طب کودک

۱. دوران شیرخوارگی پستان نگرفتن بچه در سروستان اگر نوزاد پستان نگرفت، باید کمی از شیر مادر را روی یک تکه پنبه بریزند و روی مغز سرش بگذارند، اگر باز هم نگرفت، به واسطه‌ی سنگینی و پرمایگی پستان است

طب کودک

1. دوران شیرخوارگی

پستان نگرفتن بچه

در سروستان اگر نوزاد پستان نگرفت، باید کمی از شیر مادر را روی یک تکه پنبه بریزند و روی مغز سرش بگذارند، اگر باز هم نگرفت، به واسطه‌ی سنگینی و پرمایگی پستان است. باید پستان را دوشید، تا سبک شود و بچه قادر به گرفتن و مکیدن آن باشد (همایونی، 1371: 472).
در میبد نیز از همین روش استفاده می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).

مراقبت از نوزاد

1. برخی از مردم عناب را جوشانده و محلول رقیق آن را در روزهای اول تولد به نوزاد می‌دهند و بعد از آن تغذیه با شیر مادر را شروع می‌کنند.
2. روزهای اول تولد چند روز یک بار نیم مثقال ترنجبین در آب خیسانده به او می‌دهند.
3. روز اول به بچه مقدار بسیار کمی کره می‌دهند تا امعا و احشای او از زائدات دوران جنینی پاک شود.
4. برای تقویت سیستم گوارشی نوزاد و جلوگیری از بیماری‌های جلدی هر دو روز یک بار به قدر ربع قاشق چای خوری خاکشیر کوبیده و قنداغ به بچه می‌خورانند.
5. از سه ماهگی دادن مقدار کمی آرد سنجد که با کره مخلوط شده باشد برای بچه مفید است که روزانه به او می‌دهند.

خواص درمان شیر

شیر دختر (زنی که دختر زاییده) سبک و خنک است و برای درمان بیماری‌های نوزاد پسر از قبیل جلدی، سرفه، گوش درد به او شیر دختر می‌دهند.

تغذیه مادر

1. گوشت، لبنیات و برنج شیر مادر را زیاد می‌کند.
2. سیب زمینی و ترشی، شیر مادر را کم می‌کند.
3. آش جو، سوپ ارزن شیر را زیاد می‌کند.
4. خوردن غذاهای باددار و بودار و تند (ترب، سیر، موسیر و پیاز و غیره) برای زن شیرده خوب نیست و باعث انتقال نفخ به شکم نوزاد می‌شود.
5. مادر باید مراقب باشد که در حالت‌های غیر عادی و عصبانیت به بچه شیر ندهد که شیر به اصطلاح حرص برای بچه تولید مرض می‌کند.

از شیر گرفتن

در سروستان مقداری صبر زرد را که ماده‌ی گیاهی بسیار تلخ و بی ضرر است می‌سابند و با کمی آب مخلوط می‌کنند و به نوک پستان می‌مالند تلخی آن باعث می‌شود، بچه پستان به دهان نگیرد (همان: 472).

2. بیماری‌های کودک

دل درد

در مشکین شهر گل بابونه و چهار گل (گل پنیرک، بنفشه، گل کدو و گل ختمی) برای درمان دل درد بچه‌هاست (ساعدی، 1354: 129)
در تهران اگر بچه‌ی شیر خواره شیر عراض (1)(شیری که مادر در عصبانیت و جنگ و نزاع به کودک می‌داد) یا شیر دم کرده (شیری که زیاد در پستان مادر مانده یا تقلا و تلاش زیاد داشته یا راه زیاد و آفتاب آمده) و شیر گاو خورده باشد، چند انگشت روغن کوچک به شکم کودک می‌مالند (شهری: 3/ 542).
در دلیجان ترنجبین را در آب جوش ریخته صاف می‌کنند و با گل بنفشه به بچه می‌دهند (نوبان و دیگران : 234).
در گیلان برگ گنده واش (2) را در پارچه‌ای می‌پیچند و زیر خاکستر گرم منقل می‌گذارند و بعد از چند دقیقه بیرون می‌آورند و با کف دو دست آن را می‌مالند و آبش را می‌گیرند و به بچه می‌دهند (پاینده: 254).
در شیراز مسهل خاکشیر را به بچه می‌دهند، شیوه‌ی تهیه‌ی آن به این ترتیب است که خاکشیر را آن قدر می‌جوشانند تا از هم بشکافد، بعد روغن در آن ریخته به مریض می‌دهند (همایونی، 1353: 41). اگر کمتر از چهل روز داشته باشد، با آرد گندم کمی خمیر تهیه کرده لای آب و گل مخلوط شده می‌گذارند و زیر آتش قرار می‌دهند بعد از مدتی از زیر آتش بیرون می‌آورند و گل آن را می‌تکانند و مقداری از خمیر پخته شده را در آب می‌خیسانند و به بچه می‌دهند (همایونی، 1353: 41). در سروستان باید ده بیست دانه تاج ریزی بجوشانند و با قدری شکر به بچه بدهند. بچه‌ای که دل درد دارد، باید هر چه بیشتر به او روغن زیتون داد (همایونی، 1371: 476).

پهلو درد

در میبد هسته‌ی آلبالو را کوبیده، شیره‌ی آن را می‌کشند و به بچه می‌دهند یا شیره‌ی آن را به پهلوی او می‌مالند. پرسیاوشان، ترنجبین، انگوره توره (تاجریزی) دم می‌کنند و به بچه می‌دهند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در سنگسربرای درمان درد پهلو تره می‌خورند (اعظمی: 58)
در سروستان اگر بچه سینه پهلو کند، باید مقداری باقلای خشک و بابونه را بکوبند و نرم کنند، بعد با پیه کهره سینه و پهلوی کودک را چرب کرده و گرد باقلا و بابونه را روی سینه و پهلویش بپاشند و پنبه روی آن گذاشته او را محکم بپوشانند، از پشم نیز به جای پنبه می‌توان استفاده کرد (همایونی، 1371: 477).

سرما خوردگی

در شیراز یک قاشق چای خوری روغن بادام با کمی آب جوشیده و سرد مخلوط می‌کنند و به بچه می‌دهند (همایونی، 1353: 40).

نزله (3)

(- دعا درمانی)

سیاه سرفه

در خراسان وقتی مرضش شدت پیدا کرد، قدری پرسیاوشان با اندکی کاکل ذرت و پر کلاغ سبز دم کرده، شیره‌ی آن را با رب سوسک مخلوط می‌کنند و به بچه می‌خورانند (شکورزاده: 260).
در گیلان روزهای اول سیاه سرفه به بچه عسل می‌دهند و بعد آبگوشت بز (پاینده: 260).
در شیراز:

1. انار سیاه را دانه کرده و به بچه می‌دهند.
2. ثعلب را در شیر می‌جوشانند و به مریض می‌دهند.
3. ریشه‌ی شیرین بیان و پرسیاوشان را جوشانده و به بچه می‌دهند.
4. بارهنگ و به دانه را می‌جوشانند و به بچه می‌دهند.
5. کاکل ذرت را می‌کوبند و جوشانده به بچه می‌دهند.
6. اگر خوب نشد، باید سه روز پیش از طلوع آفتاب بچه را به یونجه‌زار برد و در یونجه خوابانید تا باد روی یونجه به سینه‌اش بخورد (همایونی، 1353: 41).

در سروستان پرسیاوشان را با گل بنفشه دم می‌کنند و به بچه می‌دهند. بعد از درمان‌های مختلف وقتی رو به بهبودی رفت، باید مجدداً دم کرده پرسیاوشان و گل بنفشه به کودک بدهند (همو، 1371: 473؛ نیز - درمان با مواد لبنی؛ جادودرمانی، دعادرمانی).

چشم درد

چشم درد ممکن است از سرماخوردگی، تراخم یا بخار باشد.
در شیراز برای درمان، زاغ (زاج) و نبات را کوبیده و می‌سابند و در چشم بچه می‌کنند (همایونی، 1353: 42).
در سروستان برای رفع آن روغن خالص حیوانی را با خاک قند که سابیده و کاملاً نرم شده است، شب پشت چشم بچه می‌مالند و رویش را می‌بندند، صبح باز می‌کنند اگر بچه چشم را باز کرد، از اثر سرماخوردگی بوده و مرتفع شده است، اگر چشم باز نکرد باید عناب و نخود و بادام را مخلوط کرده بسابند و پشت چشم کودک بمالند اگر باز هم خوب نشد، باید قدری دشک (4) بکوبند و در چشم بچه بریزند و چشم را مرتب با چای شستشو دهند (همو، 1371: 475).

چشم زدن

(- جادو درمانی)

ختنه

در لرستان برای التیام زخم ختنه به روش زیر عمل می‌کنند:

1. به کودک ختنه شده زیره جوش که مخلوطی از آرد بو داده، شکر، روغن و زیره است می‌خورانند.
2. کودک ختنه شده نباید تا سه روز آب بخورد و تنها کمی چای به او می‌خورانند و معتقدند اگر آب بخورد، زخمش سیم می‌کشد، اگر زخم سیم بکشد، و آلت بچه چرک کند، از مخلوط آرد و روغن برای درمان جراحت استفاده می‌کنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 254).

در میبد برای بهبود زخم ختنه جوهر سرخگ (مرکورکرم) روی زخم می‌زدند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در کرمان گیته پوت (5) را می‌سابند و روی زخم ختنه می‌پاشند (ستوده: 156).
در اصفهان برای پیشگیری از عفونت و بهبود زخم:

1. قدری کاغذ کبود دور قند را سوزانده خاکستر آن را با قدری پیه‌ی بز مخلوط کرده به ناحیه مجروح می ‌مالند.
2. برای رفع خون ‌ریزی آب علف اسپس (اسپرس) صحرایی را گرفته روی زخم می‌ریزند.
3. اگر زخم ورم کرد اسفرزه و برزک کوبیده با زرده‌ی تخم مرغ مخلوط می‌‌کنند و با دو یا سه دانه انجیر پخته که در شیر گاو له شده روی ورم می‌گذارند.
4. آلت مجروج را تا چند روز در کیسه‌ی کرباس می‌کنند تا سرما نخورد.
5. برای چرب کردن نقطه‌ی مجروح از خاکستر کرباس سوخته مخلوط در روغن گاو است می‌شود (جانب اللهی و آذرمهر: 31)

گوش درد

در میبد اگر از باد باشد (که به گوش و پهلوی بچه می‌گیرد):

1. دم کرده‌ی انگوره توره (6)(تاجریزی) برای پهلو درد بچه خوب است.
2. ترنجبین، سیاوشان، تنه (هسته) آلبالو را می‌کوبند و شیره‌ی آن را می‌گیرند و به خورد بچه می‌دهند، یا به موضع درد می‌مالند.
3. دانه‌ی آلبالو را می‌سوزانند و می‌کوبند و با پنبه در گوش بچه می‌گذارند (تحقیقات میدانی مؤلف).

در قوچان:

1. برگ گل شقایق یا لاله‌ی صحرایی را می‌کوبند و شیره‌ی آن را در گوش بچه می‌ریزند.
2. اگر معالجه نشد، یک یا دو نخود موم سفید را لای انگشتان نگه می‌دارند و چند بار بر آن می‌دمند تا گرم و نرم شود، سپس آن را در گوش بچه می‌گذارند (شکورزاده: 225).

در گیلان:

1. سیر را با پوست زیر خاکستر گرم اجاق می‌گذارند و بعد آن را در کمی عسل می‌مالند و در گوش بچه می‌گذارند.
2. دود سیگار به گوش بچه می‌دهند.
3. تریاک با شیر زن دختر زاییده به اطراف گوش بچه می‌مالند.
4. زعفران، گلاب و تریاک را مخلوط می‌کنند و دور گوش می‌مالند (پاینده: 255).

در شاهرود اسفناج را له کرده در سوراخ گوش بچه می‌گذارند (شریعت زاده: 257).

زخم پشت گوش

در خراسان اگر پشت گوش بچه ترک بخورد و زخم شود گوگرد و دنبه‌ی گوسفند و سیماب را با هم مخلوط می‌کنند و روی زخم می‌مالند، یا اندکی ملک روج (اکسید دو مرکوروژ) در چند قطره شیر خام که چربی‌اش را گرفته باشند، می‌ریزند و با پر مرغ بر موضع زخم می‌مالند (شکورزاده: 254).

گرفتن بینی

در شیراز اگر بینی بچه بگیرد، می‌گویند، باد بینی شده را باید عرق نان در بینی بچه چکانید، روش تهیه‌ی عرق نان این است که نان داغ را در قابلمه‎‌ای می‌گذارد و در آن را می‌بندند تا نان عرق کند، بعد سر قابلمه را بر‌می‌دارند و قطرات عرقی که در سر قابلمه نشسته است، می‌گیرند (همایونی، 1353: 42).

کرمک

در خراسان به آن چراغ توتو می‌گویند و آن خارشی است که به سبب وجود کرم‌های ریز در مقعد کودک عارض می‌شود و به طرق زیر درمان می‌کنند:

1. برگ سبز شفتالوی تلخ را می‌‎کوبند و شیره‌اش را می‌گیرند و چند قطره از آن را به کودک تنقیه می‌کنند.
2. اندکی حنای خشک در مقعد می‌پاشند و با گرفتن چراغ در مقابل آن از کرم‌ها می‌خواهند که بیرون بیایند (شکورزاده: 242).

در اردکان برای درمان:

1. سرکه و حنا را مخلوط می‌کنند و دور مقعد بچه می‌مالند.
2. پنبه آغشته به سرکه را بر چوب کبریت می‌پیچند و به صورت شیاف استفاده می‌کنند.
3. گاهی به جای سرکه از نفت استفاده می‌کنند.
4. پنبه آغشته به سرخاب را شیاف می‌کنند.
5. پادزهر در اطراف نشیمن گاه می‌مالند (طباطبایی: 700).

در هزاوه زنجبیل به مقعد بچه می‌مالند (ضیغمی: 174؛ نیز - حشره درمانی).

کرم روده

در روستای دوک (قائم شهر) ریشه‌ی درخت انار را جوشانده و صبح ناشتا به کودک می‌دهند (حسنی و دیگران، 1382: 247).

خناق (خروسک)

(- خون درمانی)

اوریون

(- درمان با مو . . . )

گلو درد

در شاهرود

1. انگور کلاغ و گل سفید (گل دامغان) را می‌کوبند و آن را با آب مخلوط می‌کنند و روی موضع می‌مالند.
2. نشاسته، پوست کوکنار و گیاه ملکی را پخته به کودک می‌دهند (شریعت زاده: 257؛ نیز -درمان با روش‌های فیزیکی (فیزیوتراپی سنتی).

افتادن ملاز بچه

(- درمان با روش‌های فیزیکی).

برفک

در لرستان به طریق زیر درمان می‌کنند:

1. فلوس را می‌جوشانند و جوشیده‌ی آن را با پر روی برفک یا پنیرک دهان می‌کشند تا برطرف شود.
2. دوشیدن چند قطره شیر بز در دهان نوزاد به هنگام غروب به مدت دو روز.
3. شستن برفک با جوش شیرین (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 253).

در خراسان اندکی فلوس در آب خیس می‌کنند، سپس یک دستمال ابریشمی سیاه به دور انگشت سبابه‎ی خود می‌پیچند و نوک انگشت را به لعاب فلوس آغشته می‌سازند و دور تا دور دهان نوزاد و مخاط زبان و گلوی او می‌مالند (شکورزاده: 155).
در اصفهان گشنیز تازه می‌شویند و خرد می‌کنند و آبش را می‌گیرند و در جوراب زنانه صاف می‌کنند، سپس کمی عدس را می‌پزند و آب آن را می‌گیرند و با گلنار فارسی، شاهتره، گل سرخ کافشه، سماق نساییده و کمی سرکه‌ی کهنه مخلوط می‌کنند، با این دارو غرغره می‌کنند و مدتی در دهان نگاه می‌دارند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در میبد این مرض بشکه (7) نام دارد که برای درمان باید عناب بسابند و گرد آن را روی زخم بپاشند. کمی هم بجوشانند و به بچه بدهند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در گیلان چوچاق و گشنیز را می‌سایند، و آب آن ها را با قره قوروت مخلوط می‎کنند سپس تارهایی از پیله‌ی پخته‌ی ابریشم را دور انگشت می‌پیچند (کوه نشینان موی سر دور انگشت می‌پیچند) و در مخلوط فرو می برند و با آن دهان بچه را شستشو می‌دهند. مادر نیز مقداری از آن را به پستان خود می‌مالد و به بچه شیر می‌دهد تا دارو به جدار داخلی دهان کودک نیز برسد، پودری به نام برفک نیز هست که در دهان بچه می‌پاشند (پاینده: 262).
در شاهرود ماما کمی برنج گرد را که قبلاً مدتی در زیر برف گذاشته است روی زبان کودک می‌ریزد (شریعت زاده: 257؛ نیز - ماکیان درمانی).

دندان در آوردن

در یزد خاکشیر را در آتش می‎ریزند و از بچه می‌خواهند که بگوید عمه عمه تا دود خاکشیر به دهان بچه نفوذ کند، همچنین بناگوش بچه را با روغن بادام چرب می‌کردند تا دندان زودتر در آید (جانب اللهی و دیگران، 1376: 128).
در اصفهان چون تب و اسهال از علائم دندان در آوردن بچه از پنج ماهگی است که همراه با خارش لثه و بی تابی و انگشت به دهان بردن بچه همراه است برای آسایش بچه به راه کارهای درمانی زیر می‌پردازند:

1. روزی دو سه بار روغن بادام شیرین، خاکشیر و بارهنگ یا چای روی لثه‎ی طفل می‌مالند که رفع خارش کند.
2. پیاز را پوست کنده به دست بچه می‌دهند تا دندان بزند.
3. برای رفع اسهال ترنجبین داغ کرده با آب سرد صاف کرده به او می‌دهند.
4. به نیش کشیدن کباب برگ یا گوشت نیم پز نیز برای بچه دندانی مفید است.
5. مغز گوسفند یا خرگوش را پخته به لثه‌های بچه می‌مالند.
6. مالیدن حنا با روغن بنفشه دندان در آوردن را تسریع می‌کند.
7. برای اولین کودک خانواده اولین دندان را که در آورد غذایی به نام دندانی از حبوبات و غلات که خوب پخته و مانند حلیم نرم می‌کنند، می‌پزند و مانند حلیم نرم می‌کنند، می‌پزند و نزدیکان را به خوردن آن دعوت می‌کنند و به خانه‌ی همسایگان نیز تعارف می‌برند و کمی از لعاب آن را به کودک می‌خورانند (جانب اللهی و آذرمهر: 26-27).

سینه درد

(- درمان با منشأ انسانی؛ درمان با مواد لبنی و چربی؛ چینی درمانی).

سردرد

(- درمان با فضولات حیوان).

کچلی

در میبد کلاه می‎انداختند. به این ترتیب که مقداری موم، جدو (8) (صمغ درخت زردآلو) یا کتیرا روی یک تیکه کرباس آب ندیده می‌مالیدند و روی سر می‌کشیدند، برای مغزی (قسمت مغز سر) نیز قطعه‌ی جدایی که به شکل دایره بریده شده بود می‌گذاشتند. بعد از دو یا سه روز پارچه را از سر جدا می‌کردند. جدا کردن باید سریع و پرشتاب باشد تا همه‌ی موها که به کرباس چسبیده از سر جدا شود، دو نفر بیمار را می‌گرفتند و یک نفر پارچه را که موها به آن چسبیده بود، به طوری می‌کند که مویی بر سر باقی نماند. بعد از جدا کردن اگر مویی باقی مانده بود با بند انداختن آن ها را از ریشه بیرون می‌آوردند، این درمان تا چهل روز ادامه داشت و هر دو یا سه روز یک بار کلاه را عوض می‌کردند، فقط افراد خاص و معمولاً زن‌ها به این کار وارد بودند (جانب اللهی، 1390: 399). گاهی بعد از خارج شدن خون کثیف روی سر بیمار را حجامت می‎کردند (حیدریه زاده: 80).
در بافق برای درمان روغن گیاه مندو (9) (منداب) را به سر مریض می‌مالیدند و برای کلاه انداختن نیز مثل میبد عمل می‌کردند با این تفاوت که مرهم آن از مخلوط کردن آب با مقداری آرد گندم و سریشم یا کتیرا تهیه می‌شد (جانب اللهی، 1384: 124).
در لرستان و ایلام با شیوه‌‎های زیر درمان می‌کردند:

1. انداختن زفت (کوبیده‌ی صمغ درختان و سفیده تخم مرغ و زرنیخ) بر سر پس از شستشو.
2. گذاردن کوبیده‌ی دانه‌ی خشک انار بر زخم
3. گذاردن کوبیده‎ی گل شکر تیغاله بر زخم
4. مقداری جو می‎سوزانند و سوخته‌ی آن را با آب مخلوط می‌کنند و بر سر می‌مالند.
5. پوست هندوانه را می‌سوزانند و می‌کوبند و بر سر می‌مالند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 259-260).

در ایرانشهر از برگ درخت سدر به جای صابون استفاده می‌کنند (جانب اللهی، 1384: 124).
در خراسان با شیوه‌های زیر درمان می‌کنند:

1. چند دانه آلوچه در آب می‌اندازند و چند ساعت بعد پوست و هسته‌ی آن‌ها را جدا می‌کنند و آن را با مقداری قره قوروت در ظرف آبی خیس می‌کنند و یک شبانه روز می‌گذارند، بماند. پس از آن همان طور که در ظرف آب است چنگ می‌زنند تا خمیر شود. سه شب متوالی این خمیر را بر سرکچل می‌مالند و صبح سر او را با سدر می‌شویند.
2. مقداری گوجه‌ی ریز در آب ریخته می‌پزند. وقتی گوجه‌ها نرم شد، از الک رد می‌کنند، پوست و هسته‎ی گوجه‌ها در داخل الک می‌ماند و گوشت آن بیرون می‌آید آن را مثل حنا به سر بیمار می‌مالند. برگ ختمی یا برگ چغندر هم رویش می‌گذارند و با دستمال می‌بندند. صبح سر مریض را با سدر و آب گرم می‌شویند. بعد مقداری زفت داغ کرده روی یک قطعه کرباس نو و آب ندیده می‌گسترانند و گرماگرم به سر وی می‌چسبانند. چند روز که گذشت زفت خودش جواب می‌دهد یعنی لبه‌های آن ور می‌آید، آن وقت چهار طرف زفت را به دست گرفته با یک حرکت سریع از سر مریض می‌کنند و سر او را تیغ می‌زنند، تا خون سیاه از آن جاری شود. مجدداً مقداری گوجه له شده بر سر مریض می‌مالند و سرش را می‌بندند. اگر زخم کچلی خیلی عمیق باشد هفت بار این عمل تکرار می‌شود که به آن هفت کلاه می‌گویند، در غیر این صورت سه نوبت کافی است (شکورزاده: 263). در تهران رب نارنج و کشک و قره قوروت می‌مالیدند، اگر خوب نمی‌شد، زفت می‌انداختند، که باید سه تا هفت کلاه انداخته شود. زفت مایه‌ی غلیظ سیاه و بد رنگی بود که پس از نرم کردن با آتش بر پارچه‌ی آب ندیده‌ای کشیده روی زخم می‌انداختند و هر پانزده روز یک بار آن را عوض می‌کردند (شهری: 1/ 8-497). برای زفت انداختن سر را اول باید تراشیده و با آب گرم و کیسه‌ی حمام بشویند (همان: 2/ 694).

در اردکان برای تهیه‌ی زِفت جدو (10)(صمغ درخت زردآلو) و کتیرا یا مخلوط آرد جو و قره قوروت را در ظرفی می‌پزند و از خمیر آن به عنوان زفت استفاده می‌کنند. همچنین اشنان را می‌جوشانند و بر سر می‌مالند (طباطبایی: 703).
در دلیجان پوست هندوانه را داغ کرده یا سوزانده به سر می‌مالند و گیاهی به نام تیغ کوره را سوزانده، خاکستر آن را به سر می‌مالند (نوبان و دیگران: 236).
در سروستان با پیدا شدن علامت کچلی قدری خاکشیر سوزانده با رب مخلوط می‌کنند و روی آن می‌مالند، اگر فایده نکرد، باید بچه را به حمام ببرند و سرش را حسابی شستشو بدهند، بعد کمی عدس سوزانده و نرم و الک شده را در داخل سرکه کرده به سر بچه بمالند. اگر این معالجه هم مؤثر واقع نشد، زفت می‌اندازند، برای آماده کردن زفت مقداری زفت، گل ارمنی و بیخ برنده را در سرکه می‌جوشانند تا زفت آب شود، این مخلوط را همان طور که روی آتش است باید با تکه چوبی خوب به هم زد تا مخلوط شود، آن وقت آن را روی پارچه سفید مانند کرباس پهن می‌کنند و روی سر بچه که تراشیده و با آب نارنج و نمک شستشو داده‌اند، می‌اندازند، از یکی دو روز بعد هر روز مرتباً گل سرخ یا گل ارمنی می‌خیسانند و روی پارچه زفت می‌کشند تا بخار کچلی کم بشود. بعد از خوب شدن کچلی خود زفت وا می دهد و کنده می‌شود، این زمان ازپنج تا پانزده روز است. در این مدت باید بچه را از خوردن چربی، کلم، بادنجان بازداشت و به مقدار زیاد کاهو، انار و آویشن دم کرده‌ی سکنجبین و رب به او داد (همایونی، 1371: 473؛ نیز - حشره درمانی).

اسهال

در خراسان:

1. هسته‌ی انار را می‌کوبند و شیره‌ی آن را در آش می‌ریزند، مقداری مغز بادام پوست کرده و کوفته نیز به جای روغن در آش می‌ریزند و به بچه می‌دهند.
2. قدری کنوچه (11) تفت می‌دهند و با نبات در هاون می‌کوبند و به بچه می‌دهند.
3. ریحان را با کشک می‌سابند و به بچه می‌دهند، یک تکه‌ی آن را هم برشته می‌کنند و به دست بچه می‌دهند که بمکد (شکورزاده: 233).

در دلیجان مغز کوبیده‌ی هسته‌ی آلبالو یا مغز بادام را سابیده با گل بنفشه دم می‌‎کنند و به بچه می‌دهند (نوبان و دیگران: 234). عشایر اسهال خونی را با آبدوغ معالجه می‌کنند (پولاک: 480).
در سروستان اگر بچه دل پیچه گرفت و دچار اسهال شد، باید تا یکی دو روز خاکشیر را در آب سرد ریخته به او داد و خوراکش هم فقط ماست باشد، اگر خوب نشد تخم هما (12) چای سبز، پوست پسته و عود خام را مخلوط و دم کرده تا سه روز پشت سرهم به او بدهند، البته میزان آن به نسبت سن بچه و برای هر سال یک قاشق باشد اگر درمان نشد، بارهنگ را دم کنند، بعد دانه‌ی آن را بیرون آورده در روغن بادام و روغن محلی بریزند و به خورد بچه بدهند (همایونی، 1371: 476).
در راور دل پیچه‌ی کودک را با زیره‎‌ی سیاه و دم کرده شوید درمان می‌کنند (کرباسی راوری: 156-157).
در علی آّباد کتول زنان ترکمن دست روی ناف بچه می‌زنند، اگر شل بود تکه نانی را روی پارچه ریخته و به شکم بچه می‌بندند (نظری داشلی برون و دیگران: 270).

اسهال، استفراغ

در میبد علت حرص خوردن، شیرجوش به بچه دادن، بد خوراکی کردن، خوردن توت، خیار بالنگ، بادنجان، شیرناخش (13)، شیر گرم (پای اجاق یا در آفتاب رفتن مادر)، چش خوردن می‌دانند و برای درمان جوشانده‌ی ریشه پودونه و گل ختمی به بچه می‌دهند. بچه در این حال نباید شیر مادر بخورد و برای رفع عطش او باید از عرقیات استفاده کرد (تحقیقات میدانی مؤلف).

زردی

در خوزستان به مریض بادام شور می‌خوراندند که آب زیاد بخورد و زردی بپرد (افشارسیستانی: 320؛ - پوست درمانی، خون درمانی).

سرخک

خطر آن وقتی است که دانه‌ها بیرون نریزد، در بلوچستان برای بیرون ریختن دانه به مریض خاکشیر یا سیرک (14)(سیر) می‌دهند (جانب اللهی، 1381: 250).
در میبد برای اینکه به اصطلاح جهون تر در بیاد (دانه‌ها بهتر بیرون بریزد) باید بدن یا حداقل شکمش را با پارچه‌ی قرمز بپوشانند، وقتی دانه‌ها بیرون ریخت و خشک شد، باید آب به سر بچه بریزند، که معمولاً در خانه آب را گرم می‌کردند و به سر بچه می‌ریختند و پیراهن نو که به عنوان خلعت سرخک هست تن بچه می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در بافق شیر خشت در آب خیسانده به مریض می‌دهند (جانب اللهی، 1384: 120).
در لرستان و ایلام: نوشاندن آب شیرخشت، جوشانده‌ی عناب، خوردن عدس آب (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 254).
در خراسان تا روز هفتم به بچه خوراکی‌ها و غذاهای سرد می‌دهند، مانند شیر خشت و گل تاج خروس و عناب و سوپ جوجه خروس و امثال آن ها، روز هفتم و هشتم قدری پر سیاوشان و گل بنفشه و گل ختمی دم می‌کنند و به بچه می‌دهند، تا تبش قطع شود؛ اگر قطع نشد، با جوشانده‌ی گل ختمی او را تنقیه می‌کنند، تا باد سرخک از جگرش بکشد و از او دفع مرض کند، برای خارج کردن باد سرخک از تن بچه نیز روز دوازدهم چشوم به بچه می‌دهند (شکورزاده: 268؛ اعظمی: 57).
در شیراز عناب را در عرق شاهتره انداخته به بچه می‌دهند، سه روز پشت سر هم باید خاکشیر شسته با آب سرد و شکر به او داد، غذایش آش ماشک بدون روغن است و تا چهل روز باید بچه پرهیز کامل داشته باشد و لب به ترشی و گوشت نزند (همایونی، 1353: 38؛ نیز - باور درمانی، درمان با منشأ حیوانی؛ سفال درمانی؛ دود درمانی).

اگزما

(- سنگ درمانی).

مخملک

(- فلز درمانی).

آبله

علامت آبله آب آمدن از چشم و سرفه‌ی زیاد و تب که بدن مریض خیلی گرم و پاها سرد می‌شود، آبله بر دو نوع است، آبله پاک و آبله ناپاک، آبله پاک که به آن سبک هم می گویند، سه روز تب به همراه داشته و سه روز علامت بیرون می‎ریزد و سه روز آب دار است و سه روز خشک می‌شود، آبله ناپاک یا سنگین پا سه روز تب، سه روز علامت، سه روز آب دار و بعدها له می‌کند و چرکین می‌شود و شدیداً می‌خارد. در این حال بچه را باید در پنبه خوابانید و دست‌هایش را هم بست که بدنش را نخاراند. علت ابتلا به این نوع آبله بیشتر افتادن چشم ناپاک در روزهای اول مرض به مریض است و بیشتر خطر کوری یا مرگ دارد و اصطلاح است که یا کور می‌کند، یا گور (همایونی، 1353: 39).
در ایلام خوردن دم کرده‌ی تاج خروس، تاج ریزی و عناب تجویز می‌شود (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 275).
در خراسان برای درمان مقداری تاج خروس و تاجریزی و عناب و سگ انگور و سپستان با اندکی عنبر نصارا دم می‌کنند و شیره‌ی آن را در حلق بچه می‌ریزند (شکورزاده: 232).
در الموت آبله‌کوب‌های سنتی با استفاده از نیشتر و نی آبله‌کوبی می‌کردند و آب عدس به بیمار می‌دادند، پارچه‌ی قرمز روی بیمار می‌کشیدند و مانع ورود افراد ناپاک به داخل اتاق مریض می‌شدند (حمیدی و دیگران: 230).
در شیراز آب عناب و خاکشیر به مریض می‌دهند و چند روز بعد از ابتلا باید پرسیاوشان را دم کرد و به مریض داد، تا باد آبله توی گلویش نریزد، بچه‌ای که آبله کرده باید تا چهل روز پرهیز داشته باشد و در روزهای اول بیماری هم چشم ناپاک به او نیفتد (همایونی، 1353: 39).
در سروستان مدت آبله را نه روز می‌دانند. در سه روز اول بیرون می‌ریزد، در سه روز دوم پشت می‌کند (فرو می‌نشیند) و سه روز سوم تب می‌کند. معالجه‌ی آن هم مثل زبرک است، سه روز اول باید عرق گاوزبان و نبات داد، تا هر چه دارد، بیرون بریزد. روز چهارم و پنجم خاکشیر در آب گرم ریخته با شکر به بچه بدهند، از چربی، برنج بادنجان، کلم باقلا و از چشم ناپاک پرهیز کند (همایونی، 1371: 474؛ نیز- جادودرمانی).

خریدن آبله

(- مایه کوبی سنتی).

حصبه

علامتش سر درد و سرگیجه و تب شدید و احیاناً بیهوشی است. اگر حصبه خفیف باشد گیجی و مدتش نوزده تا بیست و یک روز است (همایونی، 1353: 39).
در شیراز برای درمان نیلوفر، کاسنی، ریشه‌ی شیرین بیان، گل بنفشه و پرسیاوشان و عرق کاسنی را جوشانیده و سپس با پارچه‌ی نازک و سفیدی آن را صاف می‌کنند و با کمی ترنجبین به مریض می‌دهند، بعد از چند روز شیرخشت را در آب خیس کرده با روغن بادام و بعد آب هندوانه و آب لیمو به مریض می‌دهند، چیزهای بودار مثل سیر و پیاز، نعناع و سرخ کردنی و ماست و ترشی نباید به مریض داد (همان جا).
در زنجان در اثر این مرض همراه با تب شدید دانه‌های سیاه رنگ بر سطح بدن ظاهر می‌شود که نوشیدنی خنک به مریض می‌دهند و در بسترش برگ بید می‌ریزند و مقداری از آن را می‌جوشانند و به خورد او می‌دهند (سپهرفر و دیگران: 245؛ نیز- درمان با مواد لبنی؛ حشره درمانی).

زرد ریش

به صورت دانه‌های ریز و زرد در بدن بچه ظاهر می‌شود، در شیراز برای درمان مخلوط حنای ساییده و روغن یا ریشه‌ی شیرین بیان روی آن می‌مالند و همچنین کازو را سوزانیده و سوزانده‌ی آن را می‌سابند و روی زخم می‌مالند (همایونی، 1353: 40).

شاش سوز

سوختگی بغل پاهای بچه است که در اثر قنداق شدن به وجود می‌آید. در میبد بیدپو (گرد قهوه‎ای رنگی بود که از تنه‎ی درخت بید کهن سال به دست می‌آمد) به پای بچه می‎‌پاشیدند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در بافق خوشه‎ی خشک درخت نخل نر را در هاون می‌کوبند و پودر آن را روی محل سوختگی می‌پاشند. همچنین با گردی قهوه‌ای رنگ که از قارچ خشک شده به دست می‌آید درمان می‌کنند (جانب اللهی 1384: 121).

آبله مرغان

در گیلان سفیداب دانه را با شیر زن دختر زاییده مخلوط می‌کنند و به تن بچه می‌مالند (پاینده: 261).

یبوست

در گیلان کمی پنبه روی ساقه‌‎ی نازک جارو می‌پیچند و در روغن کرچک می‌‌زنند و شیاف بچه می‌کنند (پاینده: 261).

تب کهنه

(- درمان با ادرار و فضولات حیوان؛ شوک درمانی).

شاش بند

(- درمان با ادرار و فضولات حیوان).

شب ادراری

در خراسان چند دانه جو در آتش انداخته می‎سوزانند و در هاونی می‎کوبند و سپس گرد جو را با سفیده‌ی تخم مرغ مخلوط می‌کنند و یک قاشق عسل هم بر آن می‌افزایند و از این سه ماده مرهمی می‌سازند، چند روز پی در پی مرهم را به کمر بچه می‌چسبانند (شکورزاده: 261).
در اصفهان از قرص کمر، تخم و برگ مورد، پوست انار، خولنجان (15) استفاده می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در اردکان از ضعف عمومی می‌دانند، لذا مریض باید تقویت شود و هر روز صبح ناشتا به اندازه‌ی یک نخود اشترک بخورد (طباطبایی: 694).
در روستای کیاکلا (قائم شهر) نبات را داغ می‌کنند، به نحوی که رنگش تیره شود سپس هر صبح ناشتا قدری از آن را به کودک می‌دهند، در روستای دوک، سنجد و زیره را به مریض می‎‌دهند (حسنی و دیگران، 1382: 247؛ نیز- درمان با امعا و احشای حیوان).

لکنت زبان

در خراسان قدری زنجفیل پرورده و گل سرخ محمدی و شهد قند و نبات را مخلوط کرده در ظرفی می‌جوشانند و آن قدر حرارت می‌دهند تا کاملاً سفت شود، بعد آن را به قسمت‌های کوچک تقسیم می‎کنند و در کف دست با انگشتان خود به شکل دانه‎های فندق در می‌آورند و چند روز پی درپی صبح‌ها یک دانه از آن‌ها را به بچه می‌دهند، اگر خوب نشد، مجدداً سه روز ناشتا تخم کبوتر به او می‌دهند (شکورزاده: 269؛ نیز - پرنده درمانی).

زبان باز نکردن

(- پرنده درمانی)

دیر راه افتادن

در میبد بچه‌ای که راه نمی‌افتاد، روغن بلسم (16) یا روغن تخم مرغ می‌دادند (17)(تحقیقات میدانی مؤلف). در سنگسر نیز روغن زرده تخم مرغ به کمر کودک شیرخوار می‌مالند، تا بتواند روی پا بایستد و راه رفتن را بیاموزد (اعظمی: 57).
در سروستان اگر بچه ای دیر راه افتاد و از سه سالگی گذشت. از بی قوتی و ضعف می‌دانند. از این رو باید کودک را دمر بخوابانند و تخم مرغی را روی پشتش بشکنند بعد گرد نرمی را که از ترکیب تخم شوید، زعفران، زردچوبه و بابونه آماده کرده‌اند روی تخم مرغ بریزند و به پشت و پهلوی بچه بمالند (همایونی، 1371: 477).

سوراخ کردن گوش بچه

در میبد نخ را به ته سوزن برگردانده در امتداد سوزن قرار می‌دادند و آن را روی نرمه‌ی گوش بچه گذاشته با یک حرکت سریع در گوش او فرو می‌بردند و از طرف دیگر بیرون می‌آوردند، سپس سوزن را از نخ بیرون می‌آوردند و نخ را با قیچی کوتاه می‎کردند و مثل یک حلقه دو سر آن را به هم گره می‌زدند. تا مدتی، دو روز یک بار نخ را چرب و جابه جا می‌کردند که گوش چرک نکند (جانب اللهی، 1390: 401).
در گیلان نرمه‎ی گوش را با کمی موم مالش می‌دادند، سوزنی را داغ می‌کردند، و چند بار در موم فرو می‌بردند و بعد گوش دختر را سوراخ می‌کردند. برای جلوگیری از به هم آمدن سوراخ، چوب پر مرغ یا سوزنک کوتاهی از ساقه‎ی جارو را می‌شکستند و داخل سوراخ گوش می‌کردند (پاینده: 28).

غشی (صرع)

در سروستان اگر بچه‎ای غشی باشد، اول بررسی می‌کنند که غش از اثر حرارت است یا رطوبت. علامت رطوبت این است که رنگ بچه در حال غش فوق العاده زرد می‌شود، ولی اگر بر اثر حرارت باشد، چهره اش گلی می شود. برای غش رطوبتی باید سنبل الطیب را با گل گاوزبان دم کرده به بچه‎ی یک تا پنج ساله سه شب و شبی دو قاشق بدهند. اگر حرارتی باشد، بچه زیاد عرق می‎کند. در آن صورت سه مثقال ترنجبین و یک نخود شیرخشت را مخلوط کرده هر صبح زود به اقتضای سن (برای هر سال یک قاشق). یک یا چند قاشق شربت خوری به دهان بچه می‌ریزند، بعد هم عرق یا آب کاسنی با شکر به او می‌دهند (همایونی، 1371، 475؛ نیز - جادو درمانی).

حمله

هنگام بروز حمله بعضی از اعضای بدن فلج می‌شود، در سروستان برای جلوگیری و رفع حمله معجونی از شکر، زعفران و جوهر گنه گنه می‌سازند و حبه‌ای به اندازه‌ی فلفل از آن تهیه می‌کنند و هر شبانه روز سه عدد از آن ها را به بچه می‌دهند، بعد از کمی بهبودی قدری سنبل الطیب دم می‌کنند و به او می‌خورانند. بهتر است هر شب بدن بچه را با روغن زیتون ماساژ دهند (همایونی، 1371: 475).

پی‌نوشت‌ها:

1. araz.
2. ganda vas.
3. nazla.
4. dosk.
5. Giteput ذرات ریز درخت بید که در اثر پوسیدگی و کرم خوردگی پیدا شود.
6. anguratura.
7. boska.
8. jodu.
9. mandow.
10. jodu.
11. kenowca تخم گیاهی به همین نام به رنگ خاکی دارای طعمی تلخ و از ارزن کمی درشت تر است.
12. homma.
13. naxas معمولاً منظور شیرزنی است که اشیره (asira) کرده یعنی بچه‎ی شیر به شیر زاییده است.
14. sirk.
15. xulenjan.
16. balasom.
17. برای تهیه‌ی روغن تخم مرغ آن را شکسته در ظرف فلزی می‌ریختند و روی شعله‌ی کم حرارت می‌دادند و مدام به هم می‌زدند تا اینکه می‌سوخت و تبدیل به کنجاله می‌شد، کنار می‌زدند، روغن می‌داد.

منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان