تربیت فرزند در سیره امام مجتبی(ع)

در بررسی شناخت ویژگی های انسان متوجه می شویم که از سویی، انسان موجودی متعالی و مستعد رسیدن به کمال است و برای سیر تکاملی خویش، نیازمند پیروی از یک روش تربیتی قوی و کامل می باشد

تربیت فرزند در سیره امام مجتبی(ع)

الف. اهمیت تربیت فرزند

در بررسی شناخت ویژگی های انسان متوجه می شویم که از سویی، انسان موجودی متعالی و مستعد رسیدن به کمال است و برای سیر تکاملی خویش، نیازمند پیروی از یک روش تربیتی قوی و کامل می باشد. از سوی دیگر، برای ساختن جامعه ای نمونه و تربیت انسان های کامل و سالم، اصول و روش هایی لازم است که انسان در سایه آنها بتواند به دور از هرگونه انحراف، مسیر سعادت را بپیماید. امام حسن علیه السلام در زمینه ضرورت تربیت روحی و معنوی انسان می فرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکرُ فی مَأکولِهِ کیفَ لا یتَفَکرُ فی معْقُولِهِ، فیجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یؤذیهِ وَ یودِعُ صَدْرَهُ ما یرْدیهِ؛[1] تعجب می کنم از فردی که در [سلامتِ] غذای جسمانی خود فکر می کند؛ اما در [سلامتِ] غذای روح و جان خویش نمی اندیشد. در نتیجه، شکم خود را از غذاهای زیان بخش حفظ می کند؛ ولی سینه اش را در مقابل آنچه آن را پست می گرداند، رها می نماید.»

ب. عوامل و شیوه های مؤثر در تربیت

در اینجا به بیان مهم ترین عوامل و شیوه های مؤثر تربیت از منظر امام حسن علیه السلام می پردازیم.

1. خانه و خانواده

خانواده، از مهم ترین عوامل تربیتی محسوب می شود که هدف از آن، ایجاد و پرورش نسل و هدایت آن به سوی اهداف صحیح تربیت می باشد و با پیدایش فرزند، جلوه ای تازه به خود می گیرد. نتیجه این پیوند، فرزندانی است که هرکدام ممکن است در آینده سرباز یا سربار جامعه باشند. روان شناسان اجتماعی، خانواده را یکی از پاسداران آثار تمدن می دانند. در مورد تأثیر و نقش خانواده در روند صحیح تربیت، از امام مجتبی علیه السلام سخنان قابل توجهی به ما رسیده است. در این میان، والدین نقشی اساسی در تربیت فرزند دارند.

نقش پدر صالح

پدر، رکن مهمّ خانواده است و باید دارای شرایط و صفات پسندیده ای باشد. امام مجتبی علیه السلام به مردی که برای نظرخواهی به حضورش آمده بود، فرمود: «زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِی فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَکرَمَهَا وَ إِن أَبغَضَهَا لَمْ یظْلِمْهَا؛[2]  شایسته است که همسر دخترت مردی باتقوا و مؤمن باشد؛ زیرا اگر او دختر تو را دوست بدارد، وی را احترام خواهد کرد و اگر از او خوش دل نباشد، به وی ستم روا نمی دارد.» مطمئناً اگر پدر به عنوان مدیر خانواده، فردی صالح و باایمان باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت خویش قرار می دهد و در اثر شایستگی های معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی امن تبدیل نموده، زمینه تربیت فرزندانی باایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد ساخت.

تأثیر مادر شایسته

مادر، نقش قابل توجهی در رشد و شکوفایی استعداد فرزندان در محیط خانه دارد؛ تا آنجا که یکی از عوامل سعادت و شقاوت انسان را در گرو اعمال مادر او دانسته اند. حضرت مجتبی علیه السلام در مورد نقش ویژه مادر در ساختار شخصیت افراد سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری می کند. آن حضرت هنگامی که با معاویه مناظره می کرد، در مورد یکی از علل شقاوت معاویه و سعادت خویش، به نقش مادر اشاره کرد و فرمود: «مادر من، فاطمه علیها السلام و مادر بزرگم، خدیجه علیها السلام [و سعادت ما خانواده در اثر تربیت چنین مادرانی پاک] می باشد و مادر تو هند است و مادر بزرگت قتیله [و در دامن چنین زن پست و فرومایه ای، پرورش یافته ای و این گونه اعمال زشت از تو سر می زند].»[3]

مادر، به عنوان یک موجود عاطفی، در ایجاد محیطی آرام برای فرزندان مؤثر است و نقش تعیین کننده ای از هنگام انعقاد نطفه تا رسیدن به سنّ آموزش کودکان دارد و به خصوص در دوران بارداری و هنگام شیردادن که شخصیت روانی و اخلاقی کودک ساخته می شود، مادر منبع تغذیه مستقیم کودک می باشد. سعدی این نکته تربیتی را چنین با زبان شعر بیان نموده:

شمشیر نیک ز آهن بد، چون کند کسی

ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره زار خس[4]

امام صادق علیه السلام هم فرموده است: «طُوبی لِمَن کانَتْ امهُ عفیفَۀ؛[5] خوشا به حال کسی که مادری پاکیزه و پاک دامن داشته باشد.»

مادر یک وزیر

نوشته اند صاحب بن عباد، از وزرای نیکوکار آل بویه، در دوران کودکی که به مسجد می رفت تا درس بخواند، مادرش هر روز یک دینار و یک درهم به او می داد و می گفت: «آن را به نخستین فقیری که برخورد نمودی، بده.» این شیوه مادر، تا دوران جوانی او همچنان ادامه داشت. وقتی هم که او به مقام وزارت رسید، هرشب به خدمتکار خود که رختخوابش را پهن می کرد، سفارش می کرد یک دینار و یک درهم زیر بسترش بگذارد، تا هنگام صبح فراموش نکند و آن را به فقیر بدهد. این چنین بود که این مرد بزرگ، بر اثر تربیت مادر، در سخاوت و احسان و بخشندگی سرآمد عصر خود گردید.

صاحب به نویسندگان، شاعران، فقیهان، زاهدان، ادبا و حتی ادیب زادگانی که در بغداد بودند، کمک قابل توجهی می کرد و برای هریک از آنان، سالیانه مبلغی می فرستاد. نام برخی از این افراد، در کتب رجال و تاریخ ثبت است. هرکس در ماه رمضان بعد از عصر وارد خانه او می شد، حتماً باید افطار می کرد و برمی گشت. هرشب از ماه رمضان، در کنار سفره وی، افزون بر هزار نفر مهمان حاضر می شدند. خیرات و احسان هایی که او در ماه مبارک رمضان انجام می داد، برابر تمام احسان های سالیانه او بود.[6]

2. دوستان

بعد از خانواده، دوستان و هم بازی ها و هم کلاسی های یک کودک می توانند به عنوان عامل محیطی در تربیت و خلق وخوی او تأثیرگذار باشند. کودک و نوجوان، گرایش بسیاری به دوستانِ هم سن و سال خود دارد و بدون تردید، این همنشینی و هم گرایی دوستان در یکدیگر مؤثر خواهد بود. البته معاشرت با دوستان صمیمی، یک نیاز طبیعی است و لذت بخش ترین ساعات زندگی برای یک کودک و نوجوان، لحظاتی است که با دوستان سپری می کند.

امام مجتبی علیه السلام در این باره به فرزندش می فرماید: «یا بُنَی لَا تُؤَاخِ أَحَداً حَتَّی تَعْرِفَ مَوَارِدَهُ وَ مَصَادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ وَ رَضِیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلَی إِقَالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُوَاسَاةِ فِی الْعُسْرَةِ؛[7] فرزندم! با هیچ کس دوستی نکن؛ مگر اینکه از رفت وآمد او آگاه گردی. هنگامی که دقیقاً بررسی نمودی و معاشرت با او را برگزیدی، آن گاه با او بر اساس گذشت و چشم پوشی از لغزش ها و یاری کردن در سختی ها، دوستی کن.» امام در این کلام نورانی، نقش دوست را در زندگی به فرزندش گوشزد می کند.

3. محیط

انسان با رفت وآمد به مجالس و محافل، تحت تأثیر رفتارها و حرکات شرکت کنندگان در آن محیط ها قرار می گیرد. امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنی، هم به اصل تأثیر مجالس اجتماعی و محیط اطراف اشاره دارد و هم به شرکت در محافل سالم و مفید توصیه و ترغیب می نماید؛ آنجا که می فرماید:

«مَنْ أَدَامَ الِاخْتِلَافَ إِلَی الْمَسْجِدِ أَصَابَ إِحْدَی ثَمَانٍ: آیةً محْکمَةً وَ أَخاً مُسْتَفَاداً وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً وَ کلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدَی أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًی وَ تَرْک الذُّنُوبِ حَیاءً أَوْ خشْیةً؛[8] کسی که پیوسته به مساجد رفت وآمد داشته باشد، یکی از هشت بهره نصیبش خواهد شد: 1. یافتن دلیل محکم و قاطع در راه هدف؛ 2. آشنایی با دوستان جدید؛ 3. استفاده از دانش های نو و اطلاعات تازه و نایاب؛ 4. رسیدن به رحمتی مورد انتظار از طرف خداوند؛ 5. یادگرفتن راه های صحیح و هدایت بخش؛ 6. آموختن سخنانی که او را از لغزش ها و خطاها بازمی دارد؛ 7. ترک گناه و معصیت از ترس خداوند؛ 8. خودداری از گناه به جهت شرم از مردم و ترس از رسوایی.»

4. استفاده از حسّ کمال جویی

کودکان و نوجوانان، فطرتاً کمالات و صفات زیبای انسانی را دوست دارند. مربی می تواند از طریق ارضای صحیح تفوق خواهی، شاگردان خود را به سوی اهداف مورد نظر خویش هدایت کند و آنان را با دلگرمی و نشاط به کسب کمالات وادار سازد. امام مجتبی علیه السلام روزی فرزندان خود و فرزندان برادر خویش را دعوت کرد و به آنان فرمود: «همه شما، کودکانِ اجتماع امروز هستید و امید می رود که بزرگانِ جامعه فردا باشید. دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید. هرکدام که نمی توانید در مجلس درس مطالب استاد را حفظ کنید، آنها را بنویسید و نوشته ها را در منزل نگهداری نمایید تا در موقع لزوم مراجعه کنید.»[9] آن حضرت با این روش صحیح تربیتی، فرزندان را به کسب دانش و درس خواندن ترغیب و تشویق می کند.

از دیگر روش های تربیت در سیره آن امام همام، معرفی اسوه های تربیت و تحکیم خودباوری است که به وسیله راه های ذیل تحقق می یابد: 1. احترام به کودک؛ 2. هم بازی شدن با او؛ 3. انتخاب نام زیبا؛ 4. مشورت با فرزندان؛ 5. سلام کردن به کودکان و عمل به گفته ها.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بارها امام حسن و امام حسین علیهم السلام را در ایام کودکی احترام می نمود. در روایتی آمده است که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم امام حسن علیه السلام را در آغوش گرفت و بوسید و سپس فرمود: «إِن ابنِی هَذَا سَیدٌ؛این پسر من، آقاست.»[10]

کودک و نوجوان، فطرتاً به دنبال الگو می گردد و این خواسته درونی او در حسّ تقلید وی جلوه می کند. والدین و مربیان، باید با معرفی الگوهای صحیح، حسّ تقلید او را جهت دهند. آنچه در این میان اهمیت دارد، شناساندن الگوهای راستین است. این شیوه در قرآن کریم فراوان دیده می شود. قرآن کریم با معرفی الگوهای کامل، به آموزش خوبی ها و کمالات و فضایل انسانی می پردازد. حضرت مجتبی علیه السلام نیز به پیروی از قرآن، در سیره تربیتی خویش این روش را دنبال می کند. آن حضرت بعد از شهادت علی علیه السلام، خطابه بلیغی ایراد کرد و در ضمن آن، به معرفی شخصیت ممتاز علی علیه السلام پرداخت و فرمود: «ای مردم! در این شب، مردی از دنیا رفت که در هیچ کارِ نیکی، پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و بندگان خدا در هیچ سعادتی نمی توانند به او برسند. او به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جهاد می کرد و جان خود را فدای او می نمود.» آن گاه با شمردن صفات دیگرِ امیر مؤمنان علیه السلام ، او را به عنوان امام و الگوی مردم مطرح می کند.[11]

پی نوشت ها:

[1] قطب الدین راوندی، الدعوات، ص 144 و 145.

[2] طبرسی، مکارم الأخلاق، ص 204.

[3] شیخ مفید، الإرشاد، ج 2، ص 15.

[4] سعدی، گلستان، باب اوّل، حکایت ش 4.

[5] شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 564.

[6] عبدالکریم پاک نیا، پدر، مادر شما را دوست دارم، ص 24.

[7] ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 233.

[8] همان، ص 235.

[9] شهید ثانی، منیة المرید، ص 340.

[10] طبرسی، اعلام الوری، ص 211.

[11] شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 1، ص 225.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان