وقتی بحث احیای اقتصاد ژاپن پیش میآید، مشکلات تکراری دوباره و دوباره ظاهر میشوند. مورد اول بهروری پایین یقهسفیدها است. مورد دوم پیر شدن جمعیت است. و مورد سوم برابری جنسیتی. اما امسال دولت ژاپن قصد دارد که هر سه مشکل را با هم هدف قرار دهد، و یک حمله موفق بر علیه خصیصه اصلی فرهنگ سازمانی ژاپن داشته باشد؛ و آن چیزی نیست جز ساعتهای کار طولانی.
ژاپن یک آیین کاری افسانهای دارد و این را با نگاه کردن به نمودارهای رسمی که افت ساعات کاری را نشان میدهند، قابل فهمیدن نیست.
بسیاری از کارمندان با پایه حقوقی بالاتر در ژاپن از قوانین اضافهکاری مستثنی نیستند و بنابراین روسای ژاپنی میتوانند آنها را در خارج از ساعتهای کاری نیز بر سر کار نگه دارند. بررسیها نشان میدهند که اضافهکاری بدون پرداخت در ژاپن غوغا میکند و علاوه بر آن، بخش بزرگی از کاهش ساعات کار در ژاپن به خاطر بیکار شدن افراد یا تغییر مشاغل از تماموقت به پارهوقت است. کارمندان دائمی در ژاپن هنوز ساعات بیشتری نسبت به دیگر کشورها کار میکنند.
مضرات کار طولانیتر چیزی بیش از استرس، مشکلات روانی و سلامتی است. کار طولانی میتواند عاملی در بهروری پایین کشور نیز باشد. پژوهشهای پیشین نشان میدهد که اگر ساعات کار در هفته از 60 ساعت تجاوز کند، خروجی افراد بیدرنگ ثابت شده یا حتی کاهش مییابد. شاید ساعات طولانی کار رییس شما را قانع کند که کارمندی کوشا هستید، اما بعد از مدتی، دیگر از ساعات مفید خبری نیست و زمانهای اضافهای که بر سر کار هستید به عاملی مخرب برای هر دو طرف تبدیل میشوند.
بزرگترین نتیجه کار بیش از حد میتواند اثر تخریبی روی خانواده باشد. در ژاپن، سنت شام خوردن با خانواده مدتها است که از بین رفته. بسیاری از کارمندان دائمی -به خصوص مردان- دیروقت به خانه میرسند و این باعث میشود نگهداری از فرزندان برای خانوادههایی که در آنها زن و مرد هر دو شاغلند، غیرممکن شود. همین مساله به سادگی منجر به کاهش رشد جمعیت و مسن شدن کشور شده است. و از آنجایی که زنان به احتمال بیشتری نگهداری از فرزندان را انتخاب میکنند، فرهنگ کاری که ساعات طولانی را تقدیس میکند برای رشد آنان مناسب نخواهد بود.
بنابراین ساعات کار طولانی در این کشور نه فقط به اقتصاد صدمه میزند، بلکه سلامت فردی و خانوادگی را هم تحتالشعاع قرار میدهد. به نظر میرسد دولت شینزو آبه متوجه این مشکل هست. در قدم اول قرار است ساعات اضافهکاری اجباری محدود شوند.
ایده دیگر این است که شرکتهای ژاپنی تحت نظارت قرار گیرند تا امکان کار از خانه را برای کارمندان خود فراهم کنند. ژاپن از این نظر عقبتر از دیگر کشورهای پیشرفته است و به نظر میرسد فشار دولت برای جبران عقبماندگی یا لااقل شروع جبران آن لازم باشد.
اصلاحات یاد شده در رابطه با فرهنگ کار، حداقل دو اثر مثبت برای کشور ژاپن خواهد داشت. اول اینکه مدیران سنتی و محافظهکار ژاپنی را به تغییر ذهنیت راکد خود ترغیب خواهد کرد و آنها باید روشهای کاری هوشمندانهتر -و نه سختتر- را از کارمندان خود طلب کنند. این تغییرات به نفع خانوادههای ژاپنی هم خواهد بود، زیرا والدین امکان مراقبت و نزدیکی بیشتری با فرزندان در حال رشد خود را خواهند داشت. همچنین زمینه را برای رشد جمعیت، و برابر زنان با مردان در رقابتهای کاری را فراهم میکند.
باید دید افراد، سازمانها و کشورهایی که فکر میکنند ژاپن الگوی مناسب برای فرهنگ محیط کار و روابط خانوادگی است، چطور اشتباه خود در انتخاب الگو را جبران خواهند کرد.