نکتهای که پیش از بررسی زمینههای کودتا علیه دولت دکتر مصدق باید مورد توجه قرار داد این اسـت کـه خـروج تدریجی ایران از حوزه قدرت انگلستان پس از جنگ جهانی دوم براساس نظریه نظـام جهـانی والراشتاین قابل تبیین است. او سال 1945 را آغاز هژمونی آمریکا میداند.
انگلستان از این سال به بعد به تدریج حوزههای نفوذ خود را به جانشینش واگذار میکند، ولی وضعیت ایران خـاص بود؛ با توجه به رابطه ویژه استثماری میان دو کشور، طبیعی بود که انگلیسیها نسـبت بـه خروج خودخواسته ایران از حوزه نفوذشان واکنش نشان دهند.
بهطور کلی برای درک کودتا علیه مصدق پیش از هرچیز باید چگـونگی ورود آمریکـا بـه معادلات سیاسی- اقتصادی ایران مورد توجه قرار گیرد. آن گونه که والراشتاین استدلال میکنـد هژمونی آمریکا دورههای مختلفی را طی کرده است. به اعتقاد او سـالهای بـین 1970-1945 اوج هژمونی آمریکا بود.
براسـاس تحلیـل والراشـتاین بـا پایـان جنـگ جهانی دوم، جهان به دو بخش تقسیم شد: یک ثلث آن در حیطه، نفوذ و سیطره شـوروی قـرار گرفت؛ دوسوم در سیطره ایالاتمتحده آمریکا. این تقسیمبندی ناشی از ملاقاتی بود که پیش از پایان جنگ جهانی و در فوریه 1945 (کنفـرانس یالتـا) رخ داد و در آن رهبــران سه کشور انگلیس، آمریکا و شوروی حضور داشـتند.
تلاش دول مرکز نظام جهانی برای کنترل نفت و حفظ رابطه نابرابر میان مرکز و پیرامون، عمده دلایل کودتای 28 مرداد بودند. راهی که مصدق برای حل معضل نفت در نظر گرفته بود بر مبنای نظریه نظام جهانی والراشتاین جز آنچه اتفاق افتاد نتیجه دیگری نمیتوانست داشته باشـد.
آن زمان که غرب حاضر شد منافع نفت ایران را بهصورت پنجاه- پنجاه با ایران تقسـیم کنـد، در واقع در تلاش بود تا بدون استفاده از زور- به اعتقاد والراشتاین اهرمی که میتواند وجه دولـت هژمون را خدشه دار کند- بحران نفتی ایران را پایـان دهـد. مقاومـت دولـت مصـدق، تـرس از الگوگیری دولتهای پیرامونی از ایران و احتمال قدرتگیری عناصر شوروی در کشور مـا، بـا توجه به حضور قدرتمند حزب توده، هژمون را بـه ایـن نتیجـه رسـاند کـه بایـد از اهـرم زور علاوه بر همه هزینههایش سود جوید.
در واقع پیشنهاد معامله نفتی پنجاه-پنجاه پاداشی بود کـه غرب برای رسیدن به اهداف خود یعنی کنترل نفت و باز شدن بازار ایران به روی کشـورهای مرکـز به ایران ارائه داده بود؛ پیشنهادی که به ثمر نرسید. ذات نابرابر نظام جهانی که در آن مرکز باید به استثمار کشورهای پیرامون میپرداخت، مانع از آن بود که ایران با ملیشدن صنعت نفت و خروج از وظیفه صـرف یـک صـادرکننده نفتـی، نقش دیگری را در این سیستم بر عهده گیرد.
ایران باید بنا به تقسیم کار نظام بینالملل بهعنوان تولیدکننده مواد خام و بازاری برای مصرف کشورهای مرکز در میآمـد. انگلسـتان کـه در ایـن زمان قدرت هژمونی خود را از دست داده بود، با دعوت از هژمون جدید و تقسیم منافع خـود با آن کشور بار دیگر نفت ایران را با شرکتهای نفتی دیگر نقاط جهان تقسیم کرد.
چنانچه مصدق میخواست دولتش ماندگار باشـد بایـد قاعده حـاکم بـر نظـام جهـانی را میپذیرفت، تا از منظر دول مرکز به مثابه الگویی برای از میان بردن ثبات در عرضـه و تقاضـای مواد خام شناخته نمیشد، همچنین تنش درون مرکز را نیز دامن نمیزد زیـرا آمریکـاییها از تسلط شوروی بر ایران میترسیدند.
ایران پس از واقعه آذربایجان بهعنوان بـازیگری در درون جبهه سرمایهداری شناخته میشد. آمریکا از سـقوط ایـران در دامـن کمونیسـم بـه دلیـل ذات چندگانه مرکزیت در نظام جهانی بیم داشت. سقوط مصدق پایان سیاست «اقتصاد بدون نفت» در ایران بود.
تلاش دولت او برای محدودیت واردات و رسیدن به اقتصـاد مبتنـی بـر مولفـههای درونزا با کودتای 28 مرداد به شکست انجامید. پس از او واردات ایران از قدرتهای مرکـزی نظام جهانی بار دیگر فزونی یافت. این اتفاق میتواند نقدی بر دیـدگاههای تئـوری نوسـازی توسعه باشد که عامل اصلی در توسعه یا عدم توسعه را در درون کشورها میجویند.
- منبع: مقاله «بررسی کودتای 28 مرداد 1332 براساس نظریه والراشتاین» نوشته سیدنصراالله حجازی، محمد رادمرد مندرج در مجله «جامعهشناسی تاریخی» دوره 8، شمـاره 2، پاییز و زمستان 1395.