به گزارش ایسنا منطقهی فارس، محمدرضا خالصی که عصر سهشنبه 15 اسفند بهعنوان سخنران نشست تخصصی همایش بینالمللی ادبیات؛ زبان همدلی، مقالهای را با عنوان " پارادایمهای دوستی در قرن چهارم و در اندیشه ابوحیان توحیدی شیرازی" ارائه میداد، به تبیین اندیشههای این اندیشمند پرداخت.
خالصی با بیان اینکه کتاب الصداقة والصدیق ابوحیانِ توحیدی از جامعترین کتابهایی است که در جهان اسلام بدین منظور تألیف شده است، خاطرنشان کرد: در این مقال به بررسیِ آراء و اندیشههای فلسفی و فکری ابوحیان در زمینه دوستی پرداخته و تأثیر اجتماع ، سیاست و فرهنگ قرنِ چهارم بر او و بر کتاب الصداقة والصدیق مَدِ نظر قرار گرفته است .
او توضیح داد: در میان سالهای 236 تا 442 هجری در بخشهایی از شرقِ حوزه اسلامی، یعنی منطقهی ایران و عراق و غربِ آن یعنی در اَندلُس، ما شاهد برآمدنِ فرهنگ و تمدن و اخلاق و آفرینشگری هایی هستیم که در سایهی آن همهی شاخههای دانش، شکوفا شده و اندیشمندانی خَلّاق، پدیدار آمدند که از چشمهی همهی میراثهای اندیشگی آن روزگار یعنی اندیشههای ایرانی، هندی، سُریانی، یهودی، مسیحی و یونانی بهره بردند؛ وجه مشترک همه آنان استفاده از زبانِ عربی به عنوانِ ابزار مشترک زبانی بود.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: اسلام که در رقابت با مسیحیّت و یهودیّت واقع شده بود نیز آن چارچوبِ متافیزیکی و دیدگاهِ روحانیای بود که مرزهای همهی فضای اندیشگیِ سَدههای میانی را شکل میداد؛ در این زمان، جهانِ اسلام دورانی از شکوفایی فلسفی را تجربه میکند و جنبشِ عظیم انسانگرایی اسلامی شکل مییابد.
او با بیان اینکه در آن دوران ابوحیان توحیدیشیرازی یکی از چهرههای بسیار درخشانِ این نوع اندیشهورزی بهشمار میرفت، گفت: این اندیشمند کوشید تا با بهرهگیری از توان و سیطرهی بیمانند خود بر زبانِ عربی و بر عقلانیّت و دانش فراگیر و وسیع و بیبَدیل خود از رویدادهای سیاسی و تصوّفِ اسلامی، پروژه انسانگرایی اسلامی را به پیش بَرَد.
خالصی با تصریح اینکه ابوحیان از آن دست اندیشمندانِ بزرگی بود که به نام انسان طغیان کرد، افزود: آن همه توصیفات زندهی وی از نشستها و مُناقِشات عالِمان و روشنفکران و دینمداران و سیاستمداران درسایهی حکومتِ آلِ بویه در ایران و عراق که جریان داشت به تنهایی برای پرده بَرداشتن از این جنبش انسانگرایانه و اِثبات آن کفایت میکند.
او اضافه کرد: ابوحیان یکی از شخصیتهای فکری نادر در تاریخِ اسلام است که به نامِ انسان و برای انسان، به پا خاست و شورید و در دوران کلاسیکِ اسلامی و بیش از رُنِسانس و دوران روشنگری اروپا به این مهم پرداخت؛ او را میتوان بدون هیچ مبالغهای از سازندگانِ این زیرساختِ فکری به شمار آورد.
خالصی با بیان اینکه آثارِ این نویسنده و متفکر بزرگ که در قرن چهارم هجری شورشی با نامِ انسان اختیار کرد میتواند ما را با آلبر کاموی ژرف نگرتر، مطلعتر و وسیع تری رو به رو کند، افزود: ابوحیان، اهداف ذاتی بر وضعیّتِ انسان مدار را برای ما آشکار و برجسته می کند که از آن جمله میتوان به جستجوی پیوسته و پایدار معنا در سطح تجسّم درونی و تاریخی محسوسش اشاره داشت.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه، ابوحیان میداند که روحِ معنا و پویایی آن اموریاند که با تضاد و تَقابُل خودآگاه و وجدان افراد رابطه ای پایاپایی دارند؛ اضافه کرد: این تضاد و تَقابُل است که آن معنا را پردازش میکند و در سطحِ قبول یا رد آن را میان ذاتیهای تحت اختیار در مُجادِلات قرون وسطایی یا مناظرههای پُرباری گسترش میدهد.
او بر این اعتقاد تاکید کرد که آثار ابوحیان در زمینهی انسانگرایی الگوی قرن چهارم بهحساب میآید چرا که او در آثارش با قاطعیّتِ نقّادانه و یقین شعلهورش توجهها و اندیشهها و اهداف یک نسل را در این زمینه نشان میدهد. نسلی که پس از فارابی آمد و با ابنسینا پایان یافت.
خالصی با یادآوری اینکه ابوحیان در مانیفستِ مشهورِ خود اعلام میکند که آدمی خود معضلِ خویش است، گفت: این سخن باعث شد که همهچیز او بر محورِ انسان باشد؛ نوشتههایش، شورشِ فکریاش و نقدِ قاطعا نه اش ولی با این همه چنان نیست که از ابعادِ معنوی خود غافل باشد، شاید همین مسأله بود که او را به سمتِ نوشتن کتابی کشاند.
این پژوهشگر گفت: ابوحیان میخواست کُنشِ سیاسی را با اخلاقِ انسانیِ مَلموس و محسوس در جامعه پیوند دهد و خطابههای ارسطویی را با بیان و نحوِ عربی غنیتر سازد و نوشتارِ تاریخی را برای توضیحِ مُناظرههای الاهیاتی و فقهی بهکار گیرد و همة مواردِ درسی و مَعارفِ موجود را به دقّت زیر نظر بگیرد تا بتواند از اسرارِ انسان و جهان و تاریخ ، پرده بَردارد.
خالصی تاکید کرد: این همه به توسعهی پایدار افقهای عقل و سرسپردگی به اِبداع و خلاقیّت و جستجوی امرِ زیبا و حقیقی و عادلانه و پذیرش همة سُنتهای فرهنگی در شهرهای چند ملّیتی، همچون بغداد، ری و شیراز میانجامد.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه تصریح کرد: بیشک ابوحیان، نمونهی انسانگرایی گوشهنشین نیست. او با نگاهِ نَقّادانه و قاطعیّتِ تند و تیز وجودی خویش، هم روزگارانش را برای ما به تصویر کشیده است؛ نسلِ ابوحیان ، نقطة اوجِ آزاداندیشی تمدنِ اسلامی مَحسوب میشوند.دوستی از مهمترین مقولههای فلسفی- اخلاقی و سیاسی بهشمار میرود؛ این مقوله در ساختارِ اندیشگانِ ابوحیان توحیدی شیرازی، عنوانی عام برای استعدادِ ذاتی انسان برای ارتباط و همبستگی است.
به گزارش ......... محمدرضا خالصی که بهعنوان سخنران نشست تخصصی همایش بینالمللی ادبیات؛ زبان همدلی سخن میگفت، افزود: دوستی در ساختارِ فکری ابوحیان، در فضای "ادیب – دوست" شکل میگیرد.
خالصی با بیان اینکه ابوحیان، شخصیتی واقعی و شناخته شده و مُجسَّم در قرنِ چهارم و در پی سعادتِ کلی بشر است، گفت: سعادتی که همچون ابزاری بهکار گرفته میشود تا در این جهان به واسطة دیگری یا دیگران نیاز خود را برطرف کند و در عین حال غایتی نهایی و بازپَسینی دارد و آن، همان اتّحاد با خدا- خیر است.
معاون فرهنگی جهاددانشگاهی فارس اضافه کرد: اِستشعار بر دیگری مسیر رسیدن به خود است که در روند کمال، از آگاهی به دیگران میگذرد و رازداری و وفاداری و خیرخواهی و صداقت از لوازم اساسی آن به شمار می روند .
خالصی با بیان اینکه کتاب الصداقة والصدیق ابوحیانِ توحیدی از جامعترین کتابهایی است که در جهان اسلام بدین منظور تألیف شده است، خاطرنشان کرد: در این مقال به بررسیِ آراء و اندیشههای فلسفی و فکری ابوحیان در زمینه دوستی پرداخته و تأثیر اجتماع ، سیاست و فرهنگ قرنِ چهارم بر او و بر کتاب الصداقة والصدیق مَدِ نظر قرار گرفته است .
او توضیح داد: در میان سالهای 236 تا 442 هجری در بخشهایی از شرقِ حوزه اسلامی، یعنی منطقهی ایران و عراق و غربِ آن یعنی در اَندلُس، ما شاهد برآمدنِ فرهنگ و تمدن و اخلاق و آفرینشگری هایی هستیم که در سایهی آن همهی شاخههای دانش، شکوفا شده و اندیشمندانی خَلّاق، پدیدار آمدند که از چشمهی همهی میراثهای اندیشگی آن روزگار یعنی اندیشههای ایرانی، هندی، سُریانی، یهودی، مسیحی و یونانی بهره بردند؛ وجه مشترک همه آنان استفاده از زبانِ عربی به عنوانِ ابزار مشترک زبانی بود.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: اسلام که در رقابت با مسیحیّت و یهودیّت واقع شده بود نیز آن چارچوبِ متافیزیکی و دیدگاهِ روحانیای بود که مرزهای همهی فضای اندیشگیِ سَدههای میانی را شکل میداد؛ در این زمان، جهانِ اسلام دورانی از شکوفایی فلسفی را تجربه میکند و جنبشِ عظیم انسانگرایی اسلامی شکل مییابد.
او با بیان اینکه در آن دوران ابوحیان توحیدیشیرازی یکی از چهرههای بسیار درخشانِ این نوع اندیشهورزی بهشمار میرفت، گفت: این اندیشمند کوشید تا با بهرهگیری از توان و سیطرهی بیمانند خود بر زبانِ عربی و بر عقلانیّت و دانش فراگیر و وسیع و بیبَدیل خود از رویدادهای سیاسی و تصوّفِ اسلامی، پروژه انسانگرایی اسلامی را به پیش بَرَد.
خالصی با تصریح اینکه ابوحیان از آن دست اندیشمندانِ بزرگی بود که به نام انسان طغیان کرد، افزود: آن همه توصیفات زندهی وی از نشستها و مُناقِشات عالِمان و روشنفکران و دینمداران و سیاستمداران درسایهی حکومتِ آلِ بویه در ایران و عراق که جریان داشت به تنهایی برای پرده بَرداشتن از این جنبش انسانگرایانه و اِثبات آن کفایت میکند.
او اضافه کرد: ابوحیان یکی از شخصیتهای فکری نادر در تاریخِ اسلام است که به نامِ انسان و برای انسان، به پا خاست و شورید و در دوران کلاسیکِ اسلامی و بیش از رُنِسانس و دوران روشنگری اروپا به این مهم پرداخت؛ او را میتوان بدون هیچ مبالغهای از سازندگانِ این زیرساختِ فکری به شمار آورد.
خالصی با بیان اینکه آثارِ این نویسنده و متفکر بزرگ که در قرن چهارم هجری شورشی با نامِ انسان اختیار کرد میتواند ما را با آلبر کاموی ژرف نگرتر، مطلعتر و وسیع تری رو به رو کند، افزود: ابوحیان، اهداف ذاتی بر وضعیّتِ انسان مدار را برای ما آشکار و برجسته می کند که از آن جمله میتوان به جستجوی پیوسته و پایدار معنا در سطح تجسّم درونی و تاریخی محسوسش اشاره داشت.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه، ابوحیان میداند که روحِ معنا و پویایی آن اموریاند که با تضاد و تَقابُل خودآگاه و وجدان افراد رابطه ای پایاپایی دارند؛ اضافه کرد: این تضاد و تَقابُل است که آن معنا را پردازش میکند و در سطحِ قبول یا رد آن را میان ذاتیهای تحت اختیار در مُجادِلات قرون وسطایی یا مناظرههای پُرباری گسترش میدهد.
او بر این اعتقاد تاکید کرد که آثار ابوحیان در زمینهی انسانگرایی الگوی قرن چهارم بهحساب میآید چرا که او در آثارش با قاطعیّتِ نقّادانه و یقین شعلهورش توجهها و اندیشهها و اهداف یک نسل را در این زمینه نشان میدهد. نسلی که پس از فارابی آمد و با ابنسینا پایان یافت.
خالصی با یادآوری اینکه ابوحیان در مانیفستِ مشهورِ خود اعلام میکند که آدمی خود معضلِ خویش است، گفت: این سخن باعث شد که همهچیز او بر محورِ انسان باشد؛ نوشتههایش، شورشِ فکریاش و نقدِ قاطعا نه اش ولی با این همه چنان نیست که از ابعادِ معنوی خود غافل باشد، شاید همین مسأله بود که او را به سمتِ نوشتن کتابی کشاند.
این پژوهشگر گفت: ابوحیان میخواست کُنشِ سیاسی را با اخلاقِ انسانیِ مَلموس و محسوس در جامعه پیوند دهد و خطابههای ارسطویی را با بیان و نحوِ عربی غنیتر سازد و نوشتارِ تاریخی را برای توضیحِ مُناظرههای الاهیاتی و فقهی بهکار گیرد و همة مواردِ درسی و مَعارفِ موجود را به دقّت زیر نظر بگیرد تا بتواند از اسرارِ انسان و جهان و تاریخ ، پرده بَردارد.
خالصی تاکید کرد: این همه به توسعهی پایدار افقهای عقل و سرسپردگی به اِبداع و خلاقیّت و جستجوی امرِ زیبا و حقیقی و عادلانه و پذیرش همة سُنتهای فرهنگی در شهرهای چند ملّیتی، همچون بغداد، ری و شیراز میانجامد.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه تصریح کرد: بیشک ابوحیان، نمونهی انسانگرایی گوشهنشین نیست. او با نگاهِ نَقّادانه و قاطعیّتِ تند و تیز وجودی خویش، هم روزگارانش را برای ما به تصویر کشیده است؛ نسلِ ابوحیان ، نقطة اوجِ آزاداندیشی تمدنِ اسلامی مَحسوب میشوند.
خالصی با تاکید براینکه دوستی در قرن چهارم اهمیتی بسیار داشته، کتاب الصداقه و المیزان نوشتهی ابوحیان را جامعترین کتاب در موضوع دوستی در قرن چهارم برشمرد و با اشاره به ویژگیهای این اثر، گفت: ابوحیان میان معانی شبیه به هم در موضوع دوستی باریک بین شده و بین آنها فرق گذاشته است و حتی مسائل روانی واژهها را مد نظر داشته .
این پژوهشگر با یادآوری اینکه ابوحیان انواع دوستی را در این اثر مکتوب میکاود، خاطرنشان کرد: استشهاد به شعر، وفور اندیشه و کلام فلاسفهی یونان، بهرهگیری از اندیشه و کلام اندیشمندان، استناد به سخنان و احادیث شخصیتهای مذهبی، استناد به سخنان و گفتههای شخصیتهای سیاسی، نثر زیبا و منحصر به فرد و ... از ویژگیهای کتاب ابوحیان توحیدی شیرازی است.