جایزه «لیبراتور پرایز» از سال 1987 منحصرا به بانوانی از آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا اهدا میشود و هدف از اهدای آن آشنا کردن ادبیات این زنان نویسنده با اهالی کشور آلمان است. این جایزه مشتمل بر یک جایزه نقدی 500 یورویی نمادین است که یک دعوتنامهی مربوط به نمایشگاه فرانکفورت را نیز همراه دارد و از سوی مرکز جهانی کلیسای مسیحیت در فرانکفورت آم ماین اهدا میشود. این جایزه اینبار به فریبا وفی نویسندهی ایرانی رسید. وفی این جایزه را به خاطر رمان ترلان به دست آورد. به همین بهانه قصد داریم تا در کتاب هفته به ترلان بپردازیم. پیش از این نیز در کتاب هفته بنیتا به نسیم مرعشی نویسندهی زن دیگری از کشورمان پرداخته بودیم که میتوانید مطلب مربوط به او و کتابش را با عنوان پاییز فصل آخر سال است در بنیتا ببینید.
فریبا وفی متولد تبریز است. در سال 1341 به دنیا آمد. از همان نوجوانی نوشتن را شروع کرد. داستانهایش را در مجلاتی مثل آدینه، دنیای سخن، چیستا و مجلهی زنان به چاپ میرساند. اولین رمانش را با نام در عمق صحنه در سال 1375 چاپ کرد و بعد از آن دورهی کاری جدیاش شروع شد. او جوایز معتبر و مهمی چون جایزهی بنیاد گلشیری، جایزهی ادبی یلدا و بنیاد ادبی مهرگان و... را به دست آورده است. آخرین جایزهی او هم لیبراتور پرایز آلمان بود که به خاطر ترلان نصیبش شد و اما رمان ترلان. رمان در دورهی انقلاب میگذرد و زمانی که شاه کشور را ترک کرده و ایران در تب و تاب دگرگونی است. در این گیرو دار دو دختر جوان به نامهای رعنا و ترلان به دنبال یافتن شغل، سر از آموزشگاه پاسبانی درمیآورند. محیطی خشن و ناآشنا. پر از فرمانهای نظامی و قوانین دست و پا گیر. محیط آموزشگاه با دخترانی که هر کدام از شهری آمدهاند سطر به سطر نشان داده میشود. راوی رفتهرفته با داستانهای هر کدام آنها آشنا میشود و در کنارش داستان خودش را هم دارد. او میخواهد نویسنده شود اما نوشتن با آن محیط در تعارض است. ترلان در پی حل این تعارض است و در کش و قوس ماجراهای داستان به خواست درونی خود نزدیک میشود. رمان کاوشی است در نسل انقلاب و الگوهای این نسل از نگاه یک زن. «ترلان»، قصه دخترى است که به نظر میرسد مرزهاى جوانى را با بلندپروازیها و محالاندیشیهاى خاص دوران جوانى پشت سر گذاشته است. ترلان در آغاز کتاب اینطور توصیف میشود: «ماجراى بزرگ ملت به کمکش آمد. دگرگونش کرد. ایدهی عدالت هیجانزدهاش مىکرد. پنهان از چشم پدر به تظاهرات رفت و خیلى زود به شورشى جوان خانواده تبدیل شد.»
رعنا و ترلان رویای مبارزه دارند. ایدئولوژیک هستند اما کاری از پیش نمیبرند. بعد از خیالپردازیهایی چون رفتن به کوبا و الجزایر تصمیم گرفتهاند از شهر خود کوچ کنند و راهى پایتخت شوند تا در یک مرکز آموزشى شبانهروزى، تعلیم ببینند تا «پاسبان» شوند و اینطور مبارزه کنند. نویسنده، موضوع قصهاش را از طرح آموزش پلیس زن وام گرفته است تا با بهرهگیرى از این مضمون، مسائل اجتماعى، روانشناسى و دیدگاههاى انتقادى خود را نسبت به چنین طرحى، مطرح کند.
اگر انگیزهی رعنا مبارزه است، انگیزهی ترلان بیشتر نشان دادن قدرت خود در دنیای مردانه و با شغلی که مردانه تصور میشود و دست به ماجراجوییهایی تازه زدن است. قصهی اصلی در پادگان و خوابگاهی که دختران در آن هستند، روایت میشود. دخترانی که هرکدام نمادی از شخصیت زنانهاند که هیچکدام به تنهایی کاری از پیش نمیبرند که هیچ، در درآمیختن و یکی شدن هم باز زن کاملی خلق نمیشود. «فیروزه» سبکسر و بذلهگوست و تنها دلیل حضورش، مزهپرانى و مسخرهکردن این و آن است. «مینا» با رویاها و خوابهاى ممیزیشدهاش دخترى است در آرزوى شاهزادهاى سوار بر اسب. او پنهان از چشم دیگران، سیگار میکشد، ماتیک میزند و خوابهایش پر از تصاویر ممنوعهاند! ارشد خوابگاه، دختر سن و سالداری است که خبرچین خوابگاه است. نویسنده از این دختر چهرهی بدی میسازد. او شب ها با چادر سیاه میخوابد و صورتش پشمالوست.
شخصیتهای رمان با وجود کم و کاستیهایی که دارند، کمک میکنند که دو شخصیت اصلی یعنی رعنا و ترلان، لنگلنگان و کژدار، مسیر رمان را ادامه دهند. دروﻧﻤﺎﻳﻪی آﺛﺎر وفی را مسائلی چون ﺑﺤﺮان ﻫﻮﻳﺖ، ﻧﺎﺗﻮانی اﻧﺴﺎنها در ﺑﺮﻗﺮاری راﺑﻄﻪ، ﻧﮕﺎه ﺟﺎﻧﺒﺪاراﻧﻪ ﺑﻪ وﺿﻌﻴﺖ زن، اﺷﺎره ﺑﻪ ﻓﻘﺮ اﻗﺘﺼﺎدی و ﻓﺮهنگی ﺗﺸﻜﻴﻞ میدهد. وفی از آن دسته نویسنده های است که شخصیتهای آثارش را از طبقههایی انتخاب می کند که میشناسد. به همین خاطر است که آثاراو همواره آثار شخصیت محور است. شخصیتهایی که به حد زیادی ملموس هستند و خواننده میتواند با آنها همذات پنداری کند. نوشتن از دنیای زنها همواره از دغدغههای این نویسنده بوده است و بر اساس همین دغدغه و حضورش در صفحه به صفحهی آثارش، خواندن کتابهایش تجربهی جذابی بهخصوص برای زنان خواهد بود.
ترلان را نشر مرکز در 192 صفحه به چاپ رسیده است.