در گفت و گو با آیتاللَّه هاشمى رفسنجانى
مجله حکومت اسلامى: اجازه بفرمایید بعد حماسى عاشورا از منظر دیگرى نیزبررسى شود. ما در اوائل انقلاب مسأله صدور انقلاب رامطرح کردیم و روشن هم بود که منظور صدور فرهنگىانقلاب و مقصود همان صدور فرهنگ حماسه حسینى و قیامو مبارزه و انقلاب حسینى بود و این حرکت تقریباً تأثیراتخوبى در سطح جهان داشته است، حداقل جوانان مسلمانتحت تأثیر واقع شدهاند به گونهاى که استکبار جهانى را بهوحشت انداخت. الآن به نظر مىرسد کم کم این تصور براىجوانهاى مسلمان در سطح کشورهاى اسلامى پدید آمده استکه ایران دیگر آن ایران حماسى، انقلابى و حسینى سابقنیست و از مواضع گذشته عقبنشینى کرده است ومتأسفانه الآن رهبرى حرکت انقلابى و مبارزاتى در برخىکشورهاى اسلامى به دست برخى افراد و جریانهایى افتادهکه منحرف و در تفکرشان دچار افراط هستند و الآن همینافراط در سطح جهان به عنوان سمبل مطرح است و بعد ازقضیه 20 شهریور در امریکا نیز این امر تشدید شده است.
آیا حضرت عالى احساس نمىکنید که ما از منطق حسینىعاشورا و انقلاب مقدارى عقبنشینى کردهایم؟ اگر عقبنشینى کردهایم الآن چه باید بکنیم؟
جواب:اولاًاینکه آنهاآمدند و از راه انقلابىما تبعیت کردند بطور طبیعى دنبالهمان اثر خاص بودند، یعنى بچههاى جوان سنى که آمدند میدان، نیامدند
شیعه بشوند، آنها به طور جدى در مذهبشان متعصّب هستند، اینها آمدندمیدان که مبارزه کنند و در مبارزه از ما تقلید مىکردند. سلفىها، وهابیها ویا جوانان فلسطین طبق عقاید خودشان حرکت مىکردند، حتى طالبان کهیک دسته مسلمانهاى متعصب متحجّرى بودند که خودشان در راه مبارزهافتادند. البته طالبان بیشتر مىخواستند با ما مبارزه کنند و درگیر شوند.
پس وقتى ما از صدور انقلاب حرف مىزدیم که انقلابى در دنیاىاسلام خلق بشود آنها هم از منظر خودشان از ما حمایت مىکردند، نه ازفرهنگ ما، البته یک سرى مشترکات هم هست که آنها تکرار مىکنند.
ثانیاً، در مسأله صدور انقلاب، شرایط طورى شد که دنیا خطر بزرگىاحساس کرد، مسلمانها الآن در همه جاى دنیا هستند. در اروپا، امریکا وجاهاى دیگر، اینها قشر مظلومى هستند که احساس محرومیت و تبعیضمىکنند و ذاتاً روحیه انقلابى دارند. اگر بنا باشد این نوع تفکرها همه جامتحرک باشد آنها را به حرکت در مىآورد، آنها هم متوجه شدند اینقضایا از ایران شروع شده و هنوز هم این باور را دارند. از این رو ما واقعاًدر سطح جهانى دچار یک مشکلات جدى هستیم و مىتواند بیشتر همبشود. ما البته در ایران خودمان را حفظ کردیم، از اهدافمان هیچ تنزلنکردیم، در مسأله فلسطین و در همه مسائل دنیاى اسلام مواضع خودمانرا حفظ کردیم، آنجاکه معقول باشد کمک هم مىکنیم و واقعاً از راهخودمان برنگشتیم، به طورى که الآن برخى داخلىها مطرح مىکنند کهشما دارید مصالح ملى را فداى مصالح آرمانى مىکنید! در مسأله فلسطینمىگویند ما چرا آنجا هزینه بکنیم؛ مىگویند خیلى از مشکلات ما بهخاطر مواضعى است که در قضیه فلسطین داریم. در همین قضیه عراقمىگویند: ما که مىدانیم صدام رفتنى است چرا مصالح خودمان را آنجانبینیم؛ مثلاً با امریکا همکارى کنیم یا یک جورى مصالح خودمان را ببینیمو امثال این جور چیزها. یعنى به قول خودشان تقدم مصالح ملّى بر مصالحآرمانى و اسلامى که الآن جزء حرفهاى پر رنگ اینها شده است. البته ماهیچ وقت هم این جور افراط نکردیم. امام هم مواظب بودند. یک بار در
دولت آقاى رجایى گفته شد ما با ملتها رابطه داریم؛ چه کار با دولتهاداریم؛ ایشان فوراً موضع گرفتند و گفتند شما یک دولت هستید باید بادولتها رابطه داشته باشید. ما در این دنیا زندگى مىکنیم و ناچاریمحدودى را مراعات کنیم. عضو سازمان ملل هستیم و بسیارى از پیمانهاىبینالمللى را امضا کردیم که هر یک از آنها را نقض کنیم مشکلآفریناست. لذا قطعاً نظام ما یک ملاحظاتى در این مسائل دارد. اینکه حالعدهاى از جوانان تند در دنیا بگویند، ایران دیگر مقتداى ما نیست و ما بهبنلادن اقتدا مىکنیم، یک امر طبیعى است. صدور انقلاب در دنیاى سنّىاست. ما اگر الآن حتى مواضعى هم داشته باشیم آنها از ما نمىپذیرندهمانطورى که طالبان نمىپذیرفتند. خیلى از این سلفیها و تندها ما راکافر مىدانند و فکر مىکنند ما منحرف و مشرک هستیم! بنابراین یکتضادى بین ما و آنها وجود دارد.
پس ما اولاً یک کشور و دولت هستیم، نیازهاى بینالمللى داریم کهباید آنها را رعایت کنیم. ثانیاً آرمانهایى هم داریم که نمىتوانیم آنها را ازدست بدهیم. یک جاهایى است که مىتوانیم اقدام عملى بکنیم، مىتوانیمکمک کنیم، مثل کمکى که در فلسطین و لبنان و اینطور جاها مىشود، ویک جاهایى هم هست که نمىشود کمک کرد. اینها یک تعادلى لازم دارد.باید بین مجموعه مسائل کسر و انکسارى صورت بگیرد، بعد تصمیمبگیریم.
مجله حکومت اسلامى: به محور پایانى گفت و گو مىپردازیم. شما مىدانید که درتاریخ اسلام، کوفه شهرى است بسیار آموزنده و از بعدروانشناختى اجتماعى و در چارچوب تحلیلهاىجامعهشناختى زمینه مطالعاتى گستردهاى را پیش روىمىنهد، زمینهها و عوامل مختلفى منشأ تحولات پى در پى آنبوده است. در همان نیم قرن نخست شکلگیرى خود، روزى،مرکز حضور قیام کنندگان علیه خلیفه سوم و روزى مرکزخلافت امیرالمؤمنین(ع) و روزى نیز از میان آنان و در برابر
دیدگانشان، فرزند پیامبر(ص) و اصحابش با بدترین وضعبه شهادت مىرسند و زنان و کودکانشان به تماشاى آنانبرده مىشوند. چنان که باز مستحضرید تحولات اجتماعى وسیر تاریخى، قوانین و سنتهاى حاکم بر خود را دارد. حال وآینده جامعه انقلابى و اسلامى ما نیز بیرون از این سنتها وقوانین نیست و سرنوشت و آینده ما در گرو درس گرفتن ازگذشته و عملکرد ما مىباشد. با این توضیحات، در خصوصمسئولیتى که با الهام گرفتن از وقایع کربلا و کوفه و با عنایتبه آن تجربه تلخى که تاریخ اسلام پشت سر گذاشت، جامعهما بر دوش دارد، نظر حضرت عالى چیست و از این منظر،کربلا در گزینش راه صحیح و التزام به آن، چه کمکى مىتواندبه ما بکند و چه راهى را پیش روى ما مىگذارد؟
جواب: اینکه ما مسأله کوفه را به ایران متصل کنیم خیلى مسأله درستى نیست.وضع کوفه این طور بود که اول دست ایرانیها بود و بعد مسلمانان از دستایرانیها گرفتند و بدنه خیلى از مردمى که در آن منطقه بودند ضد عرببودند. به خاطر آن رفتارى که بعضى خلفا با غیر عربها و موالى کرده بودندو تبعیضهایى که روا داشتند فضاى کوفه را نسبت به خلفاء بد کرده بود.از طرف دیگر حضرت على(ع) و امام حسن(ع) و امامحسین(ع) واهلبیت، مواضع عادلانهاى مىگرفتند، با تبعیضها و ظلمهاى بین عربو عجم و موالى و امثال آن مخالفت مىکردند و به همین خاطر مردم کوفهبه اهلبیت به عنوان اشخاص عادل و محبوب نگاه مىکردند و آنها نفوذواقعى داشتند. شاید یکى از عواملى که حضرت على از مدینه به کوفهآمدند همین بود که مردم کوفه به آن حضرت نزدیکتر بودند. البته ادلهجغرافیایى هم داشت که حضرت خواستند در وسط دنیاى اسلام باشند.بنابراین طبیعت کوفه با مظالم بنىامیه و بنىعباس و آن تعصبهاى عربى وفامیلى و قبائلى، مخالف بود؛البته ترکیب جمعیتى کوفه و تربیتش تربیتاصیل جایى مثل مدینه نبود. بنابراین تا یک حدى حمایت مىکردند و یک جاهایى که منافعشان ایجاب مىکرد دیگر مقاومت نمىکردند. در تاریختقریباً همین گونه بوده است. و به هر حال کوفه بدتر از شهرهاى دیگرنبود. البته شهرهاى دیگر یک تعصبهاى خاصّى براى خودشان، مثلعربیّت و امثال آن داشتند. شام یک جوّى داشته، مدینه یک جوّى داشته،هر جایى یک جوّى داشتند. اینها ترکیبى بودند از مجموعه مسلمانهایىکه آمدند به اسلام پیوستند و به خاطر مواضع خوب اهلبیت طرفداراهلبیت بودند، اما آن عمق و معرفت واقعى در آنها زیاد نبود و لذاحضرت على دائماً با مردم کوفه دچار مشکل مىشدند. آنان تا یک جایىمىآمدند و جاى دیگر پیش نمىآمدند. با امام حسن(ع) و امامحسین(ع)هم همان طور رفتار کردند. بعداً نیز با همه قیامهایى که اتفاق مىافتاد،همین جور رفتار کردند، مثل قیامهاى زیدبن على و بسیارى از قیامهاىدیگر. حالت اصلىشان اینها را وادار به حمایت مىکرد ولى آن اصالت وریشه را نداشتند.
فکر مىکنم مسأله ایران از لحاظ ولایت و علاقه به اهلبیت کم کمریشهدار شده و واقعاً جزء فرهنگ واقعى این سرزمین شده است. عرفانو تمدن و خیلى مسائل در ایران هست که اصالتى خاص و پر عمق به مردمایران مىدهد. ایران پایگاه انقلاب است، اینجا جاى مناسبى است. اگر ماراه درستى انتخاب بکنیم، مردم در مسیر و صحنه حکومتدارىمانحاضرند و به خاطر آن مایه ولایى که دارند، پاى انقلاب مىایستند. اینخیلى سرمایه خوبى است و در ایران هر چه غیر از این بخواهد جا بیفتد،نمىتواند. مردم ما ممکن است از یک جریاناتى ناراضى بشوند ولى اینکهکسى یا جریانى بخواهد جاى آن را بگیرد، من چنین چیزى نمىبینم.
یک وقتى تعبیرى مىکردم که بعضىها هم رنجیده بودند. من مىگویمحالا در همین شرایطى که شما دارید، اگر نیروهاى روحانیت و دوستاناهلبیت به اپوزیسیون تبدیل شوند دولتى که سر کار بیاید آن اپوزیسیون مانع اساسى و در هم شکنندهاى است، یعنى هیچ کس نمىتواند در چنینشرایطى حکومتش را مقتدر بکند؛ ملّى گرایى و لیبرالیزم جوابنمىدهد، این حرفهاى روشنفکرى که مىزنند، اینها همه یک بخشى رامىتواند جلب کند. توده مردم و عشق و فطرت مردم الآن اینجاست. لذاباید روى این جریان واقعى فرهنگى که در ایران هست، یک اصالتى قائلشویم و مناسبترین راه این است که همین رویه مکتب اهلبیت را، ولى بادید درست، انتخاب کنیم. اگر اشکالى در اینجا باشد این است که ما این رابد تفسیر بکنیم، جاهلانه و متعصبانه عمل بکنیم، واقعیت زندگى مردم ونیازهاى آنان و شرایط جهانى را نبینیم و اقدامات مناسب را براى تأمین وتعیین نیازهاى مردم صورت ندهیم. در آن صورت هر اتفاقى مىتواندپیش بیاید، ولى اگر واقعاً در این بستر خوبى که امامحسین(ع) و اهلبیتدر ایران کسب کردند، ما درست عمل بکنیم، من فکر مىکنم، بهترینپایگاه است. این قابل تشبیه به کوفه و امثال این جاها نیست.
فکر مىکنم اگر به مقتضیات یک حکومت که اینها همه در اسلام وقرآن هم دیده شده است، ما عمل نکنیم، ما نیز نباید انتظار موفقیتداشتهباشیم.
منبع فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27