آن سوی دیدار/ ویژه وفات حضرت معصومه «علیهاالسلام»

کوچه های درهم تنیده تاریخ را که ورق می زنم، صدای زنگ شتران که در بیابان طنین انداخته است را می شنوم، گویا کوه و دشت از وقوع حادثه ای خبر می دهند. بیابان آبستن یک اتفاق چشمگیر است. آسمان مسیر حرکت کاروان اهل بیت را آب و جارو می کند.

کوچه های درهم تنیده تاریخ را که ورق می زنم، صدای زنگ شتران که در بیابان طنین انداخته است را می شنوم، گویا کوه و دشت از وقوع حادثه ای خبر می دهند. بیابان آبستن یک اتفاق چشمگیر است. آسمان مسیر حرکت کاروان اهل بیت را آب و جارو می کند.

خورشید می آید تا در اندیشه های ژرف نگر و روشنی بخش فقها و عرفا شبنم عبودیت و بندگی به پا شد. او می آید؛ «دخت مهتاب» تا دعوت برادر و امام زمانش را لبیک گوید و فاطمه ثانی باشد و همانند زینب قافله سالاری شایسته!

آوایی از آسمان بر دل ها نازل می شود: «آری، اینک هنگامه دیدار فرا رسیده است...»

و قم، این خطه ولایت علوی و حوزه فقاهت جعفری که روزها برای پابوسی قدوم دخت «موسی بن جعفر» لحظه شماری می کرد تا خاک پایش را توتیای دیدگان کند، هم اکنون اجلال کوکبه ولایت را به تماشا می نشید.

همان بانوی «آب و آینه» که چشمان ساران از نجابت و پاکی او شرمسار است.

آن روز که «موسی بن خزرج اشعری» بزرگ مرد عالم قم در میان هیاهوی مستانه جمعیت استقبال کننده، بانوی باران را به منزل خویش مهمان کرد، هیچ کس نمی دانست که این کاروان کوچک و بی نام و نشان که امتداد سبز رسالت حسینی در کسوت ولایت حیدری است، روزی بهار را نه برای قم بلکه برای تمام بشریت که در هُرم عطش حکمت «علوی» و فرهنگ «فاطمی» شعله ورند، به ارمغان آورد. روزی که جای جای رد گام هایش منبر تدریس علم و عرفان می شود.

فاطمه معصومه تجلّی کوثر است و قبر پیدای او آیینه قبر ناپیدای زهرا «علیهاالسلام» است. و بی سبب نیست که آن یکتا سرنشینان عرصه ولایت به زائران حرمش وعده داده اند که:

«هر کس قبر او را زیارت کند، بهشت بر او واجب است».

آری، برای مقام او همین بس که او را مقام شفاعت است: «یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة» و برای او شأنی است آن هم از سوی خدا: «فأن لک عند الله شأنا من الشأن».

و خداوند چنین اراده کرده است که حرم و بارگاه او را به جای قبر گم گشته مادرش زهرا «علیهاالسلام» به ما عطا نماید تا از نور جلوه اش خاک ایران آبرو یابد.

و خواهری زینب سرشت، پس از هجرتی زینب گونه، حال در سجاده سرخ انتظار، پایان شب یلدایی فراق را به دعا نشسته است، ولیکن داغ شهادت مظلومانه برادران و همسفران و بی مروتی «جام جفا» کرد آن چه را که نباید می کرد...

حسرت وصل، جویبار اشک را بر فلات گونه اش جاری می سازد و او به طفل وصال می نگرد که در وسعت جغرافیای ملاقات گم شده است.

و تو چه می دانی معنی عشق برادر را آنگاه که او را «مولا» خطاب می کنی...

روزی کوثر و یاس به هم آمیختند و طرح گل فاطمه را ریختند و اینک این همان فاطمه است که در شوق رؤیت رخسار هلال ماه برادر، رخت از جهان بر بست و شیعیان به راز سر به مُهر گفته امام صادق «علیه السلام» قبل از تولد این بانو و پیوند قبر او با حرم اهل بیت، پی بردند:

«برای خدا حرمی است و آن مکه است. برای رسول خدا حرمی است و آن مدینه می باشد. برای امیر المؤمنین حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن شهر قم است.»

فاطمه معصومه «زینب» رضا است، با این تفاوت که اگر روزی زینب در سوگ برادر ناله می کرد، امروز برادر در فراق معصومه محدثه مویه می کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان