این کتاب، نوشته ایان گریم باربور است. وی دارای مدرک دکترای فیزیک از دانشگاه شیکاگوو درجه تخصصی الهیات از دانشگاه ییل است. ایشان در طول سالیان متمادی علاوه بر استادی فیزیک و ادیان در زمینه فلسفه، متافیزیک و الهیات به پژوهش پرداخته است و از چهره های فعال در شکل گیری منسجم و پیشرفت حوزه پژوهشی علم و دین به شمار می آید. باربور به جهت نقش برجسته ای که در این حوزه ایفا نموده است جایزه بزرگ تمپلتون را در سال 1999 دریافت نمود. وی نخستین متن جامع در زمینه مباحث علم و دین را در سال 1966 نگاشت که در ایران باعنوان «علم و دین » ترجمه شد. اهمیت این کتاب به اندازه ای بود که آن را پدید آورنده حوزه مباحث جدید «علم و دین » به شمار آورده اند و تا مدتها برای دانشجویان و کسانی که به نحوی پیامدهای الهیاتی - فلسفی علوم معاصر را بررسی می کردند، متن درسی بود. او دومین کتاب خود را در این زمینه پس از حدود بیست و پنج سال در دو مجلد با نام های «دین در عصر علم: اخلاق در عصر فن آوری » به ترتیب در 1990 و 1993 منتشر کرد. توجه به نظریه های جدید علمی وبررسی پیامدهای اخلاقی فن آوری جدید از ویژگی های کتاب دوم است. کتاب حاضر با نام «دین وعلم »، «مسائل تاریخی و معاصر» آخرین اثر باربوراست که در 1997 منتشر شد. این کتاب درحقیقت، آمیزه سنجیده ای است که در تدوین آن، پژوهش های علمی متاخر، پژوهش های دینی و کلامی اخیر، و تجربه طولانی تدریس و تحقیق وی مد نظر بوده است. باربور در مقدمه کتاب،غرض خود را از نگاشتن آن، کندوکاو برای تعیین جایگاه دین در دوران علم و نیز ارائه تفسیری ازدین معرفی می کند که بتواند هم پاسخگوی ایمان مذهبی باشد و هم علوم معاصر را مد نظر قراردهد.
این کتاب در بردارنده چهار بخش است. در بخش اول با عنوان «دین و تاریخ علم »، زمینه های تاریخی مباحث معاصر علم و دین در سده های هفدهم، هجدهم و نوزدهم در سه فصل بررسی می شود. عناوین فصول این بخش به ترتیب عبارت اند از: فیزیک و متافیزیک در قرن هفدهم،طبیعت و خداوند در قرن هجدهم، و زیست شناسی و الهیات در قرن نوزدهم.
به اعتقاد باربور اولین چالش اساسی علم نسبت به دین، موفقیت های روش تحقیق درعلم تجربی است. این موفقیت ها آن قدر فزاینده بود که موجب این توهم شد که علم تجربی تنهاروش معتبر معرفت است و بعضی به غلط پنداشتند اعتبار باورهای دینی با دستاوردهای نوین علمی سست شده است. نویسنده در بخش دوم کتاب با نام «دین و روش های علم » طی سه فصل به بررسی این چالش می پردازد. وی پس از بیان انحای رابطه علم و دین، و بیان مشابهت ها وتفاوت های روش شناختی علم و دین، در نتیجه گیری پایانی این بخش، دیدگاه خود را درباره جایگاه باورهای دینی در دوران علم از حیث روش شناختی بیان می کند. عناوین سه فصل این بخش به ترتیب عبارت اند از: راه های ارتباط علم و دین، مدل ها و پارادایم ها، و مشابهت ها وتفاوت ها.
از دید باربور، نگرش نوین به طبیعت، دومین چالش علم در برابر دین است. بسیاری ازدانشمندان با پیشرفت علم تجربی، دیدگاهی را درباره طبیعت ارائه می کنند که با آنچه درسده های گذشته ارائه شده است، تفاوت چشمگیر دارد. همچنین پیشرفت علوم، پرسش های زیادی را در پیشاروی دین قرار داده است. نویسنده کتاب در بخش سوم با عنوان «دین ونظریه های علم » توجه خود را از روش های علم به محتوای بعضی نظریه های علمی معطوف می سازد و در سه فصل، سه رشته علمی مشخص، یعنی فیزیک، اخترشناسی و زیست شناسی تکاملی را مد نظر قرار می دهد، وی در هر فصل رئوس مطالب را درباره نظریه های رایج آن رشته علمی مطرح می نماید و سپس پیامدهای فلسفی و الهیاتی آنها را بررسی می کند، طرح برخی ازآخرین نظریه های علمی جدید همچون آشوب و پیچیدگی، و نیز بررسی تاثیر عرفان شرق برفیزیک از ویژگی های ممتاز کتاب در این بخش به شمار می آید. عناوین سه فصل این بخش به ترتیب عبارتند از: فیزیک و متافیزیک، اخترشناسی و آفرینش، و تکامل و آفرینش مدام.
به عقیده باربور، تاملات الهیاتی در دو قلمرو: نخست، سرشت انسان، و دوم، آموزه آفرینش،باید در توضیحات خود، یافته های جدید علمی را مد نظر قرار دهد. وی در بخش چهارم با عنوان «تاملات فلسفی و الهیاتی » ضمن بررسی این امر به این پرسش ها پاسخ می دهد: آیا میان یافته های زیست شناسی تکاملی، و آموزه های کتاب مقدس درباره طبیعت انسان، همخوانی وجود دارد؟ ارتباط میان سطوح مختلف در موجودات زنده چیست؟ اگر قوانین علمی بر جهان حاکم است پس فعل خداوند کجا است؟ به عبارت دیگر، رابطه خداوند با فرایندهای علی عالم طبیعت چیست؟ از نظر نویسنده کتاب، شناخت ارتباط خداوند با طبیعت از پیامدهای علمی دربرخورد با بحران محیطزیست برخوردار است که در این بخش به بررسی این امر نیز می پردازد.عناوین فصل های بخش چهارم به ترتیب عبارت اند از: طبیعت انسان، تفکر پویشی و خداوند وطبیعت.
باربور در این کتاب از نظر الهیاتی، متاثر از الهیات مسیحی است و از نظر فلسفی از فلسفه پویش وایتهد و نیز اصالت واقع نقادانه جانبداری می کند. باید توجه داشت برخی از آرای باربوردر مباحث علم و دین از سوی بعضی صاحب نظران این حوزه با نقدهایی مواجه شده است.همچنین در خلال این کتاب مواضعی وجود دارد که از دیدگاه حکمت و اندیشه اسلامی، محل تامل و نظر است. به اظهار نویسنده کتاب، از ویژگی های کتاب آن است که می توان آن را به نحوگزینشی مطالعه کرد برای نمونه خوانندگانی که علاقه بیشتری به مباحث فیزیکی دارندمی توانند فقط فصل های اول، هفتم و هشتم کتاب را مطالعه کنند. این کتاب مشتمل بر فرهنگ توصیفی اصطلاحات و نیز فهرستی از عناوین منتخب است.
در مجموع می توان گفت این کتاب، کتابی مناسب و سودمند است و پژوهشگران حوزه «علم ودین » از آن بی نیاز نیستند. در پایان خاطرنشان می سازد این کتاب هم اکنون در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در دست ترجمه است. و ترجمه آن به زودی در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت.