خبرگزاری مهر، گروه سیاست- محمد مهدی رحیمی و محمد مهدی ملکی: مسایل و تحولات پیچیده و غیر قابل پیش بینی در منطقه غرب آسیا که با در نظر گرفتن وسعت این اتفاقات در سوریه، عراق، یمن، لبنان و فلسطین می تواند ابعاد بیشتری از ناآرامی ها و لزوم تلاش بیشتر در راستای مبارزه با افراط گرایی و تروریسم در منطقه را به ما نشان دهد و به طور خاص پس از پشت سر گذاشتن نشست آستانه به عنوان یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین اجلاس های سیاسی در حل بحران سوریه که با مشارکت و نظارت سه کشور ایران، روسیه و ترکیه برگزار شد و از طرفی تحولات بین المللی که به تازگی رخ داده که مهم ترین آنها، روی کار آمدن ترامپ است و البته تاثیراتی که در آینده بر روند تحولات در منطقه پر آشوب غرب آسیا خواهد گذاشت، ما را بر آن داشت تا با «دکترحمید دهقانی»، مدیر اداره اول خاورمیانه و شمال آفریقا وزارت خارجه که در بطن حوادث منطقه ای قرار دارد و از اشراف خوبی هم بر مسایل برخوردار است به گفتگو بنشینیم.
دهقانی که در سوابق خود نمایندگی ایران در سازمان همکاری اسلامی را دارد، معتقد است که مطرح کردن مساله منطقه پرواز ممنوع در سوریه که توسط امریکا بار دیگر عنوان شده، از نظر ما دخالت در امور داخلی سوریه محسوب می شود و پیشتر هم اعلام کرده ایم که این مساله به معنای آن است که هواپیما به عنوان تنها وسیله ای هم که تروریست ها در سوریه ندارند و عامل برتری ارتش سوریه در میدان می شود را از ارتش و دولت آن کشور بگیرید.
این دیپلمات ارشد کشورمان با اشاره به اینکه نشست آستانه موفق ترین اجلاس در خصوص بحران سوریه در طول سال های اخیر بود افزود: یکی از مهم ترین دست آوردهای آن نشست این بود که معارضه مسلح برای اولین بار با دولت سوریه پای میز مذاکره نشستند و این معنای بالایی را برای بازیگران داخلی و خارجی داشت.
مدیر اداره خاورمیانه وزارت امور خارجه با بیان اینکه ما بین تروریست ها و معارضین مسلحی که در روند آتش بس و مذاکرات مشارکت می کنند تفاوت قائل هستیم اظهار کرد: به نظر می آید شکست طرف مقابل در حلب، آنها را به این نتیجه رسانده که نمی توانند از راه کارهای نظامی برای خروج از بحران سوریه استفاده کنند، لذا به مذاکره و گفتگو روی آورده اند.
وی گفت: پس از آنکه عراق از خطر تروریست ها مصون شود، تهدیدات دیگری آن کشور را در معرض خطر قرار می دهد که از جمله آن می تواند طرح تجزیه عراق باشد که ما مخالفت جدی خود را با این مساله بارها اعلام کرده ایم.
مشروح این گفتگو را در زیر می خوانید:
از سوریه و نشست آستانه شروع کنیم، خیلی ها پررنگ شدن رویکرد سیاسی و برگزاری این نشست را حاصل توفیقات میدانی و به طور خاص آزادسازی حلب می دانند، آزادسازی حلب چه جایگاهی داشته که از یک طرف ترکیه را و بعد گروه های تروریستی نزدیک به آن را وادار می کند که سر میز مذاکره بیایند؟
شما می دانید ما از ابتدای بحران و به ویژه در طول سال های اخیر که طرح چهار ماده ای خودمان را ارائه کردیم، همواره یکی از اصول و مبانی ما در بحث بحران سوریه این بوده که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد، بلکه راه حل خروج از آن سیاسی است.
پیروزی حلب در طرف مقابل تاثیر زیادی داشته و به این نتیجه رسیده اند که این راه، راهی نیست که بشود ادامه داد و شش سال جنگ و خونریزی نتوانسته که در اراده مردم، دولت و حامیان سوریه تاثیری بگذارد لذا آستانه دو جنبه دارد، یکی حضور امثال ما در این اجلاس است و یکی حضور مخالفان اسد و حامیان معارضه است و یا عدم حضور برخی از آن ها. آن قسمتش که مربوط به ما است شاید حلب تاثیر چندانی نداشت، اگر ما مثل آنها رفتار می کردیم به نحوی که با به دست آوردن یک پیروزی شروع می کردند به شرط گذاری و حاضر نمی شدند در مذاکرات حضور داشته باشند، نباید ما هم مشارکت می کردیم.
منظور از «ما» دولت سوریه، ایران و روسیه است، ولی چون مبنای ما این بوده که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد بلکه راه حلش سیاسی است، از دید ما شاید حلب تاثیر چندانی نداشت، چرا که ما پیش از آزادی حلب هم حاضر بودیم، اما برای طرف مقابل، پیروزی ما در حلب و شکست آنها در حلب خیلی تاثیرگذار بوده است.
به نظرم می رسد که برخی از آنها به این نتیجه رسیده اند که باید از طریق مذاکره به حل و فصل مشکلات در سوریه پرداخته شود، البته به استثنای آن عده که تروریست هستند و کسی آنها را قبول ندارد. آن ها چه در پیروزی و چه در شکست کلاً با گفت و گو میانه ای ندارند، اما برخی که در نشست حاضر شدند، به نظر می رسد پیروزی حلب خیلی تاثیر گذاشته بود که حاضر شدند بعد از چند سال برای اولین بار دور یک میز با دولت اسد بنشینند.
آنها اولین شرطشان همواره این بود که ما با این دولت و با آقای اسد اصلا کاری نداریم، اولین حرفشان این بود که دولت انتقالی تشکیل شود و این ها را کنار بگذارند، بعضی وقت ها خواستار محاکمه بودن و بعضی وقت ها می گفتند بروند بیرون و این ها را به عنوان بخشی از حکومت و قدرت قبول نداشتند.
به نظر می رسد پیروزی حلب در طرف مقابل تاثیر زیادی داشته و به این نتیجه رسیده اند که این راه، راهی نیست که بشود ادامه داد و شش سال جنگ و خونریزی نتوانسته که در اراده مردم، دولت و حامیان سوریه تاثیری بگذارد.
ما همواره بین تروریست ها و معارضه تفکیک قائل بودیم، هستیم و خواهیم بود و مهمتر اینکه معارضه باید در یک فضای آرامی به دور از فشار خارجی و به دور از املائات خارجی، با دولت سوریه به گفت و گو بپردازد و حساب آنها از تروریست ها جدا است.
به موضوع تروریست ها باید به عنوان یک معضل، آنهم نه صرفا معضل سوریه، عراق و یا منطقه بلکه به عنوان یک مشکل جهانی پرداخته شود. چون نه مبدا تروریست ها و نه مقصد آنها سوریه و عراق نیست. آرمان تروریست ها به سوریه و عراق منتهی نمی شود، بنیه و لجستیکی که از آن برخوردارند به آن دو کشور محدود نمی شود، آنها از سراسر جهان با یک اندیشه تکفیری و تروریستی آمده اند و به دنبال این هستند که به مرزها اتکا نکنند و معلوم نیست که تا کجا این زیاده خواهی و این انحراف در اندیشه ها ادامه خواهد داشت و نهایتا به کجا منتهی خواهد شد.
شاید برخی فکر کنند آنها همیشه در محدوده کشورهای اسلامی و عربی در منطقه خاورمیانه باقی می مانند، ولی به نظر می رسد با توجه به اینکه بخش زیادی از آنها از خارج از منطقه آمده اند در انتها هم به آن مناطق ختم می شود.
در خصوص ترکیه برخی قائل به این هستند که ترکیه چرخش رویکرد داشته و برخی هم مواضع اخیر آنها را یک تاکتیک می دانند، آیا ترکیه مسیرش متفاوت شده، گرایشش به ما و روسیه و به تبع آن به دولت اسد نزدیک شده یا اینکه کماکان در همان طرف مقابل هست؟
ترک ها برادران ما هستند. دولت ترکیه همسایه ما محسوب می شود، ما در بسیاری از امور با آنها وحدت نظر داریم. شاید یکی از معدود مواردی که ما با ترکیه اختلاف نظر داشتیم در مورد سوریه بود، البته در این مورد هم در بسیاری از اصول و مبانی با ترک ها دیدگاه های نزدیک به هم داریم و شاید جزو معدود مواردی که ما در موضوع سوریه تفاوت دیدگاه داشتیم در مورد شخص آقای بشار بود که ما معتقد بودیم مردم سوریه باید در مورد رئیس جمهور و آقای بشار باید تصمیم بگیرند و نه دیگران.
شاید برخی فکر کنند تکفیری ها همیشه در محدوده کشورهای اسلامی و عربی در منطقه خاورمیانه باقی می مانند، ولی به نظر می رسد با توجه به اینکه بخش زیادی از آنها از خارج از منطقه آمده اند در انتها هم به آن مناطق ختم می شود به نظرم، آنچه ملاک است نظراتی است که در ماه های اخیر و هفته های اخیر به ویژه از دوره ای که کودتای نافرجام در ترکیه رخ داد و تحولاتی که صورت گرفت و تهدیدهایی که از جانب تروریست ها متوجه ترکیه شد و بعضا داخل ترکیه هم مواجه با یک سری از تهدیدات تروریستی شدند، از سوی مقامات این کشور مطرح شد و باید تحلیل مان نسبت به ترکیه برمبنای این تغییرات باشد.
تغییر و تحولاتی که در زمینه نوع نگرش نسبت به برخی از تروریست ها و نوع عملکرد آنها در طول ماه های اخیر داشت و هم چنین برخی پیروزی های میدانی که دولت آقای اسد داشت، برخی تجاربی که منطقه به دلیل فقدان حاکمیت مرکزی در کشورهای دیگر داشت مثل عراق و لیبی، همه اینها باعث شد که در این جا یک مقداری همه با احتیاط تر حرکت کنند، به ویژه در ماه های اخیر با احتیاط بیشتری حرکت کردند.
اینها منجر به این شد که یک مقدار آن مواردی که ما زودتر می دیدیم مبنی بر اینکه در ارتباط با تهدیداتی که می تواند تنها منتهی به سوریه نشود را هم ترکها ببینند، لذا شخصا این نظریه را که تغییر رویکرد ترکیه صرفا یک موضوع تاکتیکی نیست را ترجیح می دهم.
آیا این که ما برخی گروه های تروریستی را استثنا کردیم و با الباقی بر سر میز مذاکره نشستیم به معنای این است که نگاهمان نسبت به تروریست بودن این گروه ها تغییر کرده یا کماکان آنها را تروریست می دانیم ولی از نظر ما قابل مذاکره هستند؟
ما در ارتباط با بحث تروریسم در مجموعه کشورهای حامی گروه بین المللی حمایت از سوریه ( ISSG) و هم چنین در مصداق، اختلاف نظرهایی داشتیم. یعنی ما با کشورهایی که در ISSG حاضر بودند، هم در مورد مفهوم این که چه گروه های تروریستی هستند و هم در مورد مصداق آنها، اختلاف نظرهایی داشتیم.
شما می دانید در ژنو 1 ما را دعوت نکردند، در ژنو 2 ما را دعوت کردند و بعد دعوت نامه را پس گرفتند. در ISSG ما یکی از مهمترین کشورها بودیم و شما می توانید تاثیرگذاری جمهوری اسلامی را که به سرپرستی دکتر ظریف وزیر خارجه کشورمان در جلسات حاضر می شد را در بسیاری از بندهای بیانیه وین و بیانیه های بعدی که از گروه ISSG صادر شد، مشاهده کنید.
ما یک بحثی داشتیم که گروه های تروریستی منحصر به «النصره و داعش» نیستند و گروه های دیگری هم هستند. آن ها این دو گروه را به عنوان گروه تروریستی پذیرفتند ولی در مورد سایر گروه ها موضوع را به یک اجلاس مشورتی بین کشورها در «امان» پایتخت اردن ارجاع دادند که البته آن اجلاس تشکیل نشد، سپس در اجلاس نیویورک موضوع را به 7 کشور ارجاع دادند که باز هم اجرایی نشد.
در همه این بیانیه ها و در همه این موارد، تفکیک بین تروریست ها از گروه های معارض ولو معارض مسلح مورد توافق قرار گرفته بود ولی مثل همان بُعد نظری که کدام گروه تروریستی است و یا مصداق گروه های تروریستی کدام ها هستند، در اینگونه موارد، کشورها دچار یک خطای دوم شدند. ما همواره خواستار آن بودیم که این کار انجام شود ولی گروه حامیان معارضه و حامیان گروه های مخالف دولت، مانع تفکیک میان تروریست ها می شدند و یا انگیزه ای برای تفکیک نداشته و تلاشی برای آن نمی کردند.
تمایز بین النصره و گروه های دیگر صورت نگرفت. البته حوزه قلمرو «داعش» تاحدودی معلوم است ولی النصره هم از جهت این که چه کسانی هستند و هم از این جهت که کجاها مستقر هستند و کدام منطقه در اختیار این ها قرار دارد، مشخص نیست.
توافق ما، روسیه و ترکیه در اجلاس مسکو بر اساس گفت و گوی آقای روحانی، پوتین و اردوغان صورت گرفت. وزرای خارجه سه کشور نشستی برگزار و بیانیه ای صادر کردند که بر مبنای آن، کنفرانس آستانه برگزار شد و در این اجلاس کسانی که حاضر به پذیرش آتش بس هستند، در آن شرکت کردند، چرا که آتش بس برای ما یک اصل بود. اگر خاطرتان باشد ما همواره یا در بند اول می گفتیم آتش بس، بعد گفت و گو یا اول گفت و گو، بعد آتش بس.
به این خاطر که این دو را به هم مرتبط می دانستیم و می گفتیم هیچ آتش بسی نمی تواند بدون گفت و گو باشد، بدون آتش بس هیچ گفت و گویی هم صورت نمی گیرد.
هیچ آتش بسی نمی تواند بدون گفت و گو باشد، بدون آتش بس هیچ گفت و گویی هم صورت نمی گیردما زمانی که گروه های مسلح حاضر شدند به روند آتش بس بپیوندند از آن استقبال کردیم، بنابراین ما در اجلاس مسکو در سطح وزرای خارجه و بعد در سطح معاونین و بعد در اجلاس آستانه از گروه هایی که توافقی روی آنها صورت نگرفته بود ولی حاضر بودند به روند آتش بس بپیوندند، استقبال کردیم و دو گروهی که تروریستی بودند، کنار گذاشته شدند.
مابقی گروه هایی که روی آنها اتفاق نظر نبود که تروریستی هستند یا نیستند به اجلاس دعوت شدند، بنابراین هیچ گونه تفکیکی به عنوان «تروریست خوب و بد» را نمی پذیریم، بلکه معتقدیم آن گروه هایی که حداقل جامعه جهانی، قطعنامه 2254 یا اجلاس های گروه حمایت بین المللی از سوریه، آنها را به عنوان تروریست مشخص کرده، آن ها اگر نباشند مابقی گروه ها بتوانند در یک روندی بیایند و اسلحه را کنار گذاشته و با روش های سیاسی و گفت و گو بتوانند اختلافاتشان را با دولت حل کنند.
پس کماکان ما این گروه ها را تروریست می دانیم ولی چون پذیرفتند که علی الحساب در فرایند آتش بس مشارکت کنند، حاضر به پذیرش آنها شدیم؟
ما یک سری از گروه ها را که به طور مشخص همه روی آن ها اجماع دارند، مثل داعش و النصره و گروه های وابسته به آنها را طبق قطع نامه 2254 و بیانیه وین، تروریستی می دانیم، اما ممکن است برخی دیگر، بعضی از گروه ها را هم تروریستی بدانند. به هر حال ما حداقل در این توافق تلاش کردیم آن چه که مورد اجماع دو طرف است، آن را فعلا تثبیت کنیم و نسبت به مابقی گروه ها روش دوم را اعمال کنیم و آن این که هر گروهی به روند آتش بس بپیوندد، بتواند هم از مزایای آتش بس بهره مند شود و هم از مزایای گفتگو.
وزیر خارجه ترکیه به صراحت گفته بود که ایران باید مانع فعالیت های حزب الله در سوریه شود، آیا ممکن است جمهوری اسلامی برای محور مقاومت و حزب الله به عنوان هم پیمانان اسد، بپذیرد که محدودیتی در ورودشان به این مسایل به وجود آید؟
به نظرم این امر مرتبط به دولت سوریه و آن گروه ها هست، دولت سوریه به عنوان یک دولت قانونی و مشروع از آن ها برای مقابله با تروریسم دعوت کرده تا به این کشور کمک کنند. بنابراین این موضوع تفاوت ماهوی دارد با کسانی که به تروریست ها کمک می کنند چرا که دولت قانونی سوریه براساس حقوق بین الملل برای دفاع از خود، مرزها و امنیتش، وحدت و تمامیت ارضیش می تواند از بیرون کشور هم کمک بگیرد، دولت سوریه همچنان که از روسیه کمک گرفت از جمهوری اسلامی و حزب الله هم کمک گرفت.
به نظر ما سخنان وزیر خارجه ترکیه بر مبانی حقوقی استوار نبود، دولت سوریه هم به آن سخنان پاسخ داد، پاسخ تندی هم داد و گفت در حالی که بخش هایی از کشور ما در اشغال است، همان طرفی که مناطقی از کشور ما را اشغال کرده، ادعا می کند ما باید خواستار خروج گروه هایی که خود دعوت کرده ایم و مشروعیت هم دارند شویم که این حرف نادرستی است.
شما در یک ارزیابی کلی، موفقیت نشست آستانه را چطور می بینید و به عنوان گام اول به چه میزان از خواسته های خود رسیدیم؟
به عقیده من، آستانه یک گام از گام هایی بود که در راه استقرار صلح و امنیت و ثبات در سوریه باید پیموده می شد و البته این گام ادامه دارد، آستانه یک کنفرانس و اجلاسی نبود که تمام شود بلکه ادامه خواهد داشت. در آستانه یکی از مهمترین دستاوردها که از حیث شکلی بود و معنای بالایی هم داشت، این بود که معارضه مسلح برای اولین بار با دولت سوریه دور یک میز با هم بنشینند.
خب این پیام بسیار بالایی برای داخل و خارج سوریه دارد و بر تحولات آینده سوریه تاثیر گذار است، دومین اقدام ماهوی و به اصطلاح موضوعی که در بحث آستانه مطرح بود اینکه سه کشور ایران، روسیه و ترکیه توافق کردند که یک مکانیزم عملی برای نظارت بر آتش بس وجود داشته باشد. این مکانیزم در آینده هم توسط سه کشور پیگیری و عملیاتی خواهد شد؛ بنابراین ما می توانیم در آینده هم از این حیث آستانه را مستمر بدانیم.
اینطور به نظر می آید در میان تمامی اجلاس هایی که در این سال ها در خصوص بحران سوریه برگزار شده، نشست آستانه موفق ترین و تاثیرگذارترین اجلاس بوده باشد.
افقی برای گام های بعدی طراحی شده است؟
ما همواره گفته ایم اجلاس آستانه جایگزین اجلاس ژنو نخواهد شد و همکاری سه جانبه ایران، ترکیه، روسیه جایگزین اجلاس لوزان یا اجلاس ISSG نخواهد بود، آن ها هم ادامه خواهد داشت و در صورتی که آن روند ادامه پیدا کند این اقدام هم می تواند پیش رود، چرا که تحکیم آتش بس به عنوان یکی از نتایج نشست آستانه خیلی مهم است.
در آستانه یکی از مهمترین دستاوردها که از حیث شکلی بود و معنای بالایی هم داشت، این بود که معارضه مسلح برای اولین بار با دولت سوریه دور یک میز با هم بنشینندپس از تحکیم آتش بس مراحلی در مورد همکاری سه کشور برای نظارت بر اجرایی شدن آتش بس مطرح خواهد شد، همچنین پیوستن گروه های دیگر غیر از گروه های تروریستی داعش و النصره به این روند هم می تواند مفید واقع شود.
نکته دیگر اینکه می توان در ادامه کار این روند، به همکاری بین دولت سوریه و این گروه ها برای مبارزه با تروریسم منتهی شود. این نیاز به توافق در اجلاس ها و مذاکرات بعدی دارد تا با نظارت سه کشور، این ها بتوانند با یکدیگر و در کنار هم مبارزه با تروریسم را سازماندهی کنند، یعنی بین ارتش و دولت سوریه و از طرف معارضه هم گروه های مسلح معارض با هم همکاری داشته باشند.
از جمله موارد مورد توافق می تواند آن چیزی باشد که ما در این بیانیه هم ذکر کردیم؛ این که حرکت آزادانه مردم در مناطقی که تحت آتش بس است و یا در تمامی سوریه، مردم بتوانند در مناطقی که تحت کنترل این معارضین مسلح و یا تحت کنترل دولت قرار دارد آزادانه حرکت کنند.
با توجه به اینکه آمریکا در نشست آستانه در سطح پایینی مشارکت کرد و ایران هم به شدت با حضور آنها مخالف بود، منطق این که ما خواهان حذف آمریکا از فرآیند سیاسی بحران سوریه به عنوان حامی یک طرف دعوا هستیم، چیست؟ آیا فکر می کنید بدون حضور آنها نتیجه ای محقق شود؟
در مورد غیر آمریکایی ها ما معتقد بودیم که اجلاس سه جانبه جایگزین اجلاس های دیگر نیست، بنابراین لزومی ندارد آن را گسترش بدهیم، ضرورتی به این کار نیست. هنگامی شما گسترش می دهید که یک ضرورتی ایجاد کند.
نمی دانیم نقش آمریکا در این روند چگونه خواهد بود، آنچه در گذشته دیدیم نقش سازنده ای نبوده و آن چه در آینده خواهد بود نمی دانیم چیست پیوستن کشورهای دیگر در اجلاسی مثل لوزان در اجلاسی مثل ISSG خوب است، یعنی به هر دلیلی در آنجا حضور پیدا کردند و آن جا نقش خودشان را ایفا می کنند. اما این جا این سه کشور هستند که می خواهند ادامه بدهند. بنابراین حضور دیگران ضرورتی ندارد. ما جزو مخالفین افزایش تعداد کشورها بودیم، به دلیل این که کارکرد و ماموریتی که هست برای این سه کشور کافی بوده است.
اما حقیقت مطلب این است که هنوز نمی دانیم نقش آمریکا در این روند چگونه خواهد بود، آنچه در گذشته دیدیم نقش سازنده ای نبوده و آن چه در آینده خواهد بود نمی دانیم چیست؛ یکسری اظهارات پراکنده ای از آنها شنیدیم مبنی بر اینکه ما به دنبال سرنگونی دولت ها نیستیم دنبال مبارزه با تروریسم هستیم، قصد داریم با هر کسی با داعش و با تروریسم مبارزه کند همکاری کنیم ولی نمی دانیم چه قدر این گفتارهای پراکنده در عمل، به گام های مفیدی برای مبارزه با تروریسم ترجمه شود.
با توجه به اینکه آمریکایی ها مساله منطقه پرواز ممنوع در سوریه را مجددا اعلام کرده اند، رویکرد دولت جدید آمریکا و ترامپ را نسبت به سوریه چگونه ارزیابی می کنید؟ با توجه به اینکه وزیر خارجه روسیه این موضوع را به شرط آنکه دولت اسد آن را بپذیرید تایید کرده و گفته ما هم قبول می کنیم.
رئیس جمهور کشورمان در این مورد چند ماه قبل گفته بودند که ما مخالف این مسئله هستیم، چون تروریست ها به جز هواپیما همه چیز دارند و اگر شما منطقه پرواز ممنوع قرار دادید بدین معناست که تنها موردی که آنها ندارند را از طرف مقابل بگیرید، دوم این که ما به طور کلی مخالف هستیم کسی در امور کشورهای دیگر دخالت کند.
این حرفی را هم که اقای «لاوروف» زد نیز یک اصل کلی است یعنی اگر یک دولت تصمیمی بگیرد، تصمیم آن دولت قانونی و مشروع است، ولی این که دیگران در این خصوص تصمیمی بگیرند، درست نیست.
به وضوح این مساله مداخله در امور داخلی سوریه است، به نظر ما این موضوع، هم از جهت مداخله در امور دیگران، هم از جهت مبارزه با تروریسم و هم از جهت نا کارآمدی نادرست است. این روش ها نمی تواند کارآمد باشد. اگر کشورهایی قصد کمک دارند باید نقش تسهیل گرایانه داشته باشند. باید کمک کنند آرامش ایجاد شود، آتش بس برقرار شود و استمرار پیدا کند.
باید مردم سوریه اعم از دولت و معارضه با هم بنشینند و در مورد آینده کشورشان تصمیم بگیرند. در واقع باید همه آنهایی که در سوریه هستند اعم از آن هایی که در دمشق و یا در شهرهای دیگر زندگی می کنند، با همدیگر و با دولت سوریه در این مورد صحبت کنند.
هنوز نمی توان گفت این افکار پراکنده امریکایی ها چگونه عملیاتی خواهد شد، چون هم در اظهارات و هم در انتصابات آنها تناقضاتی وجود دارد و ممکن است در عملکرد آنها، این تناقضات خودنمایی کند.
ما سابقه ای از آقای ترامپ جز همین دوره کوتاه چند روزه نداریم، در همین چند روز هم برخی موارد ناهماهنگ وجود داشته است. در گذشته نیز سابقه سیاسی و بین المللی، نظامی و یا امنیتی به عنوان یک دولتمرد از ایشان نداشتیم تا براساس آن بتوانیم قضاوت کنیم. بنابراین احتمال این که آن ها یک روند اصلاحی را در سیاست های قبلی خود در خصوص سوریه اعمال کنند، وجود دارد.
آیا روابط ترامپ و پوتین منجر به تقویت روابط دو کشور می شود و تقویت و یا ضعیف روابط میان آن دو کشور، چه تاثیری بر ایران از حیث فرصت ها و تهدیدها خواهد داشت؟
اولا رابطه آمریکا و روسیه رابطه ترامپ و پوتین نیست، رابطه ترامپ و پوتین بخشی از یک مجموعه مصالح، منافع، تهدیدات و فرصت های بین روسیه و آمریکا است که می تواند در روابط دو کشور تاثیرگذار باشد ولی تمام کننده نیست. تاثیر دارد ولی به نحوی نیست که ما بگوییم تمام کننده باشد. حتی در مورد همین رابطه نیز هنوز اطلاعات کافی نداریم و از دور چیزهایی را شنیده ایم مبنی بر اینکه این ها با همدیگر یک رابطه خوبی دارند.
در عین حال اگر چنین مطلبی صحت داشته باشد، می تواند تاثیر مثبتی بر روابط آن دو کشور بگذارد، اما بدین معنا نیست که رابطه ترامپ و پوتین مساوی رابطه روسیه با آمریکا است.
در خصوص تاثیر این روابط بر جمهوری اسلامی از حیث فرصت و تهدید، به نظرم می رسد که در این خصوص نمی توان قائل به یک روند در همه پرونده ها شد و اظهار کرد که این روابط بر همه پرونده ها تاثیر مثبت یا منفی دارد.
رابطه آمریکا و روسیه رابطه ترامپ و پوتین نیست، رابطه ترامپ و پوتین بخشی از یک مجموعه مصالح، منافع، تهدیدات و فرصت های بین روسیه و آمریکا استبه نظر می رسد در برخی پرونده ها می تواند فرصت هایی را برای ما ایجاد بکند و یا در برخی پرونده ها ممکن است تهدید زا باشد. معتقدم در ارتباط با ترامپ و دولت آمریکا نیاز به تامل بیشتری است و قضاوت در این مورد هنوز زود است. ترامپ دولتمردی نبوده که به استناد گذشته اش و به استناد انتصاباتش و به استناد سخنانش بتوان تحلیل کرد و روند آینده را مشخص کرد. این یک امر فراگیری است و منحصر به ما در ایران و یا منطقه ما (غرب آسیا) و یا ما در بین کشورهای مسلمان هم نیست. حتی اروپایی ها و حتی خود آمریکایی ها نسبت به آینده با احتیاط حرف می زنند.
به نظرم می رسد باید در این زمینه با احتیاط بیشتری عمل کنیم. به طور طبیعی مصالح و منافع و بازی قدرت های بزرگ فراتر از منطقه است، فراتر از کشوری مثل ایران، سوریه، موضوع هسته ای، بحران سوریه، اوکراین، نفت و انرژی هست، مصالح گسترده تری را در بر می گیرد. بنابراین اولا باید تامل کنیم و ثانیا در پرونده های مختلف ممکن است فرصت ها و تهدیدات متفاوتی را پیش روی ما بگذارد.
اخیرا شاهد سفر وزیر خارجه کویت به تهران بودیم که صراحتا اعلام شد حامل پیامی برای ایران است، این سفر را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا می شود آن را یک گام در جهت بازگشایی روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس دانست؟
ما باید از اصل گفت و گو استقبال کنیم. آقای ظریف پس از به سرانجام رسیدن بحث هسته ای، سفرهای منطقه ای داشتند و به دنبال یک گفت و گوی منطقه ای بودند. ما از اصل این که به جای صحبت از طریق تریبون ها و رسانه ها و اشخاص غیرمسئول، گفت و گوی مستقیم داشته باشیم و به صورت صریح و شفاف با هم صحبت کنیم، استقبال می کنیم و اصل اینکار می تواند مثبت باشد. ما از گفت و گو با دوستان و با همسایگانمان استقبال می کنیم.
گروه هایی که روی آنها اتفاق نظر نبود که تروریستی هستند یا نیستند به اجلاس آستانه دعوت شدند، بنابراین هیچ گونه تفکیکی به عنوان «تروریست خوب و بد» را نمی پذیریمتفاوت همسایه و دوست این است که شما دوست را انتخاب می کنید ولی همسایه به اجبار در همسایگی شما قرار دارد. بنابراین ما باید با همسایگانمان راهی برای گفت و گو پیدا کنیم. ما همیشه در همه دوره ها آرزو می کردیم دوستان و همسایگانمان در منطقه به ویژه کشورهای عربی جنوب خلیج فارس حرف ما را بشنوند و بفهمند و ما هم بتوانیم حرف آنها را بشنویم. لذا این اقدام گام مثبتی است و حتما با گام های مثبتی از جانب ایران روبه رو خواهد شد.
آیا فکر می کنید شرایط منطقه ای و پرونده های مختلفی که به طور مشخص ایران و عربستان را در مواجهه با یکدیگر قرار می دهد، زمینه را برای این گفت و گو فراهم می سازد؟
بله، همچنان که در گذشته شاهد برخی همکاری ها بودیم، این مساله برای ایران و عربستان و همچنین برای منطقه و جهان مفید خواهد بود. این روند می تواند ادامه پیدا کند و برخی دیگر از پرونده ها می تواند با گفت و گو حل شود و یا حداقل از میزان مشکلات کاسته شود.
در خصوص عراق، مصادیق تهدیدات پساتروریسم و نابودی داعش چیست؟ آیا بحث تجزیه و این که آمریکایی ها ایده تجزیه را به طور جدی در عراق دنبال می کنند، یک نگرانی است؟ احتمال تحقق این مسئله را چه میزان می بینید؟
بحث مبارزه با تروریسم مسئله ای است که ما همواره در آن پیش گام بودیم، به ویژه در دوره اخیر که تروریسم چنگال خودش را در سوریه و عراق نشان داد، ما در این امر پیش گام بودیم و از اولین کشورهایی بودیم که کمک کردیم که این کشور از بحران هایی که می توانست داشته باشد و یا در گذشته داشته است، به سلامت عبور کند.
ما جزو مخالفان تقسیم و تجزیه عراق و دیگر کشورهای منطقه بوده و هستیم در دوره پسا داعش هم، البته اگر چنین تعبیری درست باشد، هم چنان برخی تهدیدات می تواند وجود داشته باشد. از جمله آنها بحث تقسیم و یا تجزیه عراق است.
ما همواره جزو کشورهایی بودیم که سخت با مساله تجزیه مخالف بودیم و معتقدیم اولا تقسیم برای خود ملت عراق خطرناک است و ثانیا تقسیم برای منطقه خطرناک است و می تواند به استمرار دعوا و درگیری های داخلی کمک کند و آتش منازعات و اختلافات را شعله ور سازد که تنها برنده اش رژیم صهیونیستی است.
بنابراین ما جزو مخالفان تقسیم و تجزیه عراق و دیگر کشورهای منطقه بوده و هستیم و همواره از وحدت سرزمینی و حاکمیت ملی در عراق و سوریه و جاهای دیگر حمایت کرده ایم.