این نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره ظرفیت ادبیات در زمینه آگاهیبخشی به بچهها برای شناخت بدن خود و پیشگیری از اتفاقهایی مثل تعرض و تجاوز به آنها، اظهار کرد: ادبیات ظرفیت زیادی دارد، اما وقتی اجازه نمیدهند ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ باید از کسانی که این مسائل را جزو خطوط قرمز اعلام کردهاند بپرسید که چرا اجازه نمیدهند چنین چیزهایی مطرح شود. بسیاری از نویسندهها دوست دارند درباره خیلی از مسائل بنویسند اما واقعا نمیشود.
او در ادامه گفت: چند سال پیش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پروژه بزرگی را انجام داد. قرار بود درباره ایدز به کودکان اطلاعاتی داده شود. به ما تعداد زیادی فیلم دادند تا ببینیم، مقالات زیادی خواندیم و تحقیق کردیم تا این مسائل را در قالب مهارتهای زندگی به بچهها یاد دهیم که همه را حذف کردند و چیزی نگذاشتند که بماند. واقعا دلم میخواهد بتوان کمکی کرد اما نمیگذارند.
کلهر درباره نحوه بیان این موضوعات توضیح داد: باید برای کودکان و خردسالان به صورت مستقیمتر گفت. بچههایی که این اتفاقها برایشان میافتد، میتوانند شخصیت داستانی نویسندهها باشند. نویسنده میتواند چنین شخصیتی داشته باشد که به او تجاوز شده و او نمیداند چطور این موضوع را حل کند، حتی میتواند شخصیت اصلی نباشد ولی کسی باشد که این اتفاق برایش رخ داده است. فکر میکنم بچهها دوست دارند کتابهایی با این موضوعات را بخوانند و ببینند این شخصیتها چطور با این موضوع برخورد میکنند و یا جامعه چطور برخورد میکند. اگر اینها در قالب داستان بیاید خیلی خوب است.
او با اشاره به کتاب «باز هم سفر» نوشته ناصر یوسفی افزود: در این کتاب اشاره کوچکی به این موضوع و «نه گفتن» شده است؛ مردی میخواهد به پسربچهای تعرض کند که بچه جیغ و داد میکند. اشاره در این حد کوتاه است. شاید بتوانیم با این چیزهای کوچکِ دوجملهای شروع کنیم. داستانی در این زمینه نداریم. در ترجمه هم این چیزها را حذف میکنند که خیلی بد است. حتی خبری هم که میآید، زود آن را تکذیب میکنند و کسی را که خبر را اعلام کرده پیگیری میکنند. با این وجود آیا میتوانیم در کتابهایمان این چیزها را بیاوریم؟ امکانش نیست.
این نویسنده خاطرنشان کرد: واقعا دلم میخواهد بدانم از کجا میتوان شروع کرد؟ چطور میشود نوشت؟ چطور میتوانیم به صورت غیرمستقیم درباره این مسائل بگوییم؟ اینها را خودم هم نمیدانم، زیرا اگر به صورت غیرمستقیم به کودکان گفته شود ممکن است بچهها اشتباه برداشت کنند. نمیتوان بسیاری از موضوعات را پوشاند، مثلا در داستان اگر بگویی «دستش را گرفت»؛ ممکن است بچهها تصورات دیگری داشته باشند و فکر کنند گرفتن دست هم مشکل دارد.
مژگان کلهر در ادامه اظهار کرد: بچهها یکسری اطلاعات از طریق اینترنت درباره خودشان به دست آوردهاند. خیلی از بچهها مسائل را از قبل نمیدانند و ممکن است ناگهانی با مسئله بزرگی روبهرو شوند. اما اگر از قبل به کمک کتاب درسی و خانواده با آن آشنا شده باشند برخورد درستی با آن موضوع میتوانند داشته باشند. خیلیها فکر میکنند با وجود اینترنت و ماهواره بچهها همه چیز را میدانند در حالیکه اینطور نیست و آنها واقعا نمیدانند، یا اشتباه فهمیدهاند. خوب است در قالب داستان، بچهها را از این اشتباه بیرون بیاوریم. یا خیلی خوب است که بتوانیم برای کودکان کتاب تصویری خوب و قشنگ در حد فهم او بنویسیم که بچه آن را دوست داشته باشد، در این صورت این مسائل ملکه ذهن او میشود. فعلا در ادبیات کسی این کار را انجام نمیدهد. هرکس این کار را بکند خیلی خوب میشود، البته باید شجاعتش را داشته باشد و پای آن بایستد. اما وقتی نمیگذارند چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
او افزود: خیلی از بچهها که برایشان این اتفاقها میافتد، بچههای عادی هستند که به خاطر یک لحظه غفلت و تنها ماندن این فاجعه برایشان به وجود آمده است. این کودکان در جامعه طرد میشوند. بچه میترسد اگر دوستانش بفهمند این اتفاق برایش افتاده دیگر با او دوست نماند، به همین دلیل موضوع را پنهان میکند. ما در این حد هم نمیتوانیم بگوییم کودکی که این اتفاق برایش افتاده نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. این مسئله خیلی زیاد شده که امیدوارم دوستان ارشاد در این موضوعات بازنگری کنند.
این مترجم در پایان گفت: برای این مسئله نمیتوان راهکاری ارائه داد. از بالا دست نویسندهها را بستهاند. اگر اجازه دهند هر ناشری یک کتاب در این زمینه چاپ کند بسیاری از نویسندهها برای نوشتن داوطلب میشوند. حتی نویسنده میتواند با یک روانشناس در ارتباط باشد و راهکارهایی را که نمیداند چگونه بیان کند با همفکری او راه مناسبش را پیدا کند. این کتاب هم داستان میشود و هم روانشناسی.