ماهان شبکه ایرانیان

۲۲ بهمن ۵۷ ؛ چرا ارتش شاهنشاهی به جای کودتا اعلام بی‌طرفی کرد؟/ توان سرکوب کافی نیست، اراده و تکنیک هم می‌خواهد

اگر بحتیار را سرنگون می‌کردند غرب حمایت نمی‌کرد و اگر به خاطر بختیار بود او می‌خواست اعلام جمهوری کند و کودتای ارتش شاهنشاهی به اعلام جمهوری بختیار می‌انجامید! ضمن این که تنها توان داشتند نه اراده و تکنیک...

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 22 بهمن 1357 را همه به عنوان روز پیروزی انقلاب  اسلامی ایران می‌شناسند و می‌شناسیم اما در این روز یک اتفاق مهم دیگر رخ داد که به پیروزی انقلاب سرعت داد و مانع کشتار و تأخیر در سقوط نهایی رژیم پهلوی شد و آن همانا اعلام بی‌طرفی در صبح 22 بهمن 1357 بود. در واقع ارتش شاهنشاهی ایران در روزهای 20 و 21 بهمن 1357 طی 48 ساعت فروپاشیده بود و سرانجام صبح 22 بهمن با اعلام بی‌طرفی تسلیم انقلابیون شد.

      همواره این پرسش مطرح بوده که چرا ارتش قبل از آن کودتا نکرد. بهترین کسی که می‌تواند یا می‌توانست به این سوال پاسخ دهد  ارتشبد قره‌باغی آخرین رییس ستاد ارتش شاهنشاهی بود که صریح و روشن گفته چرا ارتش کودتا نکرد و به جای آن به اعلام بی‌طرفی تن داد؟ قره‌باغی چه در خاطرات و چه در مصاحبه تصویری چند دلیل آورده است:

 1. او ابتدا می‌گوید شخص شاه در داخل هواپیما و دقایقی قبل از پرواز در 26 دی 1357 ارتش را از خون‌ریزی برحذر داشته بود. 

 2. توضیح می‌دهد: کودتا عمل قهرآمیز نیروهای نظامی علیه دولت قانونی است و نه علیه تظاهر‌کنندگان و کسانی که می‌گویند چرا ارتش کودتا نکرد   منظورشان کودتا علیه دولت بختیار است یا شدت عمل علیه تظاهرکنندگان؟ اگر منظور شدت عمل علیه تظاهر‌کنندگان باشد این کار را باید فرمانداران نظامی انجام می‌دادند. آنها هم زیر نظر نخست‌وزیر (‌بختیار) بودند حال آن که ستاد ارتش دخالتی در فرمانداری‌های نظامی نداشت.

3. ‌نکته سومی که قره‌باغی مطرح کرده این است که یکی از امرا به او گفته بود ما مات شده‌ایم و با دشمن خارجی روبه رو نیستیم. جمعیت معترض وتظاهرکنندگان مردم‌اند و کاری از ما بر نمی‌آید و کشتن مردم چاره کار نیست. 

4. نکته چهارمی که قره‌باغی گفته از سه مورد قبل مهم‌تر است. این که سپهبد بدره‌ای به او می‌گوید بر من مسلّم شده بختیار قصد اعلام جمهوری دارد. به عبارت دیگر ارتش شاهنشاهی اگر به قصد نجات حکومت شاهنشاهی دست به کودتا می‌زد در واقع به بختیار خدمت کرده بود که می‌خواست اعلام جمهوری کند و نقض غرض بود. چون شاه را که نمی‌توانستند مثل مرداد 1332 برگردانند یا پسرش را بر تخت بنشانند.

قره باغی

     بدین ترتیب ارتش شاهنشاهی سه راه داشت: یکی کودتا به قصد حمایت از بختیار در حالی که علیه نخست وزیر تفسیر می شد و چون در عمل در خدمت اعلام جمهوری بود نقض غرض به حساب می‌آمد زیرا آنان سوگند یاد کرده بودند از سلطنت صیانت کنند نه آن که ابزار تبدیل سلطنت به جمهوری شوند مضافا به این که به جز برخی روشن‌فکران سکولار بختیار در هیچ طیف دیگر خاصه ارتش طرفداری نداشت. 

     گزینه دوم ارتش حمایت از دولت موقت مهندس بازرگان بود  ولی باز مشکل قبلی پیش می‌آمد که ارتش شاهنشاهی نمی‌توانست از جمهوری اسلامی حمایت کند و راه سوم باقی ماند که همان اعلام بی‌طرفی بود.

     هر چند نظر فرماندهان اعلام بی‌طرفی بود اما قره‌باغی از 27 امیر ارتش که در ستاد تشکیل جلسه داده بودند می‌خواهد منتظر او بمانند تا آخرین رایزنی را هم با بختیار داشته باشد و حالا دیگر صبح 22 بهمن 1357 است.

     از دفتر نخست‌وزیر با او تماس می‌گیرند نه با لباس نظامی که با لباس شخصی حاضر شود و او شگفت‌زده مدتی منتظر رسیدن کت وشلوار می‌ماند و بعد به نخست‌وزیری می‌رود در حالی‌که می‌بیند خود بختیار نیست و رییس دفتر می‌گوید آقای نخست‌وزیر استعفا کرده ولی هنوز اعلام نشده است. در آن اتاق اما مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و دکتر سحابی و مهندس امیر انتظام آمده بودند تا از زبان او بشنوند ارتش چه موضعی دارد.

     قره‌باغی سراغ بختیار را می‌گیرد و به او می‌گویند همان دور و اطراف است. این خاطره البته با آنچه بختیار نقل کرده سازگار نیست چرا که او نوشته تا آخرین دقیقه مانده بود.

     به هر رو در پاسخ به این پرسش که آیا ارتش از دولت موقت حمایت می‌کند یا نه به نظر فرماندهان اشاره می‌کند که آنان اعلام بی‌طرفی خواهند کرد و به ستاد  که بازگردد امضا خواهند کرد. ساعتی بعد اعلامیه بی طرفی ارتش و نه ارتش شاهنشاهی را همه امضا می‌کنند با این شرح و اسامی: 

اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی

   اعلامیه ارتش- 1357.11.22/ ارتش ایران، وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیزمان ایران را داشته و تا‌کنون در آشوب‌های داخلی سعی نموده است با پشتیبانی از دولت‌های قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت 10:30 روز 22 بهمن 1357 تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خون‌ریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد که به پادگان های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف ایران با تمام قدرت، پشتیبانی می‌نماید.

  ارتشبد قره‌باغی – ارتشبد شفقت – ارتشبد فردوست – سپهبد حاتم – سپهبد مقدم – سپهبد مجتبی نایینی – سپهبد محققی – سپهبد بدره‌ای – سپهبد ربیعی – دریاسالار حبیب‌اللهی – سپهبد معصومی نایینی – سپهبد صانعی – دریاسالار اسدالله محسن‌زاده – سپهبد حسین جهانبانی – سپهبد محمد کاظمی – سرلشگر کبیر – سپهبد بخشی آذر – سپهبد خواجه‌نوری – سرلشگر پرویز امینی‌افشار – سپهبد امیر‌فرهنگ خلعتبری – سرلشگر فرزام – سپهبد جلال پژمان – سرلشگر منوچهر خسرو‌داد – سپهبد فیروزمند – سپهبد رحیمی لاریجانی – سپهبد رحیمی – سپهبد رضا طباطبایی».

   قره‌باغی به چند دلیل مفصر اصلی را شاپور بختیار عنوان می‌کند: اول این که به خاطر موافقت او با پخش تلویزیونی فیلم ورود امام خمینی به میهن در شامگاه 20 بهمن برای پرسنل نیروی هوایی بود که همافران تا تصویر امام را می‌بینند صلوات می‌فرستند و بین همافران و نیروهای گارد درگیری پیش می‌آید. مردم بیرون هم صدا را می‌شنوند و به مسلسل‌سازی میدان ژاله می‌روند و با ایجاد حفره درون دیوار موفق به ورود و شمار زیادی از مردم مسلح می‌شوند. (این اشاره هم خالی از لطف نیست که نام همافری که این ماجرا را شروع می‌کند و بعد از مردم یاری می‌خواهد سید محمود علیزاده طباطبایی است. او را هم اکنون به عنوان وکیل مشهور دادگستری و مشخصا وکیل خانوادۀ مرحوم هاشمی رفسنجانی می‌شناسیم).

   قره‌باغی صبح روز بعد -21 بهمن- به دوشان تپه می‌رود و در بازگشت سوار بر هلی‌کوپتر شهر را از همیشه بسیار آشفته‌تر و شلوغ‌تر می‌بیند. تا به ستاد می‌رسد با نخست‌وزیر تماس می‌گیرد و به بختیار می‌گوید: آخر چرا آن فیلم پخش شد و نخست‌وزیر پاسخ می‌دهد: می‌خواستم مردم ببینند آیت‌الله خمینی در پاسخ به این پرسش که چه احساسی از بازگشت به ایران پس از 14 سال دارید، پاسخ می‌دهد: «هیچ» و این هیچ را وقتی بشنوند نطرشان منفی شود! 

     این در حالی است که بر اساس یک فایل صوتی در 28 دی 1357 خود بختیار قبل‌تر به متفاوت بودن امام خمینی اذعان کرده بود. بختیار عجالتا ارتش را از مقابله مستقیم باز می‌دارد تا عصر تصمیم فوق‌العاده بگیرد و در عین حال می‌گوید امروز سالگرد قیام سیاهکل است و این نمایش مجاهدین و فداییان است. این هم در حالی بود که سالگرد قیام سیاهکل (‌چریک‌ها در جنگل) دو روز قبل بود و مسلح شدن مردم به خاطر همکاری همافران و گشودن اسلحه خانه بود.

    نقشه بختیار این بود که ساعت حکومت نظامی را جلو بیاورد تا از 4 بعد از ظهر 21 بهمن 1357 منع آمد‌و‌شد باشد و آنگاه رهبران انقلاب و چهره های موثر با هم دستگیر و تبعید شوند و ارتش اوضاع را در دست بگیرد.

   عصر 21 بهمن اما در حالی که آیت‌الله طالقانی اعلامیه داده بود قرار است حمام خون برپا شود و از مردم خواسته بود در خانه بمانند امام خمینی در تصمیمی تاریخی و کاملا به عکس، از مردم خواست همه به خیابان بیایند و حکومت نظامی را به هیچ انگارند. طالقانی هم تا با‌خبر شد ، خواست اعلامیه چاپ شده توزیع نشود. 

     حالا در عصر 21 بهمن 57 که قراربود شهر سوت و کور شود از همیشه پرجمعیت‌تر بود و برخی از مردمی که در خیابان بودند بر خلاف قبل سلاح هم در دست داشتند و  تا پاسی از نیمه شب یا بامداد 22 بهمن در حال ساخت کوکتل مولوتف هم بودند که اغلب به استفاده از آن نیازی نیفتاد چرا که ارتش و نیروهای فرمانداری نظامی قادر به هیچ تحرکی نبودند و شهر کاملا در تصرف مردم بود و سربازان فوج فوج از پادگان‌ها خارج می‌شدند و صبح 22 بهمن شد که داستان آن از زبان رییس ستاد گفته آمد. به ستاد رفت و سپس به نخست وزیری و به ستاد برگشت و اعلامیه بی طرفی را امضا کردند و تمام.

     برخی معتقدند آنچه قره باغی به آن اشاره نمی‌کند این است که مشاهدۀ روح مذهبی انقلاب و آگاهی از گرایش‌های ملی و لیبرالی اطرافیان رهبر فقید انقلاب نگرانی ژنرال هایزر از درغلتیدن ایران به آغوش کمونیست‌ها را رفع کرده بود و او هم دیگر از ارتش نمی‌‌خواست دست به کودتا بزند. 

     وجه مهم‌تر دربارۀ ارتش شاهنشاهی البته این بود که شاه طی دهه‌ها حکومت فردی و مطلق‌العنان اجازه نداده بود مثل مصر به یک نهاد مستقل تبدیل شود و همواره ارتش را در خدمت خود می‌خواست و عادت کرده بودند تنها اطاعت کنند و حالا که نه شاهی نبود تا فرمان دهد و رییس شورای سلطنت هم استعفا کرده بود نمی‌دانستند از که باید تبعیت کنند. روی کاغذ البته مشخص بود که. از رییس ستاد و او هم زیر نظر نخست‌وزیر بود اما به شاه خو گرفته بودند و شاه که به اکراه به نخست‌وزیری بختیار تن داده بود فرماندهی کل را بدو نسپرد.

     قره‌باغی گفته است داخل هواپیما و در 26 دی 57 از شاه پرسیدم از این پس رابط ارتش با شما که باشد؟ شاه پرسیده بود: برای چی؟ رییس ستاد گفته بود: تا گزارش بدهیم. شاه گفته بود: گزارشِ چی، گزارشِ کی؟ یعنی خود را باخته بود و ارتش هم طی دهه‌ها تنها اطاعت کرده بود و شاه از بیم کودتا تنها به بله‌قربان‌گوها میدان داده بود و اگر هم می‌خواستند کودتا کنند کسی را نداشتند و امثال بدره‌ای ژنرالی بین خود نمی‌شناختند که کار را پس از کشتار وسرکوب در دست بگیرد. البته نمی‌خواستند وسیلۀ اعلام جمهوری بختیار شوند و  بین کشتن برای جمهوری بختیار با بی‌طرفی برای جمهوری اسلامی بازرگان دومی را برگزیدند و جالب این که تصور می‌کردند با بازرگان طرف‌اند و امام خمینی را مقامی صرفا مذهبی تصور می‌کردند و خود بازرگان هم  نهایتا شخصیتی مانند مهاتما گاندی که کارها را به نهرو سپرد.

       قره‌باغی در خاطرات خود گفته از رحیمی فرمانداری نظامی پرسیدم چرا در مقابل مسلح شدن مردم اقدامی انجام نمی‌دهید و او گفت: چون درون مساجد این کار را انجام می‌دهند و نمی توانیم وارد مساجد شویم.

     این گونه بود که ارتشی که به عنوان مهم‌ترین رکن حکومت سلطنتی شناخته می‌شد طی 48 ساعت فروپاشید و انقلاب بهمن 57 پیروز شد. انقلابی که تنها در دو روز آخر مسلحانه بود و چندان سریع و غیر خشونت بار به پیروزی رسد که مجموع شهدای آن کمتر از 2000 نفر است و بر این نکته رهبری انقلاب هم در مهر 58 با تعبیر «کم تلفات» صحه گذاشت در حالی که در مقدمۀ قانون اساسی در دو ماه بعد به غلط عدد 60 هزار ذکر شده است. البته اگر ارتش دخالت می‌کرد این عدد محتمل بود. اما نکرد. 

     درباره کم تلقات بودن انقلاب ایران یک مورد گویاست. شمار شهیدان استان کوچک و زیبای گیلان در انقلاب تنها 50 نفر است در حالی که در جنگ 8 ساله 8500 شهید داده اند.

     دخالت ارتش شمار شهیدان و خسارات را بیشتر می کرد ولی باید در نظر داشت برای سرکوب تنها «توان» سرکوب کافی نیست. هم «اراده»‌سرکوب باید باشد و هم «تکنیک» آن در شهر و علیه تظاهر کنندگان معترض با دشمن خارجی در جنگ تفاوت دارد.

      حالا با این توصیفات می توان به این پرسش که چرا ارتش به جای کودتا اعلام بی طرفی کرد این گونه پاسخ داد:

1. ارتش بی سر بود و فرمانده رفته بود و عادت کرده بودند از شخص شاه (بزرگ ارتشتاران) تبعیت کنند. دکتر هوشنگ نهاوندی با همین استدلال از شاه خواسته بود به جای ترک کشور تهران را ترک کند و مثلا به کیش برود. تا ارتش احساس بی سری نکند. شاه نکته شگفت انگیزی را می پرسد که اسباب حیرت نهاوندی می شود. می گوید: در این صورت تشریفات چگونه خواهد بود؟! نگاه کنید در‌آن هیری ویری دغدغه او چه بوده!

 2. ارتش علیه دولت کودتا می کند تا نخست وزیر را کنار بزند و دولت نظامی تشکیل دهد. تجربه دولت نظامی اما شکست خورده بود و بختیار جای آن را گرفت. از سوی دیگر بختیار مورد حمایت آمریکا و راه حل بود و با کنار زدن بختیار نه حمایت مردم را داشتند نه غرب را.

3. ارتش توان داشت اما اراده و تکنیک سرکوب را نه. اراده به خاطر بی فرماندهی و تکنیک چون برای این کار آموزش ندیده بودند.

 4. اگر کودتا می کردند تا بختیار به قدرت کامل برسد و اعلام جمهوری کند ارتش شاهنشاهی برای جمهوری کودتا کرده بودند. در حالی که قرائت غالب جمهوری اسلامی بوده و چرا دنبال جمهوری بختیار بروند و از جمهوری اسلامی حمایت  نکنند؟

5. انقلاب ایران بسیار مردمی بود و در لایه های مختلف ارتش هم نفوذ داشت کما این که همافرها به آن پیوستند. بدنه ارتش همراهی نمی کرد.

 6. شخص قره‌باغی هم مثل سید جلال‌الدین تهرانی و شماری از رجال و فرماندهان به این نتیجه رسیده بود که کار تمام شده و هر اقدامی علیه انقلاب انجام دهند تنها جان خود را به خطر انداخته‌اند. البته شماری از امضا‌کنندگان اعلامیه بی‌طرفی به صرف این کار بخشوده نشدند و چند تن از آنان به سرعت محاکمه و اعدام شدند. قره باغی و برخی دیگر اما جان به در بردند.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان