پرده پنجم: اروند سرزمین غواصان همیشه زنده
روز سوم سفر با زمزمه «با نوای کاروان، بار بندید همرهان، این قافله عزم کرببلا دارد» آغاز میشود و مسافران جاده بهشت، سوار بر اتوبوسها از محوطه اردوگاه خارج و به سمت سرزمین غواصان شیردل حرکت میکنند؛
اروند رودی که یادآور عملیاتی به نام والفجر 8 بود، عملیاتی که در آن شیرمردان کشورمان از خود گذشتند و با عبور از اروند به دل دشمن زدند.
بسیاری از غواصان برای همیشه در آب ماندند تا در خاطر داشته باشیم برای حفظ این آبوخاک چه جانها که رفت تا آرامش و امنیت امروز به یادگار بماند.
پرده ششم: اوج غربت شهدا در گلزار شهدای خرمشهر
انگار اشتباه میدیدم، باورم نمیشد، آنچه پیش چشمانم بود با تصوراتم زمین تا آسمان تفاوت داشت؛ انتظارم از گلزار شهدای خرمشهر بهعنوان نماد مقاومت و ایثار، بهترین و عالیترین گلزار شهدا در کشور بود ولی آنچه میدیدم غربت و مظلومیت بیحد شهدا را فریاد میکرد.
گلزاری که بهواسطه طرح یکسانسازی قبور مطهر شهدا شاهد بیحرمتی به مزار آنها شده بود. بهراستی چرا برخی مسئولان با اقدامات بیفکر و نفاقگونه خود به مقام شهدا بیحرمتی و نفرین خانوادههای شهدا و آه از نهاد عاشقان شهدا بلند میکنند!
مزار شهدای خرمشهر با طرح یکسانسازی صورت گرفته با کف زمین یکسان شده بود و همین امر موجب آن شده تا گلزار به یک سالن شباهت داشته باشد، گلزار بهدوراز هرگونه نماد شهدا در مزار بود تنها در گوشهها و دیوارهای این سالن اندکی از یاد شهدا را میتوانستیم مشاهده کنیم.
انداختن موکت بر سر مزار شهدا به بهانه نماز و خوردن نهار و کمی استراحت اشکهایم را جاری کرد، طاقت نیاورده و به مسئول گلزار شکایت کردم که چرا این میزان مظلومیت!
گفت: خواهرم این تنها گوشهای از غربت شهداست که شما میبینید و ما هر روز شاهد نوعی سهلانگاری و بیحرمتی هستیم! درست از زمان اجرای طرح یکسانسازی این مکان مقدس اعتراض خود را به نحوه اجرای این طرح اعلام کردیم اما کجاست گوش شنوا! امروز گلزار شهدای خرمشهر به اوج غربت و مظلومیت خود رسیده است، ایکاش کمی غیرت و همت برای تمام شدن این مظلومیت در میان مسئولان بود، ایکاش...
پرده هفتم: نهر خین
در اوج گرمای ظهر هشتم فروردینماه به یادمان شهدای نهر خین رسیدیم. متأسفانه چیزی از این یادمان نفهمیدم چون هنوز در شوک گلزار شهدای خرمشهر بودم!
بااینحال فهمیدم اینجا هم قطعهای از بهشت است که بوی کربلا از آن به مشام میرسد.
برای شادی روح شهدای خین صلوات...
پرده هشتم: شلمچه یادآور صحنه قیامت
بالاخره رسیدیم به آنجا که باید!
از شلمچه میتوان عطر حضور حضرت مادر را یافت، اگر چشم سر ببندی و چشم دل باز کنی صحنههایی را خواهی دید که هرکدام یادآور یک خاطره و یک روایت دلنشین است.
شلمچه را باید با گوشت و خونت درک کنی، این سرزمین بهراستی جزو اعجابانگیزترین سرزمینهای جهان است، شلمچه را هنگام غروب آفتاب که به نظاره بنشینی عجیب وسوسهات میکند تا یک دور تنهای تنها از ابتدای تولدت را تا به امروز برای خودت بازخوانی کنی، ببینی ز کجا آمدهای آمدنت بهر چه بود، به کجا میروی آخر ننمایی وطنم!
بعد از اقامه نماز عشق هنگام خروج از این مکان بهشتی به زیباترین سکانس سفر راهیان نور میرسی، از بالای خاکریز جمعیت را در حال حرکت میبینی و عجیب به یاد صحنه قیامت و عبور از پل صراط میافتی، گویی خداوند تو را به این سفر مهمان کرده تا این صحنه را به نظاره بنشینی، نگاه کنی و زیر لب نجوای العفو العفو بخوانی و اشک بر چهره نادم از گناهت بنشانی تا خداوند ببیند که بندهاش به یاد اوست...
پرده نهم: معراج الشهدا
عجب عیدانهای شد پرده آخر، درست در روز میلاد حضرت ابن الرضا امام جواد (ع) در ساعت 3 صبح روز نهم فروردینماه مهمان معراج الشهدا شدیم که خود میزبان 126 شهید گمنام دفاع مقدس بود.
ندای مادر شهید «داوود کریمی» ناله در و دیوار معراج را بلند میکرد چه رسد به زوار که دلشان هوای بارش داشت.
مادر چنین زمزمه میکرد: «خوش آمدید همسنگرهای داوودم! خوش آمدید پهلوانان کشورم، خوش آمدید فرزندان حضرت زهرا (س)... خوش آمدید اما چرا گمنام، مگر نمیدانید مادرهایتان چشمبهراه هستند، چشمانتظاری سخت است... برای شهدا گریه نکنید که آنها سعادتمند و خوشبخت هستند، برای مادران، همسران و فرزندان شهدا گریه کنید که چشمبهدر دوختهاند تا خبری از عزیزانشان به دست بیاورند... خوشا به سعادت شهدا و بدا به حال ما، آنها بهشتی شدند و ما ماندهایم و این راه که باید ادامه بدهیم، دعا کنید از این امتحان ما هم مانند شهدا پیروز بیرون بیاییم... امام و رهبرمان را تنها نگذارید که راه سعادت کشور و انقلاب ما پیروی از رهبرمان و راه شهدا است».
تا نگاه میکنی وقت رفتن است!
تمام شد؛ کولهبار سفر را برای برگشت از بهشت به سمت دنیا میبندیم اما ایکاش ازاینپس دنیا را به چشم دیگری ببینیم و بار دیگر فریب ظواهرش را مخوریم، این دنیا همان بود که شهدا از آن سربلند بیرون آمدند و در امتحان آن نمره بیست را از آن خود کردند.
از شهدا خواهان بهترینها و سعادت هستیم، دست دلمان را به ضریح شهدا گره میزنیم و از آنها میخواهیم که این گرهها را محکم و محکم و محکم کنند.
ایکاش شهدا دستگیر و شفیع این دنیا و آن دنیایمان باشند. ایکاش...
گزارش از رقیه ملاحسنی خبرنگار ایسنا منطقه قزوین