موسیقی الکترونیک، ازآنجهت که دسترسی به ابزار تولید آن آسان است و مدل فراگیری آن با فراگیری سازهای آکوستیک کاملاً متفاوت است، همهگیرتر به نظر میآید. پدیدهی تازهای نیست و پیشازاین هم شاهد بودیم که گاه کاربری یک پدیده یا علم با پدیدآورندگی آن، یکی تلقی میشود. درواقع موضوع موردبحث، تفاوت میان مهارت است و هنر؛ مهارت در تولید از دیدگاه یک آرتیست و تبلور آن در هنرش باید جدا باشد و این مرز باریک است که بیشتر اوقات نادیده گرفته میشود. تفاوتی ظریفی میان مهارت و هنر که ماهیت یک کاربر را از یک آرتیست مشخص میکند.
اما «هشتگ تهران»، چیزی جدای از یک کنش کاربرانه است. این آلبوم تأثیر صدای محیط بر پدیدآورندگان آن است. صدایی که بخش مهمی از زیست جامعه بزرگ شهری را به همراه دارد. صداهایی که با فضای موسیقایی ذهن پدیدآورندگان اثر پیوند خورده و حاصلش آلبومی شده که از هر لحاظ باکیفیت و قابلارائه بهعنوان یک اثر موسیقی الکترونیک از جغرافیای تهران است. پیشازاین هم تجربهی این موسیقی را در ایران داشتهایم اما «هشتگ تهران» شاید حالت قوامیافتهتری بهحساب میآید.
همچنین بخوانید:
«یادهای پراکنده»: سازِ صبا
این آلبوم با هشت قطعه و سه قطعهی وصل (که ساختاری افکتیو دارد و حلقهی اتصال بین قطعات بهحساب میآید) و با طراحی گرافیک چشمنواز و البته مرتبط با موضوع اثر، عرضه شده است. موضوع آلبوم کاملاً امروزی و اجتماعی است و دقیقاً به حال و احوال امروز اختصاص دارد و چنانچه بخواهیم حالوهوای این روزها را در سالهای آینده جستجو کنیم، میشود از لابهلای این قطعات آن را یافت.آلبوم با قطعه #تهران آغاز میشود. شیوه نامگذاری قطعات نیز خلاقانه است که نه در تنها شکل که در محتوا نیز ویژگیهای پدیدهی “هشتگ” را میتوان بهخوبی دید. “هشتگ” که البته قدمت آن به سالهای ایجاد زبانهای سطح بالا در برنامهنویسی باز میگردد. پس از همهگیر شدن کامپیوتر و استفادههای چندمنظوره از آن، متخصصان به فکر ایجاد زبانهای برنامهنویسی سطح بالا افتادند که این زبانها در فاصله بین زبان ماشین که از کدهای باینری استفاده میکرد و زبان قابلفهم برای انسان قرار گرفت. در این زبانها بود که دستورات و توابع برنامهنویسی ایجاد شد و گاه برای پرهیز از ایجاد نویسههای طولانی از نشانها استفاده شد. یکی از نشانها، علامت # (هشتگ) بود و بهعنوان یک برچسب برای اسامی خاص مورداستفاده قرار میگرفت و همین مشخصه، پس از گسترش شبکههای اجتماعی و برای واکنش درباره یک موضوع به شکل گسترده، هشتگ را تبدیل به یک نشان بینالمللی نمود.
امروز دیگر همه هشتگ را بهخوبی میشناسند و برای دیدن و شنیدن یافتهها برای یک موضوع خاص از جستجوی هشتگِ آن استفاده میکنند. گاه این جستجو ما را مستقیماً به موضوع موردبحث وصل میکند و گاه یافتههای دیگری از حواشی بحث را برایمان پیدا میکند. درواقع هشتگ هر آن چیزی که حول محور یک بحث باشد را نمایان میکند و این دقیقاً همان اتفاقی است که بهدرستی در نامگذاری قطعات این آلبوم افتاده است.
در قطعهی #تهران با فضایی رونده اما پراکنده روبهرو هستیم. صداهایی عجیب که درعینحال یک ملودی را برایمان ساخته و هویتش نامشخص است؛ شبیه به همان بیهویتی تهران با معماری گوناگون و بیهویتش، با جمعیت هفتادودو ملتش و با فرهنگ گستردهای که حتی بیفرهنگی هم بخشی از فرهنگش شده است؛ اما قطعهی دوم یا #پلید با خوانش بهمن چکاد؛ به شکل کاملاً عریان بهنوعی نگاه اشاره دارد. مانیفست افرادی که شاید هیچگاه بهعنوان یک بیانه از آنها نشنویم اما ساختار ذهنی عدهای را نشان میدهد که تعدادشان کم نیست و الزاماً در یک حوزهی خاص فعالیت نمیکنند. حکایتی از ابنالوقتهاست که طبیعتاً در جامعه شهری تهران بهواسطهی انبوه جمعیتش، این طرز فکر بهشدت رایج است و بیان بیپروای کلام این قطعه بازتاب آن تصویری است که در تهران میبینیم و صاحبان اثر با انتخاب واژهی پلید شاید بهنوعی موضع خود را نسبت به این شکل رفتاری مشخص نمودهاند.
ازآنجاکه بههرحال این اثر فارسی است و این شکل موسیقی به لحاظ وزن و ریتم و تلفیق کلام و موسیقی، هر هنرمندی را دچار یک چالش میکند، به نظر میآید که این چالش گریبان محمدرضا اصغری و مازیار خواجیان را نیز گرفته است چراکه در بعضی از قطعات، نظیر قطعهی #آروم، این چالش را بهخوبی مشاهده میکنیم.
#تگرگ با یک مقدمه و مونولوگ غمگین و کاملاً سطحی (غیر عمیق) از یک موضوع روزمره که البته موضوع آن احتمالاً تعمدی به این سمت رفته است، آغاز میشود و در ادامه به قطعهای پاپ میرسد که ساده و خوشساخت است احتمالاً میتواند عامهپسند باشد. وقتی میگوییم عامهپسند منظور یک صفت ضد ارزش نیست و اتفاقاً میتوان از بررسی قطعات عامهپسند یک جامعه از سطح سلیقهی موسیقایی آن معدل گرفت به همین دلیل است که برای موزیسینهای حرفهای که کارهایی با عیار بالا دارند، توفیق بهحساب میآید اگر یک اثر همهفهم و عامهپسند تولید کنند.
قطعهی
#آواز با مشارکت
آذرخش فراهانی بهعنوان همخوان و با رنگ و بوی شرقیتر آن نسبت به دیگر قطعات آلبوم، شاید یکی از شنیدنیترین قطعات آلبوم را رقم زده باشد. یکی از مهمترین مشخصههای مهم این گروه، سلیقهی بهشدت خوب آنها در رنگ و صدادهی ساختههایشان است و
#آواز شاید بهترین مثال برای این سلیقه باشد. قطعات دیگر این آلبوم نیز خارج ازآنچه تا بدین جای متن عنوان شده است، نیستند گرچه موضوع کلام در برخی از این قطعات همچنان قابل انتقاد است و شاید برای رسیدن به یک همگونی کلام و موسیقی نیاز به تجربهی بیشتر باشد اما تا به همینجا هم
#تهران جایگاه مهمی در این نوع موسیقی دارد و چیزی بیشتر از یک آلبوم پاپ الکترونیک (چیزی که در دستهبندی سایت بیپتیونز عنوان شده) است مایههای
آر اند بی در آن بهخوبی مشهود است؛ اما درنهایت به بحث ایده تا اجرا میرسیم که همواره در مرحلهی اجرا دچار ضعف میشویم اما
#تهران در اجرا، شاید همپای ایده حرکت کرده است. آلبوم به لحاظ صدادهی قابلتوجه است، بهخوبی میکس و مستر شده و هر چه ابزار شنیداری مخاطب، حرفهایتر باشد، بیشتر به ارزشهای آن واقف میشود. گرافیک آلبوم نیز کاملاً بازتابدهندهی جنس این نوع موسیقی است و بهطور کل میشود گفت که
#تهران، آلبومی است که از همهی جهات قابلتأمل و اعتناست و تکرار این سطح از کیفیت میتواند فضای فعلی موسیقی ایران (در سطح عمومی) را تغییر دهد.
Post Views:
1