ماهان شبکه ایرانیان

هشام بن حکم

به کوشش :مریم اسماعیلی (آرام) متولد «کوفه» و بزرگ شده «واسطه» بود و در «بغداد» پارچه فروشی می کرد

هشام بن حکم
به کوشش :مریم اسماعیلی (آرام)
متولد «کوفه» و بزرگ شده «واسطه» بود و در «بغداد» پارچه فروشی می کرد.
در ابتدا جهنمی مذهب بود ، ولی بعد از چند مناظره با امام صادق (علیه السلام) به مذهب تشیع گروید و جزو ستاره های درخشان این مذهب شد.(1)
امام جعفر صادق(علیه السلام) به جزتعداد کمی از شاگردانش ، بقیه را از بحث و مناظره با مخالفان منع می کرد. هشام با وجودسن کم و جوانی اش ، در رأس کسانی بود که امام به آنان اجازه بحث و گفت و گوی علمی داده بود.(2)
آن حضرت به هشام بسیار علاقه داشت و درباره وی فرمود :«هشام ،خواهان و جوینده حقِ ما ،پیش برنده حرف ما ، تأیید و تصدیق کننده ما ، و به خاک مالنده دماغ دشمن ماست . هر کس از او پیروی کند و پا جای پا او بگذارد ، از ما اطاعت و پیروی کرده و هر کس منکر او شود و با وی مخالفت بورزد ، البته با ما دشمنی کرده و منکر ما شده است.»(3)
امام رضا (علیه السلام) در بیان مقام هشام فرمود : «او بنده ای صالح بود.» امام جواد (علیه السلام) نیز فرموده :«خداوندهشام را رحمت کند. او چقدر از ما دفاع کرد.»(4)
هنگامی که هشام در کوفه زندگی می کرد، این شهر پایگاه مذهب های مختلف شده بود و علم کلام در آنجا به شدت رواج داشت . در حقیقت ، کوفه محل بحث و گفت وگو ودرگیری اصحاب مذاهب مختلف بود.
هشام بن حکم که در علم کلام سابقه ای طولانی داشت ، هنگام بحث و مناظره ، با نیرو و توان خاصی ، نظریات متکلمان دیگر فرقه های اسلامی را رد می کرد . این شهامت و قدرت در مناظره برای دفاع از تشیع ،قول شفاعت امام صادق (علیه السلام) را در پی داشت .(5)
هارون الرشید که کینه بزرگی از هشام به دل داشت ، تصمیم به قتل او گرفته بود، ولی یحیی بن خالد برمکی (وزیر هارون) ، از او دفاع کرد و نظر هارون را درباره هشام تغییر داد.
یحیی بن خالد برمکی ،برای روشن شدن ذهن ها مجلس مناظره ای دربغداد تشکیل داده بود که ریاست آن با هشام بن حکم بود و وی بحث های فراوانی درباره امامت می کرد.
هارون که در گوشه ای مخفی شده بود می دید که هشام چگونه بحث می کند . در پایان ،با پیروزی هشام ، هارون با ناراحتی گفت : «زبان هشام ، از هزار شمشیر ، برنده تر است.»(6)
هارون در همان محفل مناظره ، تصمیم به قتل هشام گرفت . ولی یحیی بن خالد به هشام اطلاع داد و او مجلس را ترک کرد. وی یکسره به کوفه رفت و در خانه بشیر پنهان شد؛ گماشتگان هارون همچنان به دنبالش بودند.
هشام بیمار شد و بشیر برای او طبیبی آورد؛ ولی هشام گفت : «من به زودی می میرم ، جسدم را نیمه شب کنار سر مزار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ببر و بر روی جسدم کاغذی بگذار و بنویس که این بدن هشام است که خلیفه درصدد دستگیری او بود و او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.» بشیر به این وصیت عمل کرد. صبح ،والی از ماجرا با خبر شد به خلیفه گزارش داد. هارون چون نامه را خواند ، گفت : «الحمدالله که ما از شر وی نجات یافتیم.»
وفات هشام در سال 179 ، پس از شهادت امام کاظم(علیه السلام) بود .(7)
هشام ،کتاب های بسیاری تألیف کرده که 29 عدد از آنها مشهورترند ؛کتاب هایی پربار ، نافع و روشن ، که در وضوح بیان و بلندی برهان در اصول و فروع و در توحید و فلسفه عقیله و رد آرای مخالفان اسلام و اهل بیت و غلو کنندگان آنها ممتازند.(8)
چند روز به آغاز مراسم حج مانده بود. امام صادق (علیه السلام) به رسم هر سال ، در خیمه اش در کوهی کنار حرم مکه به سر می برد که ناگهان دید شتر سواری نزدیک می شود. حضرت فرمود:به خدای کعبه سوگند که سواره این شتر ، هشام است که به اینجا می آید . هشام در آن هنگام نوجوان بود و تازه موی بر صورتش روییده بود و همه حاضران در آن جمع در سن و سال از او بزرگ تر بودند. اما پس از استقبال گرم از او ،برایش جا باز کرد و در شأن وی فرمود:«ناصرُنا بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ ؛ هشام با دل و زبان و عملش یاری کننده ماست.»(9)
امام ، از هشام که تازه از راه رسیده بود ، خواست برای اثبات مقام علمی اش ، درباره نام های خداوند متعال و فروعات آنها سخن گوید . هشام همه را به نیکی توضیح داد. حضرت پرسید : «هشام! آیا چنان فهم داری که با درک و تفکرات
دشمنان ما را دفع کنی؟» هشام گفت : آری . امام فرمود :«خداوند ، تو را در این راه ثابت قدم داردو ازآن بهره مند سازد.» هشام می گفت که بعد از این دعا ، هرگز در بحث های خداشناسی و توحید شکست نخوردم.(10)
او بسیار مورد توجه امام صادق (علیه السلام) بود؛ چنان که روزی ، حضرت وی را به حضور طلبید و فرمود: درباره تو سخنی می گویم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) به حسان بن ثابت انصاری (شاعر معروف پیامبر ، که با شعرش از حریم اسلام حمایت می کرد) فرمود؛ پیامبر فرمود:«تاوقتی ما رابا زبانت یاری می کنی ، پیوسته تو را روح القدس تأیید کند.»(11)
پایه های اعتقادی و شخصیت والای علمی هشام ، در مکتب امام صادق (علیه السلام) استوار شد . پس از شهادت پیشوای ششم در سال 148 ، هشام به امام کاظم (علیه السلام) روی آورد و از محضر آن امام والامقام بهره مند شد و در شمار شاگردان و یاران آن حضرت جای گرفت . او نزد هفتمین امام شیعه چنان جایگاهی یافت که تاریخ نگاران ،وی رااز کارگزاران مطمئن و مورد عنایت خاص آن حضرت شمرده اند.(12)

پی نوشت ها :
 

1. نک : مهدی پیشوایی ، سیره پیشوایان ، صص 373-375.
2. فهرست ابن ندیم ، ص 263.
3. صفایی ، هشام بن حکم ، ص 14؛ رجال نجاشی ، 433.
4. نک : هشام بن حکم ، ص 121.
5. نک : محمدتقی شوشتری ، قاموس الرجال ، ج9 ، ص 317
6. نک: اردبیلی ، جامع الرواه ، ج2 ، ص313.
7. نک :شیخ عباس قمی ، سفینه البحار ، ج2 ، صص 719 و 720.
8. نک : هشام بن حکم ، ص14.
9. بحارالانوار ، ج10 ، ص295.
10.نک : سید هاشم بحرانی ، تفسیر برهان ، ج1 ، ص420.
11. نک : عبدالله مامقانی ، تنقیح المقال ، ج3 ، ص294.
12. نک : سید ابوالقاسم موسوی خویی ، معجم الرجال الحدیث ، ج 19، ص271.
 

منبع:نشریه گلبرگ ،شماره 123.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان