ماهان شبکه ایرانیان

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از منظر امام حسن عسکری علیه السّلام

از مسلمات دین اسلام، ظهور منجی آخرالزمان است که بشارت به آن توسط اولیای الهی در متون و نصوص دینی، امری انکارناپذیر است و ائمه(ع) هر کدام بر اساس اقتضائات زمان خود، نه تنها به این مسئله پرداخته اند؛ بلکه برای زمینه ‎سازی و آماده ساختن جامعه برای پذیرش این امر مهم، اقداماتی انجام داده اند.

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از منظر امام حسن عسکری علیه السّلام

معرفی و آماده سازی جامعه برای دوران غیبت

مقدمه

از مسلمات دین اسلام، ظهور منجی آخرالزمان است که بشارت به آن توسط اولیای الهی در متون و نصوص دینی، امری انکارناپذیر است و ائمه(ع) هر کدام بر اساس اقتضائات زمان خود، نه تنها به این مسئله پرداخته اند؛ بلکه برای زمینه ‎سازی و آماده ساختن جامعه برای پذیرش این امر مهم، اقداماتی انجام داده اند.

بدیهی است که هرچه زمان به آغاز غیب حضرت ولیّ عصر (ع) نزدیک تر شده، این وظیفه خطیرتر و ضرورت آن بیش تر می شود و از طرفی چون غایب شدن امام و رهبر جامعه یک امر غیرطبیعی است و باور و تحمل آن برای اکثر مردم مشکل شده، این زمینه سازی و مقدمه چینی ضرورت بیش تری پیدا می کند.

در این میان، دوران امامت حضرت عسکری(ع) به دلیل مقارنت با آغاز دوران غیبت و سپری شدن دوران حضور مستقیم امام در بین مردم، به طور ویژه، حساس می گردد. بنابراین، مطمئناً امام حسن عسکری(ع) برای آماده سازی جامعه برنامه ای گسترده، ساماندهی و اجرا کرده اند که در این پژوهش سعی شده بعضی از این اقدامات حضرت بیان شود و در اختیار مبلغین گرامی قرار گیرد.

زمینه ‎سازی و آماده ساختن جامعه برای پذیرش عصر غیبت و اقدامات امام حسن عسکری(ع) به شکل زیر است:

- معرفی حضرت مهدی(ع)؛

- تبیین مسئلۀ غیبت امام زمان(ع)؛

- تقویت سازمان وکالت؛

- نصب کلی عالمان عادل به عنوان مرجع؛

- ایجاد رغبت به حکومت مهدوی؛

- زمینه سازی قیام جهانی آن حضرت به شیوۀ امام سجاد(ع).

الف) معرفی حضرت مهدی(ع)

یکی از حساس ترین و مهم ترین اقدامات حضرت، معرفی فرزندشان به جامعۀ شیعه بود. حساسیت این مسئله بدین جهت است که از طرفی دشمنان امام زمان(ع) در صدد پیدا کردن و به شهادت رساندن آن حضرت بودند؛ چون طبق روایات متعددی می دانستند که فرزندی از خاندان اهل بیت(ع) به دنیا خواهد آمد که منجی عالم و درهم کوبندۀ ستمگران خواهد بود و همچون پدران خود با دستگاه ظالم بیعت نخواهد کرد.

بنابراین، اقدامات متعددی برای جلوگیری از تولد آن حضرت انجام دادند و حتی نقشۀ قتل امام حسن عسکری(ع) را کشیدند؛[1] چنانچه در روایات، تولد امام زمان(ع) به ولادت حضرت موسی(ع) تشبیه شده است.[2]

صد هزاران طفل سر بریده گشت

تا کلیم الله صاحب دیده گشت

از طرف دیگر باید شیعیان، امام زمان و حجت عصر خود را بشناسند و از تحیّر و جهل در آیند؛ چراکه معرفت امام هر زمانی برای مردم آن عصر از واجبات بسیار مهم است و بدون شناخت امام، مرگ انسان، بسان مرگ جاهلیت خواهد بود. امام عسکری(ع) این وظیفۀ مهم را به خوبی انجام دادند و در موارد متعددی حضرت مهدی(ع) را به شیعیان خاص خود معرفی کردند که گاهی این معرفی در این حد بود که تنها تولد فرزندشان را خبر می دادند و می فرمودند که همین فرزندم حجت خدا بعد از من خواهد بود.[3] گاهی نیز فرزند بزرگوارشان را به یاران خاص خود نشان می دادند که به ذکر دو نمونه بسنده می کنیم:

1- معاویة بن حکیم می گوید: من و محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری در منزل ابومحمد حسن بن علی(ع) بودیم که پسرش را با حضور چهل نفر به ما نشان دادند و فرمودند: «هَذَا إِمامُکُمْ منْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ أَطِیعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فِی أَدْیَانِکُمْ فَتَهْلِکُوا أَمَا إِنکُمْ لَا ترَوْنَهُ بعْدَ یَوْمِکُمْ هَذَا؛ این امام شما بعد از من و خلیفۀ من بر شما است. او را اطاعت کنید و بعد از من در دین خود اختلاف نکنید که هلاک می شوید؛ آگاه باشید که بعد از امروز او را نخواهید دید!»

معاویة بن حکیم می گوید: ما از حضورشان بیرون آمدیم، چند روزی نگذشت که ابومحمد(ع) درگذشتند.[4]

2- «احمد بن اسحاق که اهل قم و محرم راز امام عسکری(ع) بود، می گوید: بر امام عسکری(ع) وارد شدم و می خواستم از جانشین پس از ایشان پرسش کنم. آغاز سخن کردند و فرمودند: «ای احمد! خدای تعالی از زمان آدم(ع) زمین را خالی از حجت نگذاشته و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت. به واسطۀ اوست که بلا را از اهل زمین دفع می کند و به خاطر اوست که باران می فرستد و برکات زمین را بیرون می آورد.» از او پرسیدم: ای فرزند رسول خدا(ص)! امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاستند و داخل خانه شدند و سپس برگشتند، در حالی که بر شانۀ ایشان کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید، پس فرمودند: «ای احمد بن اسحاق! این فرزندم همنام و هم کنیۀ رسول خدا(ص) است. کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد....» سپس به حضرت عرض کردم: یا مَوْلَای فهَلْ منْ عَلَامَةٍ یطْمَئِنُّ إِلَیهَا قَلْبِی فنَطَقَ الْغلَامُ(ع) بلِسَانٍ عَرَبِی فَصِیحٍ فقَالَ أَنا بَقِیةُ اللَّهِ فِی أَرْضهِ وَ الْمنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ، فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَین؛ ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ پس آن کودک به زبان عربی فصیح چنین سخن گفت: من در زمین بقیةالله و منتقم دشمنان اوهستم؛ پس از مشاهدۀ عین، دنبال اثری نگرد.»[5]

گاهی نیز به این صورت بوده که برای فرندشان عقیقه می کردند و برای بعضی از دوستان و اصحاب خود می فرستادند و به صورت شفاهی یا کتبی یادآوری می کردند که این عقیقۀ فرزندم می باشد.[6] و گاهی با نامه نگاری[7] و یا با ارجاع اصحاب به فرزندشان برای پاسخگویی به سؤالات: مثل ارجاع دادن «سعد بن عبدالله» در مورد تفسیر «کهیعص»، هم ایشان را معرفی می کردند و هم جایگاه آن حضرت را به عنوان حجت الهی گوشزد می فرمودند.[8]

ب) تبیین مسئلۀ غیبت امام زمان(ع)

یکی دیگر از راه های زمینه سازی امر ظهور توسط امام عسکری(ع)، مطرح کردن بحث غیبت فرزندشان بود؛ زیرا تا غیبتی نباشد، ظهور و انتظار برای آن معنا ندارد. تبیین بحث غیبت در کلام آن حضرت به شیوه های گوناگون صورت پذیرفته که به بعضی اشاره می کنیم:

1- نقل صریح وقوع غیبت حضرت مهدی(ع)

یکی از اقدامات امام عسکری(ع) طرح مسئلۀ غیبت بود که در موارد متعددی از این امر خبر داده، شیعیان را برای امر غیبت و انتظار برای ظهور حضرت آماده می کردند. به عنوان نمونه:

1- موسی بن جعفر بن وهب بغدادی گوید: از امام حسن عسکری(ع) شنیدم می فرمودند: «کَاَنِّی بِکُمْ وَ قَدِ اخْتَلَفْتُمْ بَعْدِی فِی الْخَلَفِ مِنِّی اَمَا اِنَّ الْمُقِرَّ بِالْاَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ- الْمُنْکِرَ لِوَلَدِی کمَنْ اَقرَّ بِجَمِیعِ اَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ ثمَّ اَنکَرَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ- وَ الْمُنْکِرُ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) کَمَنْ اَنْکَرَ جَمِیعَ اَنْبِیَاءِ اللَّهِ لِاَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا کَطَاعَةِ اَوَّلِنَا وَ الْمُنْکِرَ لِآخِرِنَا کَالْمُنْکِرِ لِاَوَّلِنَا اَمَا اِنَّ لِوَلَدِی غیْبَةً یرْتَابُ فِیهَا النَّاسُ اِلَّا مَنْ عصَمَهُ اللَّهُ عزَّوَجَل؛ گویا می بینم شما بعد از من دربارۀ جانشینم اختلاف دارید!؟ آگاه باشید که هر کسی به امامان بعد از پیغمبر- اعتراف کند و منکر امامت فرزندم شود، چون کسی باشد که به تمام پیغمبران و رسل خدا اعتراف کرده و منکر نبوت رسول خدا- گردد؛ و منکر رسول خدا- مانند منکر تمام پیغمبران خداست؛ زیرا طاعت آخر ما چون طاعت اول ما لازم است. آگاه باشید که برای فرزندم غیبتی است که همۀ مردم در آن به شک افتند، مگر آن کسی که خدایش نگهدارد.»[9]؛

2- «ابو علی بن همّام گوید: از محمّد بن عثمان عمری) شنیدم که می گفت: از پدرم شنیدم که می گفت: من نزد امام عسکری(ع) بودم که از آن حضرت از خبری که از پدران بزرگوارش روایت شده است، پرسش کردند که: «أَن الْأَرْض لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ میتَةً جاهِلِیةً فَقَالَ إِنَّ هَذَا حَقٌّ کمَا أَنَّ النَّهَارَ حَق؛ زمین از حجت الهی بر خلایق تا روز قیامت خالی نمی ماند و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت درگذشته است. فرمودند: این حق است، همچنان که روز روشن حق است.»[10]

گفتند: ای فرزند رسول خدا(ص)! حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمودند: «فرزندم محمد؛ او امام و حجت پس از من است. کسی که بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت درگذشته است. آگاه باشید که برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان شوند و مبطلان در آن هلاک گردند و کسانی که برای آن وقت معین کنند، دروغگویند، سپس خروج می کند و گویا به پرچمهای سپیدی می نگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است.»

2- امر به صبر و انتظار فرج

امام عسکری(ع) علاوه بر طرح بحث غیبت، شیعیان را به انتظار برای ظهور و صبر در زمان غیبت امر می کردند. برای نمونه:

1- آن حضرت به «علی بن بابویه قمی» فرمودند: ای فقیه مورد اعتماد من؛ علی بن الحسین بن بابویه القمی! تو را به صبر و پایداری و انتظار فرج توصیه می کنم؛ زیرا پیامبر- می فرمایند: «أَفضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَج؛ بهترین کارهای امت من، انتظار فرج است.» شیعیان ما همواره در غم و اندوه به سر می برند تا فرزندم ظهور کند. همان کسی که پیامبر- بشارت آمدنش را داده است. «أَنَّهُ یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً، کمَا مُلِئَت ظُلْماً وَ جَوْرا؛ همانا او زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.

پس بار دیگر ای علی بن بابویه! تو را به صبر و استقامت توصیه می کنم و تو نیز تمام شیعیان و پیروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. به راستی زمین از آن خداست و آن را به هر کسی از بندگانش که بخواهد، به ارث می دهد و عاقبت از آن پرهیزگاران است؛[11]

2- در تعبیری امام به وکیل خود «احمد بن اسحاق» می فرمایند: ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر (ع) است و مثل ذوالقرنین. به خدا! غیبتی دارد که در آن کسی از هلاکت نجات نیابد، جز آنکه خدای عزوجل او را بر قول به امامت وی ثابت دارد و او را موفق سازد که برای تعجیل فرجش دعا کند.

این درسی برای ما است که اگر بخواهیم عقایدمان دربارۀ آن حضرات پابرجا بماند و هیچ شک و شبهه ای در عقایدمان راه پیدا نکند، برای تعجیل ظهور آن حضرت زیاد دعا کنیم تا این روایت شامل ما نیز بشود و از گمراهی نجات پیدا کنیم: «وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم.»[12]

در ادامۀ حدیث «احمد بن اسحاق» می گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم و چون فردا رسید، خدمت آن حضرت برگشتم و عرض کردم: یابن رسول الله! هر آینه شادی من بدانچه بر من منّت نهادی، بزرگ است. بفرمایید آن روشی که از خضر و ذوالقرنین دارد، چیست؟ امام فرمودند: ای احمد! آن، طول غیبت است. عرض کردم: یابن رسول الله! هر آینه غیبتش طولانی می باشد؟ فرمودند: آری. به پروردگارم سوگند! تا آنکه بیش تر معتقدان به امر امامت او از آن برمی گردند، مگر آنان که خدای عزوجل عهد و پیمان ولایت ما را از او گرفته و ایمان را در دلش نوشته و او را با روح خود کمک کرده. ای احمد! این امری است از امور خدا و سرّی است از اسرار او و غیبی است از آن خدا. آنچه من به تو افاده کردم، بگیر و پنهان دار و از شکرگزاران باش تا در علّیین با ما باشی. [13]

ج) تقویت سازمان وکالت

یکی دیگر از عوامل بسترساز ظهور، «سازمان وکالت» بوده است. به این معنا که امامان بزرگوار ما جهت ارتباط با شیعیان، کسانی را به عنوان نماینده و وکیل خود تعیین می کردند. البته این کار از زمان امام صادق(ع) شروع شد و هرچه به عصر غیبت نزدیک تر می شویم، این سازمان گسترده تر و منسجم تر می شود تا اینکه به زمان امام عسکری(ع) می رسیم که این نهاد شکل نظام مندی به خود گرفت و آن حضرت این تشکیلات سرّی و منسجم را - که زمینۀ ارتباط با شیعیان در سرتاسر بلاد اسلامی را مهیا می کرد - استمرار دادند و رهنمودهای لازم را جهت حفظ جامعۀ شیعه به آنان ابلاغ می فرمودند و متقابلاً پرسشها و خواسته های آنان را پاسخ می دادند.

زمینه و علل تشکیل سازمان وکالت

با توجه به مجموع شرایط حاکم بر عصر امامت، عواملی را به عنوان زمینه های تشکیل این نهاد می شود بیان کرد:

1- بعد مسافت بین شیعیان و امام معصوم

با توجه به بعد مسافت بین مناطق شیعه نشین و مراکز استقرار ائمه(ع) و عدم امکان سفر برای آنان جهت ملاقات با امام خویش، ضرورت تعیین و نصب نماینده ای از سوی ائمه(ع) و ارسال آنان به مناطق دوردست، برای ایجاد ارتباط، جمع آوری وجوه شرعی و پاسخ دهی به مشکلات دینی، به خوبی قابل درک است.[14]

2- خطر و دشواری ارتباط مستقیم با ائمه(ع)

پذیرش شیعیان از سوی ائمه(ع) و حتی صرف اطلاع حکومت از اعتقاد افراد به تشیع، در بسیاری از موارد برای شیعیان ضرر مالی و جانی در پی داشت، چنان که این امر برای ائمه(ع) نیز دردسرساز بود. در آن جو خفقان و سرکوب، شبکۀ وکالت تا حدودی می توانست از ضایعۀ عدم امکان دسترسی مستقیم به امام بکاهد.

از مشخصات بارز عصر غیبت آن بود که شیعیان تنها از طریق باب و نایب امکان ارتباط با آن حضرت را داشتند، و همین طور برای طرح مشکلات خود بایستی آنها را به صورت مکتوب به وکلا و ابواب حضرت تحویل می دادند و سپس پاسخ را در قالب توقیعات دریافت می کردند

در زمان هایی که ائمه(ع) در حبس بودند یا به شهادت می رسیدند، وکلا و سازمان وکالت، بهترین پناهگاه و مرجع و ملجأ شیعیان بود که برای رفع مشکلات دینی، کلامی، فقهی و سایر امور مرتبط با امامان(ع) به آنان مراجعه می کردند. همچنین در روزهایی که امامی به شهادت می رسید و در میان برخی از شیعیان تردیدهایی نسبت به جانشین او وجود داشت، بهترین کانون تعیین کننده نسبت به معرفی امام بعدی، همین وکلا بودند که در مقاطع حساس زمانی، وظیفۀ مقابله با انحرافات و جریانات باطل را نیز به خوبی ایفا می کردند.[15]

3- ارتباط حداقلی با شیعه

امام عسکری(ع) برای به حداقل رساندن ارتباط با مردم، از وکلا استفاده می کردند و بسیاری از ارتباطات خود با شیعیان را از طریق مکاتبات یا وکلا صورت می دادند تا آنها با ندیدن امام زمان(ع) متحیّر و سرگردان نشوند. مسعودی نقل کرده است: ابو الحسن عسکری (امام هادی)(ع) از بسیاری از شیعیان، به جز تعداد اندکی، در احتجاب بود و وقتی نوبت به ابی محمد، امام حسن عسکری(ع) رسید، با خواص خود و غیر آنان از پس پرده سخن می گفت، مگر در زمان هایی که به خانۀ سلطان می رفت.[16]

این نحوۀ رفتار ایشان و پدر گرامی اش، مقدمه ای برای غیبت حضرت صاحب الزمان(ع) بود تا شیعه با این وضع خو گرفته، نسبت به غیبت بیگانه نباشد و بر احتجاب و استتار امام عادت کند.

همچنین وقتی به مجموعه نامه ها و توقیعات امامان(ع) توجه می کنیم، غالب آنها را مربوط به دو امام عسکری(ع) و بیش از آنها مربوط به امام عصر(ع) می یابیم. این رویه آن چنان شایع شده بود که اصحاب و خواص از شیعیان این را مفروض می دانستند که برقراری ارتباط با ایشان جز از طریق مراسله و مکاتبه انجام نمی شود.

از طرف دیگر غیبت ناگهانی امام معصوم(ع) برای شیعیان که حدود دو و نیم قرن از نعمت حضور امامان معصوم بهره مند بودند، می توانست واقعه ای غیرمنتظره و مشکل آفرین باشد؛ زیرا چنین حادثه ای در طول تاریخ بشریت کم نظیر و عجیب بود. از این رو، ائمه (ع) با ایجاد شرایط مشابه، شیعیان را به تدریج با شرایط عصر غیبت آشنا می ساختند.

از مشخصات بارز عصر غیبت آن بود که شیعیان تنها از طریق باب و نایب امکان ارتباط با آن حضرت را داشتند، و همین طور برای طرح مشکلات خود بایستی آنها را به صورت مکتوب به وکلا و ابواب حضرت تحویل می دادند و سپس پاسخ را در قالب توقیعات دریافت می کردند. برای نمونه می توان به جریان تظلّم و دادخواهی «سیف بن لیث» اشاره کرد که با وجود آنکه در سامرا بود، مطلب خود را کتبی به امام عسکری(ع) رساند.

در این عصر عمدۀ امور دفتر وکالت به وسیلۀ باب امام هادی و عسکری'؛ یعنی «عثمان بن سعید عمری» و برخی دیگر از وکلای سرشناس آن دو بزرگوار انجام می گرفت.[17]

د) نصب علمای عادل به عنوان جانشینان خود

یکی دیگر از اقدامات امام حسن عسکری(ع) برای زمینه سازی ظهور، تعیین عالمان واجد شرایط به عنوان حجت الهی و مرجع عموم مردم در زمان غیبت بود؛ چون این عالمان هستند که دین مردم را در زمان سخت غیبت از گزند رهزنان و حاکمان جور حفظ می کنند و مرزبانان عقاید مردم هستند و از طرفی زمینه را برای تحقق حکومت مهدوی(ع) فراهم می کنند و با نشر و تبلیغ معارف تشیع، در تشکیل جبهۀ حق و یاوران و انصار امام عصر(ع) نقش ایفا می کنند و بدون شک، کسی که دست خود را در دست فقها و علمای واجد شرایط نگذارد، نتیجه ای غیر از حیرت و ضلالت نخواهد داشت.

آن حضرت در بیانی در این مورد می فرمایند: «فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مطِیعاً لِأَمرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ وَ ذَلِک لَا یکونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُم؛[18] هر کسی از فقیهان که نفس خود را پاس دارد، و دین خود را حفظ کند، و به مخالفت با هواهای خویش برخیزد، و فرمان خدا را اطاعت کند، بر عوام است که از او تقلید کنند. و این چنین کسی نخواهد بود، مگر بعضی از فقیهان شیعه، نه همۀ آنان.»

همچنین در بعضی جلسات که با برخی از شاگردان خود داشتند، خطر عالمان سوء را گوشزد و آنها را به پیروی از فقها و علمای صالح در زمان غیبت دعوت می کردند. آن حضرت می فرمایند: مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: اگر این مردم یهودی از تورات فقط همان که از علمای خود می شنوند، نمی دانند، بنابراین راهی جز همان برایشان باقی نمی ماند، پس چطور خداوند ایشان را به تقلید کردن و قبول از علمای خود سرزنش نموده؟ و مگر نه این است که عوام یهود همچون عوام ما تقلید علمای خود می کنند؟ سپس فرمودند: میان عوام و علمای ما و عوام و علمای یهود از یک جهت فرق است و از جهتی برابری؛ اما از جهتی که آن دو با هم برابرند، این است که خداوند عوام ما را به تقلید از علمای خود همان طور مذمت کرده که عوام و علمای یهود را سرزنش (که چرا از علمای ناصالح تبعیت می کنند)؛ اما از جهتی که با هم فرق دارند، مورد سرزنش نیستند.

حضرت وجه افتراق را در این می داند که عوام یهود از علمای خود مفاسد اخلاقی، گناهان، حرام خوری، رشوه، دنیاپرستی و.. . دیده بودند، با این حال از آنها تقلید می کردند و اگر عوام شیعیان هم، حتی در صورتی که از علمای خود فسق ظاهر و تعصب شدید به دنیا و حرام خوری و.. . ببینند، باز هم از آنان تقلید کنند، درست همانند یهودیان خواهند بود که مشمول ذمّ خداوند شده اند.

سپس در هشداری به علمای فاسد، حدیثی از جدشان امیرالمؤمنین علی(ع) نقل می کنند و می فرمایند: فردی از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: «مَنْ خیرُ خلْقِ اللَّه بَعْدَ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ مَصَابِیحِ الدُّجَی قَالَ: الْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا؛ بهترین خلق خدا پس از امامان هدایت و چراغهای تاریکی، کیست؟ حضرت فرمودند: «علما، البته اگر به صلاح رسیده باشند.» سپس پرسید: پس از ابلیس، فرعون، نمرود و جماعتی که اسامی شما را بر خود می نهند و گروهی که خود را ملقّب به القاب شما می کنند و امکنۀ شما را تصرّف کرده و در ممالک شما حاکم می شوند، اشرار خلق خدا کیانند؟ امام فرمودند: «الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا؛ علما، وقتی به فساد افتند.» اینان اباطیل را ظاهر می سازند و حقایق را کتمان می کنند، و دربارۀ ایشان خداوند فرموده: (أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللّاعنُونَ إِلَّا الَّذِین تابُوا)[19]؛ خدا و لعنت کنندگان لعنت شان می کنند، مگر آنان که توبه کردند.»[20]

ه) ایجاد رغبت عمومی با ترسیم جامعۀ مهدوی

یکی دیگر از کارهای امام عسکری(ع) تبیین نقش امام زمان(ع) در تحقق عدالت و برابری اجتماعی بود. امید به برقراری عدالت در جامعه قبل از ظهور که پر از ظلم و ستم شده و همگان تشنۀ عدالت منجی بشریت هستند، موجب می شود تحرک و رغبت عمومی ایجاد شود تا عموم مردم، خصوصاً مستضعفین که زیر بار ظلم و ستم به ستوه آمده اند، خود را برای آن حکومت دادگستر آماده کنند و منتظر منجی شوند که بنا به روایات ما: «انتظار فرج بالاترین عبادت است.»[21]

امام عسکری(ع) در موارد متعددی با این بیان که فرزندم ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل می کند، همان طور که از ظلم و ستم پر شده است؛ جامعۀ مهدوی را در قبال جامعۀ قبل از حکومت آن حضرت قرار می دهند. برای نمونه:

«ابو غانم خادم گوید: برای امام عسکری (ع) فرزندی به دنیا آمد که نام او را "محمّد" نامید و وی را در سومین روز ولادتش به اصحاب خود عرضه کرد و فرمود: پس از من این صاحب شما و جانشین من بر شماست و او قائمی است که مردم در انتظار وی بمانند و چون زمین پر از ظلم و ستم شود، ظهور کند و آن را پر از عدل و داد نماید.»[22]

و) زمینه سازی حکومت جهانی به شیوۀ امام سجاد(ع)

یکی دیگر از اقدامات امام عسکری(ع) برای آماده سازی ظهور، استفاده از دعا برای این مهم بوده است. همان شیوه ای که امام سجاد(ع) برای نشر معارف تشیع و مقابله با افکار و جریانات ناسالم از آن بهره بردند.

شخصی به نام «عبد الله بن محمد العابد» نقل می کند: من از امام حسن عسکری(ع) زمانی که در سامرا بودند، خواستم که صلوات و دعایی بر پیامبر(ص) و خاندانش(ع) به من املا کند و با خود کاغذ بزرگی آوردم. آن حضرت به من فرمودند: این دعا را بنویس که دعایی مربوط به امام عصر(ع) و مشتمل بر مضامین والا و معارف عمیق است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی وَلِیک وَ ابْنِ أَوْلِیائِک الَّذِینَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طهَّرْتَهُمْ تطْهِیراً اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِینِک وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِیاءَک وَ أَوْلِیاءَهُ وَ شِیعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کلِّ طَاغٍ وَ بَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ خَلْقِک وَ احْفَظْهُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عنْ یمینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ یوصَلَ إِلَیهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِیهِ رَسُولَک وَ آلَ رَسُولِک وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَیدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِیهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ اقْصِمْ بهِ الْجبَابِرَةَ الْکفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْکفَّارَ وَ الْمنَافِقِینَ وَ جمِیعَ الْمُلْحِدِینَ حَیثُ کانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ أَظْهِرْ بِهِ دِینَ نَبِیک عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ اجْعَلْنِی اللَّهمَّ منْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شیعَتِهِ وَ أَرِنی فِی آلِ مُحَمَّدٍ مَا یأْمُلُونَ وَ فِی عَدُوِّهِمْ مَا یحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ رَبَّ الْعَالَمِینَ آمِین؛[23] خدایا درود فرست بر نماینده ات و فرزند نمایندگانت، آنان که فرمان بُرداری از آنها را لازم نمودی و حقّشان را واجب گرداندی و پلیدی را از آنها بردی و پاکشان نمودی، پاک کردنی درخور و شایسته. خدایا یاری اش کن و به وسیله او برای دینت یاری رسان و به دست او یاری فرما دوستانت و دوستانش و شیعیان و یاورانش را، و ما را از آنان قرار ده. خدایا به او پناه ده از شرّ هر متجاوز و سرکش، و از شرّ همه آفریدگانت و او را حفظ کن، از پیش رویش و از پشت سرش و از جانب راستش و از طرف چپش و نگهبانی اش کن و جلوگیری فرما از اینکه پیش آمد بدی به او در رسد و پیامبرت و خاندان پیامبرت را در وجود او حفظ فرما، و عدالت را به او آشکار کن و وی را با پیروزی تأیید کن، یاورش را یاری ده و دریغ کننده از یاری اش را خوار گردان و به دست او گردنکشان کفر را درهم شکن، و کافران و منافقان و تمام بی دینان را به قتل برسان، هر کجا هستند، در مشرقهای زمین و مغربهایش، در خشکی ها و دریاهایش و به وسیله او زمین را از عدالت پر کن، و دین پیامبرت (بر او و خاندانش درود باد) را به او نمایان فرما، و قرار ده مرا خدایا از یاران و مددکاران و پیروان و شیعیانش و درباره خاندان محمّد به من بنمایان آنچه را که آرزو دارند و درباره دشمنانشان آنچه را که بیم دارند، ای معبود حق آمین.»

در این دعا، امام به ما یاد می دهند که از خداوند بخواهیم ما را از انصار و یاران امام زمان(ع) قرار دهد و این یعنی خود را برای حکومت جهانی مهدوی آماده کنیم و از زمینه سازان ظهور حضرتش باشیم.

و یا در توصیه ای که به «احمد بن اسحاق» دارند، می فرمایند که شرط نجات از گمراهی های آخرالزمان، دعا برای تعجیل فرج است.[24]

پی نوشت ها:

[1] کمال الدین و تمام النعمة، شیخ محمد بن علی بن الحسین صدوق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1403 ق، ج 2، ص 408.

[2] ر.ک: بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 51، ص 221.

[3] ر.ک: کمالدین، ج 2، ص 384، باب 38؛ الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 328.

[4] همان، ص 434.

[5] همان، ص 384.

[6] اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، اعلمی، بیروت، 1425 ق، ج 5، ص 99.

[7] کمال الدین، ج 2، ص 473.

[8] بحارالانوار، ج 52، ص 84.

[9] کمال الدین، چاپ اسلامیه، تهران، ج 2، ص 80.

[10] همان، ج2، ص 120.

[11] صفات الشیعة، محمد بن علی ابن بابویه، اعلمی، تهران، 1362 ش، ترجمه: توحیدی، ص 8.

[12] کمال الدین، ج 2، ص 485.

[13] کمال الدین، ترجمه: کمره ای، ج 2، ص 56.

[14] سازمان وکالت، محمدرضا جباری، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1393 ش، ج 1، ص 48.

[15] همان، ج 2، ص 52.

[16] اثبات الوصیه، علی بن حسین مسعودی،  1384 ش، نشر انصاریان، ص 272.

[17] همان، ج 1، ص 53.

[18] الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی، مشهد، چاپ اول، 1403 ق، ج 2، ص 458.

[19] بقره/ 160 -159.

[20] احتجاج، ص 457.

[21] اثبات الهداة، ج 5، ص 203.

[22] کمال الدین، ج 2، ص 431.

[23] بحارالانوار، ج 91، ص 78.

[24] کمال الدین، ج 2، ص 485.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان