این بخش از مصاحبه را می خوانید:
شورشهای مشهد زمان حضور شما در استانداری خراسان شکل گرفت؟ منشأ آن چه بود؟
دلیل آن هم حاشیهنشینی در مشهد است. مشهد بعد از تهران بزرگترین شهری است
که درگیر حاشیهنشینی است. افراد از روستاها و شهرهای دیگر به آنجا کوچ
میکنند و بضاعت مالی برای خرید منزل ندارند، معمولا اطراف مشهد، زمینی را
تصرف و آب و برق آن را هم به طور غیرقانونی تأمین میکرد. این معضل بزرگی
است؛ چه برای تهران، چه برای مشهد و چه برای شهرهای دیگر. شهرداری مشهد
برای مقابله با این امر، معمولا گشتهای شهرداری را به اطراف شهر میفرستاد
تا خانههایی را که با تخلف ساخته شده خراب کنند. یک بار که ماشین شهرداری
برای تخریب خانه حاشیهنشینها رفته بود تا جلو این کار غیرقانونی را
بگیرد، آنها تصمیم گرفته بودند که برخورد کنند، همین کار را هم انجام
دادند و ماشین شهرداری را واژگون کرده و آن را آتش زدند. زمان رویداد این
اتفاق، مدارس تعطیل شد. دانشآموزان همزمان دور ماشین جمع شدند و افرادی
دیگر هم به آنها پیوستند. ما در استانداری از این ماجرا بیخبر بودیم.
نیروی انتظامی یک اتوبوس نیرو به محل وقوع حادثه فرستاد تا این تجمع را
متفرق کند. آنها برای این کار از گاز اشکآور استفاده کردند. از آنجا که
باد به جهت مخالف میوزید، گاز اشکآور به طرف نیروی انتظامی بازگشت.
نیروها هم برای اینکه خودشان سالم بمانند به اتوبوسها هجوم بردند و
بچههایی هم که آنجا جمع شده بودند، سربازها را «هو» کردند. نیروی انتظامی
ابتدا شروع به تیراندازی هوایی کرد. در این میان یک سرباز یا درجهدار به
سمت افراد تیراندازی کرده بود و دو نفر از دانشآموزان کشته شدند. همه این
اتفاقات در دو ساعت رخ داد. وقتی این دو دانشآموز کشته میشوند مردم
پیکرهای آنان را سر دست گرفته و به سمت مرکز شهر حرکت میکنند. من زمانی
متوجه این اتفاق شدم که مردم به سمت مرکز شهر راه افتاده بودند. در این
شرایط امکان اینکه جلسه شورای تأمین استان را برگزار کنیم، نبود. مسئولان
نظامی را هم پیدا نمیکردیم، فرمانده ارتش رفته بود دندانپزشکی، فرمانده
سپاه جای دیگری بود. بنابراین مردم همینطور به حرکت خود ادامه دادند و در
مسیر، برخی از اراذل و اوباش هم به آنان پیوستند، این جمعیت در طول مسیر
مغازههای مردم را غارت کردند. بعد هم به یک پاسگاه نیروی انتظامی حمله
کردند. مأموران نیروی انتظامی از فرط رعب و وحشت، تسلیم شدند. جمعیت سپس به
سمت مرکز شهر یعنی میدان شهدا آمدند و اداره کل دادگستری را هم به تسخیر
خود درآوردند. حتی یک قسمت اداره دادگستری را آتش زدند. ساعت حدودا هفت یا
هفت و سی دقیقه شب بود، نیروی انتظامی هم خود را باخته بود، سپاه و ارتش هم
در آن فاصله به این راحتی نمیتوانستند نیرو جمع کند. نهایتا اوایل شب
بود که به صداوسیما رفتم و اعلام کردم عدهای در حال تخریب شهر هستند، از
نیروهای بسیجی و حزبالله خواستم که وارد شوند و جلوی این اوباش را بگیرند.
بعد از این اعلام، مردم به مرکز تجمع رفتند. حدود ٨٠٠ نفر از تجمعکنندگان
را دستگیر کردند و به استانداری آوردند. چشمان آنها را بستند و بعدا به
زندان منتقل کردند. اگرچه مشخص شد که این حادثه در اثر بیتوجهی نیروی
انتظامی و مأمورانشان اتفاق افتاده، اما چون من مسئول استان بودم، کل
مسئولیت این اتفاق را پذیرفتم و بعد هم استان را رها کردم.
یعنی استعفا دادید؟
بله.
به این فکر نکردید که با آن حاشیهنشینها صحبت کنید؟
آن زمان، دیدگاههای مختلفی وجود داشت؛ عدهای میگفتند اینها گروهکهای چپ
یا منافقین هستند. اتفاقا آقای دکتر روحانی آن زمان دبیر شورای عالی امنیت
ملی بود و آقای سرتیپ سهرابی هم فرماندهی نیروی انتظامی را بر عهده داشت.
این دو نفر، روز بعد از حادثه به مشهد آمدند. با همراهی هم به زندانها
سرکشی کردیم و شخص دکتر روحانی با خیلی از بازداشتیها صحبت کرد. وزارت
اطلاعات حدود دو ماه از این بازداشتیها بازجویی میکرد و نهایتا در
گزارشی که آقای فلاحیان از این اتفاق تهیه کرد، تأکید شده بود که هیچکدام
از بازداشتیها وابستگی گروهی و گروهکی ندارند. حتی در بین آنها از خانواده
شهید و جانبازان هم بودند. بیشتر مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث این اتفاق
شد. من همان زمان هم پیشبینی میکردم این امر در سایر مناطق هم که مشکلات
مشابهی دارد، تکرار شود که اتفاق هم افتاد؛ در اکبرآباد تهران و اراک هم
چنین اتفاقی رخ داد. الان هم مشکل حاشیهنشینی مشکلی جدی برای دولت است.
45302