به گزارش به نقل از شهروند ،البته ناگفته نماند که این آمار صرفا به زنانی اشاره دارد که شناساییشده یا خود را به مراکز حمایتی معرفی کردهاند و گرنه باید گفت واقعیتهای پیرامونمان متفاوت از آن است، چراکه هنوز دستگاه متولیای نسبت به تکمیل بانک اطلاعاتی زنان سرپرست خانوار اقدام نکرده است و بنابر آمار اعلامشده از سوی نهادهای حمایتی (بهزیستی و کمیته امداد) اکنون حدود ٣میلیونو١٠٠ زن سرپرست خانوار شناسایی شدهاند که تحت حمایت قرار دارند و از این تعداد نزدیک به ٥٠٠هزار زن سرپرست خانوار جوان هستند.
اینک باید پرسید که مطابق با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که حمایت از دهکهای پایین جامعه برعهده حکومت است، برنامه دولت و سایر نهادهای مسئول برای پدیده «سرپرست»شدن زنان در جامعه چه بوده است.
بیتردید باید گفت اکثریت زنانی که سرپرست خانوار میشوند، از خاستگاهی برآمدهاند که فقر اقتصادی موجب ایجاد ورطهای متفاوت برایشان شده است. فقر موجب رویآوردن سرپرست خانواده به اعتیاد میشود که در اینجا در هر حال چه همسر در زندان باشد و چه در کنج خانه، زن بهعنوان سرپرست مسئولیت خانواده را برعهده میگیرد و در شرایط دیگر فقر موجب طلاق بهویژه در سنین پایینتر میشود که این رویداد زنان جوان سرپرستی را خلق میکند.
بنابراین نمیتوانیم واقعیتهای جامعه را کتمان کنیم، بلکه باید به جای گزارشدهی و بازی با آمارهای رسمی و غیررسمی به دنبال ایجاد اتفاقی جهت رسیدگی به وضع این قشر از جامعه باشیم. البته این پدیدهای جهانی است و امروزه ٦٠درصد زنان در جهان نانآور خانه هستند و ٥/٣٧درصد از خانوارهای جهان را زنان سرپرستی میکنند، اما آنچه مهم است روند تصاعدی رشد زنان سرپرست خانوار در ایران است، بهطوری که تعداد زنان سرپرست خانوار در سال ٨٠ به نسبت جمعیت ٥/٩درصد بود و این نسبت در سال ٩٠ به ١/١٢درصد رسید.
این درحالی است که در همان بازه زمانی در خانوارهای مرد سرپرست کاهش وجود داشته است.
طبق آمار بهزیستی طی ١٠سال گذشته هر ساله تعداد ٦٠٣٠٠نفر به جمعیت زنان سرپرست خانوار اضافه شده است. چنین شرایطی موجب شد در برنامه ششم توسعه و در مواد ١٠٢ و ٨٠ دولت مکلف به اقدام نسبت به موضوع زنان سرپرست خانوار شود، این درحالی است که هنوز طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در رفتوبرگشت جلسات معاونت زنان قرار دارد و خبری از عملیاتیشدن آن نیست، از سوی دیگر نمیتوان بنابر فقر مالی نهادهای حمایتی نسبت به حمایت کامل، شغلآفرینی و کنترل شرایط مطلوب برای این قشر انتظار بسیاری داشت.
در اینجاست که باید گفت اگر نتوانیم کنترل و حمایت درستی از زنان سرپرست خانوار داشته باشیم، نمیتوانیم مانع از ورود آنها به چرخه آسیبهای اجتماعی بشویم، بنابراین با پدیدههای دیگری روبهرو خواهیم شد.
این درحالی است که کاهش سن زنان سرپرست خانوار نیز خود مسألهای جدی است، چراکه آنها به دلیل عدم تحمل شرایط نامطلوب، زودتر از باقی به آسیبهای اجتماعی ورود میکنند تا بتوانند حداقل نیازهای زندگی زیر خط فقر خود را تامین کنند و شاید همین موجب شده این قشر بر روی لبه تیغ آسیب و توانمندی حرکت کنند.
جای تامل است که امروزه درحالی از آمار ١٦درصدی زنان جوان سرپرست خانوار صحبت میکنیم که موضوع زنان سرپرست خانوار بیش از ٣٥سال است مطرح و همواره به آن کمتوجهی شده است.
هرگاه برای حمایت از این قشر سخن به میان آمده، بار مالی آن بر دوش دولت یادآوری شده است، بهطوری که در بودجه ٩٧ با کاهش ٣٩درصدی بودجه مربوط به زنان سرپرست خانوار روبهرو میشویم. درحالیکه بودجه برخی نهادها با نام فرهنگی دوبرابر شده یا ثابت مانده، جای سوال است که چطور در نظام کلان برنامهریزی کشور مسأله آسیبهای اجتماعی مطرح میشود، ولی برای پرداختن به موضوعی که میتواند یکی از راههای پیشگیری باشد، حاضر به بودجهریزی و نظارت مستمر برای نظام برنامهریزی عملیاتی و نه شعاری نیستیم.
متاسفانه باید گفت رفتار دستگاههای متولی در مواجهه با زنان سرپرست خانوار که معمولا از دریچه فقر و آسیب بدان نگریستهاند، به جای آنکه این قشر را فرصتی برای خلاقیت و نوآوری بدانند موجب شده مسئولیت اجتماعی نسبت به آنها نیز از بین برود.
در گذشته اگر زن سرپرست خانواری در منطقه، محله یا روستایی وجود داشت، توسط اطرافیان مورد حمایت قرار میگرفت، ولی امروز مسئولیتهای اجتماعی توسط مردم، بستگان و حتی خانواده افراد به دلایل مختلف کمتر شده و نیاز به کمک سازمانهای حمایتی بیش از پیش احساس میشود.
شاید سادهترین اقدامی که دولت با کمک بخشهای خصوصی بتواند انجام دهد، مصوبهای باشد برای اولویت بکارگیری زنان جوان سرپرست خانوار در شرایط دستمزدی برابر با مردان تا ضمن انگیزهبخشی به توانمندسازی زنان به آموزش حین خدمت بپردازیم.
* فعال حوزه زنان و دبیر فراکسیون خانواده مجلس