به گزارش "ورزش سه"، بازی خوب حمید در خط دفاعی چوکای تالش او را مورد توجه تیم سپاهان قرار داده بود اما ترجیح داد هم چنان در ترکیب تیم های گیلانی بازی کند و در کنار خانواده باشد در حالی که اگر به سپاهان می رفت شاید آن اتفاق تلخ برای او رخ نمی داد.
حمید در 13 بهمن سال 1379 در بازگشت از تمرین چوکا به خانه دچار سانحه رانندگی شد و این حادثه تلخ باعث ضایعه نخاعی او شد و اکنون 19 سال است که او به جای دویدن در مستطیل سبز در اتاق روی صندلی می نشیند.
با وجود همه روزها، ماهها و سال های سختی که حمید پشت سر گذاشته نه گله ای در سر دارد و نه کینه ای در دل. طبیعتا این اتفاق اگر در فوتبال حرفه ای برای او رخ می داد دست کم دغدغه درمان و گذران زندگی نداشت چرا که در فوتبال حرفه ای بازیکن به معنی واقعی بیمه است. در فوتبال ایران با وجود اینکه بازیکن قراردادهای چند صد میلیونی می بندد بیمه نیست و اگر حادثه تلخی برای او رخ دهد درامد او برای همیشه قطع می شود و باشگاه ها هم کمتر به بازیکن مصدوم توجه می کنند.
دل حمید رضا غفاری امروز دریایی تر از همیشه است. او می گوید: گله ای از خداوند ندارم. راضی ام به رضای او. تقدیر من این گونه رقم خورده و حتما این به سود من است. تشکر می کنم از پدر و مادرم و همسرم که در همه این سال ها کنارم بودند و البته برخی از دوستانم که فراموش نکرده اند. به یقین تنها کاری که از دست من برای این ها بر می آید دعا برای آنهاست.
بزرگ ترین کاری که در همه این سال ها برای حمید شده در دوران ریاست محمد دادکان بوده. او به استخدام فدراسیون فوتبال در آمده است و حقوق می گیرد. حقوقی که البته در ماه های اخیر نزدیک بود قطع شود اما با پیگیری های صورت گرفته از سوی محمد مایلی کهن و نیک بین یکی از معاونان وزیر ورزش و جوانان دوباره برقرار شد.
با وجود همه کم توجهی ها به حمید هنوز چهره هایی هستند که باعث دلگرمی بازیکن سابق تیم چوکای تالش می شوند. همان طور که به نامش اشاره شد یکی از این آدم های خوب محمد مایلی کهن است و البته نادر فریاد شیران که هم به صورت تلفنی از احوال حمید باخبر می شوند و هم حضوری. یکی دیگر از این آدم ها فرهاد کاظمی است. حمید رضا غفاری در استقلال شهرداری رشت چهار ماه کمکی برای فرهاد کاظمی بازی کرد و همین فرصت کم باعث شد تا فرهاد کاظمی در همه این سال ها از حال شاگرد خود باخبر شود.
حمید از مصاحبت با فرهاد کاظمی خیلی خوشحال می شود. می گوید: او وقتی به اینجا می آید پر از انرژی معرفت و توان است و در یک کلام اینطور بگویم آدمی است که حال آدم ها را خوب می کند. پدر حمید به خاطره از فرهاد کاظمی اشاره می کند. او می گوید سرمربی تیم بادران خطاب به همسرم (مادر حمید) گفته هر موقع خواستی به کربلا بروی مدیون من هستی اگر به من نگویی تا من تو را راهی کنم. چون تو یک مادر نمونه هستی که در همه این سال ها به خوبی از حمید مراقبت کردی بدون اینکه ذره ای اعتراضی به این وضعیت داشته باشی.
بله از خوشبختی حمید این است که به موازات عدم حمایت از سوی باشگاه سابقش و هم چنین ساختار فوتبال کشور و مدیران ورزشی شهرستان و استان پدر و مادری دارد که همانند شمع به دور پروانه هستند. و البته یک همسر خوب که با وجود گذشت تنها چند ماه از ازدواج و در حالی که فرزندی نداشتند به پای زندگی ایستاد و امروز در کنار حمید به زندگی ادامه می دهد تا وفاداری را معرفی کند.
صادق درودگر، سید جلال حسینی و چند تای دیگر هر از گاهی به حمید سر می زنند. من هم هر ازگاهی که مسیرم به گیلان می افتد به دیدار حمید می روم. نه به نیت ترحم و نه با این نگاه که امید و روحیه بدهم برای اینکه خود روحیه بگیرم و حالم خوب شود و برای اولین بار طی این 19 سال یک عکس با افتخار با حمید گرفتم تا بگویم دورود به دل وسیع تو که خویشتن دار و شکر گزار است در حالی که ما با تن سالم و گذر از همه جا و این همه تکاپو ذره ای به اندازه تو قدرشناس نیستیم و مدام گله می کنیم. آفرین به تو پسر که از بی مهری ها حرفی نمی زنی و همیشه قدردان کسانی هستی که به تو خوبی می کنند. آفرین به مناعت طبع تو، آفرین به صبر و تحمل تو و آفرین به تو که روحیه می دهی. و من باز هم می آیم تا از تو روحیه بگیرم.
علی بنی شیخ الاسلامی