آنچه برای همه ما لازم است این است که ممکن است همه ما اهل علوم اسلامی نباشیم یا آن فراغت را نداشته باشیم که کتاب های دینی را مطالعه کنیم ولی خدای سبحان یک مسئولیت عام به ما داد و یک وسیله عام یعنی هر مرد و هر زن در هر زمان و هر زمین مسئول است موحّد باشد و موحّدانه زندگی کند چه تحصیل کرده چه تحصیل نکرده این مسئولیت عام است تعبیر قرآن کریم هم در این زمینه این است که هر که انسان است ﴿یا أَیهَا النَّاسُ﴾ اگر کسی بشر شد مشمول آیه ﴿وَمَا هِی إِلَّا ذِکرَی لِلْبَشَرِ﴾[1]است ﴿نَذِیراً لِلْبَشَرِ﴾[2] است فرمود ما قرآن را برای بشریت نازل کردیم این اصل اول برای همه فراگیری علوم قرآنی، تفسیر قرآن یا تعذّر دارد یا تعسّر یا شدنی نیست یا سخت است پس مسئولیت عام است ولی وسیله حوزوی و دانشگاهی برای همه نیست این هم اصل دوم. یک اصل سومی هم قرآن کریم به ما آموخت که آن اصل سوم اصل همگانی است یعنی هیچ کس نیست که فاقد آن وسیله باشد این اصل سوم توضیحی می طلبد و آن این است که خدا دو کتاب دارد یک کتاب تدوینی همین است که بشر در خدمت آن است به نام قرآن قبل از قرآن، انجیل قبل از انجیل، تورات قبل از تورات، صحف ابراهیم قبل از صحف ابراهیم، کتاب نوح و همچنین [کتب] انبیای دیگر (ص) اینها کتابی است که بشر در خدمت آن است و مطالعه می کند و می فهمد. این کتاب تدوینی مثل قرآن کریم یک ظاهری دارد یک بدن و بدنه ای دارد که عربی مبین است مبتدا دارد خبر دارد اسم دارد رفع دارد نصب دارد نسبت بین موضوع و محمول است این می شود عربی، روحی دارد که این کتاب با عربی های دیگر فرق می کند این معجزه است یعنی تمام بشر جمع بشوند بخواهند یک سور ه کوچک مثل این بیاورند نمی توانند این روح قرآن است این روح نشان می دهد که متکلّمِ این، خداست خدا با حنجره حرف نزد خدا در اینجا تجلّی کرد هر متکلّمی بالأخره حرف می زند از حنجره اش از کامش از زبانش از دهنش از لب و دندانش کمک می گیرد و حرف می زند اما ذات اقدس الهی که قرآن، کلام اوست با حنجره و کام و زبان و لب ایجاد نکرد همان بیان نورانی امیر مؤمنان (سلام الله علیه) در نهج البلاغه است که فرمود: «فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کتَابِهِ مِنْ غَیرِ أَنْ یکونُوا رَأَوْهُ»[3]خداوند در این کتاب تجلّی کرده است تکلّم الهی همان تجلّی الهی است بشر باید این متکلّم را با چشم دل ببیند تنها شنیدن نیست این بیان نورانی حضرت است در نهج البلاغه که فرمود تکلّم خدا همان تجلّی اوست «فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کتَابِهِ مِنْ غَیرِ أَنْ یکونُوا رَأَوْهُ». وقتی خدا در این کتاب تجلّی کرد تجلّی خدا و جلوه الهی می شود روح قرآن مردم دو قسم اند بعضی ها عربی مبین را می فهمند این بدن و بدنه قرآن است و درک نمی کنند که این معجزه است و نمی فهمند این کلام الهی است می گویند این اسطوره است فسون است و فسانه یک کتاب عربی است برخی ها که چشم دارند گوش دارند جان بیدار دارند جان قرآن و روح قرآن را می فهمند که این معجزه است این کلام خداست و در برابر آن تسلیم اند و خاضع اند. نظام هستی، کتاب خداست کلمات الهی است در بخش های پایانی سوره مبارکه کهف دارد که اگر دریاها مرکب شوند بخواهند کلمات الهی را بنویسند ﴿لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کلِمَاتُ رَبِّی﴾[4] کلمات خدا، فیوضات الهی است او «دائم الفضل علی البریة»[5] است او «باسط الیدین بالعطیة»[6]است او مواهب سنیه دارد با اینکه دست ندارد با دو دست عطا می کند شما می بینید اگر خواستید به کسی چیزی محترمانه عطا کنید با دو دست عطا می کنید این با دو دست عطا کردن برای مهمان است یک وقت شما کسی را می خواهید اِطعام کنید یک وقت می خواهید اکرام کنید وقتی خواستید مهمان را اکرام کنید و نه اطعام این ظرف غذا را دو دستی به او می دهید خدا وقتی بخواهد بنده اش را متنعّم کند دو دستی عطا می کند با اینکه دست ندارد «یا باسط الیدین بالعطیة» این است دیگر آبروی کسی را نمی برد اینکه می گویند ده بار این ذکر را در شب جمعه بگوی[7] برای همین است ما با او رابطه داریم «یا باسط الیدین بالعطیة» مواهب سنیه ای که داری ما را در کنار سفره ات بنشان. خب خدای سبحان «باسط الیدین» است کلمات فراوانی دارد از ازل تا ابد، از ابد تا ازل اینها کلمات الهی اند آسمان کلمه است زمین کلمه است و مانند اینها همان طوری که درباره قرآن دو طیف بودند بعضی قرآن را به عنوان یک عربی مبین می دانند بعضی می گویند نه، متکلّمش خداست در بهترین زمان که شب قدر است در طی سال ما شبی بالاتر از شب قدر نداریم و در بهترین زمین یعنی مسجد، آدم این را بالای سر می گذارد آ ن قرآن به سر همین است دیگر، قرآن به سر یعنی ما پذیرفتیم این کلام توست این بالای سر ما جا دارد ما اگر شب های دیگر دستور می دادی این کار را می کردیم اما شب های دیگر این لیاقت را ندارد فقط شب قدر این لیاقت را دارد که ما این را بالای سر بگذاریم ما قبول کردیم این قرآن یک جانی دارد که آن معجزه بودن آن است انتساب به توست همین معنا را مردان الهی در کلمات تکوینی خدا می بینند آب، بدنی دارد کلمه خداست که آب شناسان آب را بررسی می کنند مثل اینکه قرآن یک مبتدا دارد یک خبر دارد که ادیبان و عالمان نحو و صرف این را ترکیب و تجزیه می کنند روحی دارد که خدایی است که معجزه است که آن روح باعث می شود که اگر کسی وضو ندارد بخواهد این کلمه «کلب» را که در قرآن است ﴿وَکلْبُهُمْ بَاسِطٌ﴾[8] را ببوسد حرام است، چنین کتابی است! اسم کلب را چون او برد محترم است اگر کسی خواست دست بزند که هیچ، بخواهد ببوسد هم باید وضو داشته باشد چنین کتابی است چون گوینده اش اوست آب یک بدن و بدنه ای دارد که کسانی که آب شناس اند این را بررسی می کنند جانی دارد و آن آیت بودن و علامت بودن برای خداست هر موجودی نشانه خداست این تنها حرف سعدی نیست که
توحیدگوی او نه بنی آدم اند و بس ٭٭٭ هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد[9]
هر موجودی این طور است طبق پنج طایفه از آیات قرآن کریم یعنی آیات اسلام آیات تسبیح آیات تحمید آیات سجده آیات طوع همه طائع اند همه مسلم اند همه منقادند همه مسبِّح اند همه لبیک گوی در بارگاه حقّ اند منتها گوشی باید باشد که صدای تسبیح این آب را بشنود پس همان طوری که در کلمات تدوینی خدا، کتاب تدوینی خدا بعضی قرآن را به عنوان کتاب عربی می بینند بعضی به عنوان معجزه کلّ جهان هم همین طور است کتاب خداست بعضی ها به عنوان آب می بینند به عنوان زمین می بینند به عنوان معدن می بینند به عنوان آسمان و ستاره می بینند بعضی به عنوان آیت می بینند. از مجموع این دو بحث، نتیجه ای را خدا در قرآن کریم گرفته و آن این است که می فرماید ما گاهی در فشار قرار می دهیم اینها نمی فهمند چه کسی اینها را فشار داده گاهی وضع مالی شان را روبه راه می کنیم نمی فهمند چه کسی وضع مالی اینها را خوب کرده ما قدری اینها را فشار می آوریم گاهی با مرض گاهی با مشکلات مالی که ضراعت کنند ضراعت و تضرّع یعنی ناله و لابه فرمود: ﴿أَخَذْنَا أهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یضَرَّعُونَ﴾[10]تضرّع کنند ناله کنند لابه کنند بگویند «یا الله» اما هیچ به این فکر نیستند به هوش نمی آیند ما فشار دادیم که بگویند «یا الله» بیایند به طرف ما اصلاً نمی فهمند چه کسی اینها را فشار داد فقط به فکر قرص اند! خدا می فرماید ما گاهی فشار می دهیم که اینها در عین حال که می روند به طرف دارو، دعا را فراموش نکنند این دعا چندین اثر دارد در درمان یک بیمار انسان غافل می گوید من بیمار شدم رفتم نزد طبیب اما خب نزد کدام طبیب بروی چه کسی فکرت را هدایت بکند که نزد طبیب حاذق بروی (این یک) گاهی اشتباهی می روی گاهی بجا، انواع بیماری زیاد است طبیب هم معصوم نیست چه کسی فکر طبیب را هدایت می کند به تشخیص بیماری (این دو) بعد از تشخیص بیماری چه کسی فکر طبیب را هدایت می کند به تشخیص داروی معالج (این سه) بعد از تشخیص شما که می خواهی مراجعه کنی به کدام داروخانه مراجعه می کنی که داروی تاریخ مصرف گذشته را به شما ندهد و در پیچیدن نسخه اشتباه نکند (این چهار) در هنگام مصرف کردن چه کسی فکر آن پرستار را هدایت می کند که دارو را اشتباهی ندهد (این پنج) چه کسی بیمار را مزاج و دستگاه گوارشی بیمار را پذیرای درمان می کند (این شش) لحظه به لحظه هدایتی می طلبد البته یک وقت کسی عیسای مسیح است یا از اهل بیت (علیهم السلام) است با یک حمد مشکل را حل می کند آن البته معجزه است آن کرامت است اما حداقل این دعاهایی که می کنیم این است که این چند عَقبه کئود اشتباه نشود شما گاهی می بینید می گویند ببخشید فلان پرستار اشتباه کرد یا فلان طبیب اشتباه کرد یا فلان داروساز اشتباه کرد یا فلان داروفروش اشتباه کرد خب چه کسی حافظ این فکرهاست یعنی انسان خودش می تواند معصومانه تصمیم بگیرد یا راهنما می خواهد فرمود ما قدری فشار دادیم اینها بگویند «یا الله» نگفتند، ﴿أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یضَّرَّعُونَ﴾ تا ناله کنند نشد، انبیا آمدند گفتند نشد وعّاظ و علما گفتند نشد ما هم فشار آوردیم که بشود نشد، بعد ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکانَ السَّیئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ فراوانی نعمت، آب فراوان، باران فراوان، آفتاب مناسب اینها را غرق نعمت می کنیم در این نعمت می گیریم ﴿فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾[11]پس هر شیئی بدن و بدنه ای دارد و یک روحی اگر کسی مؤمن بود از قرآن هم بدن و بدنه اش را محور بحث ادبی قرار می دهد نکات ادبی استفاده می کند هم از جان آیات قرآن نکته اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی استفاده می کند این همان تدبّر در آیات قرآن کریم است وگرنه آن کسی که شاهد مثال می خواهد برای رفع و نصب و جرّ و اعراب و بناء آنکه دیگر تدبّر در قرآن نیست این تدبّر در عربی مبین است که از جامع الشواهد ساخته است کتاب تکوین هم همین طور است فرمود ما خیلی ها را آزمودیم اینها حالت فشار را دیدند حالت رفاه را دیدند به جای اینکه بفهمند که مدیر و مدبّری هست می گویند ﴿قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾ گذشته ها هم همین طور بودند گاهی وضعشان بد بود گاهی وضعشان خوب بود ما هم گاهی وضعمان بد است گاهی وضعمان خوب است اما یعنی ـ معاذ الله ـ تصادف است شانس است؟! این به جای اینکه موحّدانه فکر کند به شانس تن در می دهد شانس از خرافی ترین خرافات است شانس یعنی چه؟! بخت یعنی چه؟! «بالله این عالم ویران شده شاهی دارد» وقتی بحبوحه کباده کشان ارادت رضاخانی از اساتید دانشگاه و دیگران خواسته بودند که شما رضاشاه را مدح کنید مرحوم آقای الهی قمشه ای(رضوان الله علیه) می فرمود وقتی به من گفتند ما مدحی کنیم من این غزل را سرودم
جهان کشور من خدا شاه من٭٭٭نداند جز این قلب آگاه من
اگر کلّ جهان آیه الهی است پس هر چیزی بدنی دارد و روحی نباید بگوییم همیشه همین طور بود خب همیشه همین طور بود همیشه مدبّری هم کنارش بود چرا بگوییم: ﴿قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾[12] بگوییم روزگار است گاهی خوب است گاهی بد! روزگار است بله اما روزگارآفرینی هم هست مدبّری هم هست نظامی هم هست حساب و کتابی هم هست این یک مدرسه عمومی است جمع بندی عرض ما این است که همه ما موظّفیم موحد باشیم اما همه ما حوزوی نیستیم همه ما دانشگاهی نیستیم همه ما عربی نخواندیم همه ما مسلّط بر این علوم نیستیم که تا بتوانیم استدلال فلسفی کنیم استدلال کلامی کنیم اما همه ما با جهان رابطه داریم این را می توانیم بفهمیم که این باران خودبه خود نیامده فرمود ما از راه دور اول نسیمی تولید می کنیم بعد این را تقویت می کنیم بعد ابر تولید می کنیم بعد ابر نر و ماده تولید می کنیم بعد این نر و ماده را تلقیح می کنیم بعد اینها را باردار می کنیم بعد اینها را به زایمان می رسانیم برای اینکه شلنگی نبارد به اینها رَحِم می دهیم که غربالی ببارد نه شلنگی ﴿فَتَرَی الْوَدْقَ یخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾[13] خلال یعنی وسط، می گویند فلان کار مختل است یعنی این لابه لایش خالی است از خلال این یعنی از لابه لای این، در قرآن فرمود ما این را شلنگی نباراندیم ما این را غربالی باراندیم که به مزرعه شما به خانه شما به زندگی شما آسیب نرساند ﴿فَتَرَی الْوَدْقَ یخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾ خب این را همه ما می بینیم منتها آن که چشم دارد بهره موحّدانه می برد می گویند موقع نزول باران دعا مستجاب است در چند فرصت که دعا مستجاب است یکی از آن مواقع، نزول باران است بگوییم «صبّاً هنیئا».[14]بنابراین همه ما در همه شرایط می توانیم همان طوری که بدن و بدنه کلمات الهی را در نظام خارج درک کنیم روحش را هم درک کنیم لذا شاکر باشیم اگر فشاری دیدیم به فکر اصلاحمان باشیم او ما را برای فشار نیافریده بارها در همین مسجد به عرضتان رسید فرمود تمام مار و عقرب عائله من هستند ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[15]این کلمه ﴿عَلَی﴾ نشانه مسئولیت است فرمود من مسئولم هیچ ماری نیست هیچ عقربی نیست هیچ خزنده و گزنده ای نیست مگر اینکه نزد من پرونده دارد روزی مشخص دارد و من موظّفم روزی او را تأمین کنم ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾[16] این وعده صریح قرآن است فرمود: ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ بعد فرمود رهبری اش را هم من به عهده می گیرم ﴿مَا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذُ بِنَاصِیتِهَا﴾[17]این خداست! اگر با روح کلمات الهی تماس بگیریم هرگز نمی گوییم این روزگار است می آید می رود بله روزگار است می آید می رود اما چه کسی می آورد چه کسی می برد آن بینش توحیدی است.
پی نوشت ها
[1] سورهٴ مدثر, آیهٴ 31.
[2] سورهٴ مدثر, آیهٴ 36.
[3] نهجالبلاغه, خطبه 147.
[4] سورهٴ کهف, آیهٴ 109.
[5] المصباح (کفعمی), ص647.
[6] المصباح (کفعمی), ص647.
[7] المصباح (کفعمی), ص647.
[8] سورهٴ کهف, آیهٴ 18.
[9] مواعظ سعدی, قصیده توحید.
[10] سورهٴ اعراف, آیهٴ 94.
[11] سورهٴ اعراف, آیهٴ 95.
[12] سورهٴ اعراف, آیهٴ 95.
[13] سورهٴ نور, آیهٴ 43; سورهٴ روم, آیهٴ 48.
[14] بحارالأنوار, ج88, ص336.
[15] سورهٴ هود, آیهٴ 6.
[16] سورهٴ نساء, آیهٴ 122.
[17] سورهٴ هود, آیهٴ 56.