بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
میگویند در مقطعی، چندین نفر از طلبههای مدرسه حقانی اخراج شدند، ماجرا چه بود؟
داستانش مفصل است!
مختصرش؟
آن موقع بر سر مبانی و مبادی فکری به شکل طبیعی اختلاف نظر
بود و برای مثال نظرات روشنفکران مورد بحث و نقد قرار میگرفت. طلبههای
الان هم همین طور هستند.
برای مثال، سروش میآمد یک چیزی مطرح میکرد؛ نخستین بحثش بین
طلبهها شکل میگرفت و آنها به لحاظ نظری درگیر میشدند و بحث میکردند؛
اینکه چقدر درست است، چقدر غلط است، چرا گفت، چرا نگفت، باید بگوید و باید
نگوید. حتی صحبتهای شهید مطهری هم مورد نقد و بررسی قرار میگرفت و موافق و
مخالف داشت. بحثها ابتدا ملتهب میشد و بعد آرام آرام جای خودش را پیدا
میکرد. یادم هست وقتی شهید مطهری بحث حماسه حسینی را مطرح کردند، سر و
صدای زیادی به پا شد و موافقان و مخالفان به صف شدند. اینها طبیعی بود.
یعنی اصل بحث و مباحثه میان طلبهها در حوزه یک مساله خیلی جا افتاده است.
به خصوص رشتههای خاصی مثل آنچه ما داشتیم؛ برای مثال فلسفه اگر جایی باشد
درگیری و مباحثه هم هست تا حق و باطل از هم جدا شوند.
ما طلبه سال سوم و چهارم بودیم که آمدیم در مدرسه حقانی و
مباحثی مطرح میشد. آن موقع زمانی بود که افکار و نظراتی از سوی بعضی
دانشگاهیان مثل دکتر شریعتی مطرح میشد. نقد و بررسی نظرات و اندیشههای
ایشان در مدرسه، التهاب بسیار زیادی میان طلبههای موافق و مخالف ایجاد
کرد. اوضاع به قدری ملتهب بود که تقریبا تمامی کلاسها را تحت تاثیر خود
قرار میداد. مسوولان میخواستند مدرسه اداره کنند و با این اوضاع، کار
شدنی نبود. مرحوم آیتالله شهید قدوسی گفتند در هفته یک یا دو شب جلساتی
میگذاریم تا موافقان و مخالفان بیایند بنشینند و بحث کنند. خودشان هم در
نقش داور حاضر میشدند نظرات موافق و مخالف را تایید یا رد میکردند. همین
رفتارشان باعث میشد طلبهها شیوه بحث کردن را یاد بگیرند.
یکی از کتابهایی که ما طلبهها میخوانیم کتاب منطق است. در
کتاب منطق بحث جدل و جدال و مغالطه و مناظره به طور کامل مطرح شده است. خب
ما شکل کلاسیکش را خوانده بودیم و حالا میخواستیم به صورت عملی انجام
بدهیم. اما در مقطعی بحثها بالا گرفت و تند شد.
در همان جلساتی که شهید قدوسی حضور داشتند؟
در آن جلسات و جلسههای دیگر. جناب آیتالله مصباح جمعهها
جلساتی داشتند و در مبادی فکری به اندیشههای شریعتی نقد داشتند. ایشان
وقتی نظراتشان را در مدرسه مطرح کردند، طلبههایی که با آیتالله مصباح
موافق بودند، از موافقان نظریات شریعتی خواستند که پاسخگو باشند و
دلایلشان را بگویند. ولی نشد که جواب بدهند و ایشان هم گفتند من دیگر سر
کلاس نمیآیم و مدرسه را تعطیل کردند. درگیری بچهها بیشتر شد. یادم
میآید شهید بهشتی هم آمدند صحبتی کردند.
نظر شهید بهشتی چه بود؟ با آیتالله مصباح موافق بودند یا با دکتر شریعتی؟
ایشان میگفتند در اینکه بعضی صحبتها اشکال دارد تردیدی نیست
اما بیشتر حرفشان این بود که آیا این مباحث در جامعه مطرح شود یا خیر و
اینکه چه رفتاری باید در قبال آنها داشت.
و سرانجام این بحثها و کشمکشها؟
مدیران مدرسه تصمیم گرفتند شش نفر از این طرف و شش نفر از آن طرف که تند هستند را از مدرسه اخراج کنند تا مدرسه آرامش بگیرد.
شما هم جزو اخراجیها بودید؟
بله.
45302