وضعیت گردشگری ایران در بعد ساختار حاکمیتی آن با وجود تمامی تلاشهای غیرقابلانکاری که در سالهای اخیر برای توسعه آن انجام شده، به شکل خلاصه چنین است: ساختار ستادی متورم دولتی و شبهدولتی، ساختار اجرائی نامنظم و به دور از برنامه بلندمدت و میانمدت منسجم در سطح ملی و منطقهای و ناتوان از ایفای نقش مهم هماهنگی بیندستگاهی.
گردشگری ایران در دو دهه و نیم گذشته با وجود اشکالات ساختاری پیشگفته در شاخصهای مختلف آن با شتابی ملایم دارای رشد بوده است. توصیف اشکالات ساختاری به معنای نفی ماهیت «رشد» در این صنعت نیست بلکه اشکالات ساختاری مانند تمرکز بلاوجه امور تصدیگری در دست دولت، فقدان برنامه ملی، ضعیفنگهداشتن تشکلهای مرتبط بخش خصوصی از سوی مدیران دولتی و شبهدولتی و دخالت مؤثر در انتخابات تشکلهای بخش خصوصی و موضعگیریهای آنها، تأثیرگذاری اندک در ایجاد هماهنگی با وزارتخانههای دیگر برای توسعه زیرساختها، نبود اجماع در میان افراد مؤثر در نظام سیاسی در مورد «چگونگی توسعه گردشگری» و... سبب شده است رشدی که در سالهای اخیر در صنعت گردشگری اتفاق افتاده، عموما «رشد خودبهخودی» و «نامتوازن» باشد. شوربختانه باید گفت رشد خودبهخودی پدیدهای خطرناک است. توسعه گردشگری در هر نقطه از جهان تابع مکانیسمهای اقتصادی و سیاسی و تابع عرضه و تقاضاست. این مهم میتواند مانند توسعه یک شهر به دو گونه رخ دهد. شهر تهران را در نظر بگیرید؛ توسعه شهر تهران هم میتواند با برنامه و براساس نقشه جامع شهری که توسط متخصصان شهرسازی تدوین شده است، واقع شود و هم میتواند خودبهخودی رشد کند. حاشیهنشینی که معضل طاقتفرسای شهرهای بزرگ کشور ما در شرایط فعلی است، نمونه رشد خودبهخودی و بیبرنامه است.
در حقیقت رشد شهری رخ داده است ولی چون بیبرنامه بوده، معضلاتی ایجاد میکند که دیگر منحصر به بیقوارگی معماری شهری و نبود امکانات زیرساختی و... نیست بلکه معضل مازاد این پدیده خود را در قالب بزههای مختلف و آسیبهای اقتصادی و اجتماعی گوناگون هم نشان میدهد که درنهایت هزینه اصلاح آن چندین برابر هزینهای است که با مصروفداشتن آن در زمان مناسب و با برنامه مدون میشد شهر را گسترش داد. هماکنون پدیده «حاشیهنشینی» گریبان گردشگری کشور را گرفته است. نتیجه رشد خودبهخودی و بیبرنامه فعلی، خود را از یک سو در قامت تنوعنداشتن مقاصد و زمان گردشگری، نبود زیرساختهای مناسب در بسیاری از نقاط در کنار توسعه زیرساخت در چند مقصد محدود بدون نیازسنجی و آمایش، ایجاد ساختارهای غیرشفاف در اعطای مجوزها و درجهبندیها و تراز منفی گردشگری خروجی به ورودی و در سوی دیگر در قامت تخریب گسترده محیط زیست و آثار فرهنگی و تاریخی، ازبینرفتن تنوع فرهنگی بهعنوان یک عامل جذب گردشگر در مقاصد ویژه، تلفات جانی و مالی و... نشان میدهد. در حقیقت رشد خودبهخودی فعلی نهتنها شوقانگیز نیست بلکه مانند سرطانی است که اگر بهموقع درمان نشود، تمامی ویژگیهای منحصربهفرد کشورمان را برای جذب گردشگر داخلی و خارجی از بین خواهد برد.
سخنگفتن از چشمانداز نویدبخش گردشگری برای احیای اقتصاد ملی امری نیکوست ولی برای آنکه گردشگری در ایران درمان آلام اقتصادی باشد، به چیزی بیش از سخنرانی نیاز است. برای آنکه گردشگری کشور از بحران حاشیهنشینی فعلی خارج شود، با ایجاد اجماعی همگانی در سطح کلان، کارهایی باید انجام شود که نهایتا بتوان از نوشداروی گردشگری کشور برای این سهراب بر زمین افتاده استفاده کرد؛ تدوین استراتژیهای توسعه گردشگری براساس مدل آمایش سرزمینی و توسعه امکانات نهاد متولی گردشگری برای هماهنگی همه دستگاههای ذیمدخل در کنار تدوین برنامهای ملی که همه جنبههای فرهنگی، تاریخی و اقتصادی این امر را دربر بگیرد، همچنین چابکسازی بخش دولتی گردشگری و واگذاری گسترده امور تصدیگری به بخش خصوصی مرتبط و کوتاهکردن دست دولت و شبهدولتیهادر بخش خصوصی و محدودشدن نقش دولت در توسعه گردشگری به چهار مأموریت: سیاستگذاری کلی، توسعه زیرساخت، هماهنگی و نظارت.
در کشور ما که پتانسیل جذب گردشگر آن در شرایط فعلی تنها متکی بر آثار تاریخی و تنوع فرهنگی و زیستمحیطی است، وقتی هنوز حفاظت و مرمت آثار تاریخی، تقویت تنوع فرهنگی، حفاظت از محیط زیست و احیای بافت تاریخی شهرها در ذهن و تصمیم افراد مؤثر در نهادهای عمومی و تقنینی و اجرائی امور هزینهزا و ضدتوسعه قلمداد میشوند، یعنی هنوز نتوانستهایم اجماعی عملیاتی برای توسعه پایدار گردشگری ایجاد کنیم. وقتی هنوز حاضر نیستیم از حلاوت و شیرینی مسمومِ «اقتدار دولت» در سرنوشت بخش خصوصی گردشگری بگذریم، یعنی هنوز با توسعه پایدار گردشگری فاصله داریم. همگی باید به داد سرطان «حاشیهنشینی در گردشگری کشور» برسیم.
*رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری