در ماهنامه سپیده دانایی، یکی از همکارانمان، در نقش فردی که با مشکلی جدی در روابط خود روبروست، به چند روانپزشک و روانشناس مراجعه کرد. گزارش او را از گفتوگوهای جلسه اول میخوانید.
گرفتاری در یک رابطهٔ دردسرساز
دختر ٢٧سالهای را در نظر بگیرید که رابطهای نامناسب با مردی متأهل و بسیاربزرگتر از خود برقرارکرده است و با وعدهای که مرد برای ازدواج داده است، رابطه جنسی هم با او دارد؛ اما مرد امروز و فردا میکند تا تکلیفش با همسر و خانوادهاش معلوم شود. دختر افسرده است و سابقه یکبار اقدام به خودکشی دارد. ناراحت و درمانده از وضعیت خود نزد یک درمانگر میرود. با خود میاندیشد: «این جلسه را میروم، اگر به نتیجه رسیدم، باز هم خواهم رفت؛ ولی اگر نتیجهای نداد، راه دیگری جز خودکشی ندارم!»
موردی که خیلی هم برای روانپزشکان، روانشناسان و مشاوران عجیب نیست و تقریباً در شرایط فعلی بسیاری از مراجعانشان این گونه موارد هستند. متخصصان حرفههای یاریرسان، روانپزشکان، روانشناسان و مشاوران، با چنین مُراجعی چگونه برخورد میکنند که برای ادامه جلسات، تا حل کامل مشکلش امیدوار و ترغیب شود؟
واکنشها و تجویزها
روانپزشکان
پس از گرفتن شرح حال، مراحل خودکشی، از تصمیمگیری تا اقدام را بررسی میکند. سپس توضیح میدهد: «خودکشی جزء اورژانسهای روانپزشکی است و ما کسی را که احتمال صدمهزدن به خود یا اطرافیانش را داشته باشد، بستری میکنیم. انسانهای بسیاری هستند که فکر خودکشی به سرشان میزند؛ اما فکر خودکشی لزوماً به خودکشی منجر نمیشود. دلایل مختلفی ممکن است بین فکر و اقدام فاصله بیندازد؛ از جمله احساسگناه، فکرکردن به رنج و اندوه حاصل از این کار برای یکی از اعضای خانواده یا اطرافیان.»
از مراجع میپرسد: «میتوانی این قول را بدهی که به خودت آسیب نمیرسانی؟ یا نه، این قول را نمیدهی؟».
پس از بررسی نحوه خواب، وضعیت جسمی و روحی، سابقه مصرف دارو، وجود اختلالات روانی دیگر قبل از اقدام به خودکشی، برایش دارو تجویز میکند.
قرار میشود مراجع پنج روز بعد برای ادامه درمان و رواندرمانی نزد روانپزشک برود و اگر در این بازه زمانی به مشکلی برخورد، تلفنی یا حضوری با وی در تماس باشد.
روانپزشک دیگر، پس از گرفتن کوتاه شرح حال، بدون توجه به مراجع که از اقدام به خودکشی و رابطه نامناسبش گفته است، وضعیت خواب و وزن را بررسی میکند و در نهایت فشارخون پایین را یکی از عوامل بروز مشکل او میداند. پس از بررسی سابقه مصرف دارو، پنج قلم داروی عمدتاً آرامبخش تجویز میکند و تأکید میکند که برای تأثیر بهتر داروها باید روزی دوبار و هر بار چهلوپنج دقیقه ورزش کند.
قرار میشود دو هفته بعد مراجع باز هم نزد روانپزشک حضور یابد.
آنچه در این نمونهها به چشم میآید، فقدان آشکار همدلی و مواجهه غیرمنطقی با مراجعی است که غرق در هیجانات خود است، نیز نقص در رابطه درمانی با مراجع و بیتوجهی کامل به آنچه مراجع به عنوان مشکلات خود گفته است و در نهایت رهاکردن او به امید بازگشت دوباره.
روانشناسان
پس از گرفتن شرح حال مفصل، ترسیم نقاشی خانواده را از مراجع میخواهد و سپس از کیفیت رابطه مراجع با خانواده و رابطه پدرومادر با یکدیگر میپرسد.
خطرناکبودن این ازدواج را با طرح چند سؤال و گزاره مطرح میکند:
- آدمها ازدواج میکنند که سالها با هم زندگی کنند، نه اینکه طلاق بگیرند.
- آیا این قصد ازدواج صرفا به خاطرِ داشتن رابطهٔ جنسی با آن مرد است؟
- آیا بهراستی همسانی بین دو نفر وجود دارد؟
- آیا مراجع درصدد مطابقکردن ملاکهایش با ویژگیهای آن مرد نیست؟
- آیا رابطهای که با دروغ شروع شده، سرانجام خوبی دارد؟
- با توجه به شرایط خانوادگی مراجع، آیا حاضر است جلوی خانوادهاش بایستد و تمام عواقبش را بپذیرد؟
- آیا آن قدر به تصمیمش ایمان دارد که بخواهد برایش همهچیز را زیر پا بگذارد؟
هشدار بر توجه به این موضوع که آیا این رابطه تا زمانی که پنهانی است، برای آن مرد جذابیت دارد و وقتی علنی شود و انتظارات همسری پدیدار شود، مراجع کنار گذاشته میشود و او بهدنبال فرد دیگری برای ارضاء شور و شهوت خود میرود.
- آیا بعد از ازدواج میتواند آن مرد را با تمام ویژگیهایش به اطرافیانش بشناساند؟ یا میخواهد همهچیز را دروغ بگوید؟
- آیا این ازدواج هدف اصلی ازدواج را که رسیدن به آرامش است، برای او فراهم میکند؟
مراجع هرطور به این ازدواج نگاه کند، ازدواج پرخطری است؛ ولی اگر با نگاه منطقی و عقلانی باز هم به این نتیجه رسید که میخواهد با آن مرد ازدواج کند، آن وقت باید اول از طلاق او مطمئن شود و بعد با دلایل محکم و استوار خانواده را قانع کند و مرد را نیز به نزد مشاور ببرد.
در نهایت میگوید: «عجله نکنید، منطقی تصمیم بگیرید، این تصمیم نقطه عطف بزرگی در زندگی شماست. سالها زندگی مشترک را نباید فدای یکسال اشتباه کرد.»
مراجع به روانشناس دیگر میگوید که وارد رابطهای با یک مرد متأهل بسیار بزرگتر از خود شده و بعدها فهمیده که او متأهل و دارای فرزند است، ولی درصدد طلاق همسرش است و واقعاً میخواهد با او ازدواج کند. این روانشناس به مراجع راهنمایی میکند که ابتدا مطمئن شود که درگیر یک بازی نشده و مرد بهراستی دنبال کارهای طلاقش است. میگوید مراجع میتواند این کار را با پیداکردن نام و نشانی از وکیل مرد و پیگیری از طریق او و دادگاه انجام دهد. میگوید مردها در این روزگار ممکن است با وجود بدبودن رابطه با همسرشان به ازدواج بهعنوان یک قرارداد اجتماعی نگاه کنند و بهخاطر عواقب برهمزدن آن و جنگ با خانواده و جامعه حاضر به برهمزدنش نباشند. توضیح میدهد که ازدواج یک دختر مجرد با فردی که قبلاً ازدواج کرده، کار بسیار سختی است و هزار مشکل در پی دارد و مردهایی که خودشان تقاضای طلاق میدهند، بعد از طلاق، بهخاطر عذاب وجدانشان سرمایهگذاری بر بچههایشان میکنند. از مراجع میپرسد که آیا بهراستی حاضر است با بچههای آن مرد کنار بیاید و به او میگوید که اگر بعداً خودش بخواهد بچهدار شود مشکلات چندینبرابر میشود.
از مراجع میخواهد که خواستگارهایی که دارد، بپذیرد؛ زیرا وجود آنها در قیاس آن مرد با دیگران برای رسیدن به جواب مثبت یا منفی کمک میکند. میگوید که حتی ممکن است در رفتوآمد خواستگارها به این نتیجه برسد که همه شرایطشان بهتر از آن مرد است. فقط مسئله علاقه شدید مراجع به آن مرد میماند که قابلحل است؛ ولی اکنون مهمترین مسئله مشخصشدن صداقت آن مرد در امر طلاقدادن همسرش است و اینکه مراجع در حال بازیخوردن نباشد. وقتی مراجع از روابط جنسی گستردهاش با آن مرد میگوید و نگران آن است، روانشناس اظهار میکند که او نباید نگران این رابطه باشد، چراکه برای این موضوع نیز راهکارهایی وجود دارد که همسر آینده از این روابط چیزی نفهمد!
با نگاه به واکنش روانشناسان به اظهارات مراجع باید گفت، درست است که آنها میخواهند بر مبنای این بحثهای منطقی مراجع را از تصمیم ازدواج با مرد بازدارند. اما پذیرفتن و بهکاربستن این راهنماییهای عاقلانه زمانی صورت میگیرد که اولاً رابطه همدلانهای با مراجع برقرار شود، ثانیاً مراجع خود آرامآرام در طی جلسات متعدد به این رهنمودها برسد. وگرنه چه تفاوتی است بین والدین و معلم نصیحتکننده و مشاور دانشآموخته و کارآزموده؟ مهمتر از همه، آیا در جلسه اول با فرد درمانده و افسردهای که اقدام به خودکشی کرده است و هنوز دل در گرو محبت مرد دارد و به ازدواج با او امیدوار است، باید این گونه جدی و منطقی و یکطرفه برخورد کرد؟
برخورد با مراجع چگونه باید باشد؟
به عقیده دکتر «دینک مایر» که از پیروان مکتب روانشناسی فردی است، مشاوره جریانی فعال و پویا بین مراجع و مشاور است که به وسیله آن:
- مراجع نحوه برقراری ارتباط با دیگران را میآموزد؛
- شیوههای معقول برای ارضاء نیازهایش را یاد میگیرد؛
- احساسات ناشناخته را میشناسد؛
- اطلاعات وسیع و عمیقی درباره خویشتن به دست میآورد؛
- پس از شناخت اهداف زندگی چگونگی رسیدن به آنها را معین میسازد.
در این دیدگاه، اعتقادات و نگرشها و رفتار و نهایتاً شیوه زندگی فرد از طریق مشاوره دگرگون میشود.
در مشاوره، دو فرد که هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارند، برای حل یک بحران، مشکل یا تصمیمگیری دربارهٔ مسائل یا رفتارهای بسیار شخصی و خصوصی با هم ملاقات میکنند.
عدم وابستگی عاطفی مشاور در ارزیابی مراجع، حائز اهمیت بسزایی است. هرچند برای افرادی که با اهمیت مشاوره ناآشنا هستند، این موقعیت از ابتدا گهگاه غیردوستانه تلقی و به بیعلاقگی سوءتعبیر میشود، یک حرکت پیوسته بین عدم وابستگی و نزدیکی وجود دارد که مشاور باید در آن میان توازن درستی را برقرار سازد.
به عقیده «کارل راجرز»، مقاومت مراجع که نشانه نارضایتی او از کل موقعیت جلسه مشاوره است، بدانمعنی است که مشاور نمیتواند مراجع را در جلسه مشاوره در جهت نیل به اهداف کمک کند. از این رو، مراجع از طریق مقاومت، نارضایتی خود را اعلام میدارد و پایان جلسه مشاوره را خواستار میشود. در این حالت، مقاومت نقش سازندهای برای مشاور دارد و او باید در ارتباط خود با مراجع و نیز در روش مشاورهاش تجدیدنظر کند.
«رولومی» نیز، درباره سازماندادن به جلسه مشاوره، مثال جالبتوجهی را ارائه میدهد. او میگوید: «خود را سوار بر قایقی تصور کنید که در مسیر رودخانهای به پیش میرود. دیوارههای رودخانه، که مسیر آب و حرکت قایق را کنترل و محدود میکنند، باعث میشوند قایق سالمتر و زودتر به انتهای رودخانه برسد. اگر رودخانه دیوارهای نداشته باشد، قایق در وسط آن سرگردان خواهد بود و به هر سوئی رانده خواهد شد. چنانچه جلسه مشاوره به قایق تشبیه شود که بر روی رودخانه قرار دارد، کنارههای رودخانه همان سازمان را تشکیل میدهند که از سرگردانی و بلاتکلیفی قایق ممانعت میکنند. از این رو، سازمان برای جلسه مشاوره چارچوبی را بوجود میآورد که اهداف و خطمشیهای جلسه بر اساس آن مشخص میشوند.»
متأسفانه آنچه در این جلسات مشاوره اتفاق افتاد، فقدان شدید رابطه درمانی خوب، بهوجودآمدن مقاومت مراجع و بیتوجهی به آن و در نهایت سازمانندادن به جلسه مشاوره و پیشبردن جلسه توسط مراجع است.
این گزارش، البته بهمعنای نفی برخورد سازنده و راهگشای روانشناسان و روانپزشکان زبده کشورمان با مراجعان خود نیست، ولی بیتوجهی به امر درمان و مشاوره روانی در کشور توسط نهادهای ذیربط باعث شده که در این حوزه شاهد سردرگمیها و آشفتگیهایی نیز باشیم.