نیستی چه دلربا و دلخوش
چه زود
به سراغ ما آمد
از جهان چه میخواستیم
لباسی که ما را گرم کند
لیوانی از شیر گرم
و حدسی از روزی
که پایان ندارد*
«مالاریا» آخرین ساخته پرویز شهبازی از جهتی یکی از متفاوتترین آثار او و از جهتی دیگر کاملاً همسو با بهترین فیلم شهبازی یعنی «نفس عمیق» قرار میگیرد. ابتداییترین نکتهای که درباره «مالاریا» شایان توجه است این بیتوجهی عمومی و نقض فیلم توسط بسیاری از مخاطبان و منتقدان سینماست. این روزها کمتر پیش میآید بشنوید کسی از «مالاریا» تعریف کند و یا دوستش بدارد. دلیل اصلی این اتفاق مشخصاً شکل ویژه ساخت فیلم و همچنین داستان بی داستان غریب آن است. شهبازی در «مالاریا» شجاعانهتر و جسورانهتر از هر فیلم دیگرش در شکلی از سینما که میپسندد به پرواز درآمده است. اگر بخواهید از این حیث به فیلم نگاه کنید، «مالاریا» را هم بهاندازه «نفس عمیق» و یا حتی بیشتر از آن رادیکال خواهید یافت. کارگردان فیلم محبوب «نفس عمیق» بعد از قریب به بیست سال هنوز هم جسورانگی و شور جوانانهاش را حفظ کرده و از خندههای احتمالی در سالن سینما و یادداشتهای منفی علیه فیلمش نترسیده است. این همان روحیه ایست که از پرویز شهبازی سالها پیش سراغ داشتهایم و جای خوشحالی است که هنوز آن را در او زنده میبینیم. شهبازی کماکان روحیه انقلابی و شور جوانی را در فیلمسازیاش با خود نگاه داشته و این خبر خوبی برای مخاطبان سینمای ایران است.اما چه چیزی باعث میشود که شمار زیادی از تماشاگران فیلم شور و مشت بسته فیلم را درک نکرده و ندیده یا آن را دوست نداشته باشند؟ «مالاریا» حتی در کمترین حالت هم یک سر و گردن از بیش از نیمی از تولیدات سال گذشته سینمای ایران بالاتر بوده. در کمترین حالت، از ساختی ویژه و تصاویری مبهوتکننده برخوردار است و داستان سرراستی را روایت میکند که البته بیان خاص شهبازی این داستان ساده را به معما و سؤالی حل نشدنی و بیجواب در ذهن مخاطب تبدیل میکند. این طرح سؤالهای بیجواب از دل قضایایی ساده و دردهایی روزمره تخصص و دغدغه فیلمسازی شهبازی است که در «مالاریا» به بلوغی تازهرسیده. این بار کارگردان رادیکال، کمی پختهتر و زندگی کرده تر، خود دیگر در جایگاه جوانان مجنون و افسرده حال همدورهاش نیست. اگر «نفس عمیق» صدای فریاد همدورهایهای کارگردان یا بهعبارتدیگر صدای فریاد و هیهات خود شهبازی بود، اینجا در «مالاریا» جوان پا به سن گذاشتهای که کامران را در آبی زلال سد کرج رها کرده بود، دورتر از مرکز وقوع حوادث ایستاده و زورآزمایی جوانترهای بعد از خودش با سرنوشت محتومشان را در هیئت مردی میانسال و باتجربه تماشا میکند و به ما هم نشان میدهد. این وجه تفاوت اصلی ایست که باعث میشود بسیاری از طرفداران پروپاقرص و سرسخت «نفس عمیق» نهتنها«مالاریا» را دوست نداشته باشند که حتی از آن بدشان هم بیاید. پذیرفتن شهبازی در قالب جدیدش میتواند دیریاب و پیچیده باشد.اما آنچه در این میان انکارناپذیر است درک کماکان درست شهبازی از عوالم جوانانه و سرخوشیهای ضمنیاش است. او کماکان میتواند صدای رسا و فروتن جوانان نسلهای بعد از خودش هم باشد. در عین اینکه داستان آنها را بافاصلهای محسوس از خودشان تعریف میکند اما آنقدر روانشناسی قوی و درستی دارد که به سیاق الگوی زندگی جدید که تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی و… تبدیل به عضو پررنگی از آن شده است، چنین تأکید و پررنگی را همراه با انتقادی زیرپوستی در فرم فیلم و روایتش هم وارد کند. استفاده از نماهای دوربین موبایل در لحظات اوج حادثه و آنجا که باید با دو جوان قصه همراهتر از همیشه باشیم هرچند ساده اما هوشمندانه به نظر میرسد. همانطور که پیوند فرار آنها بهسوی زندگی بهتر، با جشن و شادی برای توافق هستهای. شهبازی در خلل همین اشارات ریز و داستانکهای بهظاهر بیاهمیتی مانند جشن توافق هستهای، موسیقی خیابانی، شادیها و خندههای لحظهای و افسوسها و دردهای بزرگتر از پی آن، حرفهای جدی و مهمتری را در تاروپود فیلم میگنجاند. شادی پوچ برای توافق که با سرنوشت پوچ زوج فیلم گره میخورد و قرار است حکم آرامش قبل از طوفان را داشته باشد و اصلاً آشنایی آنها با آذرخش در مسیرشان به سمت تهران در قدم اول، همگی درهمتنیده شدهاند تا به لحظه رهایی نهایی برسند که خود طوفان و درد و زنهار است. شهبازی از داستان کلیشهای و معمولی فرار دختر و پسری جوان از شهرستان به تهران به امید ساختن زندگی بهتری که البته پوچ و بر باد است، یک تراژدی تلخ عاشقانه میسازد که بعید است تا مدتها پس از دیدنش، پلان موحش نهایی را از خاطر ببرید. نکتهاینست که او نه در دل یک داستان پر تبوتاب یا نالههای پر غلو و گاهوبیگاه قهرمانان که از دل یک کارناوال شهری، از دل یک پرسه زنی شبانه و شادانه در دل زیباییها و خندههای شهر به نقطه انفجار میرسد. بهجایی که سرشار از ناامیدی، پایانی ندارد. برزخی کوچک میان موجها روان اطراف یک قایق مسافری کوچک.
*بازگردیم- احمدرضا احمدی
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
20