تورج فتحی*: رودخانه هراز گستردهترین، پرآبترین و زیباترین رودخانه استان مازندران است که از دامنههای شمالی رشتهکوههای البرز و قله دماوند در جنوب حوضه سرچشمه گرفته است.
به گزارش ، شرق نوشت: شاخه اصلی و سرچشمه رودخانه هراز، «رود لار» است که از بههمپیوستن سرشاخههای آب چهلبره، سیاهپلاس، الرم و دلیچای تشکیل شده و جهت جریان عمومی آن نیز از باختر به خاور است. کمی پایینتر از پلور نیز سرشاخه دیگری به نام لاسم به لار پیوسته و رود هراز را که به موازات جاده هراز با جهت عمومی جنوب به شمال تا شهر آمل و سپس دریای مازندران امتداد دارد، به وجود میآورد. مساحت حوضه آبریز هراز کمی بیش از ٤٨ هزار کیلومترمربع و طول آن ١٨٥ کیلومتر است و تنها ٣٠ کیلومتر انتهایی جلگهای بوده و بقیه را مناطق کوهستانی تشکیل داده است. با توجه به بارندگیهای خوب منطقه حوضه آبریز و وجود قلل مرتفع و بالاتر از سه هزار متر (قله دماوند با بلندای پنجهزارو ٦٧١ متر) در بخشهای جنوبی آبریز، آبدهی رودخانه هراز خوب و دارای میانگین (میانگین ٤٥ساله) سالانه 1.1 میلیارد مترمکعب است که از این مقدار بخشی از طریق سد لار به تهران انتقال مییابد (حدود ١٥٠ میلیون مترمکعب). شیب میانگین رودخانه هراز بالا بوده و جریان آب در این رودخانه تند و سیلابی و حالت فرسایشی دارد و این شرایط باعث میشود تا آلایندهها با کمترین تغییر و خودپالایی از بالادست حوضه آبریز به آسانی و سهولت خیلی بیشتری به مناطق پاییندست انتقال یابند. رودخانه هراز بعد از عبور از شهر آمل به علت شیب کم و ویژگی مخروط افکنهای به چندین شاخه تبدیل میشود که شاخه اصلی آن به نام سرخرود به دریای مازندران میریزد.
مناطق حفاظتشده محیط زیست: با توجه به ظرفیت بالای زیستبومی آبریز هراز از دیرباز چندین منطقه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته که شامل «منطقه حفاظتشده البرز مرکزی» با مساحت حدود ٤٠٠ هزار هکتار، «منطقه حفاظتشده هراز» با مساحت حدود ١٦ هزار هکتار، «منطقه شکار ممنوع هراز قرهسو» با مساحت ٨٦ هزار هکتار، «ذخیرهگاه پارک هراز و جاده هراز» با مساحتی حدود ٥٠٠ هکتار، «پارک ملی لار» با مساحت ٧٤ هزار هکتار و اثر طبیعی ملی قله دماوند است. همچنین رودخانه هراز از سال ١٣٤٦ برابر مصوبه شماره ٤ شورایعالی شکاربانی و نظارت بر صید وقت بهعنوان رودخانه حفاظتشده سازمان حفاظت محیط زیست به تصویب رسیده و مانند رودخانه چالوس یکی از چهار رودخانه حفاظتشده کشور به شمار میرود.
چالشها و معضلات زیستمحیطی آبریز رودخانه هراز
فرسایش خاک: قابلیت فرسایش خاک عبارت است از مقاومت خاک در برابر جداشدن و انتقال ذرات خاک که این مقاومت خود به عواملی از قبیل بافت، پایداری خاکدانهها، پوشش گیاهی و... بستگی دارد. فرسایش خاک از مهمترین پیامدهای تخریب اکوسیستم است.
مطالعات و برآوردها نشاندهنده سرعت تشکیل 12.5 تُن خاک در هکتار در ٣٠ سال است و به عبارت دیگر این رقم اغلب بهعنوان حدی است که فرسایش نباید بیشتر از آن شود و در صورت افزایش، معنای آن این است که منابع خاک برای همیشه از دست میرود. مهمترین پیامدهای فرسایش خاک در حوضه آبریز هراز شامل: کاهش و ازبینرفتن پوشش گیاهی (جنگل و مرتع)، کاهش حاصلخیزی خاک، ازدسترفتن مواد آلی و نهایتا تولید رسوب انبوه است؛ این به آن معناست که اگر میزان تولید رسوب در رودخانه بالا باشد، درواقع خاکهای آبریز در بالادست شسته و فرسایش یافته و برای همیشه از دست میروند. همچنین افزایشیافتن ضریب روانابها، کاهش عمق خاک و افزایش سطح بیرونزدگیهای سنگی ازجمله پیامدهای دیگر فرسایش خاک در آبریز هراز است.
با توجه به اینکه بیشترین مساحت واحد خاکشناسی در آبریز هراز مربوط به مناطق کوهستانی بوده و بحث فرسایش خاک نیز اصولا در این مناطق بهشدت تشدید یافته، مطالعات نشان داده که بیش از ٥٥ درصد مساحت آبریز دارای فرسایش با طبقه شدت زیاد است و این مناطق همان بلندیهایی را تشکیل داده که هم دارای پوشش مرتعی بوده و هم به علت فعالیتهای انسانی، بهشدت در معرض فرسایش قرار دارند.
نبود تعادل دام و مرتع: به طور کلی فاکتور تعادل دام و مرتع یکی از بنیادیترین مباحث حفاظت منابع خاک و کنترل فرسایش در آبریز هراز و از عوامل اصلی فرسایش خاک و تولید رسوب است که خیلی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بررسیهای میدانی نشان داده که بسیاری از دامدارانی که در گسترههای مرتعی مشغول چرای دام هستند، بسیار بیشتر از ظرفیت مندرج در پروانههای چرا، دام تعلیف میکنند. خیلی از دامداران نیز، دارای پروانه چرا در این مناطق نیستند و در مراتع دام تعلیف میکنند. برای مثال دامداری با دو هزار رأس دام قیدشده در پروانه، آماری بیش از ١٥ هزار دام را در مراتع منطقه تعلیف میکند (آبریز سرشاخه دره لاسم)، یا دامدار دیگری با چهارهزارو ٥٠٠ رأس دام بدون پروانه، سالهاست مشغول تعلیف دام در این مناطق است. برابر بررسی انجامشده در هر هکتار از اراضی مرتعی دره لاسم که ظرفیت چرای ٩ تا ١١ دام را دارد (زیرا مرتع بهشدت آسیب دیده و با مرتع مرغوب فاصله زیادی دارد)، بیش از ٢٧ تا ٤٠ دام مشغول چرا هستند. نتیجه چنین فعالیتهایی ازبینرفتن شدید پوشش گیاهی و فرسایش بیشتر و بیشتر خاک از یک سو و افزایش «ضریب روانابها و تشدید سیلخیزی» در سطح حوضه آبریز از سوی دیگر است.
رانش و لغزش زمین، سنگریزش و بهمن: بهطورکلی رانش و لغزش زمین در مناطق کوهستانی و پرشیبی مانند هراز امر رایجی به حساب میآید، اما فعالیتهای انسانی سبب تشدید آنها شده است. ایجاد ترانشههای متعدد در دامنه شیبها باعث ناپایداری بیشتر و تشدید رانش زمین یا سنگریزش در کنار جاده اصلی تهران- آمل شده است. آمارهای بسیار زیادی در رابطه با بستهشدن این جاده مکررا به گوش میرسد. تا پیش از دهه ٤٠ به طور متوسط هر سال کمتر از پنج تا شش رخداد رانش زمین گزارش شده و از دهه ٤٠ تا پایان سال ١٣٩٠ به طور متوسط هر سال بیش از ١٥ تا ٢٠ رخداد رانش، لغزش، سنگریزش یا بهمن اتفاق میافتد که منجر به بستهشدن جاده تهران- آمل شده و سایر رانشها و لغزشهای دورتر از جاده اصلی به حساب نیامدهاند و این امر نشاندهنده بالاتربودن آمار رانشها و لغزشهاست.
از سوی دیگر بررسیها با توجه به ازبینرفتن پوشش گیاهی در مناطق بالادست آبریز، تعداد رخدادهای بالاتری نسبت به شرایط طبیعی دهههای گذشته را نشان میدهد. بررسی آمارهای رخداد این حوادث نشانگر افزایش شدید این رخدادها تا چهاربرابر بیشتر از چهار دهه پیش از آن بوده است. عامل چنین افزایشی، ازبینرفتن پوشش گیاهی، تشدید فرسایش خاک و انجام برخی فعالیتهای انسانی مانند راهسازی و حفر ترانشه و دیگر طرحهای عمرانی به علت «عدم رعایت ملاحظات زیستمحیطی» بوده است. خاطرنشان میشود که برای مثال در کشور سوئیس برای مناطق مشابه نقشههای پهنهبندی رانش زمین تهیه شده و ممنوعیتهای ویژهای را برای هرگونه توسعه در این پهنهها پیشبینی کردهاند؛ امری که تاکنون در کشور ما به آن توجهی نشده است.
تغییر کاربری زمین: تغییر کاربری زمین یکی از شاخصهای زیستمحیطی فرسایش خاک و از عوامل مهم در افزایش تولید رسوبات رودخانه هراز بوده است. حدود ٣٠٠ هزار هکتار از اراضی بالادست آبریز هراز به مراتع اختصاص دارد. بیشترین تغییر کاربری زمین در این بخش از اراضی در دو تا سه دهه اخیر رخ داده و مراتع با کیفیت خیلی خوب در دهه ٤٠ به مراتع با کیفیت متوسط تا ضعیف در دهه ٨٠ تبدیل شدهاند و مراتع مختلف دیگری از مرتع به کشاورزی، مسکونی، معدنی، راه، سد و ابنیه هیدرولیکی، دامداری و پرورش ماکیان، محل دفن زباله، خطوط لوله، نفت، گاز، مخابرات و مانند آن تغییر کاربری پیدا کرده و این تغییرات به سمت بدترشدن به صورتی پیوسته در جریان است. درواقع معادله تغییر کاربری زمین در آبریز هراز بهویژه از دو دهه پیش تاکنون به طور پیوسته منفی بوده است. با تغییر کاربری زمین باید در انتظار افزایش میزان رسوبات رودخانه بود که ضمن پایینآوردن تابآوری اکوسیستمها و رودخانه، سبب گسترش رخدادهای تخریب محیطزیست و آلودگی رودخانه میشود.
تولید و افزایش میزان رسوب: هر خاکی که در بالادست حوضه آبریز فرسوده شود، به رسوب تبدیل شده و از طریق روانابها و آبهای سطحی به رودخانه ریخته و یکی از منابع مهم محیطزیست برای همیشه از دسترس خارج میشود. مطالعات و اندازهگیریهای انجامشده در ایستگاههای رسوبسنجی در سطح آبریز رودخانه هراز، نشانگر افزایش بار رسوبی حوضه است. بهطورخلاصه میتوان گفت که (پتانسیل تولید رسوب) رسوبزایی هراز از میان پنج رده موجود از ضعیف تا بسیار بالا، در رده بسیار بالاست؛ برای مثال در ایستگاه کرسنگ (در جنوب آمل و در محل ورود رودخانه به جلگه) میزان آورد رسوبات حدود سه میلیون تن در سال و حجم بار مواد معلق در ٥٠ سال اخیر نزدیک به ٩٠ میلیون تن است. برای توضیح باید گفت که این رقم آورد رسوب سالانه به طور طبیعی میتواند برای رودخانههای بزرگی مانند کرخه یا کارون باشد. همچنین متأسفانه میزان آورد رسوبات در میان تمامی رودخانههای نکارود، تجن، سیاهرود، تالار، بابلرود، سجادرود و هراز در مازندران، بیشترین میزان آورد رسوب مربوط به هراز است.
معدنکاری: افزایش شدید فعالیتهای معدنی در سطح کل حوضههای آبریز مشرف به دریای مازندران را چنانچه در سه سطح متوسط، زیاد و خیلی زیاد در نظر بگیریم، این سطح در هراز در رده «خیلی زیاد» قرار دارد. اجرای برنامههای توسعه نیازمند مصالح قرضه و دانهای از قبیل انواع سنگ، شن و ماسه و آسفالت است. بهطورقطع برآوردهشدن این نیازها مستلزم افزایش میزان استخراج معادن شن و ماسه و مصالح دانهای است. برآوردها نشانگر این امر است که تا پیش از پایان دهه ٥٠ نیاز سالانه مصالح دانهای در کل حوضه آبریز هراز (شامل مناطق جمعیتی، روستاها و بخشهای واقع در داخل حوضه آبریز در مناطق کوهستانی و شهرهای آمل و بابل و پیرامون آنها) حدود ٣٠٠ هزار تن در سال بوده، درحالیکه تا پایان سال ١٣٩٠ میزان مصرف مصالح دانهای به ١١میلیون تن انواع واریزه کوهی، پوکه معدنی، شن و ماسه و مانند آن رسیده است. بررسیها نشاندهنده وجود بیش از ٩٠ معدن شن و ماسه رودخانهای، واریزه کوهی و تعداد کمی معادن پوکه معدنی و پوزولان است (تا سال ١٣٩٥). اینها تنها معادنی هستند که دارای مجوزهای بهرهبرداریاند، اما تعداد نامشخصی معدن فعال وجود دارد که هیچگونه مجوز قانونی ندارند. برای ارزیابی و مقایسه بهتر بد نیست بدانیم در کلانشهری مانند تهران کل معادن شن و ماسه کمتر از ٧٠ معدن است! تعداد بسیار زیاد سرقتهای شبانهروزی ماسههای ساحلی و شن و ماسههای رودخانهای را نیز باید به این ارقام و آمار اضافه کرد!
در داخل محدوده آبریز هراز همچنین باید ٣٠ معدن زغالسنگ را اضافه کرد که در مناطق مختلف قرار داشته و در سال حدود بیش از ٢٥٠ هزار تن زغالسنگ استخراج میکنند. بررسیها و بازدیدهای میدانی نشان میدهد که با توجه به نیاز این معادن به منظور پایداری دیوارها و سقف تونلهای زیرزمینی به چوب، بیشتر مناطق پیرامون این معادن خالی از پوشش گیاهی و جنگلی بوده و این امر نشاندهنده قطع غیرقانونی درختان و استفاده از چوب آنها در پایداری تونلهای این معادن است.
متأسفانه یکی از معضلات ریشهای معادن زغالسنگ در استانهای شمالی، قطع درختان و جنگلتراشی از سوی بهرهبرداران به صورت غیرقانونی است که علاوه بر ازبینرفتن پوشش جنگلی، موجب تشدید فرسایش خاک در این مناطق نیز شده است.
نتیجه اینکه علاوه بر برهمزدن تعادل زیستبومی رودخانه، تغییرات زیاد در بستر و حریم رودخانه، تغییر شیب دامنههای مشرف به رودخانه، بههمریختن توپوگرافی و چشمانداز طبیعی زیبا، تخریب شدید محیط زیست، جنگلتراشی، ازبینرفتن پوشش گیاهی، فرسایش چنددهبرابری خاک، افزایش بار آلودگی در نتیجه تخلیه فاضلابهای ناشی از شستوشوی شن و ماسه به رودخانه، افت شدید کیفیت رودخانه، افزایش بار مواد معلق، کدورت آب و رسوبات رودخانه، تخلیه دهها هزار تُن باطلههای معدنی در محیط زیست پیرامونی و در نهایت برهمخوردن تعادل رودخانه و حوضه آبریز، نیز ازجمله بدیهیترین پیامدهای منفی فعالیتهای معدنکاری در منطقه آبریز دره هراز است.
آبزیپروری: انجام فعالیتهای آبزیپروری و مزارع پرورش ماهیان، از دیگر فعالیتهای رایج وابسته به رودخانه هراز در سطح حوضه آبریز رودخانه هراز است. تعداد محدودی از واحدهای پرورش ماهی مجوز دارند و تعداد زیاد دیگری بدون داشتن هیچگونه مجوزی، در سطح حوضه آبریز از سرشاخه تا پاییندست رودخانه، مشغول انجام فعالیت هستند. متأسفانه تاکنون پیامدهای منفی ناشی از این فعالیتها بر رودخانه هراز، تقریبا به طور کامل نادیده گرفته شده است؛ به طور مثال، میتوان به احداث مزارع پرورش ماهی در جنگلها که معمولا با قطع درختان همراه است، اشاره کرد. پرورش ماهیان غیربومی که گاهی به صورت غیرقانونی انجام میشود، سبب بروز خطرات جدی با ورود گونه غیربومی به رودخانه میشود. برای مثال، پرورش ماهیان گوشتخوار در کنار رودخانه، میتواند سبب ازبینرفتن آبزیان موجود در رودخانه شده و خطرآفرین باشد. در هر صورت، ظهور گونههای ناخواسته در رودخانه قطعا مشکلاتی را برای زیست بوم رودخانه و اجزای پیرامونی آن به وجود خواهد آورد.
یکی از مهمترین مشکلاتی که در این مزارع رخ میدهد، تخلیه پساب پرورش ماهی و ورود آن به منابع پذیرنده و رودخانه هراز است. بحث پساب مزارع ماهی در همه جای دنیا مطرح است و در کشورهای پیشرفته نیز با آن دست به گریبان هستند. از همین رو، امروزه در بسیاری از کشورها، استخرهای پرورش ماهی را ملزم به ایجاد تأسیسات تصفیه پساب کردهاند. پساب مزارع پرورش ماهی معمولا حاوی مقادیری مواد آلی است که مربوط به فعالیتهای حیاتی ماهی و سایر گیاهان و جانوران آبزی هستند. همچنین آزمایشها نشان میدهد میزانی فسفات و نیتراتهای معدنی و مواد معلق هم ممکن است در پسابها به صورت بالقوه وجود داشته باشد. مواد معلق یکی از معضلات پسابهای پرورش آبزیان هستند؛ این گونه مواد به علت قطر ذرات و ماهیت معمولا تهنشین میشوند؛ بنابراین وجود حوضچههای تهنشینکننده با وسعت کافی که زمان ماندن آب را در حدی که مواد معلق آن تهنشین شوند، تضمین کند، میتواند برطرفکننده مشکل مواد معلق باشد که متأسفانه طبق بررسیهای انجامشده، در هیچیک از واحدهای پرورش ماهی در سطح آبریز دره هراز چنین استخرهای تهنشینی تعبیه نشده است و در نتیجه، تمام مواد معلق موجود در پساب آنها به رودخانه سرازیر میشود. یکی دیگر از مشکلات آب برگشتی مزارع ماهی، مواد آلی هستند که ناشی از تغذیه ماهی یا فعالیتهای جانداران آبزی است. همچنین در پساب مزارع آبزیپرور، ممکن است بو یا مزه آب تغییر کند که این تغییر بو و مزه، ناشی از فعالیتهای میکروارگانیسمهای آبزی و وجود آمونیاک است که مستقیما به رودخانه تخلیه میشود.
مواردی دیگر از قبیل افزایش شوری، تغییر در دما و وجود خزهها یا جلبکهای میکروسکوپی و مواد ضدعفونیکننده هم در پساب برخی مزارع پرورش آبزیان وجود دارند. یکی دیگر از مهمترین آلایندههای موجود در پساب این واحدها، آلایندههایی با عنوان آلایندههای نوظهور است. مصرف انواع داروها و مواد شیمیایی و آنتیبیوتیکها که برای پرورش، درمان و تیمار آبزیان به کار میرود، به علت پیچیدگی ترکیبات شیمیایی و تنوع بسیار زیاد آنها و مهمتر از آن، «نبود شناخت کافی درباره رفتار شیمیایی آنها در محیط رودخانه»، به «آلایندههای خطرناک نوظهور» معروف شدهاند که حتی با غلظتهای بسیار بسیار کم در آب هم میتوانند پیامدهای مخربی برای سلامت انسان و دیگر آبزیان داشته باشند. این آلایندهها میتوانند اثرات منفی کوتاه و بلندمدت بر آب و رسوبات رودخانه برجای گذاشته و در رودخانه هراز نیز به علت تصفیهنکردن پسابهای تولیدشده، متأسفانه سالانه دهها هزار مترمکعب از این پسابها به صورت خام به رودخانه هراز تخلیه میشوند. تاکنون دراینباره هیچگونه مطالعه دقیقی در زمینه نحوه رفتار این آلایندههای نوظهور صورت نگرفته و در نتیجه، استفاده از آبهای پاییندست برای کاربریهای بهداشتی و شرب باید با انجام آزمایشهای دقیق و با احتیاط کامل صورت گیرد.
* کارشناس حوزه منابع آب و محیطزیست سازمان حفاظت محیط زیست