ماهان شبکه ایرانیان

آیة الله العظمی حاج حسین طباطبایی قمی

علامه بزرگوار سید جلیل القدر مغازی و مجاهد فی سبیل الله،محامی شریعت جد خویش سید الانام حجة الاسلام و المسلمین آیة الله العظمی حاج آقا سید حسین طباطبائی فرزند حاج سید محمود قمی از تبار سید سراج الدین اصفهانی(متوفی ۱۳۶۶)یکی از فقهای نامی قرن چهاردهم هجری است که به زعامت و مرجعیت عامه نائل آمده اند.

(متولد 1282-متوفی 1366 ه.ق)

علامه بزرگوار سید جلیل القدر مغازی و مجاهد فی سبیل الله،محامی شریعت جد خویش سید الانام حجة الاسلام و المسلمین آیة الله العظمی حاج آقا سید حسین طباطبائی فرزند حاج سید محمود قمی از تبار سید سراج الدین اصفهانی(متوفی 1366)یکی از فقهای نامی قرن چهاردهم هجری است که به زعامت و مرجعیت عامه نائل آمده اند.

این شخصیت بزرگ از فقهای عالیمقام عصر خویش و مرجع تقلید در منطقه عرب و عجم،و یکی از اعیان تلامذه آیة الله مولانا حاج میرزا محمد تقی شیرازی اعلی الله مقامه الشریف و شیخ استاد فقهاء و اصولیین آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول بود.

مرحوم محدث قمی در مورد وی تعبیر زیبائی دارد که می نویسد:«حسین الاسم،حسن الرسم و الاخلاق جید الخلق، طیب الخلق و الاعراق »او نامش حسین،رفتار و کردارش زیبا،خلقش نیکو،اخلاق و تبار و نسبش بسیار پاکیزه می باشد.

اساتید ایشان:

ایشان پس از کسب معلومات مقدماتی در زادگاه خویش در بازگشت از سفرحج از طریق عراق به نجف اشرف وارد شده، سپس در سال 1303 به سامراء مهاجرت و عزیمت نمود،و از محضر مبارک زعیم عالیقدر حوزه شیعه آیة الله العظمی حاج میرزا محمد حسن شیرازی(1312 ه.ق)تلمذ و کسب فیض نموده است پس از دو سال کسب فیض در سال 1305 به تهران مراجعت نموده است در تهران به مدت پنج سال به فرا گرفتن علوم عقلی،عرفان،ریاضیات و فقه و اصول از اساتید و متخصصین فن پرداخته است و در مدت اقامت در تهران از محاضر بزرگانی مانند:میرزا ابو الحسن جلوه(متوفی 1314 ه.ق) مرحوم شیخ علی مدرس و مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی(متوفی 1336 ه.ق)مرحوم میرزا هاشم رشتی(م 1332 ه.ق)و مرحوم میرزا علی اکبر یزدی و مرحوم میرزا محمود قمی،و جمعی دیگر تلمذ نموده است.در همین اوقات فقه و اصول رااز محضر آیة الله حاج میرزا محمد حسن آشتیانی(متوفی 1319 ه.ق)و شهیدآیة الله شیخ فضل الله نوری(مستشهد1337 ه.ق) تلمذ وبهره برده است.

در سال 1311ه.ق پس از فتوای معروف میرزا درمورد تحریم تنباکو وقضایای مربوط به آن مجددا به نجف اشرف مراجعت و ازمحضر مبارک آیات عظام:حاج میرزا حبیب الله رشتی(متوفی 1312)و مرحوم حاج ملا علی نهاوندی ومرحوم آخوند خراسانی(متوفی 1329 ه.ق)و سید محمد کاظم یزدی صاحب العروة الوثقی(متوفی 1338 ه.ق)و مرحوم حاج آقا رضا همدانی،کسب فیض و دانش نموده است و در این محاضر مقدس بود که به مراتب والای علم و اخلاق و فضیلت نائل و آنگاه به سامراء مراجعت و ملازم درس مرجع بزرگ شیعه آیة الله العظمی مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی(متوفی 1328 ه.ق) گردیده است تا اینکه خود یکی از فقهای نامدار و یکی از علمای مبرز در آمده و مورد عنایت و توجه خاص استادخویش و مورد شور و مشورت او واقع شده است و استاد احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده است.

تالیفات ایشان:

مرحوم علامه تهرانی فصل مشبعی را در معرفی این عالم جلیل القدر و مرجع شجاع دینی اختصاص داده است که برخی از قسمتهای آن را که جنبه تکراری نداشته باشد در اینجا می آوریم:

تحصیل در سامراء:

ایشان مرقوم داشته اند در سال 1321 ه.ق به سامراء مشرف گردید و در درس شیخ استاد ما،مرحوم حاج میرزا محمد تقی شیرازی حدود 10 سال شرکت جستند واز سرچشمه فضیلت ایشان سیراب گردیدند در اواخر اقامت او در سامراء من با ایشان هم مباحثه بودم (1) آن چنان که در زمان اقامت در نجف با ایشان مودت و علاقه ای داشتم از آن زمان دارای صلاح، تقوی و زهد و کثرت عبادت بود او در فقه و اصول درنهایت فضیلت و خبرویت بود.

او در سال 1331 به مشهد مشرف شده،و در سال 1354 کدورت و رنجشی بین او و رضا شاه پدید آمد که منجر به تبعید ایشان از ایران گردید.از ایشان بازماندگانی به نامهای آیة الله سید حسن و سید آقا مهدی به یادگار مانده اند که هر دو در سلک روحانیت می باشند.از ایشان نه نوع رساله عملیه و تحقیقیه انتشار یافته است.

1-مجمع المسائل

2-الذخیرة فی العبادات و المعاملات

3-مختصر الاحکام

4-طریق النجاة

5-منتخب الافکار

6-مناسک الحج

7-هدایة الانام

8-رساله الحج

9-مجمع المسائل

10-الرسالة الرضاعیه

11-الرسالة الارثیه

12-صحة المبادلات

13-صحة المعاملات

14-الرسالة الربائیة

آیة الله قمی و مشهد:

مرحوم شیخ ناصر الشریعه می نویسد:«مردم مشهد از علامه متقی مرحوم میرزامحمد تقی شیرازی(قدس سره) درخواست نمودند تا عالمی با تقوی و مجتهدی دانا وتوانا به مشهد اعزام نماید.حضرتش صاحب عنوان مرحوم آیة الله قمی را به آن ارض مقدس گسیل فرمود.»این واقعه در سال 1331 انجام پذیرفت.به این ترتیب مرحوم آیة الله قمی به مشهد نازل و مجاور آن ارض اقدس گردید،و به تدریس و بحث و اقامه جماعت و زعامت حوزه علمیه خراسان و رهبری و هدایت مردم مشغول گردیدند.

ایستادگی در برابر ظلم و تقوی:

ایشان در مشهد مقدس مشغول فعالیتهای مذهبی و دینی بود که اقدامات خلاف شرع مبین اسلام و مخالف اصول آزادی رضاخان شروع می گردد.این عالم ورع وغیور بر ضد مظالم او قیام می ورزد به این جهت به عراق تبعید می شوند و داستان آن به این کیفیت می باشد که میرزا علی اصغر خان حکمت روز پنجشنبه ماه ذیحجه 1353ه.ق مطابق 1313 خورشیدی به شیراز وارد و در جشنی که به مناسبت ورود او درمدرسه شاهپور منعقد گردیده بود شرکت می کند و طبقات مختلف شهر هم حضورمی یابند آنگاه طبق برنامه ای که از پیش تعیین شده بود چهل زن و دختر بی حجاب درمجلس حضور می یابند و ارکستر آهنگ رقص می نوازد و دختران نیز به رقص وپایکوبی می پردازند.خبر این مجلس، مانند بمب در محافل آن روز صدا می کند و مردم مسلمان بسیار متاثر می گردند،اما احتمال نمی دهند که به دستور شاه بوده باشد.چندی بعد این خبر با واقعه دیگری مورد تایید قرار می گیرد و آن خبر چنین بود که در میدان جلالیه با حضور رئیس الوزراء محمد علی فروغی ذکاء الملک،دختران مدارس رابی حجاب گرد آورده و علی اصغر خان حکمت ضمن نطقی گفته بود:«برخی گمان کردند این اقدامات در شیراز خودسرانه بوده است،لکن رای اعلیحضرت همایونی است و بایستی به تصویب برسد و می رسد.»مرحوم آیة الله قمی بعد از خواندن این خبر بسیار متاسف و متاثر می گردد و سخنرانی می نماید و در آن محفل آن چنان متاثربوده است که از شدت بغض و ناراحتی شروع به گریه می نماید و می فرماید:«اسلام فدائی می خواهد.من حاضرم در این امر فدا شوم.»سپس توسط محمد ولی اسدی نائب التولیه به شاه پیغام می دهد که لازم است شاه از این عمل خودداری نماید.درضمن تهدید می نماید اگر از این امر خودداری نشود،او خود به سختی مبارزه خواهدنمود.در آن پیغام می افزاید:«گرچه شما نائب التولیه تا کنون اصرار داشتید من با پهلوی ملاقات کنم و من حاضر به پذیرفتن آن نبودم اما حالا حاضرم که برای جلوگیری از این عمل غیر شرعی،و ضد اسلامی،به تهران بروم و شخصا به دیدار پهلوی برسم تا او رااز این عمل منصرف کنم در غیر این صورت تا پای جان ایستاده ام...»

یک روز پس از این پیغام،بیت مرحوم آیة الله قمی و کوچه های اطراف آن توسط مامورین دولتی تحت نظر گرفته می شود و مامورین رفت و آمدها را تحت تجسس درمی آورند.مرحوم آیة الله قمی،نامه ای به محضر مرحوم آیة الله العظمی حائری نویسد و از ایشان در این امر استمداد می طلبد.سپس توسط دو نفر از علمای مشهد،آقایان:آیة الله میرزا محمد کفائی معروف به آیة الله زاده خراسانی و مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی تماس گرفته و آنها را در جریان امر قرار می دهد،دولت بر فشار خود نسبت به آیة الله قمی می افزاید به تدریج مانع ملاقات اشخاص باآیة الله قمی می گردد.وحشت، اختناق و سانسور به حد اعلای خود می رسد به هر حال مرحوم قمی تصمیم می گیرد به تهران برود و با پهلوی در این باره ملاقات نماید و این قصد خود را با آقایان نامبرده فوق در میان می نهدر وضع شهر متشنج شده بود.مردم ازاوضاع ناراحت و نگران بودند.مرحوم قمی در منزل خود،درس می گفت و صبح وعصر،طلاب به منزل ایشان مراجعه می کردند در یکی از جلسات می فرماید:«من قصداقدام دارم خود را موظف می بنیم که اقدام کنم چنانچه برای جلوگیری از مسئله کشف حجاب ده هزار نفر هم کشته شود یکی از آنها هم من باشم جائز و رواست.»

این گفتار در مشهد و اطراف آن به سرعت پخش و انتشار می یابد دولت به صورت جدی وارد کارزار می گردد اطراف بیت آقا را محاصره و اسامی رفت و آمدکنندگان را یادداشت و تظاهر می کنند که منزل تحت محاصره و کنترل می باشد به تدریج وضع شهر مشهد و دیگر شهرهای خراسان منقلب و آماده انفجار می گردد روز 28 ربیع الاول 1354 مرحوم آیة الله قمی مستقیم،تلگرافی به تهران به عنوان رضاخان پهلوی مخابره می نماید که در متن آن آمده بود«که برای مذاکره در برخی از موضوعات به تهران خواهد آمد»و شب 29 ربیع الاول به اتفاق دو نفر از فرزندان و با همراهی خدمتگزار به طرف تهران حرکت می نمایند.

این گروه معدود،ولی در باطن امر بسیار با شکوه،هجرت خود را آغاز نموده واز مشهد عازم تهران می گردند.

حرکت ایشان به وسیله یکی از آقایان،به صورت تلگراف به مرحوم آقای حاج سید یحیی صدر العلماء اطلاع داده می شود و متن تلگراف بعد از نماز ظهر در مسجدحاج سید عزیز الله تهران برای نمازگزاران خوانده می شود.مردم از حرکت ایشان اطلاع پیدا می کنند و روز آخر ماه ربیع مرحوم قمی و همراهان وارد حضرت عبد العظیم می گردند و در باغ سراج الملک منزل می کنند.

روز اول ماه ربیع الثانی مردم تهران به اتفاق برخی از علماء و ائمه جماعات ازایشان دیدار می کنند چون این رفت و آمدها بیشتر با اتوبوس کرایه و قطار صورت می پذیرفت،رفت و آمد به صورت محسوس در می آید و رفت و آمدها رو به فزونی می نهد و موجب نگرانی دولت و مسئولین امور قرار می گیرد،روز بعد مامورین دولت،جلو حرکت وسائل نقلیه را می گیرند و رفت و آمد قطار به حضرت عبد العظیم را به کلی لغو و تعطیل می نمایند و از رفت و آمد وسائل نقلیه عمومی را به حضرت عبد العظیم جلوگیری می کنند.مردم به صورت پیاده و به صورت دسته جمعی به سوی اقامتگاه ایشان راه می افتند منظره بسیار جالبی به نمایش گذاشته می شود دهشت واضطراب دولت هر لحظه بیشتر می گردد ساعت 10 صبح روز دوم ماه ربیع الثانی ملاقات با ایشان ممنوع اعلام می گردد و درب باغ بسته می شود و از ورود و خروج افراد به باغ جلوگیری به عمل می آید و باغ سراج الملک عملا تحت محاصره پلیس قرار می گیرد و رفت و آمد به باغ ممنوع اعلام می شود پس از حبس و تحت نظر قراردادن ایشان چند نفر از مامورین دولت درب به دیدار ایشان می شتابند آقا به آنان می فرماید من باید شخص پهلوی را ملاقات کنم و مطلب خود را فقط به او خواهم گفت روز بعد رئیس دیوان عالی و دادستان وقت تهران به ملاقات ایشان می روند وهدفشان این بوده است که از طریق بحث علمی با آقا وارد مذاکره شوند ولی معظم له به بحث با آنها رضایت نمی دهد و تاکید می کند که من برای ملاقات و مذاکره با شخص پهلوی به تهران آمده ام آنان می گویند آقایان رئیس الوزراء،وزیر کشور،و وزیر دربار به دیدار شما خواهند آمد آقا می فرمایند هیچ فائده ای ندارد من جز با شخص پهلوی باکس دیگری حاضر به صحبت نیستم،اما رضاخان آمادگی ملاقات با ایشان را نداشت،چون می دانست اولا پس از ملاقات با ایشان حجت بر خودش و مردم تمام خواهد شدو جای هیچ گونه شکی در غیر اسلامی بودن عملش باقی نخواهد ماند و ثانیا آیة الله قمی اهل هیچ گونه سازش و مصالحه و رعایت مقام کاذب شاهنشاهی نیست و چون تمام مقامات دولتی مقصود آقا را می دانستند،لذا هیچکدام راضی به ملاقات با اونمی شدند.

چند بار فقط رئیس کل شهربانی با آن مرحوم ملاقات معمولی داشت و مطلب مهمی مطرح نمی شد آقا فقط و فقط با دو نفر از نزدیکانش طرف صحبت درسی وفقهی بودند و کس دیگری حق ملاقات با آقا را نداشت چند روز بعد رئیس شهربانی به اتفاق محمد عبده دادستان کل کشور به خدمت آیة الله قمی می رسند و اظهار می دارندکه در مشهد بر اثر حرکت شما شورشی برپا شده و منجر به قتل تعدادی بی گناه گردیده است و مسئولیت این قضیه به عهده شما است مرحوم قمی بر مرگ یک عده مسلمان بی گناه گریستند و فرمودند گناه این کار به گردن دولت و شخص شاه است نه من، چون من با نهایت مسالمت و آرامش و با دست خالی برای ملاقات و مذاکره شما آمده بودم،و شماها مرا حبس کردید و مردم را که به دفاع از اسلام علاقمند هستند تحریک کرده اید قطعا خبر حبس شدن ما به مشهد رسیده است و اهالی مشهد هم اعتراض و انتقادکرده اند و شما به جای پاسخگویی مثبت،آنان را گلوله باران کرده اید...

سرباز امام زمان(عج):

ماموران و فرستادگان شاه پس از آن که از تاثیر تهدید بر روحیه قوی و پولادین آقا مایوس شدند از در تطمیع درآمدند و اظهار داشتند که ملاقات شما با شاه ممکن نیست مراجعت شما نیز به مشهد امکان ندارد یا باید در همین باغ به همین صورت بمانید یا به محلی که دولت در نظر خواهد گرفت بروید.مرحوم قمی می گویند اگر به میل خودم نمی گذارید و درخواستم اجابت نمی شود که به مشهد بروم گذرنامه بدهیدکه به عتبات بروم رضاخان با درخواست ایشان موافقت می نماید و دستور می دهد برای ایشان و عائله شان گذرنامه صادر شود.ضمنا یکی از صاحب منصبان بانکی را با چک سفید امضا شده به حضور آقا می فرستد تا ایشان هر چه می خواهند بنویسند.آقامی فرمایند:من پول دولت را نمی گیرم.به ایشان عرض شده بود که اطلاع داریم شماپولی همراه ندارید مدتی هم در محاصره هستید و به جایی دسترسی نداشتید،لذا هرچه پول می خواهید به شما خواهیم داد.ولی آقا در پاسخ جواب بسیار جالب و قانع کننده ای دادند.ایشان فرمودند:من رعیت امام زمانم تا به حال مخارج مرا امام زمان(عج)مرحمت کرده اند بعد از این هم مرا فراموش نخواهند فرمود امام زمان(عج)از طریق غیر طبیعی هم می تواند نوکرهای خود را اداره فرماید.

این سخنان و اظهار نظرها در نظر آن سست ایمانها اسباب مسخره بود.آنان رفتند.اتفاقا رئیس کلانتری شهر ری که در اثر چند روز حصر و حبس آقا و در اثر رفت و آمد مکرر،نسبت به آقا علاقه و ارادت پیدا کرده بود و ضمنا او با کسبه بازار تهران هم بی ارتباط نبود و مطلب را محرمانه به برخی از بازاریان تهران رسانده بود او خود اظهارآمادگی کرده بود چنانکه کسی بخواهد وجهی به آقا برساند حاضر است که به ایشان برساندی لذا چند نفر از بازاریان مبلغی در حدود یکهزار تومان از وجوه شرعیه توسطهمین رئیس کلانتری به خدمت آقا می رسانند.جالب است دانسته شود که بر حسب اظهار همین رئیس کلانتری چون برای انجام این کار بسیار دقت داشته است وجه مذکور را کف پای خود گذاشته جوراب را به پا کرده و چکمه نظامی روی آن می پوشدو به قصد دیدار آقا به باغ می رود،خود ایشان بعدها می گفت وحشت داشتم که شایدخود مرا هم هنگام ورود جستجو نمایند و اگر کشف می شد که قصد کمک به آقا را دارم شدیدا در معرض خطر تنبیهات دیکتاتر و مستبد زمان رضاخان قرار می گرفتم به هر حال وجه مذکور به دست مرحوم آیة الله قمی می رسد و ایشان اظهار می دارند که:من مطمئن بودم امام زمان(عج)در چنین موقعیتی خاص،رعیت و سرباز خود راوانخواهد گذاشت.» (2)

درخواستهای پنجگانه از دولت ایران:

مرحوم آیة الله قمی به اتفاق دو نفر از فرزندان و همراهی خدمتکار به سوی عراق رهسپار و در شهر کربلا در جوار مرقد مطهر سرور آزادگان حضرت حسین(ع)اقامت گزیدند.وقتی ایشان وارد کربلا می شدند مرحوم آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی مرجع عالیقدر تقلید شیعه،دامادشان آقا سید میرزا را با نامه ای به نمایندگی خدمت آیة الله قمی فرستاد و آقا میرسید می گوید:«آقا به من امر فرمودند از طرف ایشان دست شما را ببوسم.» (3)

هنگامی که مرحوم آیة الله قمی برای زیارت به سامراء رفت،از طرف دولت عراق دستگیر و به کاظمین و بغداد جلب شد. ولی بعد ایشان را آزاد کردند و معلوم نشد علت توقیف و عامل آزاد کردن چه بوده است؟

آیة الله قمی مقیم کربلا شدند و به اداره حوزه علمیه آنجا پرداختند و گروهی ازعلمای بزرگ از قبیل آیة الله میلانی(متوفی 1395 ه.ق)و مرحوم میرزا عبد الهادی شیرازی(متوفی 1380 ه.ق)و عده دیگری از علماء و جمعی از طلاب ایرانی به کربلاهجرت نمودند.مرحوم آیة الله قمی از وضع ایرانیان و اقدامات رضاخان و گرفتاری سخت مردم ناراحت بوده و پیوسته مترصد بودند تا اقدامی کنند ولی موقعیت پیش نمی آمد تا شهریور 1320 ش پیش آمد و رضاخان توسط اربابان انگلیسی اش از ایران اخراج و به سمت «سنت موریس »رهسپار و تبعید گردید.پس از سقوط او و ده سال دوری از وطن مرحوم قمی در نخستین فرصت پیش آمده به قصد زیارت مرقد مطهرامام رضا(ع)به ایران آمدند،استقبال بی نظیری از آن بزرگوار در سراسر ایران به عمل آمد از قصر شیرین تا مشهد همه جا چراغانی شد همه بزرگان روحانی،و سران قبائل، مسئولان امور دولتی،و مردم به ملاقات آقا و استقبال ایشان شتافتند.به هر کجا کاروان آقا می رسید،شهر بصورت نیمه تعطیل یا به کلی تعطیل می گشت.

ایران با این سفر تکان خورد.آیة الله قمی در مراجعت هنگام توقف در تهران پیشنهادات معروفی را به دولت وقت ارائه داد که اهم آنها در پنج ماده زیرین گنجانده شده بود.

1-دولت ایران زنان را در انتخاب حجاب آزاد بگذارد و اجباری در کشف حجاب وجود نداشته باشد.

2-مدارس مختلط که رضاشاه ایجاد کرده بود منحل،و مدارس پسرانه ودخترانه به صورت مجزی تشکیل و نماز در مدارس برقرار شود.

3-تعلیم قرآن و دروس دینی جزو برنامه درسی دبستانها و دبیرستانها قرارگیرد.

4-حوزه علمیه قم و مشهد آزاد باشند و محصلین و مدرسین علوم دینیه به هنگام تحصیل از خدمت نظام معاف باشند.

5-موضوع اقتصاد،تجارت،تحت نظر متخصصین اداره شود به حدی که توازن صادرات و واردات حفظ گردد تا فشار کمبود مواد غذایی که بر دوش طبقه ضعیف سنگینی می کند از بین برود.

پیشنهادات فوق با حمایت عموم مردم،مورد قبول رژیم قرار گرفت.بدین ترتیب مرجع عالیقدر که چند سال پیش در حضرت عبد العظیم در باغی محبوس گردیده بود و مردم از ملاقات با او ممنوع بودند،در میان استقبال میلیونی مردم،به میهن اسلامی بازگشت.علاوه بر درخواست مشروع حجاب،تعداد دیگری از پیشنهادها ودستور العمل های حیاتی او به مرحله اجرا و عمل درمی آید و این وعده الهی است که تحقق خارجی به خود می گرفت.

ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم... (4)

مرحوم آیة الله قمی پس از انجام مقصود و زیارت مشهد امام رضا(ع)دوباره به عتبات عالیات مراجعه و در کربلا اقامت ورزید تا پس از فوت آیة الله العظمی اصفهانی با درخواست جمعی از علما،به حوزه نجف برگشت و اداره حوزه را به عهده گرفت.

عبرت از تاریخ:

در جریان مسائل گوهرشاد یک نکته عبرت آموز وجود دارد که جا دارد به محض عبرت و بهره گیری از واکنش اعمال،مورد عنایت و توجه قرار گیرد نوشته اندمحمد ولی خان اسدی استاندار و نائب التولیه آستان قدس رضوی که پسرش دامادمحمد علی فروغی نخست وزیر رضاخان بود تا حدودی به عنوان یک عنصر مذهبی شناخته می شد و در مسئله کشف حجاب به پدر زن پسرش نوشته بود که از رضاخان بخواهد در جریان متحد الشکل نمودن سیاسی مردان و کشف اجباری حجاب،مشهدرا با در نظر گرفتن موقعیت مذهبی آن،از دیگر شهرها،امتیازی قائل شوند و ماننددیگر مناطق رفتار نکنند،ولی به او جوابی نرسیده بود.

در آن ایام سرلشگر مطبوعی(که پس از 44 سال از واقعه گوهرشاد در دادگاه انقلاب اسلامی محکوم به اعدام گردید) فرمانده لشکر خراسان برای بررسی اوضاع به مشهد رفتند و نقشه حمله به مسجد گوهر شاد و صحن مطهر رضوی و قتل عام مردم رابه امر رضاخان پیاده کردند.پس از این واقعه خونین،اسدی مجددا نامه ای به فروغی نوشت و گلایه نمود که چرا اقدامی نکرده است که منجر به این حادثه گردیده است فروغی به جای هر نوع توضیحی در پاسخ این شعر را تلگراف می کند:

در کف شیر نر خونخواره ای غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟

این تلگراف کشف و به دست رضاخان می افتد.دستور اعدام اسدی را صادرمی کند و فروغی را نیز ضمن خواندن این شعر از نخست وزیری عزل می کند.تا این قسمت،یک روی سکه بود.

اما روی دیگر آن سکه درست پس از هفت سال در اثر حوادث و پیش آمدهای غیر مترقبه جنگ جهانی و دیگر عوارض ناخواسته بود که منجر به ایجاد گره کور درکشور می گردد.در شهریور 1320 رضاخان مجددا از فروغی دعوت به عمل می آوردکه با توجه به تجربه و کارکشتگی مجددا سکاندار کشتی کشور طوفان زده شود تا بتواندبا تشکیل دولتی نیرومند جلو مشکلات زمان را بگیرد و عوارض ناشی از جنگ رابرطرف سازد نخست وزیر جدید نخستین کاری که انجام می دهد، نوشتن متن استعفانامه رضاخان از سلطنت و کناره گیری او از این مقام می باشد.وقتی رضاخان علت را می پرسد،در پاسخ می گوید:قربان قوای روسی و انگلیسی دارند به تهران واردمی شوند باید هر چه زودتر استعفاء دهید و از مملکت خارج شوید تا به چنگ دشمن نیفتید و گرنه اصل و اساس سلطنت نیز در مخاطره می باشد.در همین موقع تاریخ تکرارمی گردد و فروغی شعر گذشته را زمزمه می کند و می گوید:

در کف شیر نر خونخواره ای غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟

به این ترتیب او از سلطنت به نفع پسرش کناره گیری و به سوی آفریقا،جزیره موریس رهسپار می گردد.این بود تکرار تاریخ و واکنش اعمال افراد که همین دنیا نیز به ثمر می نشیند.دل بصیر و بینایی روشن می خواهد که انسان بتواند نتیجه اعمال سیئه خویش را با چشم خود ببیند و عبرت بیاموزد.

قضیه گوهرشاد از زبان آیة الله اراکی:

در مورد فاجعه گوهرشاد مقالات متعددی نوشته شده است که این حادثه را ازدیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار داده اند.یکی از موثق ترین منابع،افواه رجال مورد اجتهاد و وثوق می باشد که بخش اعظم تاریخ را همین شفاهیات تشکیل می دهد.

خبرنگار مجله پیام انقلاب در سال 1406 هجری قمری سؤالاتی از آیة الله العظمی اراکی مرجع عالیقدر مطرح می سازند که یکی از آنها پرسش از قضیه مسجد گوهر شاد می باشد.ایشان در پاسخ می فرمایند:

پس از جریانات قم که نشست علما بود بر این که رضاخان باید برود او هم سخت گرفت به اینکه باید آخوندها جواز داشته باشند و اینکه نباید زنان حجاب داشته باشند و کشف حجاب را مطرح ساخت.مرحوم حاج آقا حسین قمی(اعلی الله مقامه)که در مشهد بودند تلگرافی به رضاخان زدند که من(به تهران)آمدم پرسیده بودند چه نیتی داری؟فرموده بود که من می خواهم بروم و شفاها با خودش(رضاخان)صحبت کنم که این چه کاری است که می خواهی بکنی چرا می خواهی شب کلاه سر مردم بگذاری و زنها را بی حجاب کنی؟اگر حرفم را شنید که شنیده است و اگر نشنید گلویش را اینطور می گیرم و خفه اش می کنم! (5)

وقتی آیة الله قمی قبل از آمدن به تهران به مسجد گوهرشاد می رود بهلول هم به منبر می رود و بنا می کند به تهییج مردم و مردم بسیاری هم اجتماع می کنند و پس ازسخنرانی دور آقای قمی را می گیرند که به تهران نروید و همین جا باشید و به دنبال این جریان بود که آن ملعون قاتل هم دستور می دهد بهلول را بگیرند و به حبس ببرند واجتماع مردم را در گوهرشاد،به گلوله ببندند و حتی آنهائی که دستشان به ضریح امام رضا(ع)بند بوده را به گلوله می بندند به طوری که دور حرم آن حضرت جدول خون راه می افتد و مرده و زنده را در ماشین می ریزند و چاله ای بزرگ می کنند و آنها را پرت می کنند توی چاله و خاک می ریزند روی آنها.نه غسلی و نه کفنی.این فاجعه بود که مجالس و محافل مذهبی به کلی قدغن شد و مجالس را توی سردابها یا بیرون باغات،مسجد جمکران یا کوچه های کج و معوج پرت که کسی از آنجاها سر درنمی آوردمخفیانه روضه خوانی می کردند و از ترس او،کسی جرات علنی گریه کردن را برای ابا عبد الله(ع)نداشت.البته ابتدای کار مرحوم بروجردی آن مرد با پسرش محمد رضاآمدند منزل آقای بروجردی و در اتاق نشستند خیلی هم گرم گرفتند و چای خوردند واظهار می داشتند من مطیع شما هستم و خلاصه در باغ سبزی نشان دادند،اما بعدش دیدیم چگونه رفتار نمودند.تا وقتی آقای بروجردی حیات داشتند،از ایشان حساب می بردند.محمد رضا همان اوایل کارش آمد و گفت حاج آقا تقسیم اراضی را اینطورمی خواهم بکنم و آقا خیلی سخت با او گفتند تو نمی توانی اینکار را بکنی.بدون اجازه حاکم شرع حق دخل و تصرف در املاک را نداری.کار را سخت نکن که مردم به جنبش درآید و شاهی ات را از بین ببرند،شاید به جمهوری مبدل شود،دست بردار.

پس از آقای بروجردی آنچه را که خیال داشت انجام داد،خیلی هم خراب کرد تا اینکه خداوند متعال این مرد(حضرت امام خمینی)را مبعوث فرمود و رضاخانی که درمدرسه فیضیه فریاد زده بود ذریه تان را به باد فنا خواهیم داد،ذریه خودش به باد فنارفت.

گفتار آیة الله العظمی مرعشی:

آیة الله مرعشی در مورد ایشان می نویسند.

«یکی دیگر از مشایخ روایتی،علامه فقیه ورع و پرهیزگار،سلمان مجتهدین،حجة الاسلام و المسلمین آیت الله حاج آقا حسین بن حاج سید محمود طباطبایی قمی سراجه ای می باشد.

این سید جلیل القدر و بزرگوار یکی از اعلام عصر و یکی از مراجع وقت صاحب تقوی و ورع،و عفاف و سداد و قول و عمل بود او پیش صاحب کفایه آخوندخراسانی و همنام او آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی صاحب العروة الوثقی و آیت الله مدفق شیخ میرزا محمد تقی شیرازی(میرزای دوم)و محقق بنیل حاج آقا رضاهمدانی صاحب الصباح و تنی چند از بزرگان تلمذ نمود سپس در مشهد سکونت یافت تا آن که رضاشاه خواست کشف حجاب و تغییر البسه را پیاده کند و به مسلمانان روش یهودیان و مسیحیان را تحمیل نماید.آیت الله قمی پس از مبارزات فراوان مجبور به مهاجرت به کربلا گردید،و در آن سرزمین اقامت نمود تا آنکه در سال 1366 ه.ق درزیارتگاه کاظمین(ع)وفات نمود،و جنازه او به نجف اشرف حمل گردید و در یکی از!405 حجره های شرقی در صحن شریف علوی(ع)مدفون گردید.

اجازه روایتی بسیار مختصر است در آن اجازه از حاج سید مرتضی کشمیری واز حاج میرزا حسین تهرانی خلیلی روایت می کند.» (6)

وفات او:

بالاخره این عالم ربانی و مجاهد صمدانی پس از 84 سال تلاش و کوشش درراه وظیفه اسلامی الهی در تاریخ 1366 ه.ق به رحمت ایزدی واصل،و دوستداران وعلاقمندان را تنها گذاشت.

پی نوشتها:

1- نقباء البشر ج 2 ص 654.

2- به کتاب قیام گوهر شاد،سینا واحد،بخش مصاحبه با آیة الله سید عبد الله شیرازی مراجعه شود.

3- مجله اعتصام شماره 30 ص 37 مقاله نگارنده.

4- سوره محمد آیه 7.

5- مجله پیام انقلاب،شماره 126- 125.

6- اعیان الشیعه ج 1- مجله نور علم شماره 1 دوره دوم ص 81- 95- مقاله آقا سید هندی قیام گوهرشاد- نقباء البشر ج م ص 653 تا 655 کد معرفی 1089- یکصد سال مبارزه روحانیت ج 3.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان