ماهان شبکه ایرانیان

تبیین شریعت

آیا رشد علمی و فرهنگی مسلمانان آنروز، به پایه ای بود که درباره اصول و فروع اسلام، از امام معصوم که علم و عصمت او بسان علم و عصمت پیامبر باشد، بی نیاز و به اصطلاح «خودکفا» باشند؟ یا اینکه نیاز آنان به ادامه فیض الهی در اصول و فروع باقی بود؟

بیان احکام شرع

آیا رشد علمی و فرهنگی مسلمانان آنروز، به پایه ای بود که درباره اصول و فروع اسلام، از امام معصوم که علم و عصمت او بسان علم و عصمت پیامبر باشد، بی نیاز و به اصطلاح «خودکفا» باشند؟ یا اینکه نیاز آنان به ادامه فیض الهی در اصول و فروع باقی بود؟

این مطلب از دو نقطه نظر باید مورد مطالعه قرار گیرد:

الف آیا نصوص کتاب و سنت که در اختیار امت بود در بیان فروع و احکام به اندازه ای بود که پاسخگوی تمام احتیاجات جامعه اسلامی باشد؟ یا اینکه نصوص این دو منبع، با توجه به نیازهای روزافزون آنان، جوابگوی نیازهای فقهی آنان نبود، و احکام فقهی که در قرآن و سنت وارد شده به مراتب کمتر از نیاز آنها بود، زیرا آنان پس از درگذشت پیامبر با حوادث نوظهوری روبرو شدند که هرگز حکم آنها در این منبع عظیم اسلامی بیان نگردیده است.

ب آیا قدرت فکری و استدلالی مسلمانان به پایه ای بود که بتوانند از اصول و عقاید خود در برابر منکران و یهودیان و مسیحیان دفاع کنند و یا به سوال ها و پرسش های آنان پاسخ بگویند و حیثیت و آبروی اسلام را حفظ نمایند و ضعیفان را در برابر تبلیغات دیگران از خروج از دین بازدارند.

بررسی این دو زمینه از نظر نفی و اثبات، ما را در شناخت حقیقت کمک کرده و صحت یکی از دو نظریه مربوط به امامت را کاملا روشن و محقق میسازد.

به عبارت روشن تر اگر مسلمانان از نظر علوم و فرهنگ اسلامی به حدی بودند که بتوانند تمام احکام و فروع را از منابع اسلامی استخراج نمایند، و در میدان بحث و مناظره از عقاید اسلامی دفاع کنند و به پرسش های آنان پاسخ بگویند امکان داشت کسی بگوید دیگر نیازی به وجود امام معصوم نداشتند، زیرا به حدی رسیده بودند که میتوانستند بدون رهبری و الهام از او، براه افتند و روی پای خود بایستند.

ولی اگر ثابت شد که این دو منبع اسلامی پاسخگوی نیازهای آنان در زمان پس از پیامبر نبود (1) تا چه رسد، پاسخگوی نیاز بشر تا روز رستاخیز) به گواه اینکه مسلمانان پس از درگذشت پیامبر، پس از اختلاط با امتهای روم و ایران، پس از آمیزش با جمعیت هائی که سرزمین آنان را در شرق و غرب و شمال فتح میکردند، با مسائل نوظهوری روبرو میشدند، که هرگز حکم آنها را در کتاب و سنت پیامبر پیدا نمی کردند و ناچار می شدند که در این موارد به آراء و نظرهای نارسای بشری عمل کنند، (اگر این مطلب ثابت شد) در این صورت مصلحت اسلام و مسلمانان ایجاب میکند که پس از پیامبر گرامی، امام معصوم و عالم و آگاهی باشد که اینگونه نیازها را برطرف سازد و امت را از عمل به آراء و نظریات انسانهای خطاکار که از دایره ظن و تخمین و گمان و حدس تجاوز نمیکردند، بی نیاز سازد و از این راه نعمت و لطف خدا درباره امت، تکمیل گردد.

عین این سخن در «خودکفائی» آنان درباره دفاع از حریم عقاید و پاسخگوئی به پرسش احبار یهود و علمای مسیحی حکمفرماست.

در اینجا نظر خوانندگان را به بیان مقدمه ای که روشنگر مقدار موفقیت امت در اخذ احکام از پیامبر عالیقدر اسلام میباشد، جلب مینمائیم.این مقدمه دارای فرازهائی است که آنها را به ترتیب بیان می کنیم:

1 دوران رسالت و رهبری پیامبر اسلام، از بیست و سه سال تجاوز نکرده که قسمت مهمی از آن مربوط به پیش از هجرت، یعنی دوران اقامت وی در مکه، می باشد.پیامبر سیزده سال تمام، عمر گرانبهای خود را در راه تبلیغ توحید و دعوت مشرکان مکه و حومه آن گذراند.در این مدت، اگر چه موفقیتهائی بدست آورد و قلوب گروهی را متوجه آئین خود ساخت، اما بر اثر لجاجتهای قریش و سرسختی بت پرستان محیط «مکه» نتیجه چشم گیری نگرفت، تا آنجا که دشمنان او نقشه قتل وی را کشیدند از این جهت ناچار شد به فرمان خداوند مکه را به قصد مدینه ترک گوید و در «مدینه» رحل اقامت افکند.

فشار تبلیغ وی در مدت اقامت سیزده ساله مکه، روی معارف کلی اسلام و مسائل عقیدتی و مبارزه شدید با بت پرستی و دعوت مردم به توحید و اعتقاد به معاد بود، و شرایط و اوضاع اجازه نمی داد که جز در موارد خاصی درباره مسائل اجتماعی و اخلاقی و قوانین مدنی و احکام فرعی اسلام، از قبیل عبادات، سیاسات، عقود و ایقاعات، سخن بگوید، زیرا روی سخن در مکه با گروهی بود که هنوز در برابر بت سجده میکردند و از آنها حاجت میطلبیدند، و مرگ را پایان زندگی میدانستند.

از اینجهت می بینیم آیاتی که در محیط مکه نازل شده است غالبا بر محور توحید و معاد و تشریح معارف کلی و عقیدتی اسلام دور میزند، حتی بسیاری از دانشمندان، از این راه آیات مکی را از مدنی تمیز و تشخیص می دهند.

استقبال مردم مدینه از آئین اسلام و پشتیبانی آنان از پیامبر اکرم، به وی فرصت داد که به بیان سایر مسائل حساس اسلامی بپردازد و یک قسمت از دستورها و احکام اسلام را در محیط خود پیاده کند و وظایف مردم را از نظر حلال و حرام بیان نماید.

با اینهمه، زندگی پیامبر و مسلمانان در این محیط، نیز دور از غوغا و مزاحمت نبود، زیرا تمرکز مسلمانان در محیط مدینه، رعب عجیبی در دل مشرکان شبه جزیره عربستان افکنده بود که مشرکان برای درهم کوبیدن این نقطه، کرارا مدینه را به وضع شدیدی محاصره کردند و با دادن تلفات سنگین و احیانا وارد ساختن خسارتهای مالی و جانی بر مسلمانان (و بالاتر از همه، با گرفتن وقت عزیز و گرانبهای پیامبر که از هر لحظه ای از آن باید در تربیت و رهبری مردم و بیان احکام و دستورهای الهی استفاده شود) عقب نشینی میکردند و مسلمانان را برای مدت کوتاهی به حال خود وا می گذاشتند.

مزاحمت و اشغال وقت پیامبر و بازداشتن مسلمانان از آموزش مسائل دین منحصر به این نبود، چه بسا به پیامبر گزارش هائی میرسید که توطئه خطرناکی بر ضد اسلام در میان افراد قبیله ای در شرف انعقاد است و آنان در فکر جمع پول و سلاح و تنظیم سپاه هستند، تا در روز معینی برای کوبیدن حکومت جوان اسلام به مدینه حمله کنند، این گزارشها که متأسفانه تعداد آنها در تاریخ اقامت دهساله پیامبر در مدینه بیش از حد عادی بود، پیامبر را بر آن میداشت که یا شخصا برای کوبیدن آنان رهسپار منطقه شورش شود و یا گروهی را به آنجا اعزام بدارد .

گذشته از اینها منافقان مدینه برای خود حزب نیرومندی داشتند.از طرف دیگر یهودیان لجوج مدینه و خیبر و مسیحیان نجران، سد بزرگی بر سر راه اسلام بودند و همگی از طریق ایجاد توطئه و جنگهای خونین و مشاجرات و مجادلات بی جا وقت عزیز پیامبر و مسلمانان را میگرفتند و آنان را از آموزش احکام و فروع اسلام و مسائل دیگر اسلامی باز میداشتند.

پیامبر در مدت اقامت دهساله خود در مدینه در 27 نبرد که برخی از آنها بیش از یک ماه طول کشید، شرکت نمود و برای درهم کوبیدن توطئه های ضد اسلامی، در حدود پنجاه و پنج «سریه» (2) ترتیب داد و انجام هر یک از امور نظامی و مراقبت اوضاع مسلمانان و مرزهای اسلامی به قیمت وقت عزیز او تمام می شد.

یک چنین زندگانی پرغوغا، مسلمانان را بر آن می داشت که وقت خود را به جای آموزش معارف و احکام اسلام، به دفاع از حریم اسلام و وجود پیامبر گرامی صرف نمایند، و هر موقع آرامش موقتی پیش می آمد و مسلمانان پروانه وار به گرد شمع وجود پیامبر جمع می شدند، تا احکام و فرائض و معارف بلند اسلام را فراگیرند، ناگهان حوادث ناگوار و گزارشهای مهم و حساس، سبب می شد که برای نبرد با دشمن و رفع تجاوز آماده گردند.

امکانات مسلمانان به حدی نرسیده بود که گروهی نظامی گردند و گروهی دانشجو، بلکه افراد در لحظاتی همگی لباس رزم بر تن می پوشیدند و به جهاد میرفتند، در مواقع خاصی به کشاورزی و باغداری و مانند اینها می پرداختند، و در اوقات دیگری به تعلیم و آموزش مشغول می شدند، بنابر این غالبا تمام افراد هم نظامی بودند، هم کارگر و هم دانشجو.

2 تشریع اسلامی به طور تدریج راه خود را طی کرده است، زیرا حوادث دوران پیامبر و پرسشهائی که از حضرتش می شد، سبب میگردید که احکام آنها از مجرای وحی بیان گردد و از این راه شریعت اسلام تکامل خود را طی کند، و اصولا هیچ تشریع و تقنینی نمی تواند مخلوق شرایط یک لحظه و مقتضیات یک روز باشد، بلکه همواره تجدید حوادث و طرح یک سلسله سئوالها، موجب توسعه وضع قانونگذاری میگردد.ولی در محیط بعثت پیامبر اکرم، علاوه بر این موضوع خصوصیت دیگری وجود داشت و آن اینکه پیامبر اسلام در میان مردمی به نبوت رسید که فاقد هر نوع قانون اخلاقی و اجتماعی بودند و یکی از بی بند و بارترین ملل جهان به شمار میرفتند، آشنا ساختن چنین ملت به کلیه قوانین و رموز اخلاقی و اجتماعی و...در مدت کم امکان عادی نداشت، حتی اگر پیامبر عالیقدر اسلام و پیروان او گرفتاریهای یاد شده را هم نداشتند، تعلیم این همه حقوق و فرائض اسلامی، به یک چنین گروه، از حدود امکان خارج بود و مسلمانان در این مدت کم، ظرفیت و استعداد فرا گرفتن همه آنها را نداشتند.

3 توسعه و گسترش زندگانی مسلمانان بر اثر فتوحات اسلامی آنان را با مسائل تازه و حوادث جدیدی روبرو میکرد که در دوران بعثت پیامبر اکرم، نمونه آنها وجود نداشت و طرح و بیان احکام این سلسله از حوادث، در دوران حیات رسول خدا، برای گروهی که با این موضوعات آشنائی نداشتند، امکان پذیر نبود و یا لااقل، لزوم نداشت.

4 از طرف دیگر، پیامبر اسلام خاتم پیامبران، و آئین او آخرین شریعت آسمانی است و باید تمام آنچه را که بشر ممکن است تا روز قیامت به آن نیاز داشته باشد، در اختیار او بگذارد و او را از هر قانون بشری و تقنین آسمانی بی نیاز سازد.

ملاحظه این امور ما را بر آن میدارد که بطور قطع و یقین بگوییم، پیامبر عالیقدر اسلام، برای حفظ مصالح اسلام و تحقق پذیری هدف بعثت، این قسمت از معارف و احکام را که روی علل یاد شده، امت موفق به فرا گرفتن آنها نشدند، پیش فردی از مسلمانان به ودیعت نهاده که مسلمانان پس از درگذشت او در تمام این حوادث به وی مراجعه کنند و همه نیازهای دینی و مذهبی خود را با پیروی از افعال و گفتار او برطرف سازند.

یک چنین فرد نمیتواند یک فرد عادی باشد، زیرا یک فرد عادی نمیتواند این همه علوم و معارف و احکام و فرائض را در مدت کم از پیامبر (ص) فراگیرد، بلکه باید این فرد بسان پیامبر دارای علمی گسترده و در برابر هر نوع خطا و اشتباه که موجب سلب اعتماد مردم میگردد، مصون و بیمه باشد.

شناسائی یک چنین فرد، که دارای علمی گسترده و وسیع است، و از تمام احکام الهی و قوانین آسمانی که ممکن است بشر تا روز بازپسین به آن نیاز داشته باشد، آگاهی دارد، جز برای خدا و پیامبر او برای کسی مقدور نیست.همچنین شناسائی معصوم از غیر معصوم و اینکه چه کسی در مقابل هر نوع احتمال اشتباه و لغزشهای عمدی و سهوی مصون و بیمه است، جز از طریق وحی و تعیین پیامبر ممکن نمی باشد.

از این نظر، تکمیل هدف بعثت و گسترش صحیح آئین اسلام در میان ملل جهان، و بی نیاز ساختن امت از هر نوع آراء و نظریات خطاء بشری و غیر وحی الهی، ایجاب میکند که فردی به عنوان جانشینی با شرایط یاد شده از طرف خدا تعیین گردد و هرگز امت از طریق انتخاب، نمی تواند به چنین فردی دست یابد.

پی نوشت:

بطور مسلم کتاب و سنت جوابگوی تمام نیازمندیهای امت نسبت به فروع و اصول می باشد، اگر می گوییم این دو منبع نسبت به نیازمندیها کفایت نمی کند، مقصود سنتی است که در اختیار مردم قرار گرفته بود و اگر مجموع سنتهای پیامبر که عقیده شیعه نزد پیشوایان معصوم، موجود است به آن قسمت منقول از پیامبر ضمیمه گردند، قطعا سنت برای تمام نیازمندیها کافی خواهد بود.

.2 نبردی که پیامبر شخصا در آن شرکت نمیکرد، و فقط ستونی را برای کوبیدن نقطه تجمع شورشیان اعزام می فرمود، «سریه» می نامند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان