اصرار زن صیغهای به ازدواج دائم با مرد انگیزهای بود که مرد جوان برای قتل او عنوان کرد و گفت که از کرده خود بسیار پشیمان است.
متهم که مرد جوانی است مدعی شد بعد از اینکه زن اصرار کرد به خانه او برود با هم درگیر شدند و این درگیری منجر به قتل شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، نماینده دادستان تهران در جایگاه قرار گرفت؛ او جزئیات پرونده را توضیح داد و گفت: متهم که فرهاد نام دارد یک سال قبل زن جوانی به نام ناهید را به قتل رسانده و جسدش را در بیابانی خلوت رها کرده است.
متهم بعد از اینکه زن جوان را به قتل رسانده، متواری شده و در تحقیقاتی که مأموران از ارتباط مرد جوان با ناهید انجام دادند به او رسیدند و متهم را دستگیر کردند. او در جلسات بازجویی قتل را توضیح داده و جزئیات را بیان کرده است. متهم انگیزهاش از قتل را بدهی چندین میلیون تومانی عنوان کرده که به زن جوان داشته است. در نهایت با توجه به همه مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم بر اساس اوراق پرونده درخواست صدور مجازات برای متهم را دارم.
در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور رأی قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت؛ او درباره اتهامی که وارد شده بود، گفت: من و ناهید مدتها بود که به صورت صیغهای با هم ازدواج کرده بودیم و رابطه خوبی با هم داشتیم؛ بعد از اینکه صیغه تمام شد، من میخواستم از این رابطه خارج شوم. من خودم همسر و فرزند داشتم و زندگی مشترکم را دوست داشتم، اما ناهید اصرار داشت که با من ازدواج دائم کند. او از من میخواست به صورت دائم عقدش کنم. چندین بار سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و من گفتم نمیتوانم چنین کاری بکنم، ضمن اینکه پدر و مادرش هم خبر نداشتند و من به او گفتم وقتی خانوادهات هم در جریان نیستند، ما نمیتوانیم با هم ازدواج کنیم. اصرار ناهید بسیار زیاد بود.
او به من میگفت: باید بچهدار شویم و بسیار اصرار داشت که از من بچه داشته باشد، اما من خودم دو بچه داشتم و نمیخواستم فرزند دیگری از زن دیگری داشته باشم. اصرارهای ناهید خیلی زیاد بود. به او گفتم باید از هم جدا شویم و دیگر نمیتوانم در این رابطه بمانم.
او به من مقداری پول داده بود و پول را میخواست. گفتم نمیتوانم حالا پول را به تو پس بدهم. قبول نمیکرد، میگفت: اگر میخواهی از من جدا شوی باید پول را پس بدهی. متهم ادامه داد: روز حادثه با هم قرار داشتیم. ناهید با من صحبت کرد و گفت: راهی جز ازدواج با من برایش نمانده است. میگفت: من را دوست دارد و عاشقم شده است.
گفتم نمیتوانیم ازدواج کنیم، قبول نکرد. گفت: خودکشی میکند. داد و فریاد میکرد، خواستم جلوی دهانش را بگیرم که صدایش بیرون نرود و مردم نشنوند، اما نتوانستم. او داد میزد. یک لحظه صدایش خاموش شد، فکر کردم از هوش رفته است، صندلی را خواباندم و به او تنفس مصنوعی دادم و سعی کردم کاری کنم به هوش بیاید، ولی به هوش نیامد. متهم ادامه داد: از محلی که بودیم دور شدیم. من ناهید را در اطراف شهرک اندیشه از ماشین بیرون انداختم، از پایش گرفتم و روی زمین کشیدم و او افتاد.
آنقدر حالم بد بود که نمیتوانستم کاری بکنم. ماشین را گوشهای رها کردم و ساعتها در خیابان بیهدف راه میرفتم. بعد به خانه رفتم و چندساعتی خوابیدم. باورم نمیشد ناهید مرده است. متهم درباره آثار جراحتی که روی بدن مقتول بود، گفت: من به او صدمهای نزدم، فقط سعی کردم جلوی دهانش را بگیرم که فریاد نزند. نمیخواستم او را بکشم. اگر آثار صدمهای روی بدن او وجود دارد، به خاطر این است که میخواستم تنفس مصنوعی بدهم و او را به هوش بیاورم، شاید صدمات آن موقع وارد شده است و من صدمهای به او نزدم. البته در همان زمان صدای شکستهشدن استخوان گردنش را شنیدم، ولی باورم نمیشد او بمیرد. بعد از اینکه او را از ماشین پیاده کردم هم سعی کردم با پاشیدن آب روی صورتش او را به هوش بیاورم، هنوز باورم نمیشد مرده است، ولی واقعیت داشت؛ او جانش را از دست داده بود.
متهم درباره اینکه آیا میتوان گفت: انگیزهاش از قتل این بوده که پول را پس ندهد، سری تکان داد و ابتدا سکوت کرد، اما بعد از چند دقیقه گفت: نمیدانم چه بگویم؛ فقط درخواست دارم حرفم را قبول کنید؛ من هیچ قصدی برای کشتن ناهید نداشتم. ما با هم رابطه خوبی داشتیم؛ ناهید آنقدر عاشق من بود که میخواست از من بچهدار شود، اما من خودم زن و زندگی داشتم و نمیتوانستم چنین چیزی را قبول کنم. از مرگ او بسیار ناراحت هستم. چون ناهید من را خیلی دوست داشت؛ او روز حادثه چمدانش را بسته و همه لباسها و وسایلش را آورده بود تا با من به خانه مشترک برویم و با هم زندگی کنیم که این حادثه اتفاق افتاد.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.