگلستان تا دستیابی به استقلال کشور آشنایی کامل دارد. رهبران گذشته و حال هند را هم به خوبی می شناسد. بالاخره آگاه شده که در انتخابات ریاست جمهوری این کشور همسایه یک شهروند شیعه به ریاست جمهوری انتخاب شده است. ظاهر شاه علامه بلخی را به رئیس جمهور هند و دیگران معرفی می کند، و آنگاه علامه بلخی چند دقیقه پیرامون مسایل کشورهای منطقه از جمله ارتباط هند و پاکستان و افغانستان و چگونگی یافتن راه حلی برای مسئله کشمیر و اختلافات افغانستان و پاکستان بر سر مسئله بحران پشتونستان و مسایل و تحولات جهان صحبت می کند و پیشنهادهای سازنده ای جهت راه حل این معضل بزرگ ارائه می دهد.
وقتی رئیس جمهور هند متوجه می شود، بلخی یک عالم سیاست مدار و یک شخصیت به تمام معنی آشنا به مسایل اسلامی و تاریخی جهان و تحولات گذشته و حال و آینده است و با اینکه عالم شیعه است و ظاهر شاه اینگونه به او احترام می کند، خود را به او نزدیک می کند و صحبت های زیادی بین آن دو صورت می گیرد.
 
سید ذاکر حسین رضوی هندی یک عالم دینی با این ویژگی و پختگی در مسایل سیاسی جهان اسلام تا آن روز ندیده و برخورد نداشته است که اینگونه روی او سخت تأثیر گذاشته باشد. این است که با عشق و علاقه با او گرم صحبت می شود.
آقای بلخی در آن جلسه ضمن بیان تاریخچه مبارزات مردم هندوستان و استقلال این کشور به رهبری گاندی و نقش مسلمانان و شیعیان به رئیس جمهوری هند یاد آورد شد که گاندی در دوران مبارزه با استعمار انگلیس همواره مردم را به الگو قرار دادن قیام و انقلاب امام حسین (ع) فرا می خواند. از آنان می خواست که حسین بن علی (ع) را الگو و سرمشق مبارزات خویش قرار دهند. حسین گونه با اجنبی مبارزه کنید و حسین گونه خانواده خود را به اسیری تقدیم کنید تا از دست استعمار رهایی یابید. مانند حسین (ع) جان خویش را فدای آرمان و هدف مقدس تان کنید تا طعم خوش آزادی و استقلال را بچشید. ملت شجاع هند هم با پیروی و الگوپذیری از نهضت امام حسین (ع) مبارزه سختی را علیه انگلیسی ها آغاز کردند و آن ها را از کشورشان بیرون راندند. در این کشور مسمانان و شیعیان نقش مهمی داشتند و کشور خود را از سلطه انگلیس آزاد ساختند. در پی بحث ها و تبادل نظرهایی که بین علامه بلخی و سید ذاکر حسین رضوی رئیس جمهوی وقت هند به عمل آمد رئیس جمهور هند جذب شخصیت علامه بلخی و تحت تأثیر بیانات و دیدگاه های او قرار گرفت. و در جمع مقام های افغانی و هندی گفت: «جناب آقای بلخی! شما شخصیت کم نظیری هستید و برای پیش رفت و آگاهی ملت های مسلمان و کشورهای اسلامی می توانید نقش مهمی داشته باشید. مدیریت شما در هدایت ملت های بسیار مفید و راه گشا است. اگر من از قبل اطلاع داشتم که در افغانستان چنین شخصیتی وجود دارد پیش از این خدمت شما می رسیدم تا از دیدگاه های سازنده و دورنگری شما استفاده می کردم. لذتی که امروز از دیدار و تبادل نظر با شما بردم بی سابقه بوده است. در همین جا اعلام می دارم که پس از بازگشت به کشورم در اولین فرصت برای جنابعالی دعوت نامه رسمی به کابل می فرستم تا از هندوستان بازدید کنید. ما در هند به وجود شخصیت اندیشمندی مانند شما نیازمندیم تا در برخی مسایل جهانی به ویژه مشکل هند و پاکستان بر سر مسئله کشمیر و اختلافات بین مسلمانان و هندوها با ما همکاری کنید. ما نیازمند وجود با برکت شما در زمینه های گوناگون هستیم.»
علامه بلخی با ابراز خرسندی دعوت رئیس جمهوری هند را می پذیرد و قول مساعد می دهد که در فرصت مناسب به این کشور سفر کند. او در این باره گفته است: «به منظور بررسی راه های ایجاد وحدت و همبستگی میان مردم هند و مسلمانان و مسئله اختلاف آن کشور با پاکستان و مسایل دیگر بزودی از هند بازدید می کنم». بعد از ظهر همان روز رئیس جمهوری هند آماده می شود به کشورش بازگردد. علامه بلخی و ظاهر شاه برای بدرقه مهمانان به فرودگاه می روند. وقتی هواپیمای هیئت هندی از فرودگاه کابل به پرواز در می آید، ظاهر شاه در مسیر بازگشت از آقای بلخی می پرسد: «جناب بلخی صاحب! من امروز از آنچه که مشاهده کردم متحیر شدم، این چه گپی است، مملکتی که اکثریت آن را هندوها تشکیل می دهند و بیشتر مسلمانان آن سنی مذهب هستند، چگونه رئیس جمهور از میان شیعیان انتخاب می شود؟».
علامه بلخی در جواب به ظاهر شاه می گوید: «جای تعجب ندارد، در آنجا نظام دمکراسی حاکم است. آنجا هندوستان است نه افغانستان. امروز در دنیا قانون حکومت می کند نه شخص، یا یک عده ای معدود که حکومت را حق موروثی و متعلق به خود و خانواده خود می دانند، امروز در کشورهای متمدن و پیشرفته جهان قانون حکم می کند. هر کس که لیاقت و شایستگی و دارای علم و کمال و فضل باشد، صاحب کرسی و قدرت می شود، و مردم به او اعتماد می کنند و رأی می دهند. می خواهد هندو باشد، سنی باشد، شیعه باشد و یا یک نژاد دیگر. او لیاقت و شایستگی این را داشته است که اعتماد مردم را به خود جلب کند. مردم هم بر اساس همین اعتماد و شناختی که از او دارند رأی می دهند. مثل کشور ما نیست که گاو چران، شتربان و کسانی که لیاقت و شایستگی ریاست را ندارند و از تحصیلات عالیه برخوردار نیستند، و در مدرسه تربیت صحیح نگرفته اند و توان بدست گرفتن امور یک مملکت مسلمان را ندارند به دلیل پسر کاکا و پسر خوانده بودن نخست وزیر، وزیر دربار، وزیر دفاع، والی، قاضی، وکیل و صاحب قدرت می شوند. (منظور آقای بلخی، سردار داود خان بود که به علت نداشتن شایستگی، ظاهر شاه او را به نخست وزیری منصوب کرده بود) سردمداران ما از قانون اطلاع ندارند. امروز یک سوم جمعیت کشورمان را شیعیان تشکیل می دهند. اما یک مأمور از آن ها در امور مملکت دخالت ندارند. چه برسد به اینکه صدر اعظم و مسئولیت مهم دیگری داشته باشد». شاه جوابی نمی دهد و فقط سر خود را تکان می دهد، که آری همین طور است. این نشان می دهد که علامه سید اسماعیل بلخی از شجاعت، قدرت بیان، سحر کلام و حاضر جوابی قوی برخوردار بوده است.

بفرمایید که شخصیت علامه بلخی چه تفاوتی با سایر شخصیت های اصلاحگرای آن مرحله داشته است؟
 

به نظر من علامه بلخی کمتر از سید جمال الدین افغانی نبود. برای همین است که در حوزه علمیه نجف اشرف او را سید جمال الدین ثانی نامیدند. اگر زمینه مناسب و امکانات کافی برای او فراهم می شد. اگر انقلاب او به ثمر می رسید می توانست تحول عظیمی به وجود بیاورد. عظمت این شخصیت بود که دشمنان اسلام از وجود او احساس خطر کردند، و او را 15 سال به زندان افکندند. پس از آزادی هم فرصت کافی برای او به وجود نیامد. وگرنه کاری را انجام می داد که سید جمال الدین نتوانسته بود انجام دهد. علامه بلخی از نظر قدرت بیان، جاذبه، شجاعت، سحر کلام و بسیاری از ویژگی های یک انسان کامل بود. اگر دو سال بیشتر زنده می ماند، بی تردید سقوط نظام استبدادی در افغانستان را شاهد بودیم. اگر دشمنان اسلام به ایشان مهلت می دادند شایستگی این را داشت که نقش یک رهبر بزرگ ملی را در افغانستان ایفا کند. و در جهان اسلام مفید و ثمربخش باشد.
دشمنان اسلام حساب شده عمل می کنند. نوابغ ما را در گوشه و کنار جهان به شهادت می رسانند... در عراق آیت الله سید محمد باقر صدر.. در ایران آیت الله سید محمد حسینی بهشتی.. در افغانستان علامه شهید بلخی.. در لبنان علامه شهید سید عباس موسوی.. در پاکستان علامه شهید سید عارف حسین حسینی.. ده ها شخصیت علمی و مجاهد ما را در کشورهای اسلامی شهید کردند. اگر تاریخ تشیع را بازنگری کنیم ملاحظه خواهیم کرد که هزاران عالم و مجتهد ما را به شیوه های مختلف به زندان انداخته یا به شهادت رساندند تا فریاد حق طلبی و عدالت خواهی را از بین ببرند. با شهادت علامه بلخی خسارت جبران ناپذیری به جهان اسلام و تشیع وارد آوردند. به این دلیل که او شایستگی رهبری سیاسی جامعه اسلامی را داشت. او بسیاری از نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام را در افغانستان خنثی کرد.

به نظر شما علامه بلخی از چه ویژگی هایی برخوردار بود؟
 

در حقیقت جاذبه شهید علامه بلخی قلب انسان ها را تسخیر می کرد. این سید انسان معمولی نبود. ویژگی های زیادی در او جمع بود. ویژگی نخست این است که او انسان الهی و آسمانی به تمام معنی بود هر کسی که یکبار با او ملاقات می کرد هرگز نمی توانست او را فراموش کند. سخنان او نه تنها در دل ما بلکه در قلب و روح همه انسان های آزاده جایگاه خاصی پیدا کرده بود. از نظر او افغانی و غیرافغانی هیچ فرقی نمی کرد. حرف اول و آخر او اسلام، قرآن و مسلمانان بود. بر اسلام تکیه می کرد. کاری کرد که مثل خورشید تا ابد خاموش نخواهد شد.
علامه بلخی از حیث عظمت و شخصیت علمی، سیاسی، معنوی، اخلاقی و نفوذ اجتماعی مانند آیت الله شهید سید محمد باقر صدر بود. برای اینکه او صلاحیت این را داشت که یک جامعه را هدایت و رهبری کند و انسان ها را بسوی کمال و ارزش های متعالی انسانی و اخلاقی رهنمون سازد. از حیث بینش سیاسی، تدبر، مدیریت، شجاعت، بین و جاذبه مثل علامه سید جمال الدین افغانی بود. بنده در طول عمرم بزرگان زیادی را از نزدیک دیده و با آن ها تعامل داشته ام. خیلی ها مثل هم هستند. اما در وجود علامه بلخی ویژگی هایی دیده می شد که در دیگران کمتر می بینیم. او انسانی شجاع، سترک و دارای همت عالی و بلند نظر بود.
علامه بلخی با دید باز به مسائل جهان اسلام نگاه می کرد. عرب و عجم و ترک و فارس و ایران و افغان و مذهب و نژاد نگویید. اسلام صلاحیت این را دارد که در جهان حکومت کند. حکومت و سیاست حق مسلم اسلام است. حاکمان مستبد و کشورهای غربی این حق را از اسلام گرفته اند. ما موظفیم که این حق طبیعی خودمان را از آن ها باز پس بگیریم و قانون و شریعت الهی را در دنیا حاکم کنیم. اسلام توان جوابگویی نیازمندی های امروز و فردای جوامع بشری را دارد. مکتب تشیع می تواند بخوبی پاسخ گوی نیازمندی های امروز و فردای انسان روی زمین باشد. علمای اسلام برای تحقق این هدف مهم گام بردارند. ما باید در سرزمین های اسلامی پخش شویم و نهضت های بیداری اسلامی به وجود بیاوریم. ملت ها را آگاه سازیم و آنان را بر علیه حاکمان ظلم و جور بشورانیم. مسلمانان و بشریت را از زیر سلطه استکبار و استعمار برهانیم. امروز بشریت یک حقیقت گم شده را جستجو می کند. ما علمای دین و مبلغین راستین اسلام وظیفه داریم این حقیقت را به آن ها بنمایانیم. توده های جامعه و جهان را به حرکت و جنبش درآوریم. شما علما بپاخیزید و یک میلیارد مسلمان جهان را رهبری کنید. ما نباید فقط در چارچوب مدارس بمانیم و تماشاگر رویدادهای کشورهای اسلامی مثل فلسطین، لبنان، افغانستان و سایر ملل اسلامی باشیم».
ویژگی دیگر علامه بلخی، ایمان فوق العاده او بود. دیگران با نمازهای شب و سحرخیزی، ریاضت، توسل و تسبیح ایمان به دست می آوردند. اما علامه بلخی با عمل خالص، پاکی، صداقت، اخلاق و انسان دوستی و عقیده راسخ، ایمان را به دست آورد. در حقیقت او مجاهدی فی سبیل الله و رهبری واقعی برای آزادگان اسلام و مکتب حیات بخش تشیع بود.

وقتی خبر شهادت علامه بلخی به سمع تان رسید چه حالی به شما دست داد و مراجع و علمای نجف چگونه با این ضایعه بزرگ برخورد کردند؟
 

وقتی که شهید بلخی نجف اشرف را به مقصد افغانستان ترک کرد دلهای ما را همراه خود برد. برای همین است که بیشتر علما و طلاب افغانی خود را برای بازگشت به کشورشان آماده کرده بودند، تا به جامعه خود خدمت کنند. خروج او از نجف اشرف چهار ماه نگذشته بود که خبر شهادت شان به ما رسید. در آن زمان مرحوم آیت الله شیخ محمد علی مدرس، آیت الله حاج آقای فیاض، آقای محقق خراسانی از بزرگان حوزه بودند، برای او مجلس ختم برگزار کردند. این آقایان هر کدام از شخصیت و جایگاه علمی، سیاسی، مبارزاتی و اجتماعی علامه بلخی سخن گفتند. بنده با شنیدن این خبر سخت متأثر شدم. این برای جهان اسلام یک ضایعه اسفناک بود.
وجود چنین بزرگانی با این اندیشه و تفکر مربوط به یک کشور و یک مرحله خاصی نیست. او با نظر وسیعی که داشت، شیعه و سنی را جذب افکار متعالی اسلامی خود ساخته بود. خبر شهادت علامه بلخی حوزه علمیه نجف اشرف را سوگوار کرد و علمای اسلام همه عزادار شدند. چون آن ها شخصیت علامه بلخی را خوب شناخته بودند. علامه بلخی در مدتی که در نجف اشرف بسر می برد قصد داشت تعدادی از علمای افغانی را با خود به افغانستان بازگرداند تا آنان را در انقلاب و نهضتی که در پیش روی داشت همراه کند. می خواست از وجود علما در سیاست و مسایل کشور و ملت استفاده شود. آرزو داشت بزرگان دین وارد مسایل سیاسی و اجتماعی شوند تا بتوانند اسلام را به دنیا معرفی کنند. امروز علما و بزرگان وظیفه دارند راه علامه بلخی را بروند و آرمان های او را زنده نگهدارند.
منبع: شاهد یاران شماره 64
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان