درباره همایون شجریان: عندلیبان را چه پیش آمد، هزاران را چه شد ـ قسمت اول
… کنسرتها برگزار میشود و آلبومهای «قیژک کولی» و «خورشید آرزو» منتشر میشود. حالا دیگر همایون آن فوتبالیست جوان تکنیکی نیست، او به بازیکنی بدل شده که میتواند جریان بازی را مدیریت کند. هنگامیکه با بمِ صدای خود میخواند: “ای صبا، گر بگذری بر زلف مشک افشان او…” متوجه پختگی دلپذیری در صدای او میشوی که مسجل میکند همایون شجریان، نام خوانندهای مستقل است که بهتنهایی و جدای ارثی که از پدر دارد با داراییهای خودش آواز میخواند و عالی میخواند. همایون موفق میشود تا در کنار دستان، بهاندازه و گاهی بیش از آنها در این کار شنیده شود. تصنیف وطن با شعری زیبا از سیاوش کسرایی به یکی از ماندگارترین تصنیفهای ملی-میهنی بدل میشود و تصنیف مرغ سحر بهعنوان قطعه بیز کنسرت با تنظیم جذابی اجرا میشود.
مجموعهای از اتفاقات دستبهدست هم میدهند تا بار مستقل شدن همایون تنها بر روی دوش خودش نباشد. دعوت از او برای همکاری با محمدرضا درویشی در پروژه «عبدالقادر مراغهای» اتفاقی است که همایون را در معرض چالش سختتری قرار میدهد. آنچه همایون باید اجرا کند دیگر ارتباطی به موروثیاش ندارد و این بار همایون گام در راهی میگذارد که یک آزمونوخطای جدی است. او همچنان جسور است و میل عجیبی به تجربه کردن دارد.
همایون آنقدر باهوش است که بداند این پروژه در انتها میتواند تنها مخاطبان خاص را بهسوی خود جذب کند اما سابقه این همکاری را در کارنامه خود با دلوجان میخواهد و تمام توانش را برای این کار میگذارد. او در ویژهنامه نوروز 1388 مجله فیلم و در یک گفتگوی سینمایی عنوان میکند که برای خواندن تصنیفهای فیلم شهرآشوب تمامی کارهای جاری را معلق نگهداشته و حدود یک ماه به هیچ کاری جز کارهای عبدالقادر گوش نداده است؛ اما همایون در این دوره کاری بار دیگر متفاوت از پدر عمل میکند. پیوند آواز همایون با سینما شکل میگیرد و او برای دو فیلم
«شهرآشوب» و
«آتش سبز» آواز میخواند. همایون در
«شهرآشوب» قبول میکند تا یکی از بازیگران فیلم روی آوازش لبخوانی کند تا در یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات موسیقی فیلم در جهت عکس پدر عمل کرده باشد. زمانی که
استاد شجریان برای فیلم
«دلشدگان» آواز خواندند با لبخوانی بازیگر بر روی آوازشان مخالفت کردند. البته واضح است که این مخالفت ریشه در آنچه پیش از انقلاب و در فیلمفارسیهای آن زمان اتفاق میافتاده، دارد اما
«دلشدگان» فیلمی درباره موسیقی بود و آهنگسازی آن بینظیر.
بااینحال استاد شجریان روی موضع خود ایستادند و این اتفاق نیافتاد اما همایون در توضیح کارش به مجله فیلم (ویژهنامه نوروز 1388) می گوید:
“گرچه بیشتر موسیقی بیکلام بهعنوان موسیقی فیلم غالب است؛ اما موسیقی با کلام هم میتواند جایگاه خوبی در سینما داشته باشد و به تیتراژ محدود نشود؛ اما باید این مسئله با صحنههای فیلم هماهنگی داشته باشد. نکتهای که برای من در زمان خواندن این دو موسیقی فیلم مهم بود، یکی همین مسئله بود که قرار است آوازم روی چه صحنههایی گذاشته شود و چه طور لب زده شود و از سویی دیگر من روی چهرهی فردی که قرار بود آواز من را لب بزند هم حساس بودم. برایم مهم بود که چه موجی از او ساطع میشود. خوشبختانه در شهرآشوب هم این اتفاق بهخوبی افتاد و چهرهی فردی که بهجای یوسف اندکانی بازی کرد میتوانست با صدای من همخوانی داشته باشد. در آنجا من موافق این قضیه بودم؛ چون بههرحال یوسف اندکانی خواننده است و باید در صحنههای مختلف فیلم و سریال بخواند. این است که اگر موسیقی فیلم در این بخشها با کلام است، به فراخور صحنههاست؛ اما در غیر این صورت خیلی به نظر من موسیقی با کلام برای فیلم جذاب نیست…”
سال 1388 است و البته که کشوقوسهای خاص خودش را دارد. همایون بار دیگر با پدر همکاری میکند. مدتها قبل استاد
فرهنگ شریف از همکاری با شجریان خبر میدهد اما اتفاقات طور دیگری رقم میخورد.
آلبوم «آه باران» که بازخوانی تصانیف قدیمی، سازوآواز و یک قطعه به آهنگسازی استاد شجریان است منتشر میشود؛ آلبوم را مزدا انصاری تنظیم نموده و استاد فرهنگ شریف یک قطعه سازوآواز و یک چهارمضراب دارد که در آن صدای تنبک همایون برای آخرین بار تا به امروز شنیده میشود. چهارمضرابی که بار دیگر ظرافتهای نوازندگی همایون را نشان میدهد و آخرین باری است که همایون در آلبوم پدرش نقش ایفا میکند.
در همین سال و بعد از شش سال ترکیب همایون شجریان و
علی قمصری آلبوم تازهای را عرضه میکنند که همچنان جذاب است؛ پختگی را میشود در ملودیهای علی قمصری بهخوبی مشاهده کرد و همایون که آواز بینظیری بر کار قمصری میخواند این آلبوم به یکی از بهترین آلبومهای همایون تبدیل میکند. در
«آب، نان، آواز» شاهد یک قطعه دشتی ریتمیک هستیم که همایون روی آن آواز میخواند؛ این قطعه بهتنهایی میتواند تمام توانایی همایون در آواز را به رخ بکشد و چهارمضراب پسازآن گوش را آماده شنیدن یکی از عاشقانهترین تصنیفهای خواندهشده توسط همایون کند.
سال 1388 اما برای همایون یک اتفاق دیگر را به همراه دارد و او توسط
بهروز غریب پور برای اپرای مولوی، دعوت به همکاری میشود. اکنون همایون آماده میشود تا یکی دیگر از کارهای متفاوتش را رغم بزند. خواندن اپرای مولوی نه از جهت اینکه همایون نخستین تجربهاش انجام میدهد که به دلیل خواندن در کنار خوانندهای دیگر را حائز اهمیت است. اینکه همایون میپذیرد صدایش در کنار دیگر صداها شنیده شود و اینکه او نقش اول این نمایش نباشد نشان از دید حرفهای او نسبت به کارش دارد. کار در بهمن 88 اجرا میشود و بهسرعت در فضای اینترنت دستبهدست میگردد تا از کل قطعات این اپرا تنها سه قطعه
«دیدار 1 و 2 و 3» شنیده شود؛ همان قطعاتی که گفتگوی شمس و مولانا یا به عبارت بهتر گفتگوی شجریان و
معتمدی است.
در میانه سال 88 اتفاق تلخ دیگری میافتد و جامعه موسیقی را برای همیشه داغدار میکند.
پرویز مشکاتیان نابهنگام پر میکشد و طرفداران شجریان برای همیشه در حسرت همکاری مجدد این دو اعجوبه موسیقی سنتی میمانند. همایون در مراسم تشییع پیکر مشکاتیان، تصنیف قاصدک را با بغض میخواند.
پس از تجربههای نو و سنتشکنیهایی که همایون از همه آنها سربلند بیرون آمده، بازخوانی تصانیف قدیمی چندان جلبتوجه نمیکند خصوصاً که آن دسته از مخاطبان که سالهاست منتظر نسخه باکیفیت تیتراژ «رسم عاشقی» هستند با تنظیم تازهای از این تصنیف مواجه میشوند که نهتنها ارتباطی با اجرای قبلی ندارد که اساساً ارتباطی با حالوهوای خود تصنیف هم ندارد. تصنیف «آتش جاودان» کلامی حزنانگیز دارد و مزدا انصاری آن را در فضای شادِ شش هشت تنظیم میکند و یکی از ضعیفترین کارهای همایون شکل گیرد و آلبوم «شب جدایی» تبدیل به ضعیفترین آلبوم همایون میشود اما او دوباره به یک پروژه جدید دعوت میشود تا این بار شاهنامهخوانی کند.
سال 1389 پروژه سیمرغ در ورزشگاه انقلاب اجرا و ضبط میشود تا پس از همکاری در پروژه عبدالقادر، شجریانِ پسر تجربه جدیدی را در کارنامه خود ثبت کند. در همین سال علی قمصری کنسرتی با حضور وی برگزار میکند و برگزاری این کنسرت، واکنش
محمدرضا شجریان را به همراه دارد. شجریان در یادداشتی که در سایت رسمی خود منتشر میکند تمامی اعضای ارکستر علی قمصری موردستایش قرار میدهد و همایون را “فرزند خلف نغمه و آواز” میخواند. سال 1390 پروژه بزرگ عبدالقادر بالاخره منتشر میشود و همایون مجدداً به دنبال یک فرمول نهچندان قدیمیِ موفق میرود و آلبوم
«بی من مرو» را با گروه
دستان منتشر میکند اما آهنگسازی بسیار معمولی و متوسط
سعید فرج پوری، نمیتواند موفقیت تجربه قبلی را تکرار کند و همایون سال 1390 تنها با یک پروژه از پیش کار شده و یک سه نوازی با
شهرام میرجلالی به پایان میبرد.
از این مقطع به بعد است تغییر رویه این خواننده را شاهد هستیم. رفقای همایون از هنرپیشهها و سوپراستارها هستند او به تئاتر و سینما و کنسرت میرود و آداب سلبریتی بودن را بهجا میآورد؛ اما همچنان متواضع است، عالی آواز میخواند و باهوش عمل میکند. در همین سال است که
گروه همنوازان حصار به سرپرستی علی قمصری و با خوانندگی همایون کنسرتی در تالار وحدت برگزار میکند که بازهم با استقبال مواجه میشود. کمکم احساس میشود که همایون پس از تجربههای متفاوت حالا به یک ثبات رسیده و موسیقی علی قمصری را به خود نزدیک میبیند اما در جواب خبرنگار روزنامه اعتماد مبنی بر تشکیل زوج هنری شجریان-قمصری، جوابی بسیار معمولی و مبهم میدهد و صرفاً برای قمصری آینده روشنی میبیند. (روزنامهی «اعتماد»، ضمیمهی تماشاخانه، شماره 2302، پنجشنبه 12 آبان 90) همایون شجریان بیم تکراری شدن دارد و ناگزیر است دوباره رویه را تغییر دهد.
سال 1391، با انتشار پروژه سیمرغ به پایان میرسد و در سال بعد دل آواز آلبوم
«چه آتشها» را که برگرفته از اجرای همنوازان حصار در تالار وحدت است را منتشر میکند اما به فاصله چند ماه برای اولین بار ناشری غیر از دل آواز یک آلبوم جدید از همایون شجریان را منتشر میکند.
سابقه همکاری
تهمورث پورناظری و همایون شجریان به سالها پیشازاین برمیگردد. تهمورث پورناظری که سابقه نوازندگی در آلبومهای پدرش را دارد، متخصص پاپیولار کردن موسیقی سنتی است. در تمام دورانی که همایون به همراه پدر مشغول کار موسیقی بوده است، تهمورث نیز به همراه پدرش آلبومهای متعددی را روانه بازار میکند و البته بهموازات آن گاهی هم بهصورت انفرادی؛ یکی از این آلبومها،
«شهر قصه» با صدای
حسین بختیاری است و انتشارات دارینوش آن را منتشر کرده است و شاید جزو اولین کارهای بهاصطلاح تینیجری موسیقی باشد اما همکاری تهمورث و همایون مربوط به آلبوم دیگری است با نام
«مستان سلامت میکنند» و در توضیحات کاور آلبوم عنوان شده که همایون شجریان ساز
«دو طبله» را مینوازد…
Post Views:
45