مرگ قطعی است یا کشتار توتفرنگیها در عمارت روبرو
در سومین روز از جشنوارۀ تئاتر فجر، برای پوشش بخشهای نامتعارف جشنواره، نخست سری به یکی از مراکز اجراهای نامتعارف یعنی عمارت تازهتأسیس «روبرو» زدیم. حیاط عمارت خلوت و کمسروصدا (برخلاف سایر سالنهای اجرایی جشنواره تئاتر) میزبان گروهی جوان در انتظار اجرایی گونه از اجراگری آلمانی با نام آیر کلر بود. نام کار چنان حساسیتبرانگیز و جذاب به نظر میرسید که ترکیبش با اجراگری از آلمان انتظار را سخت و سختتر میکرد.
با شروع اجرا، وارد بخش گالری عمارت شدیم. روی یک میز، حدود سیوخوردهای توتفرنگی تازه چیده شده بود و وسایلی همانند فندک، بنزین زیپو، خمیربازی و… بود – که مشخصاً اجراگر بیان کاراکتری برای هریک از این اشیاء در نظر داشت. با ورود خانوم آیر کلر و این توضیح او که اجرایش متوسل به انجام اعمال ظریفی است و مخاطبین میتوانند به واسطۀ دید درست، در حین اجرا در محیط گالری جابهجا شوند، رسماً اجرا آغاز شد. در طول حدوداً سی دقیقه اجرا، خانم کلر (نمایندۀ آلمانی بخش اجراهای نامتعارف جشنواره تئاتر)، این سیوچند توتفرنگی روی میز کارش توسط ابزارآلاتی بهصورت نمادین شکنجه شدند و به قتل رسیدند، مانند اینکه یکی از توتفرنگیها با وصل شدن به جریان برق از درون فروپاشی کرد و دیگری نیز زیر یک آجر له شد.
با مرگ قطعی است، خانم آیر کلر توانست نگاهی منتقدانه را ظرف زمانی کوتاه، بهشکلی خیلی ساده و ابتدایی از هنر اجراگری به نمایش درآورد.
تنهایی پرهیاهو یا همذات پنداری که سبب نمایش شد
دومین نمایشی که از سری اجراهای متفاوت جشنواره به سراغش رفتیم، اجرایی بود از یک ایرانی مقیم فرانسه با نام افشین غفاریان بود که از رقصپردازان و رقصندههای کمپانی رفورمنسس است. این اجرا، نامش را از رمان مشهور (تنهایی پرهیاهو) برگرفته است. رمان هرابال، نویسندۀ مشهور اهل چک، در باب ارتباط شخصیتی با فضای تنهاییاش درون کارگاه خمیرسازی کاغذ است و عواطف و احساسات هانتا است که جنون تنهاییاش، او را به خوردن کاغذهای درون این کارگاه و درنهایت به نابودیاش میکشد. روایتی در سوگ پایان دوران کتابخوانی در جهان مدرن.
اما اجرای افشین غفاریان، به جای اقتباسی مستقیم از این اثر، بروز جسمانی تأثیرات شخصیت راوی رمان هرابال بر احساسات رقصنده بود. مجموعهای از رقصهایی که با بداههپردازی به دست آمدهاند و از همین روی، این فیگورهای جذابتر در راستای انتقال مفهوم برای مخاطب انتخاب شدهاند.
در طول اجرا، افشین غفاریان گاهی دست به نمایش محتوای درونی رمان در رقصهایش میزد و گاهی تنهایی پرهیاهوی خودش را به جهت مهاجربودن در کشور فرانسه به رقص میآورد؛ درحالیکه همگان از سختیهای اقتباس از رمانهای جریان سیال ذهن برای اثری درامتیک آگاهاند، غفاریان توانست با برونریزی احساسات شخصیاش نسبت به رمان به اجرایی داستانگو برسد که میتواند مفاهیمش را بیکموکاست به مخاطبش برساند.
این بود بررسی ما از سومین روز جشنواره تئاتر فجر برای شما مخاطبین کافه هفت. با گزارش روزهای آتی جشنواره با ما همراه باشید.