محمدرضا شرفی خبوشان نویسنده برگزیده دهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد و خالق رمان «بیکتابی» در گفتگو با مهر با اشاره به این رمان، درباره سوژه این رمان عنوان کرد: ایده رمان بیکتابی از یک جریان تاریخی نشات گرفته است؛ جریانی که از قضا اسنادش هم در تاریخ موجود است و البته عموم مردم کمتر از آن مطلع هستند. این اتفاق در دوره مظفرالدین شاه و همزمان با جریان مشروطه رخ داده است و یک غارت فرهنگی بزرگ در طول تاریخ ما به شمار میرود که در نوع خود بینظیر است.
وی ادامه داد: در زمان مظفرالدین شاه، کتابدار سلطنتی؛ لسانالدوله، 5 هزار نسخه خطی و کتاب نگارگری بیمانند را به کمک برخی از افراد داخلی و خارجی از کتابخانه سلطنتی خارج کرده و به تاراج میبرد. به نظرم رسید این اتفاق باید در قالب داستان مورد توجه و پرداخت قرار بگیرد به ویژه اینکه این اتفاق همزمان با دوران مشروطه رخ میدهد و کیفیت و کمیت آن نیز به موضوع کتاب باز میگردد که همیشه در جامعه ما مورد بحث و نظر بوده است و دربارهاش حرف زدهایم و دغدغه ما بوده است. البته بنای این داستان با این استنادات، بر پایه تخیل بود؛ تخیلی که منابع و مکتوبات درباره این واقعه آن را پروراند.
این نویسنده درباره نثر ویژه این رمان و شکلگیری آن در بستر داستان نیز گفت: معتقدم رمان ایرانی نیاز دارد تا با نثر خود فضایی تازه برای مخاطبان ایجاد کند. سرمایه اصلی ما برای داستاننویسی، نثر است که اگر از آن فروگزاری کنیم دیگر فرقی میان ماو ادبیات ترجمه باقی نمیماند. ادبیات ما باید از نثر به شکل تمام و کمال استفاده کند که البته این مساله بسته به فضا و زمانه و شخصیتهای داستان متفاوت خواهد بود با این همه بر این باورم که نثر امکانی است بالقوه و باید جدی گرفته شود.
وی در عین حال گفت: برخی معتقدند که داستان تاریخی را باید با نثر امروزی نوشت اما من فکر میکنم که وقتی رویدادی تاریخی را با زبان امروزی روایت میکنیم در راه جلب اعتماد مخاطب گام برداشتهایم. او را به خود متن تاریخ دعوت میکنیم و به او میگوییم که نه در داستان که در متن و نثر هم برایش پیشنهادهایی تازه داریم. به نظرم روایت یک رخداد تاریخی با زبان امروزی نوعی کم کاری است. خلق زبان متناسب با داستان در حقیقت تلاش نویسنده است برای احترام گذاشتن به مخاطب خود.
شرفیخبوشان در ادامه با اشاره به سه نوبت تجدید چاپ «بیکتابی» در کمتر از یکسال، از این مساله به دیده شدن رمان و مقبولیت عمومی آن یاد کرد و گفت: من جایزه خودم را قبل از مراسم دیروز از مردم گرفتهام. کتاب من خوانده شده و من از استقبال مخاطبان از آن راضی هستم.
وی همچنین گفت: دغدغه بیکتابی یک غارت فرهنگی بزرگ است. فردی پنج هزار جلد کتاب را به تاراج میبرد. فردی که خود یک کتابدار صاحب تالیف و فرهیخته بوده است. جالب تر اینکه کسانی که به او کمک میکنند تا این غارت را انجام دهد نیز همه از اقشار مختلف جامعه هستند. بیکتابی با چنین مختصاتی تلاش دارد تا بگوید هر رخدادی در یک جامعه حاصل کار جمعی است. حال این کار میتواند به سوی سقوط باشد یا به سوی پیشرفت. امابه رای من همزمانی این اتفاق با دوره مشروطه و ظهور تجدد در ایران هم مهم بود. دوره مشروطه دورهای بود که روشنفکران هدایت جامعه ایرانی را در دست میگیرند و از قضا نادرست هم این کار را انجام میدهند. از همین دوران است که نوعی نگاه تفکیکی در میان مردم و حکومت شکل میگیرد . مردم کم کم خود را یک پیکره جدا از حکومت حس میکنند که وظیفهاش خدمت به مردم است. مردم انگار وظیفه خود را تنها انتخاب نمایندگانشان میبینند و روشنفکران هم به این تفکر غلط دامن میزنند.
شرفی خبوشان ادامه داد: بیکتابی میخواهد بگوید همین ذهنیت است که به ما آسیب زده است. وقتی دولتی را انتخاب میکنیم، وقتی دولتی نماینده مردمش میشود این مردم هستند که باید بایستند و خود را در داخل دولت و حکومت احساس کنند. اما وقتی این تفکر جای خود را به تفکر تفکیکی داد حاصل این میشود که همه مسائل علت رخدادشان را در خودشان جستجو میکنند. من سعی کردم به این مساله توجه و نسبت به آن هشدار دهم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا از اینکه خود و کتابش با این جایزه برچسب دولتی بودن بگیرد نگران نیست، عنوان کرد: جایزه جلال به نظرم جایزهای برخاسته از مردم است. من هم نمیخواهم در راستای نگاه تفکیکی حرکت کنم. وقتی جایز من از مردم بر میخیزد و جامعه من میخواهد از من تجلیل کند، به احترامشان بر میخیزم و به این اتفاق افتخار میکنم. با این همه ذوق من تنها این است که این جایزه و سایر جوایز با هر نگاهی، بتواند مردم را به کتابخوانی بار دیگر متوجه کند. به این توجهشان بدهد که کتابی را که انتخاب شده بخوانند. نیت اساسی همه جوایز توجه نشان دادن مردم به کتاب است و همین مساله است که اهمیت دارد نه چیز دیگری.
یادآوری میشود رمان «بیکتابی» را موسسه انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسانده است.