گفتوگو با پرفسور جاب کوزامتادام
چند دهه پیش هر سخنی دربارة گفتوگویی معنادار میان علم و دین باعث تعجب بسیاری از انسانها میشد؛ چراکه این باور متداول وجود داشت که این دو دشمنان همیشه در جنگ هستند. اما امروزه این نگاه منفی در مورد رابطة علم و دین در حال تغییر است. بسیاری از عالمان و نهادها خود را وقف امر تحسینبرانگیز اتحاد این دو محور قدرتمند و تأثیرگذار کردهاند. آنان میخواهند با متحدساختن تازهترین یافتههای علم مدرن و عمیقترین بینشهای ادیان، جهانی بهتر و بشریتی برتر به ارمغان آورند. امروزه به دنبال پیشرفتهای چشمگیری که هم در علم مدرن و هم در ادیان رخ داده است، آگاهی از این امر که گفتوگویی معنادار و سازنده میان علم و دین میتواند وجود داشته باشد، در حال افزایش است. ممکن است این سؤال پیش بیاید: چگونه این انتقال از وضعیت جنگ میان دو دشمن به وضعیت دوستی میان دو رفیقی که آماده همکاری با یکدیگرند اتفاق افتاد و یا اصولاً این گفتوگو میان علم و دین دربارة چیست؟ و چرا ما امروزه به این گفتوگو نیازمندیم؟ از اینرو تصمیم گرفتیم تا با پرفسور جاب کوزامتادام (Prof. Job Kozhamthadam) گفتوگویی دربارة «علم و دین» انجام دهیم. ایشان در حال حاضر رئیس مؤسسة جناناـدیپا ویدیاپیث(Jnana-Deepa Vidyapeeth) واقع در شهر پونا بوده و در آنجا استاد فلسفة علم است. او یکی از اعضای انجمن بینالمللی علم و دین(the International Society for Science and Religion) واقع در شهر کمبریج انگلستان است. او قبلاً عضو کمیسیون ملی هندی تاریخ علم(the `Indian National Commission for the History of Science) بوده و بنیانگذار و رئیس مؤسسة بینرشتهای علم و دین (Interdisciplinary Institute of Science and Religion) است. کتاب او با عنوان کشف قوانین کپلر: تعامل علم، فلسفه و دین توسط مجلة انتخاب (Choice Magazine) بهعنوان یکی از کتابهای آکادمیک مطرح سال 1994 انتخاب شد.[1] پدرْ جاب، ضمن استقبال از همکاری نزدیک با دانشگاه ادیان، در گفتوگویی که حول محور رابطة میان علم و دین انجام گرفته است به سؤالات فصلنامه هفتآسمان پاسخ دادند.
لطفاً خودتان را معرفی کنید و توضیح مختصری نیز دربارة کتابتان، کشف قوانین کپلر، بدهید.
* شاید بهتر باشد از سوابق تحصیلیام شروع کنم. پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشتة فیزیک از دانشگاه پاتنا هند، از آنجایی که همواره به گفتوگوی علم و دین علاقهمند بودم در سال 1978 به آمریکا رفتم تا در زمینة تاریخ و فلسفة علم تخصص پیدا کنم. برای مطالعة جدی و نظاممند در زمینة گفتوگوی علم و دین، داشتن پیشینهای قوی در تاریخ و فلسفة علم بسیار سودمند است. مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه نوتردام آمریکا در سال 1980 گرفتم. سپس برای ادامة تحصیل در مقطع دکتری در رشتة تاریخ و فلسفة علم به دانشگاه مریلند، نزدیک واشنگتن دیسی رفتم. دورة دکتریام را در سال 1986 به پایان رساندم و مدت کوتاهی پس از آن به هند بازگشتم. از سال 1989 تا 1994 در دانشگاه لویولای شیکاگو بهعنوان استاد مهمان ثابت در رشتة فلسفة علم حضور داشتم. در سال 1995 به سمت ریاست دانشکدة فلسفه در شهر پونا منصوب شدم؛ از اینرو، دیگر نتوانستم به انجام وظیفهام بهعنوان استاد مهمان ثابت در دانشگاه شیکاگو ادامه دهم. در سال 1997 در رصدخانة واتیکان (Vatican Observatory) در شهر رم به تحقیق و پژوهش پرداختم؛ از من خواستند که به تیم پژوهشیشان ملحق شوم؛ اما مسئولیت من در پونا مانع از پیوستن من به این تیم شد. علاوه بر کتابی که در مورد کپلر تألیف کردهام، چندین کتاب دیگر و تعداد زیادی مقاله در نشریات ملی و بینالمللی از من منتشر شده است و چند کتاب نیز در دست چاپ دارم.
هشت همایش بینالمللی با مضامین علمی مهم در رابطه با گفتوگوی علم و دین را ترتیب دادهام؛ همایشهایی از قبیل «گفتوگوی علم و دین در جهان نانو علم: مواجهه سلطه علم و راز دین»، «انقلاب عصبشناختی و مسئلة روح بشر» و غیره.
مؤسسة هندی علم و دین بیش از ده سال پیش تأسیس شد. وقتی ما شروع به کار کردیم تنها مرکزی بودیم که در این حوزه فعالیت داشت. امروزه بیش از بیست مرکز دیگر در نقاط مختلف هند وجود دارند که کار قابل ملاحظهای انجام میدهند.
امیدوارم که این فعالیت در آینده نیز ادامه پیدا کند. میخواهیم در ماه ژوئن سال 2010 دورة کارشناسی ارشد رشتة گفتوگوی علم و دین را در مؤسسة جنانا ویدیاپیث (Jnana-Deepa Vidyapeeth)، واقع در شهر پونا، راهاندازی کنیم. دانشگاه کشاورزی اللهآباد نیز با الهام از ما درصدد راهاندازی دورة کارشناسی ارشد گفتوگوی علم و دین است. امیدوارم که این قبیل مراکز در آیندة نزدیک بیشتر شوند.
کتاب من در مورد کپلر که عنوان کامل آن کشف قوانین کپلر: تعامل بین علم، فلسفه و دین است، توسط انتشارات دانشگاه نوتردام در سال 1994 منتشر شد. مجلة انتخاب این کتاب را بهعنوان یکی از کتب دانشگاهی مطرح سال 1994 برگزید. این کتاب به مطالعة فلسفیـ تاریخی کشف قوانین حرکت سیارات توسط کپلر میپردازد. این قوانین به قوانین کپلر معروفاند. یوهانس کپلر (Johannes Kepler) (1571ـ1630) پدر علم نجوم مدرن بود. او هم دانشمندی خلاق و هم یک مسیحی معتقد بود که کار علمی خود و دیناش را بسیار جدی میگرفت. به همین دلیل او را برای پایاننامة دکتریام انتخاب کردم. در این کتاب عمدتاً بر اساس کتابها، نامهها و سایر اسناد اصلی، به بررسی سفر طولانی و طاقتفرسای او در جهت کشف قوانین اجرام آسمانی میپردازم. نظر من در این کتاب این است که کشف کپلر حاصل تعامل میان علم (دادههای تجربی)، اصول فلسفی و اصول دینی او بود. هر سه باید در کنار هم قرار میگرفتند تا این کشف بدیع امکانپذیر میشد. اگر کپلر فقط علم یا دادههای تجربی خود را مورد بررسی قرار میداد به کشف این قوانین موفق نمیشد. تنها با ایدههای فلسفی هم نمیتوانست این کشف را انجام دهد. به همین ترتیب عقاید دینی او نیز به تنهایی نمیتوانست او را به کشف این قوانین نائل سازد. اما هنگامی که هر سة اینها به صورتی بدیع و خلاقانه در تعامل با یکدیگر قرار گرفتند، منجر بهکشف قوانین حرکت اجرام آسمانی شد. بنابراین، به نظر من، کشف کپلر نمونهای عالی از اتحاد خلاقانة علم، فلسفه و دین است.
آیا در زندگی خود مراحل فکری خاصی داشتهاید؟
* من همیشه علاقة وافری به علم داشتهام، خصوصاً به پیشرفتهای شگرفی که علم به همراه داشته و موفقیتهای عظیمی که به دست آورده است. در عین حال همیشه اعتقاد راسخی به دین حقیقی داشتهام، و همچنین به اصول تحسینبرانگیزی که مورد تأیید ادیان حقیقی است و به سهم زیادی که این ادیان در طول تاریخ، در سراسر جهان و در میان تمام فرهنگها داشتهاند. من از صدمة بزرگی که به نام دین در طول تاریخ بر بشر وارد آمده است آگاهم؛ اما این امر را نتیجة سوءاستفاده، معرفی غلط و تحریف دین توسط گروهی از انسانهای سودجو برای رسیدن به اهداف خودخواهانة خود میدانم. رابطة علمِ نافع و دینِ حقیقی همیشه برای من یک معما بود. به دلایلی، متقاعد شدم که این دو نمیتوانند با یکدیگر تعارض داشته باشند و باید راهی برای متحدساختن این دو به صورت هماهنگ، خلاقانه و سازنده برای خیر و صلاح همه وجود داشته باشد.کار و زندگیمن همواره بر روییگانهسازی این دو تمرکز یافته است.
به نظر شما چه ضرورتی برای گفتوگو بین علم و دین وجود دارد؟
* دلیلش این است که نقش علم به طور چشمگیری در حال تغییر است. علم صرفاً وسیلة فراهم آوردن ابزارهای رفاهی مثل کامپیوتر، تلوزیون و غیره نیست، بلکه علم به سرعت در حال تبدیل شدن به یک جهانبینی است. علم نظام ارزشی ما را شکل داده و نظام معنایی ما را تعیین میکند. تأثیر علم بر ذهن انسانها، بالاخص جوانان بسیار زیاد است. علم قدرتی عظیم در اختیار دارد؛ قدرت فیزیکی به واسطة انرژی هستهای و قدرت خلاقانه در شبیهسازی، مهندسی ژنتیک و غیره. علم میتواند جهان فیزیکی ما را با انرژی هستهای بسازد یا نابود کند. علم با دانش و تکنولوژی ژنتیکی خود میتواند ساختار جامعه ما را بر هم زده و نظم اجتماعی ظریف ما را به هرج و مرج تبدیل کند. این قدرت و مسئولیت عظیم که نتایج بسیار مؤثر به دنبال دارد نباید فقط در اختیار دانشمندان باشد؛ چراکه آنان برای قرارگرفتن در مقابل چنین وضع جدی بشری تربیت و تجهیز نشدهاند. دین نیز به کمک اصول الهی الهامشده و ارزشهایی که امتحان خود را در طول تاریخ پس دادهاند باید وارد میدان شود تا از به کار بستن قدرت و تواناییهای عظیم علم برای رفاه و سعادت انسانها و کائنات اطمینان حاصل کند.
میتوانید با چند مثال، روشن کنید که با چه روشهایی میتوان علم و دین را به گونهای هماهنگ، خلاق و سازنده در کنار هم قرار داد؟
* میتوان علم و دین را در سطوح مختلف و با روشهای گوناگونی در کنار همدیگر قرار داد؛ کاربرد انرژی هستهای نمونهای از آن است. انرژی هستهای یکی از بهترین موهبتهایی است که علم، خصوصاً در جهان تشنة انرژی، در اختیار بشر قرار داده است و به خاطر این نعمت قدردان علم هستیم. انرژی هستهای قدرت فوقالعادهای را در اختیار دانشمندان قرار میدهد؛ اما این انرژی را هم میتوان برای اهداف سازنده به کار گرفت و هم میتوان از آن برای نابودی انسانها استفاده کرد و علم بهعنوان علم هیچ اصول روشنی دربارة چگونگی استفاده از این انرژی ندارد؛ اینجاست که نقش دین نمایان میشود. دین باید به دانشمندان این اصل اساسی و مهم را که «علم محصول انسانها و متعلق به انسانهاست» یادآوری کند. بنابراین دینی که دغدغهاش حفظ حرمت و قداست زندگی انسانی است تصریح میکند که تحت هیچ شرایطی نمیتوان از انرژی هستهای برای نابودی بشر استفاده کرد. مورد دیگر، انقلاب ژنتیکی و مباحثی مانند مهندسی ژنتیکی و شبیهسازی است.
این علم میتواند امکانات و تکنیکهای بسیاری را پیش روی ما قرار دهد. در اینجا نیز دین باید وارد عمل شود تا اطمینان حاصل کند که این پیشرفتها موجب تبدیلشدن انسانها به کالا و از بینرفتن شأن انسانی آنان نمیشود. در این موارد و موارد مشابه، دین بهعنوان قیّم قدیمی اصول اخلاقی کامل، نقشی مهم ایفا میکند.
شاید بتوان گفت که در این موارد علم قدرت یا توانایی را اعطا میکند و دین کمک میکند تا این علم در جهت بهبود زندگی بشر و در نهایت بارورشدن نژاد انسان و ساختن جهانی بهتر استفاده شود.
از میان متکلمان یا فلاسفه چه کسی بیشترین تأثیر را روی نگاه شما داشته است؟
* تیار دُشاردن (Teilhard de Chardin)، دانشمند، فیلسوف و متکلم ژزوئیت فرانسوی، مرا بسیار تحت تأثیر خود قرار داده است.
ایشان چه تأثیری بر شما داشتهاند؟
* پییر تیار دُشاردن (1881ـ1955م) تلاش تحسینبرانگیزی برای اتحاد علم، فلسفه و دین انجام داد. شاهکار او با عنوان پدیدة انسان (The Phenomenon of Man)یکی از مؤثرترین کتابهای قرن بیستم، اگر نگوییم تمام ادوار، محسوب میشود.
هدف اصلی او کنار هم قرار دادن علم و دین، خصوصاً مذهب کاتولیک، بود. او این کار را با مسیحیسازی نظریة تکامل انجام داد تا نشان دهد که مسیحیت و تکامل با همدیگر سازگارند. البته او با دیدگاه داروین در باب تکامل که بهشدت الحادی است، موافق نبود. تیار دُشاردن نگاهی الاهی از تکامل ارائه داد که در آن خدا هم نقطة آلفا (Alpha-Point) و هم نقطة امگا (Omega-Point) است. به نظر او، جهان از ذرات نخستین (Primordial Particles)، و طی یک فرایند تکاملیِ مداوم به وجود آمده است. خداوند در این ذراتِ نخستین استعداد و قوهای نهاده است تا به موجودات برتر تبدیل شوند. به نظر او تکامل جهتدار است و به مقصدی نهایی که او آن را نقطة امگا مینامد در حال حرکت است. سپس نقطة امگا را با امگای مسیح یکی میگیرد. میتوان یکی از شیوههایی را که او به وسیلة آنها، رابطة مکمل میان علم و دین را نشان میدهد به اختصار اینگونه بیان کرد: تیار در حال ایجاد مجموعهای کامل است. در این فرایند او میتواند به نقطة امگا برسد بدون اینکه نامی از دین ببرد. با وجود این، او بر این باور است که تنها دین میتواند نقطة امگا را ارائه دهد. اگر دین را کنار بگذاریم، نظامْ بدون نقطة امگا و بنابراین ناقص خواهد بود. از اینرو برای ساختن نظامی کامل هم علم و هم دین هر دو مورد نیازند.
شاید بیشترین تأثیر تیار دُشاردن روی من و دیگران به واسطة زندگی و راه و روش او بوده است. رسالت تیار دُشاردن فراتر از جاهطلبی شخصی بود. او از مدتها قبل رسالت خود را یگانهسازی علم مدرن و مسیحیت برای ایجاد جهانی بهتر تعریف کرده بود. تمام زندگی و کار خود را وقف این رسالت کرده بود. با مخالفتهای سختی هم از درون و هم از بیرون کلیسای کاتولیک مواجه بود. نوشتههایش بسیار جنجالبرانگیز شدند و زمانی که زنده بود بسیاری از آثارش اجازة چاپ پیدا نکردند. در طی این سالهای محاکمه و کشمکش دوستان و همکارانش او را ترغیب میکردند که کلیسا را ترک کند، و مؤسسات بینالمللی معروفی نیز به او پیشنهاد سمتهای بالایی را دادند؛ اما او در اطاعت از مقامهای مذهبی به تمام این پیشنهادات پاسخ منفی داد. او متقاعد شده بود که اگر میخواهد اصلاحاتی را پیشنهاد دهد یا خدمتی به کلیسا بکند، بایستی در درون کلیسا باشد نه بیرون آن. در نتیجه، نظرات او بسیار تأثیرگذار بودند؛ اعتقاد شخصی و راه و روش او چه بسا بیشتر.
پی نوشت ها :
[1]. The Discovery of Kepler’s Laws: The Interaction of Science, Philosophy and Religion, USA: Notre Dame University Press, 1994.
منبع: www.urd.ac.ir