از دید دروغگویان دروغ دارای مزیت های است فرد احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند، بتوانند خود را بهتر در چشم دیگران جلوه دهند، و روابط خوبی داشته باشند. اما فی الواقع دروغگویی مشکلاتی را به وجود می آورد؛ از نظر روانشناختی دروغگویی تاثیر نامطلوب و فرسایشی بر روی فرد می گذارد، احتمال اینکه افراد تنبیه و مجازات شوند را افزایش میدهد، ارزشی که افراد برای خود قاdل هستند را تهدید می کند چراکه باعث می شود آنها دیگر خود را به عنوان فردی خوب و صادق ندانند و در نهایت می تواند صداقت و راستی را در جامعه تضعیف کند.
![دروغگویی](/Upload/Public/Content/Images/1395/10/04/105731197.jpg)
چطور متوجه می شویم که دروغگویی نتایج مثبت به بار خواهد آورد یا نتایج منفی یا ترکیبی از هر دو؟ ما در مقاله مروری اخیر خود نشان دادیم که در نظر گرفتن علت دروغگویی و توجه به آن به افراد این امکان را می دهد که نتایج احتمالی آن دروغ ها را پیش بینی کنند. در این پژوهش به طور خاص سه نوع دلیل برای دروغگویی مورد بررسی قرار گرفت: دروغگویی به دلیل نگران بودن و دلسوزی برای دیگران، دروغگویی با هدف دستیابی به منافع مادی، و دروغگویی با هدف حفظ خودپنداره مثبت. هر کدام از این موارد برخی اوقات به نتایج حیرت آور مثبت و منفی می انجامند که به طور مستقیم با تمایلاتی که این دروغ ها را برمی انگیزند در ارتباط هستند.
دروغ هایی که به واسطه همدلی گفته می شوند
از آنجا که دروغ گفتن ممکن است مشکلاتی را برای فرد دروغگو ایجاد کند و راستگو بودن به افراد اجازه می دهد احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند، اکثر ما در اکثر تعاملات خود راست می گوییم. وقتی تصمیم می گیریم دروغ بگوییم، برخی ارزش های دیگر را بر صداقت برتری می دهیم. ارزش مورد نظر اغلب همدلی است، چراکه مردم بیشتر درمورد احساساتشان دروغ می گویند تا هر چیز دیگری. وقتی افراد برخلاف آنچه حقیقتا در قلبشان احساس می کنند تنها وانمود می کنند که چقدر حس مثبتی نسبت به فردی دیگر یا چیزی که برای فرد دیگر عزیز است دارند، ارتباطی با آن فرد برقرار می کنند و از صدمه زدن به احساسات فرد دیگر جلوگیری می کنند. همانطور که لوین و شوایتزر (2015، 2013) دریافته اند، افرادی که با هدف نفع جمعی دروغ می گویند اغلب به عنوان افرادی که قابل اعتمادتر و اخلاقی تر هستند دانسته می شوند تا افرادی که خیلی صریح حرف می زنند و حرف های راست اما ناملایم می زنند. علاوه بر این، دروغ هایی که با هدف نفع جمعی گفته می شوند به ما اجازه می دهند شبکه های روابط اجتماعی گسترده تری تشکیل دهیم. در مقابل، دروغ هایی که با هدف همدلی و در نظر گرفتن نفع جمعی گفته نمی شوند اندازه شبکه های اجتماعی را محدود می کنند.
با اینحال، همه دروغ هایی که با هدف نفع جمعی گفته می شوند فواید و نتایج مثبتی به همراه ندارند. افرادی که بیش از اندازه بازخورد مثبت درباره تواناییهایشان دریافت می کنند مستعد این هستند که فکر کنند حتی با شانس بسیار پایین نیز امکان موفقیت در انجام کارهای مهم و توام با خطر را دارند و در نتیجه ممکن است دست به کار راه اندازی فعالیت ها یا سرمایه گذاری هایی شوند که معمولا توصیه نمی شوند و با ریسک بالایی همراه هستند.
دروغ هایی که به انگیزه کسب منفعت مالی گفته می شوند
انگیزه کسب منافع مالی نیز افراد را برای دروغ گفتن بر می انگیزاند. وقتی این انگیزه افراد را به سوی دروغ گفتن سوق می دهد نتایج احتمالا منفی است- نه تنها برای فردی که در تلاش است سایرین را فریب دهد بلکه برای سایر افراد نیز. وقتی افراد به واسطه منافع شخصی دروغ می گویند، رفتار فریبکارانه آنها به صورت یک هنجار اجتماعی درمی آید. دروغ گفتن به صورت اجتماعی مسری است به این ترتیب که وقتی افراد می بینند دروغگویی و عدم صداقت هر چه بیشتر و بیشتر پذیرفته می شود، احتمال بیشتری می رود که خود آنها نیز دروغ بگویند. با اینحال همه دروغ گفتن ها مسری نیستند. اگرچه افراد بی صداقتی و دروغگویی را از افرادی که آنها را به عنوان "درون گروه" می شناسند تقلید می کنند اما احتمال کمتری می رود که وقتی بیصداقتی افراد "برون گروه" را می بینند دروغ بگویند (جینو، آیال، و آریلی، 2009).
همه، افرادی را که بواسطه تمایل به منفعت مالی دروغ می گویند با شدت و به سختی مورد قضاوت قرار نمی دهند. در برخی سازمان ها افراد چنین فریبکاریهایی را ترغیب خواهند کرد چراکه این امر می تواند به سود همکاران و مراجعین باشد. همانطور که پیرس و اشنایدر نشان می دهند، کارمندانی که از طرف مشتریان دروغ می گویند پاداش مالی بیشتری به دست می آورند و با خطر کمتر برکناری از کار مواجه می شوند. بنابراین تمایل آنها به دروغگویی از سوی افرادی که از بی صداقتی آنها سود می برند هر چه بیشتر و بیشتر تقویت می شود.
یکی از شاخص هایی که از دروغ گویی افراد برای کسب منافع شخصی جلوگیری می کند نیاز یا تمایل به این است که خود را به عنوان فردی اخلاقی بدانند. دروغ گفتن افراد را برمی انگیزاند که به توجیه و منطقی سازی دروغ هایشان برای خودشان بپردازند تا بتوانند پس از آن نیز خود را به عنوان فردی خوب بدانند. وقتی افراد از طریق توجیه عقلانی رفتارشان خود را از قید و بندهای اخلاقی رها می کنند، در واقع به نوعی خود را آماده می کنند تا در آینده دروغ بیشتری بگویند چرا که تازه راه حلی برای توجیه بی صداقتی خود یافته اند. در نتیجه فریبکاری از یک نوع می تواند منجر به فریبکاری در شکل های دیگر بشود. بنابراین دروغ های اولیه کوچک می تواند منجر به شکل های فزاینده عدم صداقت در آینده بشود که نگران کننده است چراکه توجه کردن و کنترل کردن روند آرام فرسایش اخلاقیات برای ناظران بسیار دشوارتر است تا کنترل و نظارت بر روند سقوط اخلاقی ناگهانی.
دروغگویی و بی صداقتی که بواسطه تمایل به کسب منفعت شخصی صورت می گیرد همچنین ممکن است افراد را به سوی فراموش کردن قواعدی که برای اداره رفتارشان در نظر گرفته شده است سوق دهد. همانطور که شو و گینو (2012) نشان داده اند، افرادی که دروغ می گویند برخی اوقات قواعد مربوط به دروغگویی را فراموش می کنند در حالی که انواع دیگری از جزییات را به خاطر دارند. علاوه بر این ممکن است افراد دروغگو با محکوم کردن دیگران به خاطر فریبکاری های مشابهی که خودشان نیز مرتکب شده اند، خود را به عنوان فردی راستگو و اخلاقی جلوه دهند.
خوشبختانه حیله منفعت شخصی همواره منجر به فریبکاری بیشتر نمی شود. گاهی اوقات افراد از طریق فعالیت هایی که به منافع جمعی توجه دارد و یا توجیه کردن رفتارهایشان به جبران اخلاقی دروغگویی و بی صداقتی گذشته خود می پردازند (جردن، مالن، مورنیگان، 2011).
![دروغگویی](/Upload/Public/Content/Images/1395/10/04/105930472.jpg)
تمایل به حفط خودپنداره مثبت
گاهی اوقات افراد به خود یا دیگران دروغ می گویند تا خودپنداره مثبت خود را حفظ کنند. این تلاشها برخی اوقات موفقیت آمیز است، چراکه وقتی افراد هوش یا مهارتشان را برای خودشان یا دیگران بیشتر از آنچه واقعا هست جلوه می دهند اغلب احساسات مثبت تری را تجربه می کنند. همانطور که رودی، مور، گینو و شوایتزر (2013) نشان داده اند افراد همچنین ممکن است لذت و حس خوشایند فردی فریبکار را که احساس می کند قسر در رفته است تجربه کنند. علاوه بر این از آنجا که دروغگویی و تقلب افراد را از ذهنیت پیروی از قانون خارج می کند، ممکن است با اجازه دادن به آنها برای ترکیب کردن ایده های غیرمرتبط گذشته، خلاقیت آنها را تحریک کند (گینو و ویلترماث، 2014).
کار فریبکارانه ای که در نظر دارد "خود" یا ایگو را تقویت کند بدون هزینه نیست. افرادی که به واسطه میل به مثبت دانستن خود دروغ می گویند ممکن است فراموش کنند که عدم صداقت آنها در موفقیتشان نقش داشته است. در نتیجه ممکن است شروط نادرست و گمراه کننده ای را درباره عملکرد آینده شان مطرح کنند (چانس، نورتون، گینو و آریلی، 2011).
نتیجه گیری
پیامدهای دروغگویی به آن سادگی که ممکن است به نظر برسد نیست. مردم اغلب فکر می کنند که دروغگویی حس انزجار و گناه را به وجود می آورد اما به نظر می رسد پیامدهای دروغگویی بسیار فراتر از این موارد است. دروغگویی روابط بین افراد را شکل می دهد، اعتماد را به وجود می آورد، شبکه های روابط اجتماعی را نابود می کند، شبکه های اجتماعی را به وجود می آورد، افراد را خلاقتر می کند، و حتی بر سبک دروغگویی افراد تاثیر می گذارد. ما در مقاله مروری خود به این بحث پرداخته ایم که درک اینکه چرا افراد دروغ می گویند می تواند کمک خوبی به پیش بینی اینکه کدام یک از این نتایج از آن دروغگویی حاصل خواهد شد بکند.