ساختمان شبیه مدرسههای خیلی بزرگ ایام قدیم است. شاید هم بشود با یک پرورشگاه بزرگ مقایسهاش کرد. دلیل این نحوه ساخت هم به قدمت ساختمانی بازمیگردد که حالا سالهاست خانه افرادی است که سنوسال و ماه و زندگیشان را گم کردهاند. آدمهایی با چشمان مبهوت و خندههای بیدلیل و گریههای غمانگیز و ذهن الکنی که محبت را خوب میفهمند.
آمنه، عقبمانده ذهنی است و با دیدن ما دواندوان خودش را به ما میرساند و میخواهد بفهمد ما میهمان آقای رویانیان، مدیر مرکز هستیم یا نه، بعد که مطمئن میشود قرار است آقای رویانیان را ببینیم، عینکش را به چشم میزند و توی گوشمان میگوید قرار است با آقای رویانیان ازدواج کند. آمنه برایمان تعریف میکند: آقای رویانیان خیلی مهربونه، میخوام باهاش عروسی کنم. از این لباس سفید پفپفیها تنم کنم، قشنگ بشم، با هم دیگه از اینجا مواظبت کنیم.
آمنه صورتش را به پنجره میچسباند و میان خندههایش میگوید: خانم ساعتت رو از کجا خریدی؟ خیلی قشنگه، من اگر بهت یه دونه کاسه گلی بدم ساعتت رو بهم میدی؟
در مرکز خیریه فدک 250 دختر کمتوان ذهنی نگهداری میشوند. دخترانی که پیش از آمدن مدیریت جدید مرکز، هر 35 روز یکی از آنها به دلیل عدم مراقبتهای پزشکی از دنیا میرفت اما در سه ماه گذشته که مدیریت جدید آمده، هیچکدام از دخترها از دست نرفتهاند.
آمنه ما را داخل اتاق سفالگری میبرد، اینجا بچههایی زندگی میکنند که آموزشپذیری پایینی دارند اما بازی با رنگ و گل آرامشان میکند. رویانیان، مدیر مؤسسه خیریه فدک باغ رضوان درباره مؤسسه میگوید: مؤسسه خیریه فدک باغ رضوان، مرکز نگهداری معلولین بالای 14 سال از سال 1347 شروع به فعالیت کرد. قبل از انقلاب چند نفر از خیرین و فرح دیبا آن را ساختند و بعد انقلاب ساختمان آن تحویل بهزیستی شده. تا سال 1374 به صورت مختلط اداره میشد؛ یعنی دختران و پسران کمتوان ذهنی در این مرکز نگهداری میشدند اما در آن سال جدا شدند و پسران از اینجا رفتند و اینجا به مرکز نگهداری دختران معلول ذهنی بالای 14 سال در وردآورد تبدیل شد».
او ادامه میدهد: «ما از دی ماه سال گذشته مؤسسه خیریه فدک باغ رضوان را تحویل گرفتیم. به دلیل یکسری مشکلات از گذشته و اینکه سیستم اینجا دولتی بوده و توانایی استخدام نیروی جدید را نداشته و به دلیل عدم مدیریت واحد و عدم جذب نیرو، کارمندان تبعیدی به اینجا آمدند؛ پیش از آمدن ما اینجا مأمن نیروهای ناراضی سازمان در وردآورد شده بود.
حقوق کارمندان را دولت پرداخت میکرد و خوراک و پوشاک از سوی خیران فراهم میشد و نگهداری مرکز تا حدودی برعهده بهزیستی بود. از دی ماه 96، براساس اصل 44 قانون اساسی که صراحتا میگوید مراکز تا جایی که امکان دارد، به بخش خصوصی واگذار شوند، این مرکز به مؤسسه خیریه فدک واگذار شد. ما در 140 روز گذشته در حوزههای مختلفی فعالیت کردیم و توانستیم به یک امتیاز تحسینبرانگیزی براساس گفته خیران دست پیدا کنیم. ما در حوزههای توانبخشی ورود پیدا کرده و ورزش را به برنامه روزانه بیماران خود اضافه کردیم.
بخش توانبخشی بچهها را در حوزه فیزیوتراپی انجام دادیم. کلاسهای ورزشی مددجویان را در برنامه روزانه گنجاندیم، کلاسهای آموزشی آنها را متنوع کردیم و در برنامههای آموزشی آنها گلدوزی و موسیقی و نقاشی اضافه کردیم. حدود 140 پرسنل جدید اضافه کردیم و تمامی پرسنل دولتی را در اختیار بهزیستی شهر تهران قرار داریم. شادابسازی محیط و نظافت محیط را به لحاظ بهداشتی و درمانی انجام دادیم».
از رویانیان درباره هزینههای ماهانهای که از خانوادهها دریافت میکنند، سؤال میکنیم و او میگوید: «کل آورده خانوادهها برای ما در ماه و جمعا 10میلیون و 500 هزارتومان است؛ آنها ماهانه بین 50 تا 100هزارتومان واریز میکنند و درواقع نگهداری از این افراد به صورت رایگان انجام میشود.
ما هنوز هیچ پذیرشی نداریم اما برنامه جدید برای نگهداری افراد داریم و مصوبه جدید سازمان بهزیستی میگوید نگهداری این افراد به صورت ماهانه 930هزارتومان هزینه خواهد داشت. اما هزینه واقعی نگهداری بچهها در این مرکز بین دومیلیون و نیم تا سهمیلیون تومان در ماه است.
ولی هنوز جذب خصوصی نداشتیم و همه به صورت رایگان نگهداری میشوند».
به گفته رویانیان خیران، هیئت امنا و هیئتمدیره هزینههای کارهای جدید انجامشده در مؤسسه خیریه را میدهند. او میگوید: «بهلحاظ خوراک آورده خیران خوب است، در تماس دوستان گوشت و برنج و مواد غذایی میآید.
البته ما به سمت کیفیسازی غذای آنها رفتهایم، برنج خارجی را حذف کردیم و اگر کسی هم برنج خارجی هدیه دهد، آن را با برنج ایرانی تعویض میکنیم، گوشت مصرفی ما گوشت گرم گوسفندی است و روغن و ادویهجات و بقیه اقلام را بخشی خودمان خرید میکنیم و بخش عمده از سوی خیران تهیه میشود.
اما عمده مشکل ما روی پرسنل است، ما 140 پرسنل جدید داریم که تأمین حقوق آنها بسیار دشوار است و خیران تصور میکنند که اگر گوشت مرکز را تأمین کنند، مسائل نگهداری این بیماران رفع میشود.
درصورتیکه 140 نفر پرسنل ما در اینجا پول نقد میخواهند و چیزی بالغ بر ماهانه 380 تا 390 میلیون پرداخت حقوق داریم که عموما با تأخیر مواجه میشود. اما سعی کردهایم در این 140 روز حداقل دوسوم حقوقها را پرداخت کرده باشیم».
به گفته مدیریت مؤسسه باغ رضوان این مؤسسه ولی در حوزههای بهداشت و درمان کموکسری نداشته و بیشترین اعزام پزشکی را در سالهای گذشته به مراکز درمانی داشتهاند و فوتی هم در این 140 روز وجود نداشته است. او ادامه میدهد: «درحالیکه پیش از این آمار فوتیها در این مرکز بسیار بالا بود. هر 35 روز یک فوتی آمار ارائهشده این مرکز پیش از تحویلگیری ما بود، درحالیکه در این 140 روز آمار فوتی ما صفر بوده است.
ما هزینه درمان را بالا بردیم. دلیل فوت این بچهها، این است که وقتی این افراد بالای 35 سال میرسند یا سکته مغزی میکنند یا دچار بیماریهای عفونی میشوند، یا عدم مراقبت درمانی درست بوده که یا دارو به بیمار اشتباه میدادند یا به علت کمدقتی مثلا سر بیمار به دیوار میخورده و فوت میکرده. هرچند هزینه درمان بالا رفته، اما خوشبختانه کسی آسیب ندیده. حتی بخشی از بیماران، در بخشهای ایزوله بودند و شرایط خاص داشتند و کلکسیونی از بیماریها بودند اما ما جلوی مرگشان را گرفتهایم.
بیمار پایش قطع شده یا چشمش نابیناست، دیالیزی است و... اما توانستیم کنترلش کنیم».
او در پاسخ به این سؤال که خانواده این 250 بیمار چه کسانی هستند، میگوید: «حدود 40 بیمار مجهولالهویه داریم، بقیه یا بدسرپرست هستند یا خانواده آنها توانایی نگهداری از آنها را ندارند، بیشتر آنها حتی خانواده به دیدارشان نمیآیند و بقیه خانوادهها هم قدرت پرداخت شهریه ماهانه را ندارند». مدیریت جدید مرکز میگوید شادابسازی محیط برای آرام نگهداشتن بیماران بسیار مهم است.
او تأکید میکند: «ما هم سعی کردیم در این چند روز شادابسازی محیط را انجام دهیم، کاغذدیواری را تمیز کردیم، دوربین مداربسته نو نصب و جانمایی جدید کردیم، اشراف بر بخشها را به صد درصد رساندیم، آمفیتئاتر را بازسازی کردیم، اعیاد و جشنها را بیشتر کردیم، بیماران را به سفرهای کوتاه فرستادیم. حتی آنها را به مشهد اعزام کردیم، تنوع در کیفیت غذا ایجاد کردیم، مسئول تغذیه گرفتیم، تعداد کارکنان آشپزخانه را زیاد کردیم.
تعداد مادریارها را افزایش دادیم، پیش از این بهازای هر 30 بچه یک مادریار داشتیم، حالا هر 10 بچه یک مادریار دارند تا آسیب کمتری وجود داشته باشد. الان در هر پاویون حداقل پنج مادریار وجود دارد. نیروی نظافتی گرفتیم، در حوزه محیط پیرامونی سعی داریم تمیز باشد. روانشناس و روانپزشک به تیم اضافه کردیم. کلاسهای آموزشی گذاشتیم، بهلحاظ حقوقی و مددکاری پروندهها را پالایش کردیم.
ما افرادی داریم که 25 سال پیش به حکم دادگاه برای یک سال به ما تحویل داده شدهاند، اما هنوز اینجا هستند و تعیین تکلیف نشدهاند. بهلحاظ حقوقی به پروندهها ورود کردیم و سه نیروی حقوقی استخدام کردیم که پیگیر مسائل پزشکی باشند. بدسرپرستها را مجددا به دادگاه سرپرستی ارجاع دادیم. بعضی از این افراد اموالی دارند که در اختیار کسان دیگری است و ما پیگیر اموال آنها هستیم تا حقی از آنها ضایع نشود».
درخواست مدیریت این مؤسسه رفتن شما به باغ رضوان و کمککردن به تأمین حقوق پرسنلی است که ارتباط مستقیم با این بیماران دارند. وقتی ما در حال گشتزنی در پاویونها هستیم، وقت حمامرفتن بیماران است. دانهدانه بچههای هر پاویون به حمام برده میشوند و میشود صدای نالهها و صداهای عصبیشان را شنید، پرسنل اما آرام و باصبر و حوصله هر 250 دختر مرکز را حمام میکنند.
توی بعضی از پاویونها حمام تمام شده و بچهها دور تا دور اتاقشان روی صندلی نشستهاند و با هم حرف میزنند؛ از گلهای توی باغچه تا اینکه هرکدامشان چقدر دلشان میخواهد به خانه برگردند و با خواهر و برادرهایشان بازی کنند، اما واقعیت زندگی آنها در همین مؤسسه رقم میخورد؛ مؤسسهای که میتواند جای مناسبی برای این بچهها باشد. اگر دلتان خواست، میتوانید سری به مؤسسه باغ رضوان در ورداورد، جنب مرکز تعویض پلاک خودرو بزنید یا کمکهای نقدیتان را به حساب 6037691990220139 واریز کنید.