ماهان شبکه ایرانیان

مقایسه پیش گویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم درباره عصر ظهور (تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح)

یکی از نیازهای اساسی بشر در طول تاریخ، برقراری عدالت و صلح فراگیر در جهان بوده است، که در ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی، پیشگویی درباره این امر مهم در عصر ظهور منجی و مصلح آمده است

مقایسه پیش گویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم درباره عصر ظهور (تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح)

مقدمه

یکی از نیازهای اساسی بشر در طول تاریخ، برقراری عدالت و صلح فراگیر در جهان بوده است، که در ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی، پیشگویی درباره این امر مهم در عصر ظهور منجی و مصلح آمده است. ضرورت این مهم در دنیای امروز و با توجه به وضعیتی که جهان در آن به سر می برد، بیش از پیش احساس می شود. قلمرو تحقیق پیش روی، ارائه و بررسی دیدگاه  امامیه و مسیحیت صهیونیسم، درباره تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح در عصر ظهور است.

بدنه مسیحیت، نگاه مثبتی به صهیونیسم مسیحی ندارند، تا آن جا که برخی تلقی آنها از دین را به مثابه یک بدعت برشمرده و قائلین بدان را نیز تا حد ارتداد از دین مسیحی سرزنش نموده اند(مونتگمری وات، 1379، ص66)؛ زیرا اولاً حضرت عیسی را به عنوان یک فرد نظامی و نه به عنوان یک منجی معرفی می کنند. ثانیا در پیش از ظهور شدیداً مخالف صلح هستند و حال آن که مسیح پیمبر صلح و دوستی بود. ثالثا از یهودیان در نبرد آخرالزمان استفاده ابزاری می کنند(اسمیت، 2008، ص 9). با این حال دلایل انتخاب این دو مکتب، دو مسأله است:

نخست به ویژگی موعودباوری این دو مکتب مرتبط است. در میان مذاهب ادیان، سه فرقه شدیداً موعودمحور هستند: امامیه، مسیحیت پروتستانِ پیوریتان، یهودیت سنتی ارتدوکسی. پیوریتان ها(پارسایان) از افراطی ترین و تندروترین شاخه مذهبی پروتستان هستند، که از قرن 16 میلادی به خاک آمریکا پا نهادند، و در شکل گیری تاریخ، فرهنگ و مذهب جامعه آمریکا نقش مؤثری را ایفا کردند. آنان در قرن 17 در انگلستان انقلاب کرده و قدرت را به دست گرفتند و پس از آن با یهودیان رابطه برقرار کردند و در قرن 19 رسماً پیوندشان محکم شد(ژیلبرت و لیبی کلاپرمن، 1354، ج 3، ص 143- 151؛ هلال، 1383الف، ص 45؛ سایزر، 1386، ص 42، 72 و 101). اصلی ترین دلیل حمایت و رابطه پیوریتان ها با یهودیان و علاقه فوق العاده آنان به مطالعات توراتی و یهودی گری، در واقع مقدمه تحقق پروژه «زمینه سازی بازگشت مجدد مسیح» بود(راث، 2007، ج 11، ص 520؛ هلال، 1383الف، ص 45). در قرن 19 به سبب حمایت پیوریتان از صهیونیسم، از سوی ملی گرایان یهودی مانند تئودور هرتصل (1860-1904م) و دیگران، «صهیونیست مسیحی» بر پیوریتان ها اطلاق شد. پایه گذار و موسّس نام «صهیونیسم مسیحی» جان نلسون داربی (1800- 1882) است، که در گسترش این اندیشه در بریتانیا و کشور های دیگر بی نهایت تأثیرگذار بود(سایزر، 1386، ص 42 و 101). در نتیجه صهیونیسم مسیحی از فرقه های شدیداً موعودمحور است.

دوم، به نفوذ سیاسی و فرهنگی گسترده تفکر صهیونیسم مسیحی برمی گردد، که سیاست مداران و جوامع تأثیرگذار در آمریکا و انگلیس به این نوع از اندیشه باور دارند. این تفکر به دنبال حکومت و رهبری بر جهان، پس از رجعت دوباره مسیح است، در حالی که در مقابل آنها، تفکر امامیه است، که معتقد است رهبری جهان آخرالزمان از آنِ حضرت مهدی (عج) است، که با گسترش عدالت در عالم، صلح جهانی را به ارمغان می آورد. دلیل اصلی مخالفت غربِ متأثّر از مسیحیت صهیونیسم با امامیه بر سر همین تفکر است.

پرداختن به موضوع حاضر از آن جهت ضرورت دارد، که کشور های غربی، تحت تأثیر تبلیغات منفیِ صهیونیسم(اعم از مسیحی و یهودی)، برای آن که نشان دهند موعود امامیه صلح آفرین برای جهانیان نیست، چنین اتهامی را در عرصه جهانی مطرح می کنند، که اسلام در آغاز تنها با زبان زور و شمشیر گسترش یافته است و در نهایت امر نیز چنین است. از این رو منبع تمام خشونت ها و قتل ها در جهان است. آنان موعودی خشن و جنگ محور از موعود اسلام ارائه می کنند، که هدف او در آخرالزمان صرفاً قیام به شمشیر است و نه ایجاد صلح در جهان. به عنوان نمونه، یک هفته پس از توافق هسته ای ایران و غرب، مقاله ای توسط رابرت اسپنسر، از فعالان ضداسلامی معروف نوشته شده است که در آن شدیداً به دولت آمریکا به جهت توافق با ایران بر مسائل هسته ای تاخته است. ایشان چندین کتاب منتشر کرد که همگی در دفاع از اسرائیل و ضدیت با مسلمانان است. از مهمترین کتاب های وی که عنوان بهترین کتابِ به فروش رسیده در ماه را توسط نیویورک تایمز یدک می کشد، دو کتاب «نشانه های اشتباه سیاسی نسبت به اسلام و جنگهای صلیبی » و «حقایقی درباره محمد» ) است. دلیل اسپنسر برای قبیح بودن توافق با ایران، بسیار جالب توجه است. او ایران را آماده ساخت سلاح هسته ای برای حمله به آمریکا و اسرائیل می داند تا به گفته او ایران بتواند ظهور امام دوازدهم را جلو بیندازد. او می گوید تنها هدف ایران برای هسته ای شدن، جهت آمدن امام دوازدهم است(www.frontpagemag.com/2013/robert-spencer). و حال آن که نسبت دادن چنین ادبیاتی به موعود امامیه نادرست است. حتی تلقی صهیونیسم مسیحی از مسیح نیز همین گونه است، یعنی ملکوت مسیح پس از کشتار گسترده برقرار می شود. و حال آن که چنین فهم و تلقی ای از حضرت مسیح و حضرت مهدی (عج) با اصول محکم دینی سازگاری ندارد. از این رو لازم است برای دفع این شبهه پژوهش هایی صورت گیرد.

نحوه شکل گیری صهیونیست مسیحی را پیش از این بیان کرده ایم، اما پیش از ورود به بحث، لازم است درباره صهیونیسم مسیحی و آموزه های آنان توضیحی داده شود. به صهیونیست های مسیحی، «صهیونیست ها یا مسیحیان بنیادگرا» نیز می گویند(سایزر، 1386، ص65؛ هلال، 1383ب، ص 130). در اعتقادات آنان هر چند رکن اساسی در مورد بازگشت دوباره مسیح و آغاز دوران هزاره خوشبختی و صلح در جهان، «مکاشفه یوحنا» است(هلال، 1383ب، ص 102)، ولی علاقه و احترام فوق العاده ای برای عهد عتیق قائل بودند، تا آن جا که وقتی در آمریکا، انگلیس و شمال آتلانتیک قدرت گرفتند، مطالعات توراتی و یهودیگری وابسته به آن آغاز گردید. حتی از دولت انگلستان خواستند، تورات را مبنای قانون اساسی قرار دهد و به رسمیت بشناسد(راث، 2007، ج 11، ص 520). پیوریتان ها علاوه بر آن که عهد قدیم را در رأس کتاب های مقدس قرار دادند، آداب و رسوم یهودیت را نیز جایگزین اصول مسیحیت کردند(هلال، 1383الف، ص 45). صهیونیسم مسیحی به شدت با عنصر یهودیت و مسیحیت گره خورده است(صادق نیا، 1388، ص 254).

آنان در استنباط از کتاب مقدس، رویکردی ظاهرگروانه و نص گرایانه دارند، به گونه ای که تنها «ترجمه و تفسیر تحت اللفظی» نزد ایشان مقبول و معتبر شمرده می شود. در نگرش آنان، متون مقدس دارای اقتدار، قطعیت، خدشه ناپذیر و خطا ناپذیر است. آنچه که این اقتدار متنی را حفظ می کند، قرائتی یکسان و روشن از این متن است و نباید به بهانه تکثّر در قرائت ها (که آن را خرافه ای بیش نمی خوانند)، این اقتدار درهم شکند(بِرِس، 2008، ص 13).

آنان به شش آموزه الهیاتی، که از کتاب مقدس سرچشمه می گیرند، باور دارند: اول، یهودیان قوم برگزیده خدا هستند. دوم، آن ها بایستی به اسرائیل برگردند؛ زیرا حضور آنان در فلسطین، زمینه را برای رجعت مسیح آماده خواهد ساخت(هلال، 1383ب، ص 66). سوم، سرزمین اسرائیل منحصراً به یهودیان تعلق دارد، از این رو باید تسخیر شده و شهرک سازی در آن انجام شود. چهارم، بیت المقدس پایتخت ابدی و انحصاری یهودیان است و نمی توان با ساکنان فلسطین تقسیم کرد. از این رو وقتی در 1967 بیت المقدس به سرزمین های اسرائیل الحاق شد، صهیونیست های مسیحی آن را در زمره تحقق نشانه های الهی دانستند. پنجم، ساخت و بنای معبد قدیمی برای سومین بار، بر روی جایگاه کهن آن است، که در حال حاضر «قبه الصخره» بر آن قرار دارد(هلال، 1383الف، ص 120). ششم، وقوع جنگ آخرالزمانِ حارمجدون میان خیر و شر است، که بنا بر آن، نیروهای خیر به رهبری مسیح بر نیروهای شرّ به رهبری دجّال پیروز می شود. از این رو امیدی به صلح پایدار میان یهودیان و اعراب مسلمان نیست(سایزر، 1386، ص 462- 463). بنابراین نبرد حارمجدون در آخرالزمان و به دنبال آن ظهور مسیح، که هزاره صلح و خوشبختی را به ارمغان خواهد آورد، گام های پایانی در تحقق پیش گویی های کتاب مقدس به شمار می آیند.

پیوریتان ها، از قرن 17 به بعد، وظیفه دینی خود دانستند، تا برای تسریع در تحقق این حوادثِ مقدماتی و در نتیجه بازگشت مسیح تلاش کنند(سایزر، 1386، ص 70؛ صاحب خلق، 1385، ص 38). بدین سبب وظیفه «بازگرداندن یهود به سرزمین فلسطین» را بر عهده انگلستان گذاشتند(ملاکی، 2007، ج 21، ص 621؛ هلال، 1383الف، ص 47- 48). بنا به اظهار الی برناوی، تاریخ نگار یهودی، پیوریتان ها تمام تلاش خود را برای بازگشت و استقرار آن ها در سرزمین های مقدس انجام دادند؛ زیرا بر اساس اعتقاد پیوریتان ها، قبل از بازگشت مجدد مسیح، باید یهودیان به سرزمین های مقدس بازمی گشتند(برناوی، 1992، ص 140). برخی اوقات پیوریتان ها از سران دولت ها درخواست می کردند تا به منظور به دست آوردن حقوق برای یهودیان، اقدامات سیاسی کنند تا آنان به سرزمین مقدس مهاجرت کنند. آنان فعالیت های خود را بدون هیچ نتایج عملی تا قرن 19 ادامه دادند، تا این که در ماهیت این حرکت و در انگیزه های مسیحیانی که از بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل حمایت کردند، تغییرات اساسی واقع شد(کتز، 2007، ج 21، ص 542).

سرانجام صهیونیسم مسیحی با پشتیبانی همه جانبه از صهیونیسم سیاسی، دولت های بزرگ غربی مانند انگلستان و آمریکا را راضی به استقرار دولت یهودی در فلسطین کردند. طبق توافق حاصل آمده میان صهیونیسم مسیحی و سیاسی قرار شد با کار سیاسی به این آرزو یعنی «دوباره سازی هیکل سلیمان» جامه عمل بپوشند(المسیری، 1374، ص 55 و 59- 60؛ ماضی، 1381، ص 55)؛ زیرا یهود آرزوی ساخت معبد را دارد. لازمه این کار نابودی مسجد الصخره و مسجدالاقصی در بیت المقدس است. تخریب مسجدالصخره و ساخت معبد یهود از باورهای مشترک صهیونیسم مسیحی و سیاسی است. مسلمانان اجازه نابودی مسجد را نمی دهند. از این رو فاجعه دهشتناک رقم می خورد و جنگ آخرالزمانی حارمجدون در صحرای مگیدو در اسرائیل رخ می دهد. صهیونیسم مسیحی به خاطر این که به این جنگ تسریع بخشد، مخالف روند صلح در خاورمیانه است. در این جنگ، لشکریان اعراب و اسلام شکست می خورند و مسیح ظهور مجدد می کند(سایزر، 1386، ص 316، 445 و 462) و در اورشلیم برای هزار سال حکومت و سلطنت خواهد کرد(ملاکی، 2007، ج 21، ص 621).

در زمینه پیشینه خاصِ موضوع حاضر، که مشتمل بر تبیین و بررسی پیشگویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم درباره تحقق حکومت جهانی عدل و صلح در عصر ظهور است، در منابعی که اسلام و مسیحیت را به صورت تطبیقی بررسی کرده اند، تا حد تفحصّی که صورت گرفت، نوشته ای مشاهده نشده است. از این رو پس از تبیین این پیشگویی در دو مکتب، به بررسی و ارزیابی آن می پردازیم.

پیشگویی امامیه درباره تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح در عصر ظهور

تشکیل حکومت جهانیِ عدل و صلح، از بزرگ ترین آرمان ها و آرزوهای تمام پیامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان بوده است. امامیه بر این باور است که این آرمان والا به دست حضرت مهدی عج تحقق می پذیرد.

از نگاه قرآن، اراده ازلی خداوند بر این تعلق گرفته که مستکبران ریشه کن شوند و مستضعفان و بندگانِ صالح وارثان و حاکمان در زمین باشند(قصص، 5- 6؛ انبیاء، 105). تحقق کامل این اراده با ظهور حضرت مهدی عج امکان پذیر است. حضرت علی ع در این باره می فرماید: «این دنیا پس از سرکشی، روزی به ما روی خواهد آورد، چونان شتر مادّه بد خو که به فرزندش با مهربانی روی می آورد. (سپس این آیه را خواند)«و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم(نهج البلاغه، حکمت 209)».

پیامبر اکرم ص درباره حکومت جهانی حضرت مهدی ع می فرماید: «خداوند بر دستان واپسین امام، مشارق و مغارب زمین را می گشاید(ابن بابویه، 1395، ج 1، ص 282، ح 35)». امام رضا ع از پدرانش از پیامبر اکرم ص نقل کرده است که خداوند در شب معراج در بخشی از بیانی طولانی فرمود: «... و به درستی زمین را به وسیله واپسین آنان(امامان معصوم ع) از دشمنانم پاک خواهم ساخت و تمام گستره زمین را در فرمان روایی او قرار خواهم داد...(ابن بابویه، 1378، ج 1، ص 264، ح 22)». در دوران حکومت امام مهدی عج، با ایجاد مدیریت و حاکمیت یگانه، برای همه اجتماعات، نژادها و منطقه ها، یکی از عوامل اصلی تضاد و جنگ و ستم از بین می رود؛ زیرا سرچشمه بخش عظیمی از تضادها، استکبارها، استبدادها، ستیزها و خونریزی ها، تحریک دولت هاست و این امر به دست حکمفرمایان انجام می گیرد، که برای گسترش قدرت، جلب منافع بیشتر و استوارسازی بیشتر پایه های حکومت خود به آن اقدام می کنند. برطرف شدن این امور در پرتو حکومت و قدرت واحد امکان پذیر است، قدرتی که همه انسان ها را بر دور یک محور گرد آورد و عوامل خودکامگی و خودخواهی را نابود کند. تا کنون چنین قدرتی شکوفا نشده است و این امر به دست امام مهدی عج پدید می آید(حکیمی، 1374، ص 160- 164).

بدیهی است که آگاهی کامل از رخدادهای پس از ظهور، در دوران پیش از ظهور دشوار است، ولی از مهم ترین شاخصه های تحقق حکومت مهدوی و اساسی ترین ویژگی های عصر ظهور، که در روایات به آن ها اشاره شده است، تحقق کامل عدالت ورزی و صلح فراگیر است، که به گونه ای موجز به آن ها می پردازیم:

یک، حکومت عدالت گستر:

یکی از موضوعاتی که در بسیاری از روایات اسلامی در مورد نزدیک شدن ظهور حضرت مهدی عج مشاهده می شود، عنوان «کمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرًا؛ همانگونه که جهان از ظلم و جور پر شده باشد» است. از مجموع این روایات استفاده می شود که از نخستین نشانه های ظهور منجی، فراگیر شدن بی عدالتی و «ظلم» و «جور» است. «ظلم» یعنی انسان، حق و دسترنج دیگران را غصب کند و به خود اختصاص دهد. «جور» یعنی فردی برای محکم کردن پایه های قدرت خود، حق(مال، جان، ناموس) دیگران را به هواخواهان خویش اختصاص دهد و در واقع با تبعیض های ناروا کسب قدرت کند. به هر حال، هرگاه «تجاوز» به حقوق دیگران از یک سو و «تبعیض ها» از سوی دیگر، جامعه انسانی را پر کند، منجی عادل ظاهر می شود و همه اینها را از میان می برد(مکارم، 1388، ص 160- 162)؛ زیرا در بسیاری از روایات اسلامی، هدف اصلی از حکومت حضرت مهدی عج با عنوان «یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطًا؛ زمین را از عدل و قسط پر می کند» آمده است. این تعبیر زیبا و پرمحتوا، که خبر از حاکمیت عدالت در جهان و نابودی کامل ظلم در حکومت جهانی حضرت مهدی عج می دهد، بارها از جانب معصومان در وصف حضرتش بکار رفته است(ابن بابویه، 1395، ج1، ص 257 و 262 (از پیامبر ص)، ج 1، ص 289(از حضرت علی ع)، ج1، ص 318(از امام حسین ع)، ج 2، ص 342(از امام صادق ع)، ج 2، ص 361 و 369(از امام کاظم ع)، ج 2، ص 377(امام جواد ع)، ج 2، ص 383(امام هادی ع) و ص 384(امام عسکری ع)).

پیامبر اکرم ص در این باره فرمودند: «بشارت باد بر شما به مهدی!.... زمین را از عدل و قسط پر می کند، همان گونه که از ستم و جفاکاری پر شده بود. هم ساکنان آسمان و هم ساکنان زمین از او خشنود خواهند بود(طوسی، 1411، ص 178)». خشنودی فرشتگان و ساکنان آسمان ها به این دلیل است که کفر و ستم از ابتدای آفرینش، آن ها را آزار داده و وقتی می بینند که ظهور امام ع با مرگ کفر و شرک وگسترش توحید و ایمان همراه است، خوشحال می شوند. علاوه بر این، از نگاه امامیه، امام واسطه نزول فیض و رحمت الهی بر تمام موجودات عالم هستی است. از این رو بین امام و دیگر موجودات، رابطه ای معنوی برقرار است که وقتی امام اندوهناک می شود، آنها اندوهگین و هرگاه مسرور باشد، آنها خوشحال می شوند. تردیدی نیست که حضرت مهدی نیز از ظهور اراده الهی در تحقق عدالت خوشحال خواهد بود(سعادت پرور، 1380، ص 209).

از بین بردن ظلم و ستم و برقراری عدالت، از آرمان های بزرگ انبیای الهی و اوصیای آنان بوده است و اساساً برای همین امر برانگیخته شدند(حدید، 25). با این حال در هیچ زمانی این هدف و آرمان در سطح جهانی تحقق نیافته است و تنها در عصر ظهور حضرت مهدی سراسر جهان از عدالت پُر خواهد شد و ظلم پاک می شود. شعار اصلی حکومت مهدوی، تحقق عدالت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... است. امام صادق ع سوگند یاد می کند که: «مهدی عج عدالت را هم چنان که سرما و گرما وارد خانه ها می شود، وارد خانه های مردمان می کند(مجلسی، 1403، ج 52، ص 362)». به نظر می رسد مراد امام این باشد که در زمان ظهور، تمام نقاط جهان از نسیم روح بخش عدالت او بهره برده و خانه های آنان را گرما و حرارت ویژه ای می بخشد. امام رضا ع درباره عدالت طلبی حضرت در عصر ظهور می فرماید: «میزان عدالت را میان مردم می نهد، پس کسی به کسی ستم نمی کند(مجلسی، همان، ج 52، ص 322؛ ابن بابویه، 1395، ج 2، ص 372)».

آن حضرت با پیروان مکاتب دیگر بر اساس مبانی دینی و اعتقادی خودشان استدلال و گفتگو می کند. به فرموده امام باقر ع «حضرت مهدی پس از ظهور، درباره یهودیان و مسیحیان، طبق احکام تورات و انجیل واقعی و. .. با مسلمانان بر اساس قرآن حکم می کند(مجلسی، همان، ج 51، ص 29)». حتی بدکاران از عدالت و مساوات امام بهره مند می گردند. امام باقر ع در همین روایت فرمودند: «حضرت (اموال را) برابر تقسیم می کند و میان مردم چه نیکوکار و چه بدکار به عدالت رفتار می نماید(مجلسی، همان، ج 51، ص 29؛ شیخ حر عاملی، 1409، ج 9، ص 282)». نتیجه آن که حضرت مهدی عج پایه های عدالت به معنای واقعی را که هنوز در جامعه بشری پیاده نشده است، در تمام نقاط جهان محکم می سازد و همه گروه ها و اقوام با هر نژادی و زبانی با رضایت کامل در سایه حکومت او به زندگی خود ادامه می دهند.

دو، صلح همه جانبه و پایدار:

یکی از اولویت هایی که در قرآن کریم و روایات معصومان در تحقق جامعه آرمانی بر آن تأکید شده است، گسترش صلح، امنیت، رفاه، پرهیز از جنگ و خونریزی و. .. است: «ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آشتی درآیید (بقره، 208؛ ر.ک حجرات، 9- 10)». استراژی قرآن کریم حتی در رفتار با دشمنان نیز همواره به عدل و صلح تأکید جدی داشته است«...دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید...(مائده، 8)».

روایات مربوط به دوران ظهور حضرت مهدی عج بیانگر دورانی درخشان از لحاظ امنیت، آسایش و صلح فراگیر است. در دوران ظهور چون ظلم و ستم رخت برمی بندد و روابط انسانی بر اصل عدل و انصاف استوار می گردد، آرامش، امنیت و صلح برقرار می شود. پیامبر اکرم ص فرمودند: «به سبب عدل هست که زمین و آسمان برقرار و پابرجا هستند(فیض کاشانی، 1415، ج 5، ص107؛ ابن أبی جمهور، 1405، ج 4، ص103)» یعنی هر صلح و امنیتی، در سایه عدالت است که جامه عمل می پوشد و در مقابل هر جنگ و ناآرامی، بر اثر ظلم و بی عدالتی است. بنابراین اگر عدالت در جامعه ای به طور کامل محقق شود، به تبع آن امنیت و صلح فراگیر نیز کاملا محقق می شود. این مسأله از ارزشمندترین نعمت هاست که بی تردید، حکومت های پیش از ظهور به اجرای کامل آن قادر نیستند و تنها در عصر ظهور محقق خواهد شد(حکیمی، 1374، ص 112؛ اخوان کاظمی، 1387، ص 69).

از پیامبر اکرم ص نقل شده است که: «امت من در زمان ظهور، به نعمت هایی دست می یابند که پیش از آن در هیچ دوره ای دست نیافته بودند. در آن روزگار آسمان باران فراوان دهد و زمین هیچ روییدنی را در دل خود نگاه ندارد(مجلسی، همان، ج 51، ص 83)». امام علی ع نیز درباره دوره امنیت و صلح فراگیر در حکومت حضرت مهدی عج چنین می فرماید: «در دوران حکومت او آسمان-چنانکه باید- باران می بارد و زمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد و کینه از دلهای بندگان زدوده می شود و میان درنده و حیوانات آشتی برقرار می شود. در آن روزگار یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و جز بر زمین های سرسبز قدم ننهد، و بر روی سرش زینت هایش را گذارده و نه درنده ای او را آزار می دهد و نه می ترساند(مجلسی، همان، ج 10، ص 104)».

در همین زمینه ایشان در خطبه ای فرمودند: «آگاه باشید! فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا می کند که غیر از خاندان حکومت های امروزی است (حضرت مهدی «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف») عمّال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوه های دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرون می ریزد، و کلیدهایش را به او می سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می نمایاند(نهج البلاغه، خطبه 138)».

هم زیستی مسالمت آمیز و امنیت و آسایش خاطر از بزرگ ترین دغدغه های اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است، که در عصر مهدوی به بهترین وجه محقق می شود؛ زیرا در این عصر انسان ها متحول می شوند. جوامع بشری تا قبل از ظهور، پیشرفت را تنها در ابعاد مادی و ظاهری دیده اند؛ ولی در این عصر به ابعاد و نیازهای واقعی و روحی انسان توجه می شود و جامعه دارای فضایل حقیقی می شود. در این دولتِ مبارک، عقول بشری به کامل ترین وجه رشد خواهد کرد. امام باقر ع در این باره فرمودند: «در عصر امام مهدی خداوند دست خود را بر سر بندگان می نهد، پس عقل های آنان جمع و متمرکز گردیده و بردباریشان کامل گردد(کلینی، 1429، ج 1، ص56)». اینکه خداوند دست خود را بر سر بندگان قرار می دهد، به این معنا است که در سایه حکومت عدل، انسان ها از سطح بالایی از رشد و بلوغ فکری و عقلی برخوردار خواهند گردید و در این صورت مردم از دست و زبان یکدیگر در امان خواهند بود. اساساً برای ساختن چنین جامعه ای هست که خداوند، عقول بشر را به حدّ کمال می رساند.

افزون بر این، جوامع بشری به جهت رشد در توحید، ایمان و تقوی در تمام جهان، از ظلم دیگران و تمام موانع صلح و هم زیستی مصون خواهند بود. در حدیث معراج به نقل از امام رضا ع، پیامبر اکرم ص در بیان دستاوردهای انقلاب مهدوی فرمودند: «(واپسین امام) خلق جهان را بر اعتقاد به توحید من گرد خواهد آورد(ابن بابویه، 1378، ج 1، ص 264، ح 22؛ مجلسی، همان، ج 52، ص 312)» امام رضا ع با فرمودند: «خداوند با ظهور او زمین را از هرگونه جور و ظلمی پاک نماید و مقدس گرداند(مجلسی، همان، ج 52، ص 321؛ ابن بابویه، 1395، ج 2، ص372)».

نتیجه و اثر این عدالت، صلح و امنیت فراگیر چنان است که طبیعت نیز بر سر مهر خواهد آمد و همه گنج های خود را برای انسان رو خواهد کرد. بر اساس تعالیم قرآن، ایمان، تقوی و. .. موجب نزول رحمت الهی و وفور نزولات آسمانی است: «و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم. ..(اعراف، 96)». برکات در آیه به معنای هر چیز کثیری از قبیل امنیت، آسایش، سلامتی، مال، اولاد و. .. است که غالباً انسان به نداشتن آن ها مورد آزمایش قرار می گیرد(طباطبایی، 1417، ج 8، ص 201). در عصر ظهور، رفاه و آسایش بر سراسر زمین سایه می افکند. امام باقر ع در ابن باره فرمودند: «... زمین برای او در هم پیچیده می شود. .. و در آن جای ناآبادی باقی نمی ماند...( ابن بابویه، 1395، ج 1، ص 331؛ مجلسی، همان، ج 52، ص 191)»

ذکر دو نکته در اینجا لازم است: اول اینکه برقراری عدالت و اصلاح گری در جامعه جهانی که بی عدالتی و ظلم در آن شیوع دارد، بی تردید جامعه را ناموزون می کند و سران کفر و الحاد به دشمنی با او برخواسته و منافع جاه طلبانه آنان اجازه نمی دهد به سخنان منطقی امام گوش دهند. از این رو در مراحل آغازین چاره ای جز برخورد مسلحانه و کوتاه کردن دست آن ها از قدرت و اموال مظلومان نیست. آن چه از احادیث استفاده می شود، آن است که سران شرک و الحاد، زبانی جز شمشیر و جنگ نمی شناسند، از این رو امام به مبارزه با آنها و نه ملّت ها برمی خیزد(پژوهشکده مهدویت، 1390، ص 401). حضرت علی ع می فرماید: «(حضرت مهدی «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف»)، عمّال و کارگزاران حکومتهای (جور) را بر اعمال بدشان مؤاخذه می کند...(نهج البلاغه، خطبه 138)». به فرموده حضرت علی ع: «امام مهدی زمامداران ستمگر را عزل و پهنه زمین را از لوث وجودشان پاک می سازد(مجلسی، همان، ج 51، ص 120)».

نکته دوم آن که در روایات مربوط به قیام حضرت مهدی، روایاتی وجود دارد که موضوع کشتن و قتال توسط حضرت مهدی عج و صاحب سیف و شمشیر بودن وی در آن ها مطرح شده است. نتیجه بررسی های انجام شده روی سند و متن این روایات، بیانگر آن است که اولاً موضوع کشتار گسترده و وعده به آن به دست ایشان اصلاً مطرح نشده است. ثانیاً صاحب شمشیر بودن، نمادی از قدرت نظامی یا ابزار دفاعی است که در عصر صدور حدیث کاربرد خاص در این معنا داشته است و دلالتی بر خشونت گرایی و کشتار به معنای خونریزی ندارند؛ زیرا در این صورت هر صاحب شمشیری را باید قاتل و خشونت گرا معرفی کرد. ثالثاً تمام این روایات علاوه بر اینکه از جهت سند مخدوش و ضعیف اند، از جهت متن نیز مخالف محکمات قرآن و سیره پیامبر اکرم می باشند، که در قسمت بررسی و ارزیابی به این بحث پرداخته خواهد شد. این که ارباب حدیث آن ها را در کتاب های خود نقل کردند، اثبات امور اعتقادی با آن ها یا اظهار عقاید خودشان نبوده است، بلکه مقصودشان این بوده که هر آن چه به نام روایت منسوب به امامان معصوم بوده است، حفظ شود تا در اختیار نسل های بعد و محققان قرار گیرد و صحیح از ناصحیح بازشناخته شود؛ زیرا بسیاری از روایات امامان و نوشته های اصحاب آنان از بین رفته بود و یا در معرض نابودی بود(منتظری، 1387، ص 209- 230؛ محمدی ری شهری، 1393، ص 92- 117).

پیشگویی صهیونیسم مسیحی درباره تحقق حکومت جهانیِ صلح و عدل در عصر ظهور

از مهم ترین باورهای مسیحیان، که در عهد جدید و اناجیل از آن بحث شده است(متی 6: 33؛ مرقس 13: 26- 29؛ لوقا 12: 35- 40؛ 21: 31؛ یوحنا 3: 3)، برقراری «ملکوت» یا تشکیل حکومتی الهی است که هسته مرکزی تعالیم و آموزه های حضرت عیسی را تشکیل می دهد. حضرت عیسی و شاگردان او به موضوع ملکوت الهی توجه ویژه داشتند و مؤمنان را به ملکوت الهی موعظه می کردند و راه رسیدن به ملکوت الهی را بجا آوردن اراده خدا می دانستند(متی 4: 23 و 9: 35؛ یوحنا 3: 3- 5 و 18: 36؛ اعمال رسولان 20: 25 و 28: 23- 31). تحقق کامل ملکوت الهی، در گرو «بازگشت مجدد مسیح (پاروسیا) » است. کارکرد مسیح در زمان بازگشت، داوری بین ابرار و اشرار است(رک: متی25: 31- 46؛ دوم تسالونیکیان 1: 7- 10 و 2: 4؛ اول قرنتیان 4: 5؛ اول پطرس 1: 13؛ تیسن، بی تا، ص 327 به بعد).

همانگونه که در مقدمه نوشتار بیان شد، صهیونیسم مسیحی معتقدند، باید آنچه را که درکتاب مقدس آمده است، عیناً با همان الفاظ و به همان معانی ظاهری پذیرفت و منتظر بازگشت مجدد مسیح و وقوع تمامی علائم آن از جمله کشتارهای جمعی بود. به باور آنان، امور آینده جهان، مطابق پیش گویی های کتاب مقدس، محقق می شود و به پیش می رود. حتی اشغال سرزمین فلسطین و تشکیل حکومت اسرائیل در سال 1948 را از زمره وقایع آخرالزمانی قلمداد کرده، آن را نشانه تحقق پیش گویی های عهد عتیق و مؤید ادعاهای مکاشفه یوحنا می دانند. آنان صراحتاً می گویند هیچ یک از حلقه های زنجیره حوادث امروز و فردا، بدون احیای دولت اسرائیل، اورشلیم و بازسازی معبد سلیمان معنا نخواهد داشت. نقطه اوج این گونه توجیهات بر واقعه «حارمجدون» متمرکز شده است(هال سل، 1384، ص 283- 288؛ کلباسی، 1388، ص 109).

واقعه آرمگدون، نبردی خونین است که در دوران آخرالزمان میان نیروهای خیر به رهبری حضرت مسیح (ع) و نیروهای شر به رهبری «دجال» واقع می شود و سبب کشتاری عظیم شده و در نهایت با پیروزی نیروهای خیر و حاکمیت مسیح بر جهان به پایان می رسد(سایزر، 1386، ص 445- 458). به استناد عهد عتیق(زکریا 13: 8- 9) دو سوم و به استناد عهد جدید(مکاشفه 9: 15) یک سوم از اهل زمین کشته خواهند شد، به گونه ای که هفت ماه طول می کشد تا کشتگان را جمع کرده و دفن کنند(هال سل، 1380، ص 50- 64).

رویکرد تفسیری بنیادگرایان مسیحی، برای تبیین فقرات عهدینی مربوط به وقایع آخرالزمان، «آینده گرایی» است(لایْهه، 2001، ص 66- 67؛ سایزر، 1386، ص 229-390). از این رو معتقدند بسیاری از پیش گویی های کتاب مقدس در آینده انجام خواهد شد. آن ها به پیروی تحت اللفظی از کتاب مقدس، رویداد فیزیکی و واقعی آرمگدون را در آخرالزمان مقدس دانسته و آن را مقدمه تشکیل حکومت جهانی توسط حضرت مسیح (ع) و سرآغاز صلح حقیقی جهانی می دانند(سایزر، 1386، ص 286-287؛ 313؛ 343). به عقیده آنان سیاست واقعی، سیاستی است که تابع ارزش های اخلاقی مسیحیت باشد و این سیاست تنها با حکومت جهانی حضرت مسیح (ع) محقق خواهد شد. با ظهور مسیح و تشکیل حکومت توسط وی، حکومت اخلاقی در سراسر زمین جاری می شود و غایت اصلی سیاست، محقق خواهد شد(عزیز خانی، 1390، ص 163-191).

هر چند صهیونیسم مسیحی برای تبیین و تحقق مقدمات ظهور مجدد مسیح و رسیدن به آن نقطه طلایی، تلاش های فراوانی کردند، اما درباره خود نقطه طلایی هزاره صلح و خوشبختیِ عصر ظهور، مستند اصلی آن ها کتاب مقدس و بویژه مکاشفه یوحنا است و آن را سرمشق اصلی راه و رسم خود قرار دادند و بر بی خطا بودن آن، اعتقاد سرسختانه ای دارند(ملاکی، 2007، ج 21، ص 621؛ پیترکِر، 1388، ص 94- 95). آنان بر اساس تفسیر ادبی که از پیش گویی مکاشفه یوحنا دارند، به مفهوم «هزاره گرایی» باور دارند و آن به این معنی است که بازگشت مجدد مسیح نزدیک است و او در اورشلیم برای هزار سال حکومت و سلطنت خواهد کرد(ملاکی، 2007، ج 21، ص 621). از نگاه آن ها مسیح پادشاه عدالت و صلح است(عبرانیان 6: 20؛ 7: 1- 2) و حکومت هزارساله او بر جهان بر این دو ویژگی استوار است. در ادامه به منابع کتاب مقدسی این دو ویژگی می پردازیم:

یک، عدالت همگانی:

بر اساس فقرات اناجیل، از مهم ترین اهداف مسیح پس از بازگشت دوباره، داوری عادلانه میان امت های روی زمین است: «(پدر) بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند(یوحنا 5: 27)». متی می گوید: «اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقد س خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امت ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کند، به قسمی که شبان میش ها را از بزها جدا می کند. و میش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد(متی 25: 31- 33).

مسیح پس از اینکه ظاهر شد و شریران را با عصای دهان خویش و نفخه لبانش از میان برداشت(مزامیر 2: 9؛ مکاشفه 19: 15)، عدالت را خود میان امت ها برقرار خواهد ساخت و انتقام مظلومان جهان را خواهد گرفت: «بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومانِ زمین براستی حکم خواهد نمود. و جهان را به عصای دهان خویش زده شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت(اشعیا 11: 4).

 در ملکوت حضرت مسیح، عدالت بر جهان حاکم خواهد بود: «و کمربند کمرش عدالت خواهد بود»(اشعیا 11: 5)» «یهُوَه می گوید: “اینک ایامی می آید که شاخه ای عادل برای داود برپا می کنم و پادشاهی سلطنت نموده به فطانت رفتار خواهد کرد و انصاف و عدالت را در زمین مجرا خواهد داشت(ارمیا 23: 5)».

از نگاه مکاشفه یوحنا در اثنای جنگ جهانی آرمگدون، که پیش از استقرار صلح و عدالت همگانی رخ می دهد، شخصی سوار بر اسب سفید فرود می آید و عدالت را برقرار می سازد: «و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داوری و جنگ می نماید و... بر سرش... اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آنرا نمی داند. و جامه ای خون آلود در بردارد و نام او را “کلمه خدا” می خوانند(19: 11- 13)».

دو، صلح فراگیر:

مسیحیت صهیونیسم بر محور باور به هزاره صلح و خوشبختی در حکومت مسیح بر جهان بود، که شکل گرفته است(هلال، 1383ب، ص 341). منشأ اعتقاد آنان به هزاره صلح و خوشبختی در جهان آخرالزمان، کتاب «مکاشفه یوحنا» است(همان، ص 97): «با مسیح هزار سال سلطنت می کنند(مکاشفه، 20: 6)». در هزاره صلح، دست شیطان بسته می شود تا دیگر امت ها را به فساد و گمراهی نکشاند: «و اژدها یعنی مار قدیم را که ابلیس و شیطان می باشد گرفتار کرده او را تا مدت هزار سال در بندنهاد. و او را به هاویه انداخت و در را بر او بسته مهر کرد تا امتها را دیگر گمراه نکند تا مدت هزار سال به انجام رسد(مکاشفه، 20: 2- 3)».

اعتقاد به هزاره صلح و امنیت در پایان تاریخ جهان در کتاب اشعیا، حزقیال و. .. مطرح شده بود که از طریق مکاشفه یوحنا به الهیات مسیحی منتقل شد(هلال، 1383ب، ص 341- 343). مسیح هنگام داوری امت ها، اقوام بسیاری را تنبیه خواهد کرد. پس از آن، این اقوام شمشیرها را می شکنند و در ملکوت او با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد:

«او مثل باران بر علفزارِ چیده شده فرود خواهد آمد و مثل بارشهایی که زمین را سیراب میکند. در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود مادامی که ماه نیست نگردد. و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان. به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید(مزامیر 72: 6- 9)»

«و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه یهُوَه بر قله کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلّها برافراشته خواهد گردید و جمیع امت ها بسوی آن روان خواهند شد. و قومهای بسیار عزیمت کرده خواهند گفت: “بیایید تا به کوه یهُوَه و به خانه خدای یعقوب برآییم تا طریقهای خویش را به ما تعلیم دهد و به راههای وی سلوک نماییم.” زیرا که شریعت از صهیون و کلام یهُوَه از اورشلیم صادر خواهد شد. و او امتها را داوری خواهد نمود و قومهای بسیاری را تنبیه خواهد کرد و ایشان شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزه های خویش را برای ار ه ها خواهند شکست و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت.(اشعیا 2: 2- 4)»

پولس، عصر ظهور را آزادی و خلاصی تمام آفرینش از قید فساد و تباهی می خواند(رومیان 8: 19- 22). زمین نیز در آن دوران پرجلال و پربرکت خواهد بود: «زمین خشک... و صحرا به وجد آمده، مثل گل سرخ خواهد شکفت.... آبها در بیابان و نهرها در صحرا خواهد جوشید. و سراب به برکه و مکان های خشک به چشمه های آب مبد ل خواهد گردید. در مسکنی که شغا ل ها می خوابند علف و بوریا و نی خواهد بود. و در آنجا شاهراهی و طریقی خواهد بود...که نجسان از آن عبور نخواهند کرد،... شیری در آن نخواهد بود و حیوان درنده ای بر آن بر نخواهد آمد(اشعیا 35: 1- 10)»

تمام آفرینش مادی از برکات و 

سعادت عصر ظهور مسیح برخوردار خواهد شد: «و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم(خواهند زیست) و طفل کوچک آنها را خواهد راند. و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد. و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفلِ از شیر بازداشته شده دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت. و در تمامی کوه مقد س من ضرر و فسادی نخواهند کرد(اشعیا 11: 5- 9)». «در آنروز به جهت ایشان با حیوانات صحرا و مرغان هوا و حشرات زمین عهد خواهم بست و کمان و شمشیر و جنگ را از زمین خواهم شکست و ایشانرا به امنیت خواهم خوابانید(هوشع 2: 18)».

بررسی تطبیقی

امامیه و مسیحیت صهیونیسم در این مسأله که تنها در عصر ظهور، حکومت جهانیِ عدل و صلح محقق می شود، دیدگاه مشترکی دارند، ولی از سه جهت تفاوت عمده ای با هم دارند:

اول، مسیحیت صهیونیست بر اساس کتاب مقدس، معتقد است جنگ و کشتار گسترده مقدمه ظهور مسیح است و مسیح در دل جنگ ظهور می کند و آن را رهبری می کند تا صلح را در جهان محقق کند، اما در امامیه اساساً چنین باوری وجود ندارد.

دوم، در پیشگویی امامیه درباره عصر ظهور، تأکید بیشتر بر مسأله عدل و برقراری آن در حکومت مهدوی است و در صورت تحقق کامل عدالت، صلح نیز در جهان فراگیر خواهد شد. در حالی که در مسیحیت صهیونیسم، تأکید بیشتر بر مسأله صلح در جهان پس از ظهور است و رجعت مجدد مسیح را سرآغاز صلح حقیقی جهانی می دانند.

سوم، هدف اصلی مسیحیت صهیونیسم در پیش یا پس از ظهور، حکومت خودشان بر جهان است. به باور آنها تنها راه رسیدن به پروردگار، راهی است که خودشان برگزیدند و همه راه ها و ادیان دیگر باطل اند. آنان تلاش می کنند تا از طریق فعالیت های سیاسی عقاید خود را بر دیگران تحمیل کنند. از نگاه آن ها تحمل ادیان و اعتقاد های دیگر، به معنای تحمل خطا و تحمل دیدگاه های شیطانی است(پیترکِر، 1388، ص 103- 107). به عقیده آن ها، جانبداری از صلح و سازش اسراییل با اسلام و حمایت از همزیستی مسالمت آمیز با فلسطینیان به معنای احساس نزدیکی با مخالفان مقدر خدا در جنگ قریب الوقوع آرماگدون است(سایزر، 1386، ص 463). و حال آن که هدف اصلی امامیه، حاکم شدن عدالت در جهان است.

اساساً باور مسیحیت صهیونیسم با نگرش حضرت مسیح سازگاری ندارد. هر چند تا حدودی عدم پایبندی مسیح به صلح و واکنش ایشان در مقابل کاهنانِ ریاکار یهود، دشمنان و مخالفان در نقل های اناجیل قابل مشاهده هست(متی 7: 6؛ 10: 34ـ 38؛ 15: 26؛ لوقا، 3: 9؛ 3: 17؛ 12: 51 – 52؛ 19: 14 و 27)، اما انتساب کشتار و خونریزی گسترده و رفتارهای دور از جوانمردی به حضرت مسیح بی اساس است. حضرت عیسی(ع) هیچ گاه با آنچه آنان می گویند سنخیتی نداشته و نخواهد داشت. دعوت مسیح به صلح و رفتار مهرورزی و محبت آمیز(متی، 5: 5- 13) چنان گسترده است که حتی باید شامل دشمنان نیز بشود(همان، 5: 43- 49).

از نگاه امامیه، عدل و صلح جهانی از راه کشتار گسترده، آن گونه که صهیونیسم مسیحی، وعده آن را می دهد، حاصل نمی شود؛ زیرا چنین صلحی همانند صلح پلیسی است که با زور از بالا به پایین اعمال نفوذ می کند. البته پیش از ظهور، احتمال وقوع جنگ های خانمان سوز و نسل کشی با سلاح اتمی در سطح جهان وجود دارد، که در نتیجه کشتار جمعی واقع شود، ولی این ربطی به موعود معصوم امامیه ندارد و قطعاً عوامل دیگری دارد. این جزئی از برنامه های موعود امامیه و نیز مسیح نه پیش از ظهور و نه پس از ظهور نیست. بدین سبب شیوه هایی غیر از جنگ گسترده برای برپایی عدل و صلح پایدار جهانی در دستور کار دارند، مانند بالا رفتن معرفت و آگاهی مردم برای پذیرش منجی، آمادگی اجتماع انسانی به طور عادی و طبیعی، فراهم شدن زمینه فرهنگی و سیاسی در سطح جهانی و غیر آن.

آن گونه که از منابع امامیه برمی آید، تحقق اهداف مهمی چون عدل و صلح جهانی آخرالزمان همراه با کشتار گسترده، با عقل، روح اسلام و نیز اصول و مبانی آن دین، که مانع ارتکاب استبداد و کشتار غیر منطقی می شوند، نمی سازد. چند مورد از این اصول عبارتند از:

 اول اصل عدم اکراه، با این توضیح که این یک نسبت اشتباه به اسلام است که بگوییم موعود ما با کشتار وسیع می خواهد مردم را به طور جبر و اکراه به دستورات خود معتقد و عامل سازد. پذیرش موعود در چنین صورت و وضعیتی، دین را دیکتاتوری نشان می دهد و همه از سرِ ترس، موعود آن را می پذیرند. هیچ فردی میل قلبی به متولّی آن دین(موعود) نخواهد داشت و چاره ای غیر از پذیرش و سکوت ندارند. در حالی که در روایات آمده است، پس از ظهور، همه ساکنان آسمان و زمین از امام مهدی (ع) و حکومتش خشنودند(مجلسی، همان، ج 51، ص74، 81، 91 و 95؛ شیخ حر عاملی، 1425، ج 5، ص231). افزون بر این، در آن جامعه انسانی که مدیر و متولّی آن طالب و خواهان کشتار فراگیر جهانی است، آرامش از بین می رود و عملاً صلح محقق نمی شود؛ زیرا با چنین کشتاری، خانواده های زیادی در جهان درگیر و گرفتار آن مسأله خواهند بود و جوامع زیادی آسیب می بینند.

دوم از اصول، اصل رحمت خداوند، انبیاء و امامان در بین انسان ها است، که از محکمات اسلام و قرآن و از مبانی راهبردی امامت در اصلاح دینی است و اگر نبود این اصل و این سیره، انبیاء و امامان می توانستند با استبداد یا کشتار فراوان، مخالفان را سرجای خود بنشانند. اگر رسول اکرم(ص) از اخلاق حسنه برخوردار نبود و با مردم با رحمت و مهربانی برخورد نمی کرد، همگان از دور ایشان متفرق می شدند. پیامبر اکرم(ص) با حسن خلق خود توانستند دین اسلام را گسترش دهند. همچنین وجود اصل رحمت در شخص امام است که مانع ارتکاب استبداد و کشتار غیر منطقی می شود. امام علی (ع) در بیانی حکیمانه به مردم کوفه خطاب می کند: «إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یصْلِحُکمْ وَ یقِیمُ أَوَدَکمْ وَ لَکنِّی وَ اللَّهِ لَا أَرَی إِصْلَاحَکمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ به خدا سوگند من دوای درد شما را می دانم و به چیزی که کجی شما را راست گرداند و شما را رام کند، آگاه هستم، ولی چون لازمه به کارگیری آن تباه کردن خودم است، از آن چشم می پوشم. اصلاح شما با خراب کردن خودم؟ هرگز(نهج البلاغه، خطبه 68)». امام تصریح می کند که راه اصلاح کوفیان، تنها شمشیر است، اما بخاطر مستلزم بودن آن با فساد در شخص امام، به آن اقدام نمی کند. هر چند امامان می توانستند با اعجاز، استبداد یا کشتار فراوان، مخالفان را سرجای خود بنشانند، ولی این از سیره آنان نبود.

سوم، اصل حرمت فساد است، که به فرموده قرآن کریم در سوره بقره آیه 204 و 205 «و یهْلِک الْحَرْثَ وَ النَّسْل»، کشتار گسترده و نسل کشی، از مصادیق واضح فساد است که خداوند آن را دوست ندارد. بر اساس این آیه شریفه برخی انسان ها اساساً به دنبال اصلاح نیستند و در واقع برای آنان مهم نیست که کشتار وسیع رخ دهد یا ندهد، اما انبیاء و امامان به دنبال اصلاح بودند نه کشتار وسیع. کشتار گسترده، از مصادیق واضح فساد است که خداوند آن را دوست ندارد. البته ما در صدد انکار وقوع جنگ به طور کلی نیستیم؛ زیرا انسان هایی هستند که از تکامل و جاودانگی به سوی دنیاگرایی و نقص در اثر منیّت و خودخواهی حرکت می کنند که این ها نزاع و جنگ را به دنبال دارند. ما می گوییم پیشبرد اهدافی چون صلح جهانی آخرالزمان با کشتار گسترده امکان ندارد. از این رو امام مهدی عج در نبردهای خود هرگز خون بی گناهی را بر زمین نمی ریزد و در آغاز حرکت خود نیز از یارانش بیعت می گیرد که مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروی کسی آسیب نزنند؛ به خانه کسی آسیب نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند...( ابن طاووس، 1983م، ص 149).

چهارم آنکه اسلام شیوه هایی غیر از جنگ گسترده را برای تسخیر قلب ها در دستور کار دارد. در این صورت حکومت جهانی صلح در صورتی محقق می شود که کمال از پایین به بالا صورت گیرد، یعنی از طریق تکامل افراد انسانی است که صلح محقق می شود. یعنی در ابتدا باید اجتماع افراد انسانی، به اندازه ای از کمال دست پیدا کنند، تا پایه گذار صلح جهانی یعنی موعود ادیان، ظهور کند. به فرموده بزرگانی مانند شهید صدر تا به طور عادی و معمولی، شرایط و مقدمات پیروزی نهضت آسمانی موعود که مهم ترین آن ها آمادگی اجتماع انسانی است، فراهم نشود، آن نهضت بزرگ اجرایی نمی شود. انقلاب در فضای مناسب و محیط آماده انجام می پذیرد. فضای جامعه انسانی بایستی برای پذیرش موعود آماده باشد، بگونه ای که جهانیان در عطش آن به سر ببرند(صدر، 1385، ص 62- 66). یا به تعبیر برخی، دلیل تأخیر ظهور، فراهم نشدن زمینه فرهنگی و سیاسی در سطح جهانی است و تا این زمینه ها آماده نشود، ظهور رخ نمی دهد(محمدی ری شهری، 1393، ج 9، ص 93). مؤید این مطلب روایاتی هستند که از زمینه های ظهور سخن می گویند، مانند این روایت متواتر و مشهور نبی گرامی اسلام (ص) که در منابع شیعه و سنی آمده است(کورانی، 1411، ج 1، ص 348): «لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلَّا یوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَی ذَلِک الْیوْمَ حَتَّی یبْعَثَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی: اگر یک روز از دنیا باقی مانده باشد، آن روز را طولانی می کنم تا مردی از خاندان من به حکومت برسد.» دلیل طولانی شدن آن روز، فراهم شدن زمینه ظهور حضرت مهدی عج است. شهید مطهری می فرماید: گروهی زبده که به محض ظهور به حضرت ملحق می شوند، از پای بوته هیزم سبز نمی شوند، بلکه زمینه های عالی وجود دارد که چنین گروه زبده پرورش پیدا کردند(مطهری، 1390، ص 58).

نتیجه گیری

با توجه به آنچه در این نوشتار بیان شد، می توان گفت که تحقق «حکومت جهانیِ عدل و صلح»، یکی از نیازهای اساسی بشر در طول تاریخ، بوده است، که حتی شاخه هایی مانند صهیونیسم مسیحی نیز به دنبال تحقق چنین وعده و پیشگوییِ کتاب مقدسی هستند. تفاوت عمده این شاخه مسیحی با مکتب امامیه آن است که مسیحیت صهیونیسم، جنگ و کشتار گسترده را مقدمه ظهور دوباره مسیح می داند، اما در امامیه اساساً چنین باوری وجود ندارد.

از نگاه امامیه، تحقق عدل و صلح جهانی آخرالزمان همراه با جنگ گسترده و کشتار فراوان، با عقل، روح اسلام، محکمات قرآن و نیز اصول و مبانی دین، سازگاری ندارد. عقل و نقل مانع ارتکاب استبداد و کشتار غیر منطقی هستند. عدل و صلح جهانی از راه کشتار گسترده، عملاً محقق نمی شود؛ زیرا با چنین کشتاری، خانواده های زیادی در جهان درگیر و گرفتار آن مسأله خواهند بود و جوامع زیادی آسیب می بینند و این در تضاد با صلح و آسایش است. از این رو در امامیه تأکید بر راه حل و شیوه های دیگری برای تحقق و برپایی عدل و صلح جهانی آخرالزمان مشاهده می شود.

در امامیه تأکید بیشتر بر مسأله عدل و برقراری آن در حکومت مهدوی است و صلح به دنبال آن مطرح می شود. در حالی که در مسیحیت صهیونیسم، تأکید بیشتر بر مسأله تحقق صلح حقیقی در جهانِ پس از ظهور است. هدف اصلی مسیحیت صهیونیسم در قبل یا پس از ظهور، حکومت خودشان و تحمیل عقاید خود بر دیگران است. و حال آن که هدف اصلی امامیه، حاکم شدن عدالت در جهان است، که از بزرگ ترین آرمان ها و آرزوهای تمام پیامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان بوده است و این امر والا به دست حضرت مهدی (عج) تحقق می پذیرد. و حضرت مسیح نیز در این امر یار و همراه ایشان خواهد بود.

منابع

1.ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، 1405 ق، عوالی اللئالی، قم: دار سید الشهداء للنشر.

2.ابن بابویه، محمد بن علی، 1378ق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، تصحیح مهدی لاجوردی، تهران: جهان.

3.ـــــــــــــــــــــ، 1395 ق، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه

4.ابن طاووس، علی بن موسی، 1983م، الملاحم و الفتن، چاپ ششم، بیروت: الوفاء.

5.اخوان کاظمی، بهرام، 1387ش، نگرشهایی نو به مهدویت، قم: مؤسسه آینده روشن.

6.تیسن، هنری (بی تا)، الاهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائیلیان، تهران: انتشارات حیات ابدی.

7.پژوهشکده مهدویت، 1390، مهدویت، پرسش ها و پاسخ ها، چاپ سوم، قم: آینده روشن

8.پیترکِر، «پاپوش دوختن برای مسیحیان بنیادگرا»، ترجمه رحیم قاسمیان، ماهنامه رواق هنر و اندیشه، اردیبهشت 1388، ش 34، ص 90- 115

9.حکیمی، محمد، 1374، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب

10.ژیلبرت و لیبی کلاپرمن، 1354، تاریخ قوم یهود، تهران: انجمن فرهنگی اوتصرهتورا.

11.سایزر، استیون، 1386، صهیونیسم مسیحی نقشه راه به سوی آرمگدون، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، قم: طه

12.سعادت پرور، علی، 1380ش، ظهور نور، ترجمه سیدمحمدجواد وزیری فرد، تهران: احیاء کتاب،

13.شریف الرضی، محمد بن حسین، 1379ش، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، قم: مشهور.

14.شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، 1425 ق، إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی

15.ـــــــــــــــــــ، 1409 ق، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام.

16.صاحب خلق، نصیر، 1385، پروتستا نتیزم، پیوریتانیسم ومسیحیت صهیونیستی، چاپ چهارم، تهران: هلال.

17.صادق نیا، مهراب، «گونه شناسی اندیشه منجی موعود در مسیحیت»، در: موحدیان عطار، علی، گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم: دانشگاه ادیان، 1389، ص 221- 260

18.صدر، سید محمدباقر، 1385، انقلاب مهدی و پندارها، ترجمه سیداحمد علم الهدی، چاپ پنجم، تهران: فرهنگ اسلامی

19.طباطبایی، سید محمد حسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم: جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم

20.طوسی، محمد بن الحسن، 1411 ق ، کتاب الغیبه للحجه، تصحیح عباد الله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، دار المعارف الإسلامیه،

21.عزیزخانی، احمد، «تأثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا»، دو فصل نامه معرفت شناسی، بهار و تابستان 1390، شماره 1، صص 163-191.

22.فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، 1415 ق، تفسیر الصافی، تصحیح حسین اعلمی، چاپ دوم، تهران: مکتبه الصدر.

23.کلباسی، حسین، 1388، هزاره گرایی در سنت مسیحی، تهران: پژوهش گاه فرهنگ و اندیشه

24.کورانی، علی، 1411ه ق، معجم احادیث الامام المهدی (ع)، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه،

25.کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، 1429، الکافی، 15جلد، قم: دار الحدیث

26.ماضی، محمد، 1381، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه سید غلامرضا تهامی، تهران: سنا.

27.مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، 1403 ق، بحار الأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی ،

28.محمدی ری شهری، 1393، دانش نامه امام مهدی (ع)، با همکاری سیدمحمد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، قم: دارالحدیث

29.المسیری، عبد الوهاب، 1374، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، تهران: وزارت اور خارجه.

30.مطهری، مرتضی، 1390، قیام و انقلاب مهدی ع، چاپ چهل و دوم، تهران: صدرا

31.مکارم شیرازی، 1388، حکومت جهانی مهدی عج، چاپ هفتم، قم: نسل جوان

32.منتظری، حسینعلی، 1387، موعود ادیان: پاسخ ها به شبهاتی پیرامون امام زمان عج، تهران: موسسه خرد آوا

33.مونتگمری وات، ویلیام، 1379، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی

34.هال سل، گریس، 1384، تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدی، تهران: رسا، چاپ دوم.

35.هلال، رضا، 1383الف، مسیح یهودی و فرجام جهان، ترجمه قبس زعفرانی، تهران: هلال.

36.ــــــــــ، 1383ب، مسیحیت صهیونیست و بینادگرایی آمریکا، ترجمه علی جنتی، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.

  1. Bernavi, Eli, 1992, A Historical Atlas Of The Jewish People: From the time of the patriarchs to the present, Hutchinson press, London.
  2. Bruce, Steve, 2008, Fundamentalism, London: polity press
  3. Katz, Jacob, 2007, Zionism in: Encycolopedia judaica, vol.21, Jerusalem: Keter PUBLISHING HOUSE LtD.
  4. Lahaye, Timothy and Ice, Thomas, 2001, Charting the End Times: A Visual Guide toUnderstanding Bible Prophecy, (Tim LaHaye Prophecy Library(TM)) Harvest House Publishers.
  5. Malachy, Yona, 2007, Zionism in: Encycolopedia judaica, vol.21, Jerusalem: Keter PUBLISHING HOUSE LtD.
  6. Roth, Cecil, 2007, Judaizers in: Encycolopedia judaica, vol. 11, Jerusalem: Keter Publishing House LtD.
  7. Smith, Robert O, 2008, “Toward a Lutheran Response to Christian Zionism, “ continent desk direct for Europe and the Middle East, Elca- Global Mission, March.

44. www.frontpagemag.com/2013/robert-spencer/now-the-twelfth-imam-can-come

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان