فراد صفراوی یا مزاج صفراوی، طبع گرم و خشک دارند، از نظر جسمی افراد متوسط الحالی هستند. لاغر استخوانی نیستند ولی چاق هم نمی شوند. مثلاً وقتی این مزاجها را بشناسیم میبینیم که یک فرد بلغمی را نمیتوان خیلی لاغر کرد یعنی اگر این فرد لاغر استخوانی شود مریض میشود و یا افراد دموی را هم همینطور، اینها را نمیتوان لاغرو کمر باریک کرد . افراد صفراوی در اندام متوسطند، رنگ پوستشان گندمگون است .
گرمی اثر منفی شدید رویشان دارد، حتی با خوردن گرمی اینها فشارشان پایین می آید برخلاف اینکه وقتی یک فرد بلغمی عسل میخورد فشارش بالا میرود ولی یک فرد صفراوی اگر عسل بخورد فشارش پایین می آید ، سردرد می گیرد ، جوش صورت میزند چون حد عادیش این است که در همان حد مزاج خودش باشد وقتی خیلی بالاتر رفت مشکل ایجاد میشود.
ادرارشان غالباً پررنگ است، مدفوع به راحتی دفع میشود مگر اینکه صفرا بالا برود . پوست صورتشان گندمگون است ، ظاهر پوست خشک است و رطوبت ندارد برخلاف بلغمی ها که پوستشان رطوبت دارد .
از نظر بیماریها اینها بیشتر به هپاتیت ، زخمهای معده ، جوشهای صفراوی و قرمز شدن چشمها مبتلا میشوند.
از نظر روحی بسیار سریع خشمگین و بسیار سریع خاموش میشوند. مثل شعله، بسیار افراد تیز و باهوشی هستند ولی حافظه چندانی ندارند و انگلیسی ها صفراویهایشان را جدا کرده و برای فرماندهی نظامی انتخاب می کنند چون سریعاً تصمیم گرفته و سریعاً اقدام می کنند اصلاً فکر نمی کنند دارد چه میشود، کار ضربتی می کنند، زود خشم هستند ، عصبی هستند، اقدم در امور هستند که در امور جهش کرده و پیش قدم میشوند شجاعت بسیار بالایی در امور دارند ، اما زود و سریع خسته میشوند.
غذاهای سرد و مخصوصاً مرطوب مثل دوغ، شیر و ماءالشعیر اینها را سرحالتر میکند و برایشان نشاطآور است و برعکس غذاهای گرم برای آنها خوب نیست. خواب صفراویها بد و کوتاه و بریده بریده است، دیر به خواب میروند ، افراد بهانه گیری هستند و حوصله ندارند و بیحوصله هستند.(منظور ما از اینکه فردی فلان مزاج را دارد یعنی آن خلط غلبه دارد).
در بحث دیگری تحت عنوان غلبه اخلاط در افراد که بعداً مطرح میشود خواهیم گفت که در هر کدام از این تیپها میتواند خلط دیگری غلبه کند، یعنی مثلاً فردی صفراوی باشد ولی بلغم در او غلبه کند یا برعکس فردی بلغمی باشد و صفرا در او غلبه کند. منظور ما از مزاج یک فرد ژنتیک است و در حالت صحت هیچ مشکلی در فرد ایجاد نمیکند مگر اینکه خلطی در بدن جا به جا شود و مثلاً فردی که تیپش یک مزاجی است یعنی اینطوری خلق شده است.
از نظر طب سنتی جدولهای چاقی و لاغری و … همه بلااستفاده است چون آدم را ماشین نمیدانند که اینطور تصور کنند، آدم ممکن است یکی لاغر، یکی چاق، یکی کوتاه و دیگری بلند باشد. در آیور ودای هند، کافا و بی تا و با تا وجود دارد یعنی مزاج دموی را ندارند یعنی بلغمی ، صفراوی و سوداوی دارند چرا؟ گفت: «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» در شبه قاره هند محیط طوری است که دموی ندارند یعنی آب و هوا طوری است که دموی پرورش پیدا نمی کند ، یعنی همه یا لاغرند یا خیلی چاق و فرد با طبع دموی اصلاً ندارند. الان هم در شهرها دموی کم پیدا میشود مگر در روستاها، آنهم در جاهای سرد سیر که غذاهای سالم بخورند شاید زیادتر باشد مثل افرادی که در آذربایجان هستند که افرادی هیکلی هستند (در کل سردی برای بدن بهتر است) .
سئوال حاضرین : تعامل این مزاجها با همدیگر چگونه است؟ فقط یک سری مباحث گسترده در طب پیدا میشود مثلاً همانطور که گفتیم آب و آتش با هم جور نمی شوند . بوعلی هم در جایی می گوید که یکی از علل نازایی در صورتیکه هر دو فرد سالم باشند این است که این دو هم مزاج باشند فرض کنید دو تا بلغمی یا دو تا صفراوی باشند مثلاً دو تا صفراوی هر دو تا گرم و خشک هستند پس یک اسپرم گرم و خشک در یک محیط گرم و خشک پرورش پیدا نمی کند یا دو تا سرد و تر( دو تا بلغمی ) همین طور پس در یک سری مباحث گسترده مثل فوق این را میتوان مطرح کرد.
البته درآوردن و استخراج طبایعی که با هم جور می شوند خیلی سخت نیست مثلاً با ،رمالی ( کلاس جادوگری) . علوم قدیم را هر کدام یک خصوصیتی برایشان ذکر می کنند مثلاً ادبیات خواندن غرور می آورد، فقه خواندن متانت می آورد ، فلسفه جنون می آورد، طب جدید به نظر استاد قساوت قلب و طب قدیم اعتیاد می آورد و فردی که داخل شد دیگر نمیتواند بیرون برود و باید خودش را مشغول کند.
سئوال حاضرین : آیا حالات روحی هر کدام از این مزاجها ثابت می ماند یا نه ؟ استاد فرمودند نه مثلاً در داستانی که ازبقراط ذکر شده می گویند که بقراط در اواخر عمرش به دیری در کوهی رفت و خادمش را که یک نقاش بود در پایین کوه گذاشت و گفت هر که آمد سراغ من برای ملاقات من شما اول عکسش را برای من در کاغذی بکش و برای من بیاور تا ببینم خصوصیت اخلاقی اش طوری است که من با او صحبت کنم یا نه، و مرد نقاش این کار را می کرد و بقراط با توجه به تیپ شناسی همین طور افراد را از روی نقاشی عکسشان رد می کرد . یکبار وقتی نقاش پیش بقراط رفت این را ثابت کرد که میشود شخصی با یک قیافه بیاید و خصوصیات دیگری داشته باشد پس اینها قابل تغییر است . البته حالات بدنی اش شاید قابل تغییر نباشد ولی حالات روحی اش حتماً قابل تغییر است . اگر کسی بتواند تغییر دهد کار مهمی کرده است یعنی مثلاً یک فرد دموی اگر بذل و بخشش داشت خیلی مهم نیست ولی اگر یک فرد سوداوی توانست بذل و بخشش کند آن مهم است و یا اگر یک فرد صفراوی توانست خشم خود را کنترل کند آن مهم است.
غذاها ، یک حالت غذائیت دارند مثلاً زرده تخم مرغ کثیرالغذاست یعنی غذائیتش بالاست، غذاها یکبار از نظر غذائیت بررسی میشوند و یکبار از نظر کیموسی که تولید می کنند مثلاً می گوئیم بادنجان ردئی الکیموس است یعنی شیرابه هایی که در معده از آن گرفته میشود چیز پستی است و یا عسل صالح الکیموس است یعنی شیرابه هایی که در معده از آن گرفته میشود شیرابه خوبی است یا مثلاً گاهی سردی و گرمی را بررسی می کنیم مثلاً در مورد است می گوئیم صفراوی مزاج اگر ماست بخورد حالش بهتر میشود به هر حال ماست هم یک حالت غذائیت دارد مثل عسل ولی عسل غذائیتش بالاست یعنی کثیرالغذاست یا ماست قلیل الغذاست یعنی ماست فیبر زیادتری دارد که برای صفراوی مزاجها بهتر است یعنی بدنشان با آن راحتتر است ، یعنی حالتهای عصبی و تندخویی و حتی سردرد و درد معده و هپاتیت… در این فرد صفراوی با ماست بهتر میشود. افرادیکه هپاتیت میگیرند گرمی مثل ادویه و عسل و شیرینیجات نخورند. فرد صفراوی وقتی چیز سرد میخورد غذائیت برایش ایجاد میشود اگرچه زیاد غذائیت ندارد مثلاً وقتی با شعلهای غذا میپزیم اگر، به این گاز بنزین سوپر اضافه نمائیم، شعله اش خیلی بیشتر میشود پس در افراد صفراوی دیگر به بنزین سوپر نیاز نداریم چون خودش حالت صفراوی دارد. افراد صفراوی عروقشان وسیعتر است، پمپاژ قلب در اینها راحت تر است، تنفسشان راحتتر است، حجم ریه ها نیز وسیعتر است.