حلقه ارتباط فرهنگ یونانی
مراکز
فرهنگی و مدارسی همچون مدرسه نصیبین، مرکز علمی جندیشاپور و حران، در باروری فرهنگ
و تمدن اسلامی نقش مهمی داشتند و دانشمندان این مراکز، بیشترین کتب یونانی را برای
مسلمانان ترجمه کردند .
مراکز فرهنگی باستانی
تمدن
اسلامی اگرچه شکل و قالب خود را از فرهنگ اسلامی داشته است اما در بدنه آن عناصر
مختلفی از فرهنگهای ملل مجاور نیز وجود داشت و دیگر ملتها که به نحوی با جامعه
مسلمانان ارتباط داشتند و به عنوان اقلیتهای دینی، حیات فکری و دینی و اجتماعی خود
را تداوم می دادند; در ترکیب فرهنگ و تمدن اسلامی سهیم هستند .
مهمترین
این اقلیتها سریانیها، نسطوریها، یعقوبیها از فرق مسیحیان و صابئان و دیگر فرق و
مذاهب بوده اند . اما سریانیها در این میان نقش مهمی را ایفاء کرده اند و می توان
آنها را حلقه اتصال فرهنگ یونانی و اسلامی دانست، زیرا مسلمانان، هرگز قادر نبودند
فلسفه و علوم یونانی را از منابع اصلی آنها بفهمند و ترجمه نمایند . طبیعی بود که
در این میان به بعضی متخصصان و زبان دانان که با فرهنگ و زبان یونانی آشنائی
داشتند، نیازمندند بشاند . این زبان دانان سریانیها بودند . اینها قومی از مسیحیان
بودند که به زبان سریانی حرف میزدند . زبان سریانی یکی از شاخه های زبان آرامی است
که در مابین النهرین و مناطق مجاور آن گسترش داشت . مهمترین مدارس نسطوریها در
شهرهای رها و نصیبین بوده است . شهر «رها» و یا «ادسا» (Edessa) امروزه یکی از شهرهای کشور
ترکیه است «ادسا» در عهد دولت عباسی شهری از شمال عراق بحساب می آمد . نفوذ علم
یونانی به شهر رها بیشتر از طریق انطاکیه صورت گرفت . لیکن آغاز دوره تعلیم در
«رها» از وقتی است که آئین مسیح در این شهر رسمیت یافت . در سال 363 میلادی
ایرانیان در رها مدرسه ای ساختند که در این مدرسه از استادان فارغ التحصیل اسکندریه
استفاده می شد که به زبان یونانی تدریس می کردند . در این مدرسه نسطوریان
تربیت یافتند که در راس آنها سرجیوس راس عینی قرار داشت . این گروه علوم یونانی را
تحصیل میکردند و بعدها اکثر کتابهای فلسفی یونانی را به زبان خود (سریانی) ترجمه
کردند این متون تا دوره امپراطوری عباسی وجود داشت . در این دوره نسطوریها آنها را
به زبان عربی ترجمه کردند (1) .
1 . مدرسه نصیبین
مدرسه
نصیبین نیز از حیث تشکیلات و نظامات کاملا از روی حوزه علمی رها ترتیب یافته بود .
این مدرسه بار دوم بدست بارسوما
Barsauma
، یکی از
اسقفان ایرانی نژاد در اواسط قرن پنجم پدید آمد . وی در حدود 449 - 450 مطران
نصیبین بود، تشکیل مدرسه نصیبین باعث قوت مذهب نسطوری و اشاعه آن در ایران گردید .
مدرسه نصیبین از مدارس معتبر قدیمی شمرده می شد چنانکه تعداد شاگردان آنرا گاه تا
800 تن ذکر کرده اند (2) .
2 . جندیشاپور
از
مهمترین مراکز فرهنگی که در تمدن اسلامی نقش بارزی دارد جندیشاپور است . جندیشاپور
شهری در خوزستان، از آثار شاپور اول است و به او منسوب می باشد . شاپور این شهر را
محل استقرار ایران رومی قرار داد و شاید بهمین سبب فرهنگ یونانی در آنجا انتشار
یافت .
نوشیروان
در جندیشاپور بیمارستانی ساخت که علوم یونانی به زبان آرامی (سریانی) در آن جا
تدریس می شد . مسلمانان این شهر را فتح کردند و تا زمان عباسیان باقی بود . امروز
شاه آباد غرب بر ویرانه های جندیشاپور بنا گردیده است (3) .
قفطی در
«اخبار الحکماء» می گوید:
«این شهر
به سبک قسنطنطیه ساخته شده است، اولین کسانی که در بیمارستان این ششهر پزشکی یاد
می دادند، اطبای رومی بودند . این گروه جوانان شهر را طب تعلیم می کردند و رشد علم
پزشکی رو به افزایش بود و همواره علم پزشکی رونق داشت تا اینکه این اطبا معروفان
زمان شدند . در بیستمین سال سلطنت نوشیروان همه اطباء بدستور پادشاه گرد آمدند و
مسائلی در مورد پزشکی میان آنها مطرح بود . اگر کسی درباره این مسائل قدری فکر کند
به فضیلت این پزشکان و تخصص آنها پی می برد» (4) .
در
جندیشاپور در کنار تدریس علم طب، علوم یونانی، فرهنگی و هنری نیز تدریس می کردند .
مدرسه
جندیشاپور تا زمان عباسیان باقی بود و بسیاری از پزشکان ایرانی این بیمارستان، علم
خود را به تمدن اسلامی انتقال دادند . گویند منصور دوانیقی هنگام ساختن بغداد به
مرضی در معده خود گرفتار آمد . پزشکان نتوانستند او را معالجه نمایند . از این جهت
او را به بزرگ طبیبان جندیشاپور، جورجیس پسر بختیشوع راهنمائی کردند (5) .
از این
زمان جندیشاپور به تمدن اسلامی پیوست حتی اینکه هارون الرشید جبرئیل بختیشوع را
دستور داد که بیمارستانی به سبک جندیشاپور در بغداد بنا کند . این بیمارستان را
اطباء جندیشاپور اداره میکردند (6) .
از پزشکان
معروف جندیشاپور در عصر عباسی، جورجیس پسر بختیشوع پزشک خصوصی منصور و پزشک هارون
و جبرئیل نواده او پزشک مامون بوده است . همه این پزشکان به مذهب نسطوری و مسیحی
بوده اند .
3 . حران
حران یکی
از مراکز مهمی بود که نقش بارزی در پیوند فرهنگ یونانی و اسلامی ایفاء کرده است .
این شهر در شمال جزیره در عراق میان رها و راس العین، واقع می باشد . شهری است
قدیمی، که با یونان و روم و همینطور با اسلام و مسیحیت، سالها زندگی مسالمت آمیز
داشته و از فرهنگ هر یک اقتباس نموده است . در زمان اسکندر بسیاری از مقدونیان
ساکن این بخش عراق بوده اند و در اثر آن خدایان معبود حران نامهای یونانی بخود
گرفته است . در اوایل عهد مسیحیان کلا ساکنان اصلی منطقه شمال عراق از جمله حران،
سریانیون بوده اند و بسیاری از مقدونیان، یونانیان، ارمنیها و عربها نیز در آنجا
سکنی داشته اند . وقتی که سیحیت شیوع یافته و دین رسمی رومیان آسیای صغیر شده،
آنها فشار آورده که حرانیان را به آئین خود درآورند . اما هرگز حرانیان زیر بار
نرفته و در آئین خود باقی ماندند . از این جهت حرانیان در نظر مسیحیان همچنان
بت پرست بوده و مشرک بوده اند . رجال کلیسا حرانیان را هیلینوپولیس (Hellenopolis) می نامیدند (7) .
از
این جهت حران تبعیدگاه کسانی بود که در آئین مسیحیت تردید کرده بودند . به نظر
می رسد که دین حرانی ها، التقاطی از دین باستانی بابلی و یونان قدیم و
نوافلاطونیان بوده است . از اینجهت تا عهد مامون آنها همچنان در تردید مانده بودند
سرانجام خودشان اسم «صابئان » را انتخاب کردند تا از صولت خلیفه در امان بمانند .
ابن ندیم داستانی را در این زمینه نقل می کند که مامون الرشید آنان را در انتخاب
یکی از ادیان آسمانی آزاد گذاشت و ایشان به جهت فرار از کیفر خلیفه، کیش صابئین را
انتخاب کرده اند (8) .
به هرحال
حرانیان منبع بزرگی در انتقال فرهنگ یونانی بوده اند که در دوره عباسی، بیشترین
کتابهای یونانی را به عربی ترجمه کرده اند . از مهمترین مترجمان صابئی ثابت بن قره
(221 - 288) است که در دوره معتضد عباسی با بنوشاکر همکاری داشته است . این گروه
در دوره دیلمیان نیز شایستگی قابل تقدیری از خود نشان داده اند، و به تمدن اسلامی
خدمت نموده اند . ابواسحاق صابئی معاصر با سید رضی (مؤلف نهج البلاغه) از
دانشمندان معروف این گروه می باشد .
بالاخره
این مراکز فرهنگی بزرگترین منابعی بوده اند که در باروری فرهنگ و تمدن اسلامی نقش
مهمی داشته اند و بیشترین کتابهای یونانی را ترجمه کرده اند .
نهضت
ترجمه و نقل آثار علمی از ملل بیگانه در سه دوره باتمام رسیده است:
1 . آغاز
آن از دوره منصور تا آخرین ایام خلافت هارون صورت گرفته است، در این دوره به طور
عمده کتابهای طب و نجوم و احکام نجومی ترجمه شده است .
2 . دوره
مامون تا انتهای قرن 10 میلادی، در این دوره همه کتابهای طب و ریاضیات و فلسفه
ترجمه گردیده و دارالحکمه مامون، نقش بارزی در نقل و انتقال علوم داشته است .
3 . دوره
سوم از اواخر قرن دهم شروع شده و تا اوایل قرن 11 ادامه داشته است (9) .
پی نوشت:
1) احمد
امین، ضحی الاسلام: ج 1، ص 3 - 262 .
2)
ذبیح اله صفا: تاریخ علوم عقلی - جلد 1 صفحه 13 .
3)
دائرة المعارف الاسلامیه، ماده جندیشاپور .
4) قفطی:
اخبار الحکماء صفحه 133 .
5) همان
منبع صفحه 161 به بعد .
6) الفقطی
- صفحه 158 .
7) دائرة
المعارف اسلامی، ماده حران و صابئه .
8)
الفهرست صفحه 385 .
9) احمد
امین - ضحی الاسلام جلد 1 صفحه 264 - 265 .